یکشنبه، آبان ۲۸، ۱۳۹۱

رامنی و روایت!



 

به گزارش مهرنیوز،  ‌مورخ 13نوامبر سالجاری،  و به نقل از «امیر عبدالهیان»،‌  نشست ملی سوریه ـ  مذاکرات «اوپوزیسیون با دولت سوریه» ـ  در تاریخ 18 نوامبر 2012 با شعار «نه به خشونت،‌  و آری به دمکراسی»‌ در تهران آغاز خواهد شد!  به عبارت دیگر،   در تاریخ 13نوامبر 2012، ‌ خبر مرگ اجتناب‌ناپذیر استبداد ملایان رسمیت یافت.  و این ‌است دلیل نشستن پاسدار شریعتمداری در کنار داس‌الله و «‌اخبار روز»،   و همین است دلیل «معصومیت»‌ شاملو،  و «اثبات» برتری شعر بر رمان و ... و «ساویتا» نیز به همین دلیل به قتل رسید.

 

پزشکان ایرلندی «متدین» و «متعهد» یک زن هندی را به قتل رساندند.   به گزارش فیگارو مورخ 16 نوامبر 2012،‌   «ساویتا هالاپاناوار»،   دندانپزشک 31 ساله که باردار بود،  دچار خونریزی شد؛   او را به بیمارستان بردند ولی پزشکان سقط جنین او را مغایر با اصول کاتولیسیسم دانستند و سرانجام، ‌ در تاریخ 28 اکتبر 2012،   این خونریزی به مرگ ساویتا انجامید.   روز 16 نوامبر سالجاری،  در اعتراض به این قتل عمد،  صدها هندی در برابر سفارت ایرلند در دهلی‌نو تجمع کردند و به گزارش فیگارو،   وزارت امور خارجة هند رسماً خواهان تحقیق در مورد «قتل» ساویتا شد.   این مختصر را گفتیم تا ابعاد توحش «متعهدان»،  و  به ویژه توحش «متعهد متخصص» بیشتر روشن شود،   و همه بدانند که «علم» در هر حال با «تعبد» و «اطاعت» و پیروی از «احکام دین» چه مسیحیت و یهودیت باشد و چه اسلام،  تضاد بنیادین دارد.

 

دلیل هم روشن است این «احکام» بر روایات و پوچیات تکیه کرده.  «روایت»،  بنابرتعریف، همواره با «بیان انسان» در تضاد قرار می‌گیرد.  چرا که بر خلاف روایت،   مهم‌ترین ویژگی بیان انسان،   «کنونیت» آن در زمان و مکان است.  به عبارت دیگر،   انسان همیشه در زمان و مکان مشخص «سخن» می‌گوید،   شعر می‌سراید،  به خلاقیت‌های هنری،  صنعتی و علمی و ... می‌پردازد و به طورکلی در زمان و مکان مشخص «فردیت» خود را به صور مختلف «تبیین» می‌کند.  ولی در ایرلند جائی برای «آزادی بیان» و روابط دوسویه پیش‌بینی نشده!      

 

جالب اینکه،  ایرلند نیز «جمهوری» است!   توحش حکومت جمکران به کنار،   از مرگ اسف‌بار «ساویتا» در «جمهوری» ایرلند یک نتیجة‌ منطقی می‌توان گرفت،   و آن اینکه وقتی قوانین و مقررات «جمهوری» بر باورهای جمع و به طورکلی بر «باورها» منطبق شود،   همچنانکه نمونة ایرلند نشان ‌داد،  نهایت امر ‌کار به گسترش توحش خواهد کشید.   و این توحش هیچ پیوندی با «شکل حکومت» ندارد.   به عنوان نمونه نظام عربستان «سلطنتی» است، ولی در این نظام سلطنتی هیچ شباهتی با انواع مشابه‌ هلندی و بریتانیائی و یا حتی تایلندی نمی‌بینیم!   دلیل هم اینکه حاکمیت عربستان سعودی همچون حکومت جمکران مجموعه‌ای است «روایت‌محور» که برای «توجیه» موجودیت‌اش،  انسان و انسان‌محوری را به حاشیه رانده.   

 

همچنانکه گفتیم روایت با «بیان انسان» در تضاد قرار دارد،  پس منطقاً نافی «پویائی»،  «علمیت» و «زندگی» هم خواهد بود.   بی‌دلیل نیست که مرگ‌ستائی،  ‌خشونت‌پرستی،  حماقت‌پروری،  تعبد و ایستائی بر عرصة «روایت» حاکمیت دارد.   زبان ‌«روایت»،   زبانی است «یک‌سویه»‌ که بر «مقدسات» و «ارزش‌ها» تأکید می‌کند و از اینرو با «واقعیت» یعنی حرکت انسان در زمان و مکان مشخص فاصله می‌گیرد و بیگانگی «روایت» با «طنز» از همین «فاصله» ناشی می‌شود.   از این گذشته «روایت» با «استدلال منطقی» و «علمیت» تاریخ نیز سر ستیز دارد.  خلاصه بگوئیم «روایت» بر «تقدس»،  «معصومیت»، ‌ قهرمانی و پوچیاتی از این قماش پای می‌فشارد.   پوچیاتی که با نفی «مادیت» انسان،  نوعی «معنویت» بی‌دروپیکر را به اصطلاح  «تعریف» می‌کند.   هر چند این «‌تعریف» نه به معنای واقعی کلمه مبنای فلسفی دارد،  و نه در چارچوب منطقی می‌گنجد؛  بیشتر برآیندی است از خودشیفتگی و خودفریبی که در مرحلة «کلام» باقی مانده.

 

و این است دلیل شیفتگی لوطی و عنترهای سازمان سیا به تعزیه و آخوند و معصوم و روایت!   به موازات گسترش افلاس آتلانتیست‌ها،   به ویژه در منطقه،   شیفتگی حضرات به روایت چنان افزایش یافته که در سایت‌های فارسی،   شعر فروغ فرخزاد هم با «روایت» در‌ ترادف افتاده!

 

خلاصه بی‌خیال مبحث «سوبژکتیویتة شاعر»؛   ملایان و نوچه‌های‌‌شان از «شاعر» به عنوان «راوی شعر» یاد می‌کنند!  به عنوان نمونه،  ملابچگان به این نتیجه رسیده‌اند که در مصرع‌ «ای به زیر پوستم پنهان شده»،   این فروغ فرخزاد است که «روایت» می‌کند!    بله،  به این ترتیب اینان،  هم می‌توانند سروده‌های فروغ فرخزاد را به عنوان «عقاید» وی مورد «تفتیش»‌ قرار دهند و هم آخوندها و «امام معصوم» و بی‌بی‌گوزک‌پردازان‌شان را در جایگاه «شاعر» بنشانند.

 

پیش از ادامة مطلب یادآور شویم در وبلاگ‌های پیشین به نقل از «میکائیل باکتین» بارها ویژگی‌های ضددمکراتیک «زبان یک‌سویه» و «ارزشی» را مطرح کرده‌ایم،   و نیازی به تکرار مکررات نمی‌بینیم.   

 

به عنوان نمونه سایت زمانه،   مورخ 26 آبان‌ماه سالجاری در راستای «فتوی ادبی» بی‌بی‌سی از زبان شاملو،  ‌یک مصاحبة «وزین» با یک «شاعر» ترتیب داده و چندین و چند پیام توحش‌گستر به مخاطب ارسال می‌کند:  «رمان،  همان قصه است؛   شاملو اشتباه نمی‌کند؛   شعر از قصه برتر است؛   و ... و بدون روایت هیچ چیز در جهان وجود ندارد!»    

 

البته وحشیگری آخوندپرستان سر دراز دارد.   همچنانکه پیشتر نیز با تکیه بر ترهات امثال «پارسی‌پور» در مورد رمان صادق هدایت گفته بودیم،  اینان رمان را به ابزار تفتیش عقاید از نویسندة‌ آن تبدیل کرده‌اند،  و بجای نقد و بررسی «متن»،  ‌ به «قضاوت» در مورد «شخصیت» و دینداری و بی‌دینی نویسنده می‌نشینند!   چندی پیش «محمدرضا سرشار» دامنة این وحشیگری را به مترجمان هم گسترش داد.  و سایت ایسنا،  مورخ 22 آبانماه سالجاری،   اظهارات ایشان را به «تیتر» تبدیل کرد:


«سرشار:   مترجمان ایرانی عموماً سکولار و غیرمذهبی بودند!»

    

معلوم نیست این جانوران وحشی چگونه می‌توانند با مطالعة آثار ترجمه شده،   به ذهنیت مترجم وارد شوند و در مورد نگرش و یا باورهای‌اش اظهار نظر کنند؟! چه می‌توان گفت که اینان را «در پس پرده طوطی صفت داشته‌اند!» ولی وحشیگری امثال «سرشار» در برابر «تحقیقات تاریخی» آتلانتیست‌ها هیچ نیست!   دکان مک‌کارتیست‌های «چتم هاوس»،  اخیراً به این نتیجه رسیده که تحریم نفت ایران حتی در دورة‌ مصدق هم «بی‌اثر» بوده؛   کیهان جمکران هم دست در دست توده‌ای‌های «اخبار روز» پروپاگاند استعمار را به عنوان «حقایق الهی» و «روایات مقدس» در بوق گذاشته.   

 

کیهان،   مورخ 23 آبانماه سالجاری در مطلبی تحت عنوان «تحریم‌های کودن و اوپوزیسیونی کودن‌تر»،   به نقل از سایت «اخبار روز» می‌نویسد:

 

«[...] تاريخ نشان داده كه از زمان ملي شدن نفت ايران [...] و وقايع منتهي به سرنگوني دكتر مصدق [...] تحريم‌هاي نفتي جواب نداده و ناكارآمد بوده‌اند.   بازار بين‌المللي نفت بسيار پيچيده است با بازيگران بسيار و گزينه‌هاي بسيار متعدد جهت تغيير قيافه معاملات و دادن سر و شكلي ديگر به آن [...] »

 

آری!  «تحریم‌ها جواب نداده!»  باید پرسید مقصود حضرات از «جواب» چیست؟   امثال مصدق‌السلطنه و روح‌الله خمینی،  ملت ایران را با همین «تحریم‌ها» به گوشت دم توپ استعمارگران تبدیل کردند.   «جواب» هم چیزی نبوده و نیست جز گسترش فقر و سرکوب فرهنگی و اجتماعی یک ملت.   اگر چتم‌هاوس کور است و خود را به خریت زده،  ما که می‌بینیم،  حداقل طی 60 سال اخیر هست و نیست‌‌مان با این تحریم‌های «بی‌اثر» برباد رفته.  «جواب» جز این بوده که فقر و سرکوب ما گسترش یابد؟   شاید بعضی‌ها بگویند «چتم‌هاوس» اشتباه کرده؛  ولی چنین نیست!   دکان مک‌کارتیست‌ها مزخرفات‌اش را برای انتشار در همان «اخبارروز» و کیهان می‌سازد و فعالیت‌های‌اش هم «ناکارآمد» نبوده و نیست!   «چتم هاوس» با زبان بی‌زبانی به ملت ایران می‌گوید،   گسترش فقر،  سرکوب فرهنگی و اجتماعی در کشورتان هیچ اهمیتی ندارد!  و  همین‌ها بودند که در دوران «نورانی» حاج روح‌الله لش‌ولوش‌ها را با شعار «توپ،  تانک،  مسلسل،  دیگر اثر ندارد» بر سر ملت ایران خراب می‌کردند.    

 

نیازی نیست که بگوئیم انکار تأثیرات مخرب جنگ و تحریم اقتصادی بر جوامع انسانی،   فقط در چارچوب همان «روایت‌پرستی‌ها» امکانپذیر می‌شود.  روایاتی که مادیت‌،   یعنی نیازهای زندگی روزمرة انسان‌ها را به سخره می‌گیرد،   تا دست استعمارگر و فعلة استعمار برای چپاول ملت‌ها بازتر شود.  و تعجب ندارد که «اخبار روز» و «کیهان»‌ به بازنشخوار شعارهای انسان‌ستیز ارباب‌شان بنشینند،  و درکمال حماقت بجای ایرانیان، ‌ دولت دست‌نشاندة استعمار را در تهران «هدف» تحریم‌ها معرفی کنند.    

 

بله،  تحریم‌ها اگر بر ملت ایران تأثیر مخرب دارد؛   منافع لندن و واشنگتن و همچنین پرستیژ مزدوران‌شان را بخوبی تأمین کرده.   اینان در شرایطی به تاراج نفت و گسترش بازار سیاه در کشور مشغول بودند که دولت خودفروختة مصدق با شعار ابلهانة «نه شرقی،  نه غربی» بدون هیچگونه برنامة مشخص اقتصادی،  از « اقتصاد بدون نفت» سخن می‌راند،  و همزمان برای کودتا زمینه‌سازی می‌کرد!  جالب اینکه، 27 سال بعد،  جفنگیات مصدق از دهان یک ملای آدمخوار بیرون می‌ریزد.  و در شرایطی که صدها میلیارد دلار درآمدهای نفتی ایران هزینة ادامة یک جنگ ویرانگر و استعماری می‌شد،  عربدة استقلال اقتصادی ملایان گوش فلک را را کر کرده بود.  تحت زعامت این خودفروختگان وابستگی ایران به نفت هر روز بیشتر شده؛   زمینة تحریم اقتصادی و‌کودتا در کشور نیز همیشه فراهم است.  و همین حضرات می‌خواستند «قهرمان» کودتا و سرکوب،   یا همان میرحسین موسوی را یکبار دیگر برای‌مان از صندوق‌شکستة انتخابات‌شان بیرون بکشند!   اشتهای‌شان خیلی صاف است!   

 

در دوران نورانی میرحسین موسوی که ملایان «مردمی» فقط مرسدس بنز ضدگلوله سوار می‌شدند،  علاوه بر ویسکی و کنیاک،  کالاهای لوکس از جمله لوازم آرایش گرانقیمت خارجی هم در دسترس «پولدارها» بود،   و مسلماً این کالاها از «آسمان» وارد تهران نمی‌شد!  شگفتی ما فقط از این بود که چرا بجای بنز و دیگر کالاهای لوکس،   مواد غذائی وارد کشور نمی‌شود!   بعدها به حکمت میرحسین موسوی پی بردیم!  لازم بود که در گیرودار «مبارزات» ضدامپریالیستی حاج روح‌الله با شرق و غرب،   ملت ایران تحت نظارت حکومت الهی،   به دو دستة‌ «مستضعف» و «مستکبر» تقسیم شود،   تا به جوامع «متمدن» و روایت‌محور صدر اسلام نزدیک‌تر باشیم؛   از «فساد» دمکراسی هم در امان بمانیم! 

 

اینچنین بود که پاسدار شریعتمداری از طریق «اخبار روز» به خشتک «محمد مصدق» دخیل بست و علی‌خامنه‌ای هم از جایگاه «مخالف» ‌جنگ و تبعیض و زورگوئی و سرمایه‌داری،  بازنشخوار شعار «نه شرقی،  نه غربی» آدولف هیتلر را از سرگرفت و «حقوق‌بشر» و «مردم‌سالاری» را هم به عنوان «مقولة شریف» به جفنگیات‌اش افزود!  حال آنکه از یک‌سو،  اعلامیة جهانی حقوق بشر هیچ ارتباطی با توحش «مردم‌سالاری» ندارد،   و از سوی دیگر،  حکومت دین و ارباب دین،   تبلور جنگ‌افروزی،  تبعیض و زورگوئی بوده،  هست و خواهد بود.  به گزارش مهرنیوز،   مورخ 14نوامبر سالجاری مقام معظم فرموده‌اند،   سرمایه‌داری‌،   نظام دو حزبی،  جنگ‌افروزی و همجنس‌گرائی از «دمکراسی غرب» سرچشمه می‌گیرد:

 

«[...] آزادی در غرب در حوزه اقتصادی به سرمایه‌داری [...] در صحنه سیاسی به انحصارگرائی دو حزبی و در مسائل اخلاقی به بروز مفاسدی همچون همجنس‌گرائی،  انجامیده [...] نتیجه آن‌ها هم تبعیض،  زورگوئی،  جنگ‌افروزی و برخوردهای گزینشی با مقولات شریفی همچون حقوق بشر و مردم سالاری است [...]‌»

 

مضحک است؛  انتقادات علی‌خامنه‌ای از فساد مالی و جنگ‌افروزی بیشتر به انتقاد از روند مسائل در حکومت اسلامی نزدیک است،‌  تا نقد عملکرد دولت‌های غرب.  ولی خوب رهبر قلعة حیوانات احمق‌تر از این حرف‌ها هستند؛   این نکات پیش‌پاافتاده‌ را «مقام معظم» درک نمی‌کنند.   به عنوان نمونه،  بر اساس ادعای «ایشان»،  از آنجا که حکومت جمکران «غیرغربی» است،   در کشور اسلا‌م‌زدة ایران «همجنسگرا»‌ وجود ندارد!  پس می‌توانیم بگوئیم  در آن ناکجاآبادی که طبق بی‌بی‌گوزک‌های قرآن،   محل سکونت «قوم لوط»‌ بوده،  حتماً «دمکراسی غربی» حاکمیت داشته!   از سوی دیگر،   با توجه به توحش حکومت پوشالی جمکران که همچون دیگر حکومت‌های اسلامی در سیر و سلوک صدر اسلام گیر کرده،   باید بگوئیم که جنگ‌های خونینی که اینان در صدر اسلام به راه انداختند حتماً برای «مقوله‌های شریف» و آبادی کشورها بوده،   نه برای چپاول!  با این وجود،  نگرش تاریخی،   چپاولگری اینان را مورد تأئید قرار می‌دهد،   پس از اینجا نتیجه می‌گیریم که در همان دوران نیز «آزادی‌های غربی»‌ مورد اشارة خامنه‌ای در صدر اسلام حاکم بوده.   بله،  «دیپلماسی بمب»‌که از سوی محفل «کارترـ برژینسکی» در منطقه پایه‌ریزی ‌شده بود،   و به «بهار عرب» انجامید در حال فروپاشی است،   و این است دلیل واقعی هذیان‌گوئی‌های خامنه‌ای.  

 

البته شکرخوری‌های مقام معظم در «مهرنیوز»‌ زمانی انتشار یافت که هنوز ناقوس مرگ جنگ زرگری «اسرائیل ـ حماس» به صدا در نیامده بود.   در نتیجه،   حکومت مرده شویان می‌پنداشت «در» همچنان بر پاشنة سابق خواهد چرخید.  حماس هم در همین مرداب حماقت شناور بود و با موشک‌پرانی‌های «بی‌خطر» به درون خاک اسرائیل،   در واقع از ارتش اسرائیل برای «بمباران غیرنظامیان» در غزه دعوت «رسمی» به عمل می‌آورد.

 

فراموش نکنیم که کشتار غیرنظامیان غزه توسط اسرائیل برای حماس کسب‌وکار پرسودی است.  این کشتار از یک‌سو برای اسمعیل هنیه «کسب مشروعیت» می‌کند،   و از سوی دیگر این دروغ بزرگ را در اذهان جایگیر خواهد کرد که «تندروها»‌ صلح را برنمی‌تابند،   و حماس هرگز اسرائیل را به رسمیت نخواهد شناخت!   در نتیجه،   امکانات آتلانتیست‌ها برای موش‌دوانی در منطقه و بحران‌آفرینی افزایش می‌یابد.  ولی اینبار روند مسائل در اسرائیل و  فلسطین دگرگون شده!  و شاید این دگرگونی پیامد منطقی مسافرت میت‌رامنی به اسرائیل باشد.

 

چرا که پیشتر نیز سفر میت‌رامنی به لهستان باعث شده بود تا دولت اینکشور با استقرار سپر دفاعی آمریکا در خاک خود مخالفت کند!   خلاصه،   حزب جمهوریخواه ایالات متحد را دست‌کم نگیریم؛   این حزب اهرم‌های اصلی اقتصاد را در دست دارد و منطقاً «سیاست‌گزار» اصلی ‌است.   و همچنانکه پیشتر هم گفتیم،   حزب جمهوریخواه حاکمیت «سیاسی» را به دمکرات‌ها واگزار کرده تا عقب‌نشینی‌های غیرقابل اجتناب به حساب‌ دمکرات‌ها نوشته شود.   و برگزاری نشست ملی سوریه در تهران یکی از همین عقب‌نشینی‌هاست.

 

همانطور که بالاتر گفتیم،  این نشست در تاریخ 18 نوامبر سالجاری با شعار «نه به خشونت، ‌آری به دمکراسی» برگزار می‌شود و ممکن است نوچه‌های لندن هم که در نشست دوحه مشروعیت یافته‌اند،   در این کنفرانس حضور «پنهان» به هم رسانند.   در هر حال،   آنچه اهمیت دارد ماندن یا رفتن بشار اسد نیست؛   مهم این است که آتلانتیست‌ها نتوانند همچون مورد ایران،  و کشورهای «بهارزده» برای جایگزین کردن شرکای‌شان در کشور سوریه،   به «انقلاب مردمی» و «لشکرکشی خیابانی» و جنگ و «لات‌بازی» متوسل شوند.   و با توجه به تحولات منطقه و «مواضع نوین» و منطقی دولت «مستقل» تونس پیرامون سوریه ـ   مواضع «مرزوکی» در سایت فرانسه زبان  نووستی،   ‌مورخ 15 نوامبر سالجاری انتشار یافته ـ   به استنباط ما پایان بحران نزدیک است.   و شاید به همین دلیل نیز دامنة‌ وحشی‌گری‌ در حکومت جمکران گسترش یافته.  و در همین راستا،   سایت «ایسنا»،   رسانة رسمی دانشجویان جمکران رسماً به «ستایش دزد» نشسته!

 

بله،   چه نشسته‌اید که در حکومت «امام زمان» دزد برحق و خوب و رحیم پیدا کرده‌اند.  دزد رحمان و رحیم،  ‌ دزدی است «بامعرفت» که اموال مستضعفان را سرقت نمی‌کند،   چرا که در ذهن علیل آخوندپرستان،   «خدا جای حق نشسته،  و پول حلال برمی‌گرده سر جای خودش!»  پس حتماً اگر پول نفت ما ملت‌ هم به بانک‌های غربی می‌رود،  به دلیل این است که همین بانک‌ها «جای حق» نشسته‌اند:‌

 

 ‌«[...] دم هر چی نیازمند سست ‌ایمان که میره دزدی می‌کنه گرم که اگرم دزدی می‌کنه، معرفت داشته باشه به ضعیف نزنه.»

 

«دزدستائی» رسمی در سایت دانشجویان جمکران،  در تاریخ 17 نوامبر 2012 با کد: 91082415860  و به نقل از «عصر ایران» آغاز شد!   مسلماً حضرات به «مهدی خاوری» و بانکداران لندن و واشنگتن دستخوش هم داده‌اند!   همچنانکه می‌بینیم «ستایش» از جرم و قانون‌شکنی در  قلعة حیوانات «رسمیت» یافته و جای تعجب هم نیست.  در چارچوب ادبیات سیاسی آخوندجماعت که به قول شیخ مهدی بازرگان «انقلاب‌اش» بر سه پایة  «شهادت، امامت و انتقام»‌ تکیه دارد،  ستایش از حجاب،  جنایتکار و دزد و به طورکلی ستایش از «انسان‌ستیزی» و یک‌سویگی امری است «طبیعی!»  جانوران وحشی جامعة انسانی را با «نظام جنگل» ‌اشتباه‌ گرفته،   و برای «حسین عین» و «رابین هود» و «مصدق» هورا می‌کشند.  چرا که بدون «شهادت و امامت و انتقام» استقرار  نظام جنگل با شعار «نه شرقی،  نه غربی»‌ امکان‌پذیر نخواهد بود.  کافی است بگوئیم شرق و غرب در «سنگر باطل» نشسته،   و «شرق و غرب نابود است» تا بتوانیم بر «روایت» پیروزی «سنگر حق» تأکید کنیم،  سنگری که پناهگاه امثال مصدق و «مردم» و آخوند و اسلام و غیره شده.  

 

بله «روایت» همیشه خررنگ‌کن هم هست،  ‌چرا که،   موجودیت انسان را در زمان و مکان مشخص نفی می‌کند!   به دلیل همین ویژگی است که در مورد جنایات‌ حکومت اسلامی،  و به ویژه پیرامون قتل و شکنجة‌ زندانیان سیاسی،   پدیدة «تکثر روایت» را شاهدیم.   به عنوان نمونه اژه‌ای،   دادستان کل وجود آثار شکنجه بر پیکر «ستار بهشتی» را مورد تأئید قرار داد و «بروجردی» هم شکنجه را تکذیب کرد!   به عبارت دیگر ستار بهشتی که تاریخ بازداشت و علت مرگ‌اش «تکثر» یافته بود،   ‌پیکرش هم متکثر شد!   و هنوز معلوم نیست این ماجرا به کجاها ختم خواهد شد.   ولی روشن است که آخوند لاریجانی نمی‌تواند از این آب گل‌آلود ماهی بگیرد.    لاریجانی که می‌خواست از طریق اژه‌ای،  با توسل به ماجرای ستار بهشتی نانی برای قوة قضائیه به تنور بچسباند،  ‌ مثل خر درگل افتاد و به هتاکی نشست!

 

رسانه‌های نزدیک به «احمی» با اشاره به تأئید شکنجة ستار بهشتی از سوی دادستان کل نوشتند،   معلوم شد دلیل مخالفت با دیدار احمدی‌نژاد از اوین چه بوده!   و آخوند لاریجانی هم «تلاش بیشرمانة‌ رسانه‌ها» را نکوهش فرمودند!   بله،   این رسانه‌ها به زندان «امام‌زمان» جسارت کرده‌اند!   اگر در ایران،  همه روزه انسان‌ها را شکنجه می‌کنند،  اهمیتی ندارد،   در زندان‌های این رژیم هرگز شکنجه وجود نداشته!   اگر هم کسی شکنجه شده،  کار نیروهای «خودسر» بوده و بس!   خلاصه وقاحت آخوندجماعت حد و مرز نمی‌شناسد.  به عنوان نمونه آخوند «شجونی» می‌گوید،  سختی‌ها را به پای «نظام» ننویسید!   تحریم اقتصادی،  فسادمالی و بازارسیاه را حتماً باید به پای «نیروهای خودسر» و یا به قول علی خامنه‌ای به حساب «دشمن» نوشت.   اینان هستند که مشکلات را بر ملت ایران تحمیل کرده‌اند،  نه محفل فدائیان اسلام!   

 

باری گسترش توحش حکومت اسلامی و اربابان‌اش دلیل موجه داشت.   بعضی‌ها داشتند با «صلح‌طلبی» مادلن البرایت و «مسئولیت و پاسخگوئی» قوة قضائیة جمکران در مورد «ستار بهشتی» در واقع  برای محور« قطر ـ استونی» زمینه سازی می‌کردند.

 

همزمان با برپائی نشست به اصطلاح «اوپوزیسیون سوریه» در دوحه،   به گزارش سایت فارسی نووستی، مورخ 22آبانماه سالجاری و به نقل از سایت «دلفی»،   مریم رجوی نیز برای شرکت در کنفرانس بین‌المللی پیرامون دمکراسی،‌  حقوق بشر و بحران هسته‌ای در ایران،  روز یکشنبه وارد تالین،  پایتخت استونی شد:

 

«[...] این کنفرانس [...] به همراه نمایندگان پارلمان استونی سازماندهی شده [به گفتة‌‌]  تونه‌کلام، ‌ نماینده پارلمان اروپا که در فرودگاه تالین از رجوی استقبال کرده بود [...] رجوی به دعوت گروه پارلمانی برای حمایت از حقوق و آزادی‌های بشر در ایران وارد استونی شده است [...] برنامه هسته‌ای ایران [...] اوضاع در رابطه با حقوق بشر و چشم اندازهای دموکراسی در اینکشور از موضوعات اصلی کنفرانس تالین هستند.»

 

از «حق» نگذریم،   برای گفتگو در مورد حقوق‌بشر و دمکراسی در ایران چه جائی بهتر از استونی و چه کسی شایسته‌تر از مریم رجوی!   اگر در قطر از تروریسم اسلامی حمایت می‌شود،   در استونی نیز که «عضو» اتحادیه اروپاست،  ‌رسماً  از «وافن‌اس‌اس‌ها»‌ تجلیل به عمل می‌آورند!  شاید به همین دلیل نیز روز یکشنبه،   خواهر رجوی در تالین،   و اوپوزیسیون سوریه در دوحه برای حقوق بشر و دمکراسی در ایران و سوریه «راه حل‌های» خوب ‌ارائه ‌دادند.  البته پیشنهادات «دمکراتیک» رجوی هنوز منتشر نشده،   ولی پیشنهادات همتایان سوری‌اش در دوحه در دسترس است.  و از عجایب روزگار این پیشنهادات با مطالبات شیمون پرز در سوریه هم‌سوئی و هم‌خوانی دارد!   

 

شیمون پرز،   دو روز پیش از مسافرت به مسکو،   طی مصاحبه با «کومرسانت» چندین فتوی صادر کرده بود.   ایشان از جمله خواهان دخالت نظامی اتحادیة عرب در سوریه شدند و فرمودند در اینصورت روسیه هم از اتحادیة عرب حمایت خواهد کرد!   مصاحبة ‌پرز با کومرسانت در سایت فرانسه زبان نووستی،  مورخ  6 نوامبر 2102 انتشار یافت.

 

هر چند رئیس جمهور اسرائیل در مسکو فتوی نصدورید،   ولی مطالبات اربابان‌اش برای جنگ‌افروزی و بحران‌سازی از طریق عملیات «یکجانبه» برقرار و استوار بود! موشک‌پرانی‌های «بی‌خطر» حماس برای اسرائیل و هارت و پورت اسرائیل و ترکیه برای سوریه و همچنین مخالفت اوباما با عضویت فلسطین به عنوان «ناظر» در سازمان ملل در همین مسیر مطلوب بحران‌سازی به راه افتاد.   و ارتش اسرائیل می‌پنداشت که می‌تواند طبق معمول «مشکل» را با گسترش بحران و همزمان کسب مشروعیت برای اسمعیل هنیه حل و فصل کند. اینچنین بود که «الجعبری»،   از جیره‌خواران اسرائیل در غزه ترور شد،   و با هدف کسب مشروعیت برای حماس،  برنامة کشتار غیرنظامیان نیز به اجرا درآمد.   ولی با «تکرار» و «بازتولید» یک سناریو هرگز نمی‌توان به نتیجة مشابهی دست یافت!  گذشته از سقوط بازار سهام،  پیامد تکرار «تهاجم نظامی» و «ترور» سران حماس توسط ارتش اسرائیل در تاریخ 14نوامبر 2102،   شاهدی است بر این مدعا!

 

یکروز پس از ترور الجعبری و کشتار 13 غیرنظامی در غزه،   اسرائیل پیشنهاد آتش بس داد و حماس مخالفت کرد!   در نتیجه اتحادیة عرب،  ‌ و به ویژه شیخک‌های حاشیة خلیج فارس که در هم‌سوئی با اسرائیل و ارتش ناتو خواهان تهاجم نظامی به سوریه بودند ناچار ‌‌شدند در برابر آمریکا موضع‌شان را مشخص کنند.  چرا که کاخ سفید هم رسماً از وحشی‌گری اسرائیل پشتیبانی به عمل آورده!   در این میان اوضاع «بیت رهبری» از کاخ سفید و شیخک‌های عرب هم اسف‌بارتر شده،   چرا که دارودستة خامنه‌ای جز پایان دادن به «مذاکرات پنهان» با ارباب،  ‌ مذاکراتی که مورد تکذیب ولایتی هم قرار گرفت،   هیچ راهی ندارد!

 

اگر کفش «شهید» حسین فاطمی به ماجرای ستار بهشتی وارد شده،   به این دلیل است که مریم رجوی برای استقرار دمکراسی در ایران با لباده و روسری آبی‌رنگ ـ  یک از رنگ‌های پرچم استونی ـ ‌ به این کشور مشرف شده‌اند!  همچنین اگر در رسانه‌ها دیوید پتریوس پیرانه سر  در جایگاه «یوسف کنعان» نشسته و هوش از سر دلبران میان‌سال می‌رباید،   به این دلیل است که یانکی‌ها برای تصفیة غیرقابل اجتناب در پنتاگون سعی دارند نقش ژنرال‌ها را در ایجاد شبکة قاچاق مواد مخدر،  روسپی‌خانه و غیره،‌  از طریق «افشای» رابطة شخصی اینان با «زن» لاپوشانی کنند.  این تصفیه محفل کلینتون را منزوی خواهد کرد،  و راه برای پاک‌سازی محفل «کارتر ـ برژینسکی» نیز هموار خواهد شد.  محفلی که از دیرباز و از طریق نوآم چامسکی و مادلن البرایت به خشتک مصدق دخیل بسته تا نان یکجانبه‌گرائی فدائیان اسلام را سق بزند. 

 

بعضی‌ها رویای بازگشت به دوران خرتوخر ایجاد جبهة‌ ایران ستیز «ملی» در سر می‌پرورانند. از طریق این «جبهه» نه تنها پای آخوندهای فکل‌کراواتی به سیاست ایران باز می‌شود،  که چپ‌نمایان هم در جایگاه چپ‌گرایان می‌نشینند.  «جبهة ملی» هیچ تفاوتی با تشکل‌های مشارکت‌چی و اصلاح‌طلب ندارد؛  جبهه‌ای است کاذب و همیشه نیز کاذب باقی خواهد ماند.  حمایت جبهة کذا از روح‌الله خمینی را شاهد بودیم.   اعضای این جبهه با تحریم شاپور بختیار،   آنهم به بهانة نقض «اساسنامة» حزب‌شان نشان دادند که منافع محفلی‌شان بر منافع ملی ایران الویت دارد.   به همین دلیل بود که همسر «شهید» حسین فاطمی به احمی ابراز ارادت می‌کرد.   بله،  محفل آیرون‌ساید برای بازگشت به دوران نورانی مصدق اینبار روی احمی حساب باز کرده.

 

ما هم فراموش نمی‌کنیم که «تحریم ها از دوران مصدق بی‌اثر بوده؛  بدون روایت در جهان هیچ چیز وجود ندارد؛ ‌ شرق و غرب نابود است،  مصدق پیروز است؛  و... و از همه مهم‌تر پزشکان ایرلند به کاتولیسیسم «تعهد» دارند!   ولی سفر میت‌رامنی به لهستان،  اسرائیل و انگلستان «روایت» نیست،   واقعیت دارد.   این وبلاگ را به «ساویتا» که قربانی توحش «روایت» شد،  تقدیم می‌کنیم. 
         

 

 

 


 


 


 


 


 


 


 


 


 


 


 


 

...

 

 

 

 

 

 

 

 

 
Share