دوشنبه، تیر ۲۲، ۱۳۹۴

نشست ئوفا!




پس از فروپاشی پیمان استعماری سنتو،  طی نشست «ئوفا» که در آن با پیوستن پاکستان،  یکی از مهم‌ترین مهره‌های سیاست آمریکا در جنوب آسیا به پیمان شانگهای موافقت شد،   نهایت امر شاهد تزلزل سنگر روس‌ستیزی در اتحادیة اروپا نیز هستیم.   در پاسخ به مخالفت دولت یونان با طرح پیشنهادی کشورهای عضو منطقة‌ یورو ـ  12 ژوئیه سالجاری ـ  موافقت همین کشورها با آنچه «طرح کمک به یونان» خوانده می‌شود،  در اتحادیة اروپا شکاف انداخت و فرانسوا اولاند،   رئیس‌جمهور فرانسه را در این میانه در جایگاه «ناجی اروپا» نشاند.   هر چند وقوق‌ساهاب‌های ناتو،  ‌ این پیروزی را به حساب دارودستة‌ سرکوزی و اتحاد «آلمان ـ  فرانسه» نوشتند،   ولی واقعیت جز این است!  

دولت آلمان و به ویژه وزرای دارائی ‌و اقتصاد اینکشور،   هم‌صدا با «مالت و قبرس و دانمارک و سلواکی و فنلاند»،  و در هم‌سوئی با ویشی‌ست‌ها و احزاب راستگرای فرانسه خواهان خروج یونان از منطقة یورو بودند!   بنابراین،   برخلاف ادعای فیگارو،   تصویب «طرح کمک به یونان» منطقاً نمی‌تواند نشان پیروزی دارودستة راست‌گرایان‌ سرکوزی و «اتحاد آلمان و فرانسه» باشد!   ولی خوب پروپاگاند بر حماقت و بلاهت استوار است،   و با منطق و استدلال کاری ندارد،   از اینرو مخاطب را نیز ابله و احمق می‌خواهد.  چرا که،   این قماش مخاطب،   هیچ پرسشی مطرح نخواهد کرد!   

به عنوان مثال،   نمی‌پرسد،‌  چرا مخالفت آشکار و مکرر آنجلا مرکل با فرانسوا اولاند را می‌باید نشان «اتحاد زوج آلمان ـ فرانسه» بدانیم؟!   یا اینکه پافشاری فنلاند و دانمارک،  دولت‌های خرده‌پا و بی‌اهمیت،  هر چند نزدیک به محور روس‌ستیز «آنگلو ـ ژرمن» بر خروج یونان از منطقة‌ یورو،   چه معنا و مفهومی می‌تواند داشته باشد؟!  البته در این رابطه می‌توان ده‌ها پرسش‌ دیگر نیز مطرح کرد،   ولی ما به همین دو نمونه برای نشان دادن تناقض‌گوئی و پوچ‌بافی و حماقت گستری رسانه‌های غرب اکتفا می‌کنیم و می‌پردازیم به حماقت گستری از طریق «سکوت!»

در این گیرودار شاهد «سکوت» شیپورهای غرب در مورد «اهمیت استراتژیک» یونان برای ارتش ناتو،   و در نتیجه برای امنیت نظامی آمریکا و انگلستان بودیم!   جالب اینجاست که نه از آمریکا،   فرماندة‌ ارتش ناتو صدای اعتراضی برمی‌خاست و نه از چوبدار اروپائی‌اش،  بریتانیا!   البته «سکوت» کاربردهای دیگری هم دارد.   به عنوان نمونه «سکوت» شیپورهای غرب در مورد نشست سران بریکس و شانگهای و اوراسیا در «ئوفا»،   به دلیل ناخوشنودی عمیق «کدخدا» از شکل گرفتن یک منطقة اقتصادی،   خارج از حیطة نفوذ آتلانتیسم ـ  دهکدة جهانی ـ است.   

همانطورکه در وبلاگ «حق موشک» هم گفتیم،   طی نشست «ئوفا» پیمان استعماری «سنتو» فروپاشید و گذشته از بساط «بمب اتمی و اسلامی پاکستان»،   رویاهای یوتوپیافروشان در مورد استقلال کشمیر،  جنگ «هند ـ پاکستان»،   ایجاد یوتوپیای بلوچستان از طریق تجزیة ایران و پاکستان،   و نهایت امر تجزیة چین و هند و روسیه برباد رفت.   هدف آتلانتیسم تبدیل این کشورها به صدها مرداب سکون «یک کشور،  یک مذهب،  یک قوم» بوده و هست،   ولی خوشبختانه،‌   در راه تحقق این هدف انسان‌ستیز با ناکامی روبرو شد.  و در واکنش به این ناکامی بود که قلادة شهین مولاوردی،  علی خامنه‌ای و محسن رضائی را گشودند تا با کوفتن بر طبل توخالی «حجاب» و «نبرد با آمریکا و اسرائیل»،   در واقع برای ارباب میدانداری کنند و باید اذعان کنیم که معلق زدن اینان بس مفرح بود!   

کنیزالاسلام مولاوردی از عدم اجرای شبه‌قانون عصرحجر ـ  حجاب و عفاف ـ  گلایه‌ها داشت؛  ‌ ‌ ژنرال دکتر محسن رضائی نیز اربابان آمریکائی‌اش را به جنگ تهدید می‌کرد،   و ... و از همه مهم‌تر رهبر طویلة اسلام سیاسی پاشنة نعلین را ورکشیده،  خواهان «جنگ پایان ناپذیر» با ارباب بود:

«[...] مبارزه با استکبار از مبانی انقلاب است.   اگر مبارزه با استکبار نباشد ما تابع قرآن نيستيم[...] خودتان را برای ادامه مبارزه با استکبار آماده کنيد[...]»
منبع:  رادیوفردا،‌  مورخ 11 ژوئیه 2015

برای فروپاشاندن هذیانات خامنه‌ای طرح چند پرسش کفایت می‌کند.   نخست اینکه حکومتی که به قول آخوند جماعت،‌   ادعای مبارزه با «استکبار» دارد،  ‌ چرا صدها دانشجوی بورسیه به آمریکا و استرالیا و کانادا و اروپای غربی اعزام می‌کند؟!   دیگر آنکه،   به چه دلیل این حکومت «مبارز»،   از طریق چین،  ترکیه،  امارات و ...  با مراکز اقتصادی همین «استکبار» سالانه ده‌ها میلیارد دلار مبادلات تجاری‌ به راه انداخته؟!   شاید خامنه‌ای پس از عمری مبارزه با «استکبار» هنوز نمی‌داند که سرمایه‌های آمریکائی و اروپائی پشت این صادرات ایستاده!   دلیل هم روشن است؛   در قرآن به این موضوع اشاره نشده!   

و از آنجا که «علم و دانش و آگاهی» جماعت اسطوره‌پرست از حدیث و روایت و بادشکم «پدر» فراتر نمی‌رود،  حکومت زال‌ممد هم پرکردن جیب بانکداران غرب از طریق سرکوب ایرانیان،   تاراج ثروت‌های ملی و گسترش واردات را به حساب مبارزات‌اش با «استکبار» نوشته.   می‌بینیم که برای «فدائیان اسلام»،   ملت ایران همان «استکبار» باید باشد!   تعجبی هم ندارد؛   خامنه‌ای برای توجیه مبارزات شکمی‌اش به «قرآن» متوسل شده،   و درکمال بلاهت بازنشخوار نصفه و نیمة‌ شعار تولید سفارت انگلستان ـ  ما پیرو قرانیم،  مشروطه نمی‌خواهیم ـ  را از سر گرفته.

 بله،  در ایران هر کس با آمریکا  مبارزه کند،   ‌«تابع قرآن» است،   ‌در غیراینصورت «کافر» شمرده می‌شود و «اعدام باید گردد!»   البته مبارزه با آمریکا هم فقط به شیوة علی خامنه‌ای،  رهبر حکومت زال‌ممد می‌باید صورت گیرد؛  از طریق بوسیدن چکمة نظامیان آمریکا!  ولی اینک که به دلیل فروپاشی اتحاد شوروی،‌  دیگر از طریق الصاق برچسب «کمونیست»،   امکان کشتار و سرکوب وجود ندارد،‌   سازمان سیا برای تغذیة علی خامنه‌ای تکه استخوان جدیدی پرتاب کرده:   تابعیت قرآن‌!  این تابعیت،   ‌یعنی مبارزه با استکبار،  و استکبار هم که یعنی آمریکا!   همان آمریکائی که برای اعمال فشار بر مسکو،  بیش از سه دهه است حکومت آخوند و اوباش را بر ملت ایران تحمیل کرده.   و خامنه‌ای پس از توافق هسته‌ای می‌خواهد با همین آمریکای آخوندنواز و اوباش‌پرور که حق پدری بر گردن‌اش دارد «مبارزه» هم بکند!   چگونه؟  همانطور که مصدق،   و سپس ساواک آریامهر با کمونیست‌ها مبارزه می‌کردند:  تبدیل دانشگاه به طویلة «زنانه ـ مردانه:»

«[...]‌ نگذاريد[...] به تشکل‌های انقلابی دانشجوئی فشار وارد کنند[...] اينکه برای ايجاد نشاط در دانشگاه کنسرت و اردوی مختلط برگزار شود کار غلطی است[...]»
همان منبع

بله دانشجویان نمی‌باید در اردوی مختلط شرکت کنند،  ‌چرا؟  چون به این ترتیب زمینة مناسب همجنس‌دوستی و همجنس‌نوازی و تعلقات و تبلیغات حوزوی سست شده و از دست می‌رود.   خلاصه بگوئیم،  «زوج متعارف» تهدیدی است برای جامعة تک‌جنسیتی و واتیکانی حکومت زال‌ممدکه شعار حمایت از خانواده هم سر می‌دهد!  و اما تناقض‌گوئی زال‌ممد یکی دوتا نیست!   نبرد با آمریکا و افزایش واردات از آمریکا؛   نبرد با اسرائیل و زمینه‌سازی برای تاخت و تاز نتانیاهو؛   دفاع از جامعة «زنانه ـ  مردانه»،   نفی‌جنسی‌ات و همزمان دفاع از بنیاد خانواده،   و ... و از همه مهم‌تر، ‌ سنگ اندازی در برابر مسکو با شعار «نه شرقی نه غربی!»   شعاری که پس از جنگ اول جهانی جهت نشخوار و بازنشخوار هیتلر و مصدق و ... و رهبر کبیر انقلاب جمکران در طویلة آتلانتیسم تولید شده و هنوز برای بعضی‌ها تاریخ مصرف‌اش گویا نگذشته!

و اما گذشته از بازنشخوار پروپاگاند روس‌ستیز در ورق پارة «شرق»،   بهترین نمونة‌ خوش‌رقصی فدائیان اسلام برای یانکی‌ها،   نادیده گرفتن اهمیت استراتژیک نشست ئوفا،   از جمله فروپاشی محور سنتو،   و به ویژه حضور کوتاه مدت و پیش از موعد حسن روحانی در این نشست بود!   چرا که،   حسن روحانی نه به عنوان رئیس یک دولت که در مقام عامل سیاست غرب در این نشست شرکت کرد؛  و در «حاشیه» حضور به هم رساند.  از قضای روزگار این حضور رنگ باخته،  در عمل پیش درآمدی شد بر معلق زدن  اکبر رفسنجانی و مولاوردی و پاسدار رضائی و ... و خصوصاً علی خامنه‌ای برای ارباب و باد انداختن در بادبان پارة اسلام سیاسی.   خلاصه،   مقامات حکومت زال‌ممد هنوز در این توهم دست‌وپا می‌زنند  که می‌توان همچون نخستین سال‌های پس از کودتای 22 بهمن 57،   با تکرار مطالبات غرب و بهره‌گیری از الهامات «اسلام سیاسی» محبوب لندن و واشنگتن،   از طریق چپ‌نمائی و زدن نعل‌وارونه در صورتبندهای نوین منطقه‌ای دست به نقش‌آفرینی زد!  در صورتیکه این نوع نقش‌آفرینی‌ها در استراتژی‌های نوین آسیای مرکزی و خاورمیانه دیگر محلی از اعراب نمی‌تواند داشته باشد.