چهارشنبه، آذر ۰۸، ۱۳۹۱

سیب و سیا!



 

از شگفتی‌های چهارمین هفتة ماه نوامبر 2012،   ورود یک سیب جادوئی به صحرای کربلاست!  به گزارش مهرنیوز،  ‌مورخ 5 آذرماه سالجاری:

 

«اصلی‌ترین علت قیام و شهادت امام حسین علیه السلام مبارزه با نادانی است»

 

جنگ هشت روزه،  برخلاف ادعای بوق‌های استعمار،  دو شاخة فاشیسم آنگلوساکسون‌ها را تضعیف کرد؛‌   هم اسرائیل‌ و هم اسلام‌گرایان در این جنگ شکست خوردند.   در نتیجه،   ناوگان جنگی روسیه راهی سواحل غزه شد؛‌  ویلیام هیگ در کربلای بی‌بی‌سی فریاد برآورد،  «هل من ناصر ینصر نی ... هلپ می ... اگر دین ندارید آزاده باشید ... فرصت از دست رفت؛  نان‌مان آجر شد»،   وقت تنگ است:   

 

«[...]  آقای هیگ [...]  گفت [...]  شاید پس از این،  فرصتی برای حل مسالمت‌آمیز این مشکل [اسرائیل ـ فلسطین]  وجود نداشته باشد [...]»

منبع: بی‌بی‌سی،  مورخ 25 نوامبرسالجاری  

 

پس آنگاه کاندی رایس که در «شهادت» حسین سوگوار بود،   در صفحات «واشنگتن‌پست» شیون برآورد،  واى بر شما!   آیا در میان شما مسلمان نیست ...  پروردگارا!   معبودى جز تو نیست ... ایران همان کارل مارکس است؛   چین و روسیه یزیدی‌اند.  آنگاه «احمی» اعضای طویلة مک‌کارتی را بشارت داد که «امام زمان» پرچم «نظم نوین جهانی» را از امام حسین «عین» تحویل گرفته‌اند‌:‌

 

«[...]  امام عصر با ظهور خود حقیقت مکتب حسینی را اعلام کرده و پرچم امام حسین  [...] را بر فراز عالم به اهتزاز درخواهد آورد[...]»

 

چون «بشارت» احمی در فارس‌نیوز،  مورخ 25 نوامبر 2012 انتشار یافت،  «اهود باراک» از جهان سیاست کناره گرفت؛   کیهان به خشتک محمد مصدق دخیل بست؛  محمد ملکی در سایت رادیو فردا،  «حسین‌وار» بر علیه خامنه‌ای «قیام» فرمود و ... و اینچنین بود که سایت «داس‌الله» ثابت کرد،  «دمکراسی،  همان حکومت پلیسی است!»   از اینرو به «مهرانگیز کار» تریبون دادند تا ضمن «نکوهش خشونت»،  از «مخالفت قرآن با خشونت» بی‌بی‌گوزک‌سازی‌ها کند.   دلیل هم اینکه،   در مرزهای جنوب شرقی ایران بیش از یک تن مواد مخدر کشف شده و نخست‌وزیر روسیه پیش از ورود به پاریس،  طی مصاحبه با فیگارو،  نسبت به نقض قوانین و مقررات بین المللی ـ  حمایت رسمی فرانسه از اوپوزیسیون برانداز سوریه  ـ  هشدار داده و ... و خلاصه برگزاری کنسرت «رولینگ ستونز»،  سر پیری در لندن بی‌حکمت نیست!  

 

بریتانیا ابزار هیاهوی رسانه‌ای خود را از دست داده و برای لاپوشانی تحولات «ناخوشایند» مصلحت خویش چنین دیده که با رولینگ ستونز «بازنشسته» هیاهو به راه اندازد.   چرا که در بریتانیا نمی‌توانند توحش حکومت «باورمحور» جمکران را با نگرش «انسان‌محور» کارل مارکس در ترادف قرار دهند.   در صورتیکه در ینگه دنیا برای مزخرف‌گوئی و جنایات «نخبگان»‌ هیچ حد و مرزی وجود ندارد.   نیازی نیست‌که بگوئیم اسلام‌گرایان نیز مرزشکنی و لات‌بازی را از اربابان‌شان در لندن و واشنگتن آموخته و می‌آموزند.   جمکران و پاکستان و ترکیه به کنار،  لات‌بازی اخیر محمد مرسی و کور وکر شدن مصلحتی آنگلوساکسون‌ها در برابر ماست!

 

سایت رادیوفردا،  مورخ 26 نوامبر 2012،   به نقل از دفتر ریاست جمهوری مصر می‌نویسد،  «هدف محمد مرسی از افزایش اختیارات ریاست جمهوری،  ممانعت از سیاسی شدن قوة قضائیه است!»   ولی واقعیت با بیانیة مضحک دفتر مرسی از زمین تا آسمان فاصله دارد.  پیش از ادامة مطلب یادآور شویم هیچکس نمی‌تواند ادعا کند که از «اهداف» محمد مرسی آگاه است!   ولی با توجه به آنچه در ایران رخ داد می‌توان به «پیامدهای» منطقی افزایش اختیارات مرسی اشاره کرد.   اربابان دولت «مردمی» مصر می‌خواهند یک قانون اساسی بی‌پایه و اساس،‌  مشابه همان شبه‌قانون حکومت جمکران را بر ملت مصر تحمیل کنند.   و برای دستیابی به این هدف مقدس،   فیلم «بحران» با شرکت «محمد مرسی» به صحنه آمده.   نیازی نیست که بگوئیم تهیه‌کننده و کارگردان این قماش فیلم‌ها،  پس از جنگ جهانی دوم سازمان سیا بوده،   و هنرپیشگان‌اش همان رهبران «قدرقدرت» و «مستقل» کشورهای جهان سوم‌اند.   تنها وظیفة این به اصطلاح «رهبران»‌ محبوب و «مردمی» همچنانکه در دوران خرتوخر مصدق و حاج روح‌الله هم شاهد بودیم،  «یکجانبه‌گرائی» است،  یعنی نقض مقررات بین‌المللی.   

 

چرا که این مقررات مبنای «حقوقی» دارد،   و از اینرو با احکام توحش «دین» ـ  مبارزه با ظلم و ستم و استکبار و غیره ـ  در تضاد قرار می‌گیرد!  و این است دلیل ارادت ویژة محفل مرداک به حکومت‌های اسلامی و به ویژه به حکومت طالبان.   ارائة تصویر «قدر قدرت» و «مستقل» از حامد کرزای در ورق پارة مرداک،   «وال ستریت جورنال» دلیل موجه دارد.  جهت «تماشای»  این تصویر،   مشتاقان استقلال و جلال و جبروت کرزای می‌توانند به سایت فارسی نووستی،   ‌مورخ 27 نوامبر 2012 مراجعه کنند تا ما هم بپردازیم به سگ‌های سیرک عموسام که از طریق «نشخوار گذشته» و «نقل خاطره» می‌کوشند از توحش اسلام «تصویر دلپذیر» ارائه دهند.

 

 از «مهرانگیز کار» شروع کنیم.   این «حقوق‌دان» توصیه می‌کند،  برای «مبارزه با خشونت» لازم است «آخوند» حقوق اجتماعی زن را از «قرآن» استخراج کرده و «مردان» را با این حقوق آشنا کند:

 

«[...] در برخی موارد [...] مردان بر پایة دستورات قرآن زن را مورد خشونت قرار می‌دهند [...] در چنین مواقعی روحانیون می‌توانند به این افراد بفهمانند که این دستورات و احکام [...] چه مفاهیمی دارد و از این امر جلوگیری کنند و شناخت اجتماعی از حقوق زن را به بخشی از مردان در ایران منتقل کنند[...]»

 

این اظهارات بیشرمانه از هرگونه بررسی بی‌نیاز است،  چرا که قرآن نمی‌تواند مبنای برخورد با انسان و مسائل حقوقی در هزارة سوم قرارگیرد.  برخلاف مبهمات انسان‌ستیز ادیان ابراهیمی که با انسان،  زمان و مکان بیگانه‌ است، ‌ حقوق و آزادی‌های انسانی چارچوب‌ منطقی و علمی دارد!  با انتشار این «شیرین‌زبانی‌ها»،  بعضی‌ها می‌خواهند به ایرانیان «تفهیم» ‌کنند که آیات مبهم قرآن،  روایات بی‌سروته،  و خلاصه «شرعیات» و «احکام فقهی» و «فتوی» با «حقوق انسانی» ارتباط «منطقی» دارد!   تضاد کلیة ادیان،  و به ویژه ادیان ابراهیمی با «مفاد اعلامیة جهانی حقوق بشر» بارها و بارها در این وبلاگ بررسی شده و نیازی به تکرار مکررات نمی‌بینیم.  ولی برای آشنائی بیشتر با میزان وقاحت و توحش مهرانگیز کار،  هم‌میهنان می‌توانند به مصاحبة «دلبر توکلی» با این جانور وحشی که در سایت «رادیو بین‌المللی فرانسه»،  مورخ 26 نوامبر 2012  انتشار یافته سری بزنند،‌  تا نادان از جهان نروند!   ما هم می‌پردازیم به «معلق زدن» کاندی رایس برای تفنگ‌فروش‌های دو سوی آتلانتیک.

 

کاندی رایس آنقدر در امر مقدس لجن‌پراکنی و پیوند گوز به شقیقه پیشرفت کرد که سرانجام موفق شد هم «دمکراسی» را با «حکومت قومی» در ترادف قرار دهد و هم «حکومت جمکران» را با «کارل مارکس!»   بی‌دلیل نیست که جانوران وحشی نظیر مهرانگیز کار را به عنوان  «مدافع حقوق‌بشر» معرفی می‌کنند؛   در قاموس صاحبان طویلة مک‌کارتی،  «حقوق بشر»  از آیات قرآن و احکام توحش فقهی و کشتار غیرنظامیان از طریق «انفجار بمب» و «انقلاب مردمی» فراتر نمی‌رود:       

 

«[...] در عراق [...]‌ ایالات متحده امیدوار بود [...] یک دموکراسی انجمنی چند قومیتی [...] به سرانجام رساند [...] تاکنون این هدف تا اندازه‌ای محقق شده و برگزاری انتخابات موجب تشکیل دولت سراسری می‌شود[...] کارل مارکس همه کارگران [...] جهان را به اتحاد فراخواند [...]مارکس آن‌ها را ترغیب کرد که آگاهی کاذب هویت ملی را دور بیندازند[...] در حال حاضر،  ایران،  همان کارل مارکس است [...] ایران گسترش نفوذ خود را در بین شیعیان مد نظر دارد و در صدد است با متحد کردن آن‌ها تحت حکومت مذهبی تهران...»

 

بله آمریکا سرزمین آزادی است، ‌‌ به ویژه برای جنایتکاران و دیوانگان!  و می‌بینیم که در این سرزمین مقدس یک «دیوانه» در جایگاه مشاور امور «امنیتی» رئیس جمهور قرار می‌گیرد.  به مصداق «بیله دیگ،  بیله چغندر» وقتی جرج بوش را به کاخ‌سفید می‌فرستند،  کاندی رایس هم مشاور عالی‌ او می‌شود!  33 سال پیش،   ارتش ناتو با کودتا حاج روح‌الله را از زباله‌دان بیرون کشیده و بر تخت «بادبادکی» قدرت جمکران ‌نشانده،   حال ته ماندة این حکومت پوشالی در ذهن علیل کاندی رایس همان «کارل مارکس» شده!  

 

بر اساس «تأکیدات کشکی» رایس باید بپذیریم که روح‌الله خمینی «فیلسوف مدرنیته» هم بوده!  بله،   پیشتر از زبان همین واشنگتن‌نشین‌ها،   کارل مارکس ارث پدری بلشویک‌ها در شوروی بود؛   اینبار مشاور جرج بوش یک کارل مارکس‌ «نوین»،   باب طبع طویلة‌ مک‌کارتی اختراع کرده‌اند که با مطالبات انسان‌ستیز آمریکا هم‌سو ‌و همدل باشد!   به همین دلیل «مارکس» دست‌ساز کاندی رایس با «مادی‌ات» انسان نیز بیگانه است،   و دغدغه‌ای جز ‌«معنویات» ندارد!   در واقع رایس،   نگرش «انسان‌محور» کارل مارکس را «مدرنیزه» کرده،  و با نشاندن «مذهب» بجای «انسان» موفق شده فیلسوف مدرنیته را به سنگر حماقت و توحش امثال جمال‌الدین اسدآبادی پرتاب کند.   

 

پس تعجبی ندارد که «واشنگتن پست» اظهارات موهن کاندی رایس را بازتاب دهد و پاسداران سلطنت‌طلب در «فارس نیوز»‌،   مورخ 26 نوامبر 2102 هم به ترجمة این مزخرفات «مفتخر» شوند!  هر چه باشد «رایس» و «فارس» گر چه در ظاهر با یکدیگر تفاوت دارند،  همچون «آلدو» و «هانس‌لاندا» در فیلم کذا آخور مشترک‌شان در ینگه دنیا واقع شده!

 

همچنانکه در وبلاگ «گوبلز و سینما» هم گفتیم،  در این فیلم «اشتراک منافع» جنایت‌کاران را «ترانتینو» با ظرافت به تصویر کشیده!   هر چند در اکثر سایت‌های فارسی‌زبان،   بجای بررسی فیلم،  «نخبگان»،   به «قضاوت» در مورد شخص «کارگردان» نشسته‌اند؛  بگذریم!  در فرخنده روز 26 نوامبر 2012 ،   «رایس» را در آغوش «فارس» رها می‌کنیم و می‌پردازیم به مراسم روضه و زوزه و نشخوار گذشته در قلعة حیوانات!  در این قلعة‌ مقدس علی مانده و حوض‌اش! 

 

می‌گویند مهدوی کنی ،   ‌سردار اکبر سازندگی،   احمدی نژاد و برخی مقامات جمکران از شرکت در مراسم عزاداری مقام معظم خودداری کرده‌اند!

 

«[...] پس على [...]‌سخت گریست.  آنگاه به عمّه‌‏اش [...]  گفت:  یا عَمَّتاهُ عَلَىَّ بِالسَّیْفِ وَ الْعَصا، عمّه جان!   شمشیر و عصایم را حاضر کن [...]  پدرش فرمود:  وَ ما تَصْنَعُ بِهِما،‌ مى‌‏خواهى چه کنى؟ عرض کرد:  «أمَّا الْعَصا فَأَتَوَکَّأُ عَلَیْها، وَ أَمَّا السَّیْفُ فَأَذُبُّ بِهِ بَیْنَ یَدَىْ إِبْنِ [جرج بوش]‌ صلى‌الله علیه و آله،  بر عصا تکیه کنم و با شمشیرم از فرزند [جرج بوش] دفاع  نمایم،  چرا که زندگانى پس از او ارزش ندارد[...]امام [...] سپس [...] فرمود[...]‌ واى بر شما! [...] اگر دین ندارید [...] آزاده باشید [...]»

منبع:  فارس نیوز،‌  مورخ 5 آذرماه سالجاری.

 

بله آزاده باشید و بدانید که در سال 2012 میلادی،  به بی‌بی‌گوزک‌های کربلا یک «سیب» هم افزوده شده. آنهم چه سیبی که رایحه‌اش در صحرای کربلا کار «آبجو تگری» را می‌کند؛   تشنگی را تسکین می‌دهد:

 

«[...] حسین علیه‏السلام فرمود[...] به، مفقود شد،  و سیب به حال خود بود،  تا وقتی که آب را به روی ما بستند.  پس چون تشنگی بر ما غالب می‏شد،  آن را بو می‏کردم،  اندکی تشنگی من ساکن می‏شد[...] چون تشنگی من به نهایت رسید،  دندان بر آن فشردم و یقین به هلاک نمودم. حضرت سجاد علیه‏السلام می‏فرماید [...] از پدر بزرگوارم شنیدم یک ساعت قبل از شهادتش، و چون شهید گردید،  بوی سیب از محل شهادتش استشمام می‏شد،  ولی خودش را نیافتند،  و این رایحه،  در آن محل باقی است،  و هر کس از زوار بخواهد استشمام رایحة‌ آن را نماید،   در وقت سحر،  به زیارت رود که اگر از مخلصین باشد،  آن را استشمام خواهد نمود [...]»

منبع:  مجلة مهر،  ‌مورخ 28 آبانماه سالجاری

 

ما هم پیشنهاد می‌کنیم،‌  تا دیر نشده،   «مخلصین» بشتابند برای استشمام رایحة سیب جادوئی که هم «تشیع» و هم «تسنن» محبوب کاندی رایس در منطقه به احتضار افتاده!   هنوز مرکب مزخرفات رایس در واشنگتن‌پست خشک نشده بودکه پاسدار لاریجانی ناچار شدند برای برچیدن دکان اوباش «شیعی‌مسلک» راهی نجف شوند.   پس اهود باراک،  برای حفظ کیان اسلام،  به آمریکا رفت و بلافاصله بعضی‌ها در تلویزیون اسرائیل ادعا کردند،  «ایران یک بمب اتم ساخته که سه برابر بمب هیروشیما قدرت دارد!»   ولی اینهمه مفید به فایده نبود.  پس «مصلحت» خویش در آن دیدند که موشک بالیستیک «پاکستان» را در بوق بگذارند و چندین بمب هم در محلة مسیحیان دمشق منفجر کنند تا در کشور سوریه راه را برای ایجاد یک جامعة «یکدست» اسلامی هموار نمایند.   در این گیرودار معلوم شد در جنگ 8 روزه،‌  اسرائیل از داده‌های ارتش ناتو در ترکیه استفاده کرده و ابراز عشق رجب اردوغان به غزه دلیل موجه داشته!  در ضمن اسلام‌گرایان از «میدان تحریر» اخراج شدند و اینچنین بود که طرفداران محمد مرسی از سر افلاس تظاهرات‌‌شان را لغو کردند و ... و دامنة‌ افلاس عموسام چنان وسعت گرفت که  «نامة سرگشادة محمد ملکی به خامنه‌ای» کفایت نکرد و رادیو فردا،  ‌مورخ 28 نوامبر 2012  به ریش و پشم خوئینی‌ها متوسل شد.   

 

یک دست جام باده و یکدست زلف یار

رقصی چنین میانة میدانم آرزوست

 

نمی‌خواهیم عموسام را سر پیری «دق مرگ» کنیم ولی باید بگوئیم،   با انتشار «نامة سرگشاده به خامنه‌ای» یا پرتاب سیب به صحرای کربلا، ‌ یا ایجاد ترادف میان توحش مردم‌سالاری با دمکراسی،   و از همه مهم‌تر از طریق جستجوی مفاد «اعلامیة جهانی حقوق بشر» در آیات و ترهات کتب مقدس نمی‌توانید به شیوة‌ معمول،   جیره‌خواران‌تان را به عنوان «مخالف» به ملت ایران حقنه کنید!