شنبه، آذر ۰۴، ۱۳۹۱

گوبلز و سینما!


 
هفتة سوم از یازدهمین ماه سال 2012 میلادی سرشار از شگفتی‌ها بود!  در این هفتة خجسته طرح جادوئی فراهم آوردن انزوای رسانه‌ای برای اسرائیل،   از طریق ایجاد «جهان اسلام» نقش بر آب شد.   و اینچنین بود که در گیرودار جنجال بوق‌های طویلة مک‌کارتی در مورد «پیروزی» حماس ـ  این پیروزی در واقع ماتم گرفتن آتلانتیست‌های دین‌فروش است برای جر خوردن همزمان خشتک اسرائیل و حماس ـ  تاج و تخت بریتانیا هم در فرانسه به لرزه درآمد!

 

فرانسه را دستکم نگیریم؛   در همین کشور است که «ترانتینو»،  کارگردان زبردست سینما به ما نشان می‌دهد،   «فیلم متعهد»،   نه تنها به نابودی هنرپیشه منجر می‌شود،  که صاحب سینما،  آرشیو فیلم،  و ... و حتی ساختمان سینما را هم خاکستر می‌کند.  اینهمه برای نابودی هیتلر و «نخبگان» آلمان نازی!  و اینبار،   نه در فیلم «ترانتینو» که در عرصة واقعیت،  پیامد ملموس شل شدن میخ طویلة‌ فاشیسم بین‌الملل را در کشور فرانسه شاهدیم.

  

برای پرهیز از اطالة کلام،‌  وارد جزئیات نمی‌شویم.  به صورت خلاصه بگوئیم،  مواضع دولت سوسیالیست فرانسه،   در مسائل داخلی و خارجی،   از تجهیز اوپوزیسیون سوریه گرفته تا «اختیار» شهرداران در برگزاری ازدواج همجنس‌گرایان هر لحظه دچار دگردیسی و تغییر می‌شود!   آنهم در شرایطی که به دلیل تقابل دو سیاستمدار دست‌راست،  یعنی فیون و کوپه،   اوپوزیسیون فرانسه با خطر انفجار درونی روبرو شده!   در مورد این کشاکش عجیب بهتر است یک مینی‌پرانتز باز‌کنیم و توضیح دهیم که فرانسوا فیون،  ‌ نخست‌وزیر ابدمدت نیکولا سرکوزی برای ریاست حزب «یو. ام . پی» نامزد شد.   ولی حضرت سرکوزی نه از ایشان،   که رسماً از رقیب او،   «ژان‌ ـ فرانسوا کوپه» حمایت کرد!   تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل!  بله،   در فرانسه «دعوا» شده،   و یک سر این دعوا،  طبق معمول در لندن است.   در هر حال،  خوشبختانه استحکام بنیادها و رشد فرهنگی در کشور فرانسه شرایطی به وجود آورده که بحران‌های سیاسی باعث آشفتگی نظم زندگی روزمره نمی‌شود.   به عبارت دیگر برخلاف «امت اسلام»،   اکثر فرانسوی‌ها،  حریم جامعه را رعایت می‌کنند و ... و  نیازی نیست که بگوئیم،  در «حریم دولت» جائی برای ابراز «احساسات» و «تعصبات» وجود ندارد.   دولت فرانسه ـ  و نه جامعة فرانسه ـ  «لائیک» است.  و جالب اینکه،   در همین کشور فرانسه اخیراً کوس رسوائی مردم‌سالاری «مید. این.  یو. کی» در استرالیا زده شد!

 

در تاریخ 22 نوامبر سالجاری،   سایت‌های «فیگارو» و «لوموند» از توحش «مردم سالاری» که ‌در «ملبورن» شامل حال یک تبعة فرانسه شده بود،  گزارش دادند.  جریان از اینقرار بود که در اتوبوسی در ملبورن،   «مردم» به یک توریست فرانسوی به دلیل آواز خواندن به زبان فرانسه،  دشنام می‌دهند،   سپس او را «تهدید» می‌کنند؛   کم کم دشنام و تهدید به همة غیرخودی‌ها ـ  که نژاد و زبان‌شان متفاوت است  ـ «تعمیم» داده می‌شود.  یک‌نفر هم فیلم این «مردم‌سالاری» را می‌گذارد روی «یوتوب» و کار به رسوائی ملت «بزرگ» استرالیا می‌کشد!   البته نژادپرستی و وحشیگری و به اصطلاح جمکرانی‌ها «نخبه‌گرائی» در استرالیا،   همچون دیگر مناطق نفوذ آنگلوساکسون‌ها از قدیم سکة رایج بوده و هست.   شیخک‌های حاشیة خلیج فارس به کنار،   توحش حکومت‌های عربستان،  پاکستان و جمکران بازتابی است از همین توحش آنگلوساکسون.

 

به یاد داریم که دیوید کامرون هم چندی پیش «وحشیگری» دست‌نشاندگان لندن در منطقه را «فرهنگ»‌ نامید،  و همزمان چند فروند جنگدة «تایفون» برای دفاع از این «فرهنگ» در اختیار شیخک‌ها گذاشت.   در واقع تایفون‌ها،  برای دفاع از بارگاه شیخک‌های اسلام‌فروش به کار گرفته می‌شود،   چرا که طی سدة اخیر،  «اسلام» همواره حافظ منافع بریتانیا بوده.   به ویژه در دوران هیتلر روشن‌ضمیر که امثال «حاجی ابوتراب»،‌   پرسوناژ رمان «حاجی‌آقا» هم‌صدا با «جماالدین اسدآبادی»   برای «نظم نوین» یا همان شعار ابلهانة «نه شرقی،  نه غربی» پیشوا سینه می‌زدند و ... و اکنون نوبت به احمدی‌نژاد رسیده تا هم‌صدا با خامنه‌ای،   ازطریق آمیختن شعار هیتلر با شعار انتخاباتی اوباما،   نان ارباب را به تنور بچسباند!

 

به گزارش ایرنا،  مورخ 22 نوامبر 2012،  چنین گفت «احمدی‌نژاد» در نشست «دی هشت» که «ما» ـ  ضمیر اول شخص جمع تلویحاً به آمریکا ارجاع می‌دهد ـ  باید در تعریف نظم نوین جهانی «نقش برجسته» ایفا کنیم.   و در این نظام «حقوق اساسی» انسان‌ها به «لذت‌بردن» از صلح و امنیت و رفاه و پیشرفت محدود می‌شود!   خلاصه یک‌بار دیگر «حقوق» کذا با ابعاد ملموس زندگی «مادی» بیگانه شده و از مرداب موهوم «عرفان» و «معنویت» و «برتری» پای فراتر نمی‌گذارد:

 

«[...] ملت‌ها و کشورهای ما به خاطر گذشته تاریخی،  فرهنگ غنی،  منابع منحصر به فرد [...] باید نقش برجسته در تعریف و ایجاد نظم نوین جهانی [...] ایفا کند. عدالت،  محبت و آزادی پایه‌های این نظم نوین جهانی را تشکیل داده [...] در این نظام به رسمیت شناخته شدن حقوق،  به عنوان حق اساسی برای تمام انسان‌ها محسوب می‌شود که درآن انسان ها برای لذت بردن از صلح پایدار،  امنیت،  رفاه و پیشرفت از حق مشروع و مسلم برخوردار می‌باشند.   ما می‌توانیم [...] برای حفاظت از منافع ملت‌های‌مان در برابر قدرت‌های سلطه‌طلب ایستادگی کنیم[...]»

 

خارج از تکرار شعار هیتلر،  یعنی «نظم نوین جهانی»،  احمدی‌نژاد چه می‌گوید؟ می‌گوید «ما» فرهنگ غنی و گذشته تاریخی داریم پس باید «نظم نوین جهانی» ایجاد کنیم!   جالب اینجاست که فعلة فاشیسم همیشه می‌خواهد برای «دیگران» تعیین تکلیف کند.   یادآور شویم گروه «دی هشت»،   از سپرهای نوینی است که آدمخواران ناتو در برابر نفوذ اقتصادی مسکو علم کرده‌اند،   و علاوه بر جمکران و ترکیه و اندونزی،   «شبه‌کشور» پاکستان هم در این گروه عضویت دارد!   خلاصه «فرهنگ غنی» شبه کشور پاکستان را از دست ندهیم!

 

پاکستان نه تنها دولت‌اش پوشالی است که تاریخ و جغرافیای‌اش نیز بر اساس مصالح آتلانتیست‌ها تنظیم شده و می‌شود!   دولت‌های پاکستان و جمکران و ترکیه که تا گریبان در فساد «مالی ـ  اداری» و توحش اسلام‌گرائی و نظامی‌پروری دست و پا می‌زنند بجای سروسامان دادن به اوضاع آشفتة جوامع خود،  می‌خواهند برای جهانیان فتوای «نظم‌نوین» صادر کنند!  در این «نظم نوین» که از دوران هیتلر «مدروز» شده،  «در» بر همان پاشنة سابق می‌چرخد،  یعنی تعصب و توحش «مردم» که «باورهای جمع» را بجای «دمکراسی» خواهد نشاند.  و به این ترتیب می‌توان با فرمان و فتوی و حکم حکومتی،‌   در راستای سیاست استعماری «تبدیل کشور به طویله» ادارة امور «مردم» را به دست گرفت.   و چرا راه دور برویم؟  کافی است به صدور «حکم حکومتی» علی خامنه‌ای برای نمایندگان به اصطلاح مجلس حکومت جمکران نیم نگاهی بیاندازیم.   

 

مدت‌هاست‌که اوباش «منتخب مردم»،   نه برای کنار زدن احمدی‌نژاد که با هدف زمان خریدن برای اربابان‌شان در غرب،  در مجلس جمکران جار و جنجال به راه انداخته‌اند.  مسیر این سیاست،  همانطور که بارها در این وبلاگ گفته‌ایم،  تهدید مسکو،  از طریق تبدیل ملت ایران به سپر بلای یانکی‌ها بوده و هست.  و اینکه پس از هفته‌ها جنجال و هیاهو،  ناگهان در نخستین روز آذرماه سالجاری و در گیرودار بساط «اسرائیل ـ حماس»،  علی خامنه‌ای به یاد می‌آورد که «سئوال از رئیس جمهور،  خواست دشمن است» بخوبی نشان می‌دهد که «اصل مطلب» جز آن بوده که ادعا می‌شود. 

 

شاید صاحب‌زمان به رهبر قلعة حیوانات و علاءالدین بروجردی در مورد پروندة اختلاس چند میلیاردی هشدار داده‌ که اینان دکان‌شان را برچیده‌اند!   ولی با توجه به اینکه بر اساس «نظرسنجی» ساخته و پرداختة طویلة مک‌کارتی،  «‌اکثریت قریب به اتفاق ایرانیان حتی به بهای جنگ می‌خواهند کشورشان به سلاح هسته‌ای مجهز شود و  فقط علی خامنه‌ای در برابر خواست مردم مقاومت می‌کند»،  به این نتیجه می‌رسیم که این نمایش مهوع نیز برای به ارزش گذاشتن خامنه‌ای و ارائة تصویر قدرقدرت از او به راه افتاده.   در هر حال،   وقتی در سایت «زمانه» با نبش قبر اکبرشاه در هند به «سکولاریسم» می‌رسند،   و یا در «بی‌بی‌سی»،  غلط‌های «مشق دمکراسی» را می‌گیرند،  روشن است که در کشور مصیبت‌زدة‌ ایران باید توحش «صدور فتوی» و «حکم حکومتی» به ارزش گذاشته شود.   و می‌بینیم که این لات‌بازی صدر اسلام و صحرای کربلا به مصر هم سرایت کرده!  

 

محمد مرسی که فقط 25 درصد آراء ملت را به نام‌اش نوشته‌اند،   «حکم» فرموده که «تا تدوین قانون اساسی جدید هیچکس حق ندارد از فرامین رئیس جمهور سرپیچی کند!»  در پاسخ به جفتک‌پرانی‌های «مرسی»،  روز گذشته دفاتر اخوان‌المسلمین در سه شهر مصر به آتش کشیده شد!   به عبارت دیگر،  زیر پای «ضامن» صلح «حماس ـ اسرائیل» سست شده و به استنباط ما ممکن است جنگ در راه باشد،  و آمریکا ناچار شود به صحرای سینا سرباز بفرستد.   ولی این جنگ،   برخلاف توهم سران قلعة حیوانات،   همزمان به تضعیف حماس،  اسلامگرایان و تندروها در اسرائیل منجر خواهد شد.   و این است دلیل نزدیک شدن اسرائیل به ترکیه،  و همین است دلیل مسافرت هول هولکی علی لاریجانی به لبنان،   سوریه و ترکیه و ... و خصوصاً التماس رجب اردوغان برای استقرار سپر دفاعی در مرز ترکیه و سوریه.   از سوی دیگر،  تقارن این آشفتگی‌ها با اعلام «نظم نوین» جهانی توسط احمدی‌نژاد در همین چارچوب افلاس غیرقابل اجتناب می‌تواند مورد بررسی قرار گیرد.   پس بهتر است هذیانات احمدی‌نژاد در نشست «دی هشت» را کنار بگذاریم و به سخنرانی خنده‌دارتر صالحی نیم نگاهی بیاندازیم!  

 

در نشست کذا،  پیش از پرزیدنت احمی،  «صالحی»،   وزیرامور خارجة قلعه حیوانات،  ضمن بازنشخوار اظهارات بیشرمانة دیویدکامرون،  تعریف نوینی از «دمکراسی» ارائه داد که بر توحش «چاردیواری اختیاری» ویژة حاج‌آقا منطبق است.   اظهارات سرشار از حماقت صالحی در تاریخ اول آذرماه سالجاری در مهرنیوز انتشار یافت:‌

 

«[...]  وزیر امور خارجه کشورمان [...] با بیان این نکته که دموکراسی ارزشی جهانی بر اساس ارادة آزاد مردم برای تعیین سیستم سیاسی،  اقتصادی،  اجتماعی و فرهنگی خود می‌باشد اظهار داشت:  دموکراسی متعلق به هیچ کشور یا منطقه نیست و احترام به حق حاکمیت ملی و حق تعیین سرنوشت و رد هر گونه تلاش برای تخریب نظم‌های مبتنی بر قانون اساسی و دموکراسی ایجاد شده توسط مردم...»

 

می‌بینیم مرده‌شویان چگونه با پیوند گوز به شقیقه و در کمال بلاهت تلاش دارند «خواست مردم» را با «دمکراسی» در ترادف قرار دهند،  و با این ترفند فردیت انسان‌‌ها را به زنجیر اسارت «توجیهات» حکومت‌ بیاندازند؛  البته جای تعجب نیست!  در تاریخ 18 نوامبر 2012،‌  رادیوفردا،   در واکنش به شعار نشست ملی سوریه ـ  نه به خشونت،‌ آری به دمکراسی ـ  این ترادف جادوئی را به مورد اجرا گذاشت!  یادآور شویم در تاریخ 13 نوامبر سالجاری،   بجز «اایسنا» و «انتخاب»، ‌ رسانه‌های ایران  به نقل از حسین امیرعبدالهیان،  چنین نوشتند:  

 

«[...] امیرعبداللهیان [...] روزسه شنبه در جمع خبرنگاران در تهران اعلام کرد[...] گفت وگوی ملی سوریه هفته آینده با شعار خشونت نه، دمکراسی آری [...] برگزار خواهد شد»

 

ولی سایت رادیو فردا،  ‌مورخ 18 نوامبر 2012،  علیرغم تمامی ادعاهای یانکی‌ها مبنی بر حمایت از دمکراسی،   با حذف «دمکراسی» آن را با «مردم‌سالاری»  جایگزین نمود:

       

«نشستی با موضوع گفت‌و‌گوی ملی سوريه با شعار خشونت نه،  مردم‌سالاری آری روز یکشنبه،  ۲۸ آبان،  در هتل استقلال تهران آغاز به کار کرد [...]»

 

آن‌ها که برای مبارزه با «ظلم» و «ستم» و «استبداد» هر روز صدها مشق سیاه می‌نویسند،‌  اگر کور نباشند خواهند دید که فاشیسم در ایران از کدام منبع تغذیه می‌کند.  به هر تقدیر،   یک روز پیش از برگزاری «نشست ملی سوریه» در تهران،  روپرت مرداک،   هم‌صدا با حاج روح‌الله،  مخالفت خود را با  «آزادی بیان» اعلام داشت.   مرداک انتقاد رسانه‌های متعلق به یهودیان از کشور اسرائیل را محکوم کرده!   ولی یک روز پس از برگزاری نشست ملی سوریه در تهران،  ‌دکان ابدمدت «جنگ زرگری» حماس با اسرائیل‌ چنان متزلزل شد که فیلم «اینگلوریوس بستردز»،   شاهکار «ترنتینو» در شبکة اول تلویزیون فرانسه به نمایش درآمد.  این شبکه معمولاً چنین ناپرهیزی‌هائی نمی‌کرد!  

 

باری در این فیلم ترانتینو با نمایش بی‌پردة خشونت،‌  با ظرافت تمام از خشونت فاصله می‌گیرد و «نشان می‌دهد» که ایدئولوژی نهایت امر چگونه «انسان» و «هنر» را نابود خواهد کرد.  و چگونه همین ایدئولوژی برای زندگی آدمکش‌ها  ـ  سرجوخه «آلدو» و کلنل«هانس لاندا» ـ  زمینة ‌مساعد فراهم می‌آورد.   هانس لاندا در اردوگاه آلمان نازی است،   و سرجوخه آلدو در سنگر متفقین.   اولی یهودی شکار می‌کند و دومی هم «نازی!»   سرجوخه آلدو و کلنل هانس لاندا در شهر پاریس در یک «سینما» با یکدیگر روبرو می‌شوند.  و در همین سینما قرار است هیتلر و جمعی از سران نازی به تماشای فیلم آلمانی «افتخار ملت» بنشینند.

 

سینمای مذکور به «شوشانا دریفوس» تعلق دارد.   شوشانا که برای حفظ جان خود نام و نام خانوادگی‌اش را تغییر داده در یکی از روستاهای فرانسه شاهد قتل پدر و مادر و برادرش توسط کلنل لاندا بود.   وقتی از شوشانا می‌خواهند سینمای‌اش را برای نمایش فیلم «افتخار ملت» در اختیار آنان قرار دهد،  شوشانا به فکر انتقام می‌افتد و تصمیم می‌گیرد برای آتش زدن سینما همة فیلم‌های آرشیو را به آتش بکشد.   همزمان «بریجت فون همرس‌مارک»،  هنرپیشة سرشناس آلمانی و رابط  عملیات «کینو» ـ  این عملیات برای ترور افسران آلمانی در سینما طراحی شده بود ـ طی درگیری مسلحانه از ناحیة پا زخمی می‌شود.   سرجوخه آلدو و دو تن از افرادش برای کشتار نازی‌ها و هیتلر،‌  به عنوان دوستان ایتالیائی «بریجت» وارد «سینما» می‌شوند.  ولی هانس لاندا که دستمال امضاء شدة «بریجت» و یک لنگه کفش زنانه را در محل درگیری یافته،  بریجت را در همان سینما به قتل می‌رساند و سرجوخه آلدو را هم بازداشت می‌کند.   

 

متفقین از طریق آلدو با هانس لاندا به توافق می‌رسند.  و در مقابل آزادی آلدو،  و جاسازی مواد منفجره در جایگاه مخصوص هیتلر و همچنین نادیده گرفتن طرح ترور نازی‌ها توسط همراهان آلدو،‌  به هانس لاندا مصونیت،  امکانات و اجازة اقامت در آمریکا داده می‌شود. 

 

طی این «مذاکرات» با سوابق آلدو  ـ  قاچاقچی نوشابه‌های الکلی نیز آشنا می‌شویم. نخستین بار که پرسوناژ آلدو را می‌بینیم،  شاهد حرکت کند دوربین بر حلقة کبودی هستیم که روی گردن وی نقش بسته؛ ‌ آلدو داغ گذشته‌اش را بر پیکر دارد.   و در پایان فیلم هم با چاقو «صلیب شکسته‌» را بر پیشانی هانس لاندا «حک» می‌کند.   به این ترتیب در فیلم ترانتینو،  جنگ دوم جهانی دو آدمکش «نیک و بد» بر جای می‌گذارد؛  شکارچی نازی‌ها و شکارچی یهودی‌ها!   

 

بی‌دلیل نیست که طویلة‌ مک‌کارتی برای «حق مسلم» آدم‌کش‌ها،  به ویژه در کشور ایران اینهمه سینه چاک می‌دهد.  خواست اینان جامعة‌ یکدست «متعهد» و «مکتبی» است.   تفاوت نمی‌کند که این تعهد به اسلام باشد یا به مقدسات دیگر! اینبار طویلة کذا دامنة‌ توحش خود را گسترش داده و «یهودی» ‌متعهد و مکتبی می‌طلبد.

 

یکروز پیش از برگزاری نشست ملی سوریه در تهران،   یعنی در تاریخ 17 نوامبر سالجاری،  «روپرت مرداک»،  رهبر معنوی فدائیان اسلام که به ملاممد خاتمی هم ارادت فراوان دارد،  ‌ انتقاد رسانه‌های متعلق به «یهودیان» از دولت اسرائیل را محکوم کرد.   اعتراض رسمی مرداک به «آزادی بیان» در سایت لوموند،  ‌مورخ 19 نوامبر 2012 انتشار یافته.   البته دیگران «اهل کوفه» نیستند که در این مسیر مقدس «مرداک» را تنها بگذراند!   به هیچ عنوان!

 

به گزارش فیگارو،   مورخ 20 نوامبر سالجاری،‌  اتحادیة اروپا «اوپوزیسیون سوریه» را ‌که به رهبری یک آخوند «مترقی»» در دوحه سر هم شده به رسمیت شناخت! دلیل هم اینکه اوپوزیسیون کذا مانند حاج روح‌الله و جبهة ‌«ملی»،  حاضر به مذاکره نیست؛  چرا که برای سرکوب انسان و «کسب قدرت» عین سگ‌هار له له‌ می‌زند!  پس اگر این تشکل کودتاچی،   مانند خمینی و شرکاء‌ از «الطاف ویژ‌ة» وزارت امور خارجة فرانسه برخوردار شده، ‌ و دولت فرانسه «سفیرش» را به رسمیت می‌شناسد هیچ تعجبی ندارد.   لندن و «جهان اسلام» دست در دست سازمان سیا برای پیشرفت و توسعة توحش تلاش می‌کنند.   روضه و زوزة ‌جمکرانیان برای حسین «شهید»،   همزمان با کشتار «عزادارن حسینی» در پاکستان،  ایجاد «دادگاه‌های خیابانی» توسط حماس،  و ... و بمباران استادیوم ورزشی و دفاتر خبرگزاری فرانسه و روسیه توسط اسرائیل شاهدی است بر این مدعا.  کسی چه می‌داند،‌   شاید دهها سال بعد،‌   ‌هنرمند دیگری پیدا شود که همچون ترانتینو،  توحش شکارچیان هزارة سوم را به تصویر کشد. 
 

 

 

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
...
 
 
 
 
 
 
 
 
 
Share