کاشان کانکشن!
پس از افشاگریهای مضحک مأموران موساد
بر علیه شاپور بختیار، که در واقع لجنپراکنی
به «سوسیال دمکراسی» و لائیسیتهای بود که
بختیار مدافع آن به شمار میرفت، لُرد الیانس را جهت معلق زدن برای اسلام سیاسی
به میدان آوردهاند. الیانس، به گزارش سپوتنیک از یهودیان کاشان است که به
«افتخار» رعیتی مستقیم برای کاخ باکینگهام نائل آمده و عضو مجلس لردها شده. از ایشان یک کتاب خاطرات تحت عنوان «زندگی در
بازار» انتشار یافته که در آن حضرت داوود الیانس افشاگری مأموران موساد را مورد تأئید
قرار داده! از اینجا مسلماً میتوان نتیجه گرفت که لرد
الیانس با موساد ارتباط نزدیکی داشته. فقط
معلوم نیست این لرد شریف و محترم که 82 بهار را پشت سر گذشتهاند، و با
آلزایمر و خرفتی و دیگر امراض «پیری» دمخور و همخور و دستبهگریبان هستند، چرا در دوران حیات شاپور بختیار سکوت اختیار
کرده بودند؟ پاسخ همان است که در وبلاگ
پیشین هم مطرح کردیم. فاشیست جماعت زمانی در مورد شاپور بختیار
افشاگری میکند، که اطمینان دارد با واکنش
وی روبرو نخواهد شد. به همین دلیل الیانس
هم مانند مأموران موساد، پس از مرگ شاپور
بختیار و به ویژه پس از تارومار شدن فرزندان دردسرسازش، کتاب خاطراتی منتشر کرده تا وظیفة الهیاش یعنی
ایرانستیزی و معلق زدن برای کاخ باکینگهام و دیگر نزولخورهای سیتی را به انجام برساند:
«[...] خاطرات دیوید آلیانس ( داوود آلیانس) [...]
توسط موسسه چاپ و نشر Robson Press تحت عنوان "زندگی در
بازار" در لندن منتشر شد. این عضو 82
ساله مجلس اعیان پارلمان بریتانیا در یک خانواده یهودی در شهر کاشان ایران متولد
شده [...] داوود آلیانس در این کتاب درباره ترتیب دادن دیدار نمایندگان جامعه
یهودیان ایران با آیتالله خمینی صحبت میکند[...] میگوید اندکی پس از این دیدار
شاهپور بختیار[...] از موساد[...] درخواست کرد خمینی را ترور کند اما اسرائیل این
درخواست را قبول نکرد[...]»
منبع: سپوتنیک، مورخ 3 ژوئن
2015
و باید بگوئیم عنوان «زندگی در بازار» به راستی برازندة کتاب این
لرد کاشانی است! اگر داوود الیانس، ذرهای «انسانیات» میداشت مسلماً مورد لطف و
عنایت حاکمیت جنایتکار و سفلهپرور بریتانیا قرار نمیگرفت. با این وصف «اطلاعات» موجود در کتاب حضرت داوود
مجموعهای است چندپهلو که به این سادگیها نمیباید از کنارش بگذریم. به طور مثال،
اگر به ادعای لرد داوود کاشانی، شاپور بختیار از موساد تقاضای قتل یک روانپریش
و اسرائیلستیز دوآتشه را داشت، به چه دلیل موساد، با علم به اینکه این فرد میتواند با تکیه بر
تعصبات تودهها دست به موجسازی مخرب بر علیه اسرائیل بزند، از ترور وی سر باز زده؟ دلائل به اصطلاح «انسانی»، آنهم از سوی آدمکشهای سازمان موساد نمیتواند
چنین برخوردی را منطقی بنمایاند. و آنان
که به شیوههای دوران «جنگسرد» در میدان سیاست امروز ایران سنگاندازی میکنند، بهتر است چرندیات و یاوهپراکنیهایشان را بیش
از اینها «پرداخت» نمایند، چرا که بعید به نظر میرسد ایرانیان خریدار چنین
کالاهای بنجلی باشند.
در تاریخ 27 مه 2015، مأموران «اف. بی. آی» چند تن از اعضای بلندپایة
فیفا را در شهر زوریخ بازداشت کردند! از قضای روزگار همزمان با این عملیات الهی، «سی. ان. ان» هم به «پرنس علی» تریبون داد تا
ایشان مطالبات کدخدای دهکدة جهانی ـ تغییرات
گسترده در فیفا ـ را برای جهانیان بازنشخوار
فرمایند. ولی ماجراهای 27 مه به این مختصر محدود نمیشود.
در این روز «مبارک و میمون»، که چوبدارهای
کدخدا برای «مبارزه با فساد» در زوریخ قیام حسینی کرده بودند، والدة کدخدا ـ الیزابت دوم ـ در مجلس بریتانیا بالای منبر رفت و از تداوم
تاچریسم ـ برنامة ریاضت اقتصادی حزب
محافظهکار ـ ستایش و تقدیر فراوان به عمل
آورد. از قضای روزگار قلادة علی خامنهای
هم گشود شده بود تا مقام معظم برای کدخدا و «ننه کدخدا»، دم مفصلی بجنبانند!
ناگفته نماند که همزمان با این
رخدادها، دیگر سگهای سیرک عموسام در ینگهدنیا، بروکسلستان و حومه به صور مختلف برای ارباب
معلق میزدند. ولی خوب معلق زدن ساکنان
«حومه» چندان اهمیتی ندارد. پس بازگردیم به تهاجم چوبدارهای کدخدا به فیفا!
بلافاصله پس از عملیات قهرمانانة «اف. بی. آی» در زوریخ، کشورهای اسرائیل، فرانسه و انگلستان لاتبازی «کدخدا» را مورد تأئید
قرار دادند!
اسرائیل از میشل پلاتینی ـ رئیس یوفا ـ درخواست کرد مسابقات جام جهانی را تحریم
کند. سپس شاهد انتقاد دیوید کامرون و پرنس ویلیام از
فساد مالی در فیفا بودیم و ... و از همه جالبتر،
تقاضای فابیوس، وزیرامورخارجه فرانسه بود، جهت به تعویق انداختن انتخابات فیفا!
خلاصه در تاریخ 27 مه سالجاری، شاهد «سیاسی» شدن تشکیلات فیفا توسط سردمداران
«فرنچ کانکشن» بودیم. پیشتر نیز همین شبکه، در
دوران نکبتبار ریاست جمهوری جیمی کارتر، با تحریم المپیک مسکو، مسابقات المپیک را «سیاسی» کرده بود. یادمان نرفته،
روحالله خمینی، رهبر کبیر انقلاب اسلامی هم به پیروی از ارباب
آمریکائیاش، المپیک مسکو را تحریم کرد، و خلاصه همة اراذل و اوباش دست در دست یکدیگر
بار «عموسام» را به مقصد رساندند؛ جنگ و بردارکشی در افغانستان و تبدیل این کشور
به مکان تولید مواد مخدر!
باری پس از قیام حسینی «اف. بی. آی»
بر علیه ظلم و ستم «سپ بلاتر» در زوریخ، فیفا را تهدید به بمبگزاری هم کردند! با
اینهمه روز جمعه، 29 مه، انتخابات فیفا برگزار شد و باز هم «بلاتر» در
جایگاه ریاست این سازمان قرار گرفت. به این ترتیب،
به کدخدا تفهیم شدکه «فیفا» با عراق و لیبی و سوریه کمی تفاوت دارد! ولی معلوم نیست چه پیش آمد که 4 روز پس از
انتخابات فیفا، در تاریخ 2 ژوئن 2015، و همزمان با برگزاری نشست «ائتلاف» ـ حامیان داعش که ادعای مبارزه با ترویسم هم دارند
ـ «سپ بلاتر»، رئیس فیفا استعفا داد، تا از اشغال نظامی سوئیس جلوگیری کند! بله، سناتور
مککین برای «سرنگونی بساط ظلم» سپ بلاتر،
خواهان اعزام ارتش آمریکا به سوئیس
شده بود! مککین مانند خمینی و هیتلر و
دیگر کفتاران لجنزار احترام به ادیان از مرگ و تخریب و تجاوز تغذیه میکند:
«[...] مک کین در سنای
آمریکا گفت:[...] فیفا باید قدرت مجازاتگر و خشم نیروهای مسلح ما را احساس کند[...] در شرایطی که سپ
بلاتر، رئیس فیفا آزاد است، بازداشت مسئولان ارشد فیفا [...] کافی نیست[...]
من سپ بلاتر را تا دروازههای جهنم تعقیب خواهم کرد[...] آمریکا باید برای اعزام
نیروهای مسلح به سوئیس آماده باشد [...]»
منبع: سپوتنیک، مورخ 29 مه 2015 به نقل از نیویورکر
به این میگویند سناتور «خوب» و متعهد
و مکتبی! ولی به استنباط ما جناب سناتور
«جو گیر» شده بودند؛ احیاناً به دلیل کبر
سن چنین میپنداشتند که زوریخ، قریهای
است در دروازههای کابل! در هر حال، زوزة سناتور مککین برای اشغال نظامی کشور
سوئیس، در عمل تداوم حضور نظامی دائم
آمریکا در کشور اسپانیا میباید تلقی گردد!
اگر به یاد داشته باشیم، پس از انتخابات «عاریائی» بریتانیا، دولت
«راخوی» در اسپانیا از یانکیها درخواست کرد،
لطف فرموده، یک پایگاه نظامی دائم
در خاک اسپانیا افتتاح فرمایند!
البته اسپانیا عضو «ناتو» است، و هر چند حضور نظامی آمریکا در میان اسپانیائیها
آنقدرها طرفدار ندارد، مقررات سازمان ناتو
با حضور نظامیان آمریکائی تخالفی نشان نمیدهد.
ولی سوئیس، مانند
اطریش بر اساس معاهدات پس از جنگ جهانی دوم در منطقة «بیطرف» قرار گرفته و تهاجم
نظامی به اینکشور، به معنای نقض تعهدات
پساجنگ دوم جهانی خواهد بود. روشنتر
بگوئیم، محفل سناتور مککین، «نبرد» با فیفا را بهانهای جهت بازگشت به
دوران نورانی هیتلر، و تقویت «فرنچ
کانکشن» کرده. خلاصه اگر شیپورهای ناتو از «میشل پلاتینی» به
عنوان جانشین «برحق» بلاتر یاد میکنند، و اسرائیل هم برای «تحریم مسابقات جام جهانی
فوتبال» به خشتک پلاتینی دخیل میبندد، بیحکمت نیست! برای روشن شدن مطلب، یک مینی پرانتز در مورد «فرنچ کانکشن» باز میکنیم.
سابقة شبکة مذکور به 1898 ـ اوائل قرن بیستم ـ بازمیگردد، زمانی که هندوچین ـ ویتنام ـ مستعمرة فرانسه بود و پل دومر، «فرماندار کل» مستعمرة مذکور تصمیم گرفت در این
منطقه «انحصار تریاک» را به دست گیرد. به این ترتیب تولید و خرید و فروش تریاک در
هندوچین تحت نظارت فرانسه قرار گرفت. در
سال 1912، عهدنامة بینالمللی مبارزه با
مواد مخدر در لاهه به امضاء رسید؛ دولت
فرانسه به مبارزه با مواد مخدر مشغول شد،
و حاکمان فرانسوی هندوچین هم بدون
توجه به «پیمان لاهه»، به تجارت «حلال»
خود ادامه دادند! زمانی که جنگ اول جهانی آغاز شد، قاچاقچیان محترم ادعا کردند، برای تسکین درد سربازان زخمی در جنگ به تولید
تریاک ادامه خواهند داد! در نتیجه، جنگ جهانی اول زمینة رشد شبکة مذکور را فراهم
آورد و آن را به یک «شبکة جهانی» تبدیل نمود.
«فرنچکانکشن» تریاک را از طریق ایران
و ترکیه به بندر «مارسی» در جنوب فرانسه میبرد، و از این بندر مواد مخدر را به ینگهدنیا میفرستد، در
آمریکا هم شبکة ایتالیائی «لوکی لوکیانو» پخش و توزیع این مواد را بر عهده دارد. در واقع
«فرنچ کانکشن» مانند دستگاه آلمان نازی، یک شبکة «سفیدپوست وکاتولیک» است، از اینرو در ایران نیز بروبیای فراوانی داشته و
دارد.
در دوران پهلوی اول که برای مبارزه با
مواد مخدر خیلی «شعار» میدادند، شهربانی
آیرون ساید در واقع حامی قاچاقچیان تریاک بود و روسای شهربانی درستکار را سرکوب میکرد!
روال مطلوب چنین بود که در صورت ضبط محمولة تریاک توسط شهربانی، مسئول شبکة قاچاق به رئیس شهربانی رشوه بدهد و
تریاک را «آزاد» کند. و اگر کسی رشوه نمیگرفت،
بجای ارتقاء درجه، «تنزل رتبه» مییافت! بله، چنین بود مبارزات محفل «شیخوشاه» با قاچاق
تریاک! مبارزهای که امروز هم زیر چتر
حمایت فرنچکانکشن در ایران همچنان ادامه دارد.
خلاصه در مرزپرگهر، هر که
با «فرنچکانکشن» در افتاد ور افتاد! و
چرا راه دور برویم، در آمریکا هم «رقابت»
با فرنچ کانکشن ممنوع بود! فیلم «آمریکن گانگستر» ساختة «ریدلیسکات» تلویحاً
به این «ممنوعیت» اشاره دارد.
در این فیلم، پلیس آمریکا، با «دومینیک کاتانو»، از سران فرنچکانکشن کاری ندارد، جرج
لوکاس را به زندان میفرستد. لوکاس سیاهپوست است؛ به هیچ شبکهای وابسته نیست و «هروئین سالم» را
به بهای ارزان در بازار توزیع میکند. در
نتیجه، فرنچ کانکشن اگر با لوکاس همکاری نکند، بازارش
را از دست میدهد. به همین دلیل «کاتانو» که سیاهپوستها را تحقیر
میکند، به لوکاس پیشنهاد همکاری میدهد و ... و پلیس
آمریکا «لوکاس» را به زندان میاندازد تا شبکهاش را نابود کند. به این
ترتیب فرنچ کانکشن که پیشتر شبکة یهودی و چینی را هم از میدان به در کرده بود، پس از
فرار ارتش آمریکا از ویتنام، دست «رقیب»
سیاهپوست را از این تجارت پرسود و الهی کوتاه میکند. حال که تا حدودی با تاریخچة «پرفراز و نشیب»
فرنچ کانکشن و نژاد و دین «برتر» قاچاقچیان شبکة کذا ـ کاتولیکهای سفیدپوست ـ
آشنا شدیم، بازگردیم به فیفا!
در سال 1904، کشورهای بلژیک، فرانسه،
آلمان، اسپانیا، هلند،
سوئد و سوئیس «فیفا» را بنیانگزاری کردند و زوریخ را به عنوان مقر این تشکل
ورزشی برگزیدند. به گفتة ویکیپدیا، فیفا
بیش از یک میلیارد و 400 میلیون دلار در بانکهای آمریکا ذخیرة ارزی دارد. در سال 2013 ، یکمیلیارد و 300 میلیون دلار در آمد داشته و 72
میلیون دلار سود خالص برده. به عبارت دیگر فیفا مانند شیخکهای عرب، تحت قیمومت یانکیهاست. و به همین دلیل است که تمام مسابقات جام جهانی
در منطقة نفوذ آتلانتیسم برگزار شده. البته مسابقات آفریقای جنوبی و برزیل را میباید از این مجموعه جدا کنیم، چرا که ایندو کشور عضو «بریکس» هستند. و میدانیم
که «فیفا» برای مسابقات سال 2018 ، یکی دیگر
از اعضای بریکس، یعنی روسیه را برگزیده. البته
شیپورهای ناتو ادعا میکنند که، جیغ
وفریاد گاوچرانها و چوبداران بریتانیائیشان در اعتراض به برگزاری جام جهانی در
قطر است، ولی مسلم بدانیم که چرند میگویند.
قطر بزرگترین سرمایهگزار در آلمان و
سپس در فرانسه است. به عبارت دیگر دلارهای نفتی شبکة مالی قطر از
حوزة «یورو ـ دلار» خارج نمیشود. حال
آنکه مورد روسیه تفاوت دارد! دولت روسیه
مرکزیت اقتصادیای از آن خود دارد و این مسئله برای سرمایهگزاران فیفا و پدر
معنویشان، یانکیها «دردسرساز» شده.
30 سال دیگر، مسلماً یک داوود الیانس دیگری پیدا خواهد شد تا
در کتاب خاطراتاش تحت عنوان «زندگی در لجنزار» مدعی شود، پوتین
از موساد درخواست کرد، خمینی را ترور کند،
ولی اسرائیل به دلائل «انسانی»
نپذیرفت!
<< بازگشت