شنبه، بهمن ۰۳، ۱۳۹۴

قانون و قنبر!




در تاریخ 22 ژانویه سالجاری رئیس‌جمهور چین به دعوت حسن روحانی،  برای یک دیدار رسمی  وارد تهران شد و در فرودگاه مورد استقبال وزیر امور خارجه قرار گرفت!  گویا انتشار فهرست جنایات حکومت اسلامی توسط وزارت امور خارجه عربستان به مذاق حکومت ملایان خوش نیامده بود!   چرا که،  در تاریخ 19 ژانویه سالجاری،  رئیس‌جمهور چین که برای یک دیدار رسمی وارد عربستان شده بود،  در فرودگاه «ریاض» مورد استقبال شاهزاده «محمد بن‌سلمان»،   ولیعهد عربستان قرار گرفت،  و سپس در شامگاه 19 ژانویه وزارت امورخارجه عربستان،  فهرستی در 58 بند از عملیات تروریستی حکومت جمکران منتشر کرد.

در این فهرست علاوه بر« اشغال سفارت آمریکا و گروگانگیری و تهاجم به اماکن و هیئت‌های دیپلماتیک دیگر کشورها،  به ترور شاپور بختیار،‌  قتل رهبران کرد و مخالفان برون‌مرزی حکومت آخوند و بمب‌گزاری و خرابکاری در کشورهای دیگر،‌  و همچنین دروغ‌پردازی‌های حکومت اوباش نیز اشاره شده.   وارد جزئیات این فهرست نمی‌شویم،  ‌ چرا که خبرگزاری فارس ضمن اعتراض به این فهرست،  آن را در دسترس عموم قرار داده!  

البته دچار توهم نشویم.  ‌ فارس‌نیوز جنایات،   نقض قوانین و مقررات بین‌المللی،  عدم رعایت پروتکل،  و دروغگوئی‌های حکومت لات و آخوند را انکار نمی‌کند؛  به انتشار فهرست این تحرکات اعتراض کرده.  اعتراضی فاقد هر گونه مبنای حقوقی که بر شایعات و ادعاهای دیگران تکیه دارد:

«[...] عربستانی که فقط طی یک سال حکومت "ملک سلمان"،  بیش از 8 هزار انسان بیگناه را در یمن کشته [...]دبیر کل حزب‌الله در آخرین سخنرانی خود [...] گفت که هر جا در منطقه یا فراتر از منطقه اقدامی تروریستی انجام می‌شود باید به دنبال رد پای سعودی در آن گشت [...]»
منبع:  فارس،  مورخ اول بهمن ماه سالجاری کد خبر:‌13941101000072

در واقع فارس‌نیوز می‌پندارد با تکیه بر جنایات عربستان خواهد توانست حکومت اسلامی را از تمام جنایاتی که در بیانیه وزارت امور خارجه عربستان آمده «مبری» کند!   افسوس و صدافسوس؛‌   اگر ادعاهای «فارس» و دبیرکل حزب‌الله لبنان درست هم باشد،‌  بازگوئی این ادعاها نمی‌تواند جنایات حکومت آخوند مزور و مزدور را که تداوم منطقی جنایات دوران پهلوی است،‌   از تاریخ کشورمان بزداید!   همانطور که ادعای رهبر واتیکان در مورد «تضاد  ادیان ابراهیمی با خشونت» نخواهد توانست از عمق تحجر و توحش این ادیان بکاهد و همراهی و همیاری دیرپای واتیکان را با تمام سیاست‌های «ضدلائیسیتة» نژادپرستان آتلانتیست پنهان دارد!  

و برای اثبات خشونت‌طلبی واتیکان هیچ نیازی نداریم به دوران موسولینی و هیتلر بازگردیم؛  کافی است به اظهارات پاپ فرانسیس در مورد «آزادی بیان»،   پس از ترور «شارلی»،   و به ویژه در سالگرد این ترور نیم نگاهی بیاندازیم!   رهبر واتیکان به شدت از کاریکاتور روی جلد شمارة ویژه سالگرد ترور «شارلی» انتقاد فرمودند،   سپس ملکه اردن به بهانة ابراز همدردی با «ایلان کردی» راه نورانی پاپ را ادامه دادند و بوق‌های ارتش ناتو که جز بوسیدن نعلین آخوند،   یعنی ارائه تصویر دلپذیر از لجنزارهای دینی و بومی و قومی،  و به ویژه به ارزش گذاشتن آرمانشهر «جنسیتی» مأموریت دیگری ندارند،   جملگی‌ به هوش سرشار ملکة اردن آفرین گفتند!   شیپورهای جمکران هم در این مسیر انسان‌ستیز با بی‌بی‌سی و رادیوفردا هم‌صدا شدند.   البته همراهی با «مطلق‌گرایان» و فدائیان تحجر و سنت «تکرار»،   انواع مختلف دارد.  ولی «محور مشترک» تمامی تبلیغات مطلق‌گرایان،   گذشته از برخورد جانبدارانه با تاریخ،  ضدیت با اجتماع و نفی مادی‌ات انسان است.   این محور مشترک را در قالب سلب مسئولیت،  نفی جنسی‌ات و ... و به ویژه در قالب نفی «روابط حقوقی» می‌توان شناسائی کرد.

به عنوان مثال،   علی خامنه‌ای بدون اینکه اشغال سفارت آمریکا و تهاجم به دیگر سفارتخانه‌ها را به عنوان نقض قوانین و مقررات بین‌‌المللی محکوم کند،‌  صرفاً تهاجم به سفارت عربستان و انگلستان را محکوم کرده.   و بوق‌های ارتش ناتو هم بدون «تفسیر»،   اظهارات مضحک خامنه‌ای را بازتابانده‌اند:

«[...] علی خامنه‌ای حمله به سفارت عربستان سعودی در تهران را محکوم کرده و اظهار داشت این عمل [ مانند حمله به سفارت انگلستان در سال 2011] هم به زیان ایران است و هم به زیان اسلام [...]»
منبع:  فرانس‌پرس،   مورخ 20 ژانویه سالجاری

بله،   ‌مقام معظم جمکران،  که طی 18 روز اخیر لال شده بودند،‌  ناگهان زبان‌شان باز شد،   البته جهت «نفی زیرجلکی» کنوانسیون وین و لگدپرانی به قطعنامة شورای امنیت سازمان ملل!   علت باز شدن زبان زال‌ممد رایش در آخرین روز دی‌ماه،   ورود «سایمون گس»،  کودتاچی ارتش ناتو و حامی جنبش سبز به تهران بود!   ورود ارباب گویا باتری‌های‌ زال‌ممد را حسابی شارژ کرد و ایشان که از آغاز تهاجم به سفارت عربستان در موضع مبهم نشسته و منتظر دستور ارباب  بودند،   سرانجام «راه حق» را یافتند و متوجه شدند که برای تداوم تروریسم «اسلام سیاسی»،   می‌باید «کنوانسیون وین» را با دکان «بومی و دینی» جایگزین کرده،   اراذل و اوباش طرفدار ملاممد گوبلز اردکانی را در جایگاه آلترناتیو حکومت بنشانند.   باشد که اشغال سفارت و تهاجم به هیئت‌های دیپلماتیک که تاکنون بهترین اهرم سرکوب ملت ایران،  و آسان‌ترین راه پر کردن جیب ارباب بوده،   بتواند در موارد لازم تحت عنوان «تأمین منافع ایران و اسلام» همچنان توجیه شود!  

و اما برای نشاندن اراذل و اوباش وابسته به محفل جرج سوروس در جایگاه «آلترناتیو» حکومت اسلامی،   لازم بود اینان از حضور در «مجلس شورای اسلامی» محروم شوند.   از اینرو، ‌ قلادة‌ خامنه‌ای را گشودند تا یک دکان نوین بحران بگشاید و همپالکی‌های رد صلاحیت‌شده‌اش را که همگی از وابستگان به اصل ولایت‌فقیه و عدالت علوی و حکومت اسلامی و آخوندبازی هستند،   به جایگاه «مخالف نظام» پرتاب کند:

«[...]‌ این سخن [مخالفان نظام هم در انتخابات شرکت کنند] به معنای آن نیست که بخواهند کسانی که نظام را قبول ندارند به مجلس بفرستند[...]»
منبع: فارس،  مورخ 20 ژانویه سالجاری، ‌کدخبر: ‌13941029001164

اینچنین بود که یک روز پس از بلبل زبانی مقام معظم،   قلادة حسن روحانی را نیز گشودند تا ضمن تکرار ترهات و مبهماتی از قماش «مجلس،  خانه ملت است»،   از خود نیز تصویر خررنگ کن «مدافع حقوق ملت» ارائه دهد:

«مجلس خانه ملت است؛   نه خانه یک جناح»
منبع:  ایسنا،  مورخ اول بهمن‌ماه سالجاری،  کد خبر: 1453359038211        

همین یک جملة کوتاه چند دروغ شاخدار به مخاطب حقنه می‌کند.   نخست اینکه گویا حکومت جمکران نظام پارلمانی دارد!   دیگر آنکه در این نظام پارلمانی،   جناح‌های متفاوت هم وجود دارند و خلاصه همه می‌باید بپذیرند که حکومت جمکران یک نظام «حقوقی» است که نظم دمکراتیک را هم به رسمیت می‌شناسد.  حال آنکه این یک دروغ بیش نیست؛   آنچه حکومت ملایان «قانون اساسی» می‌خواند،   یعنی پایه و اساس این حکومت فی‌نفسه «ضد حقوقی» است!   ولی گویا سایمون گس،   باتری‌های روحانی را «سور شارژ» کرده بود،  ‌ چرا که رئیس دولت «تف و تکفیر» از انتخابات و خانة ملت و شعارهای پوچ و دهان‌پرکن،  ناگهان به خشتک ولی‌فقیه و امیرالمومنین و شرکاء دخیل بست و با طرح یک پرسش علمی در باب «فرمانداری قنبر» به این نتیجه رسید که در شرایط کنونی باید «بهترین‌ها» را به مجلس فرستاد:

«[...] اگر فقط عبادت و ایمان ملاک بود،   چه کسی از قنبر در کنار امیرالمؤمنین(ع) برتر بود؟ چرا حضرت علی(ع) او را فرماندار نکردند؟[...]»
همان منبع

بله،  سئوال «علمی» به اینجا می‌رسد که،   چرا آنحضرت «قنبر» را فرماندار نکردند؟!   در آغاز تراژدی شکسپیر،  پرسوناژ «هملت» در اوج درد و رنج،  موضوع انتزاعی «بودن یا نبودن» را مطرح می‌کند.   ولی در هزارة سوم،   و در عرصة حکومت پوشالی استعماری بریتانیا،  حسن فوتبال که مانند همة شارلاتان‌های جهان شهامت «مسئولیت‌پذیری» ندارد،   از شدت بزدلی از عرصة واقعیت یعنی «تعیین صلاحیت نامزدهای انتخاباتی» می‌گریزد،   و به دامان پرسوناژهای موهوم بی‌بی‌گوزک‌ شیعی و دلائل «فرماندار نشدن قنبر» روی می‌آورد،   و می‌پرسد این قنبر که «برتر» بود،‌  چرا فرماندار نشد؟  و بلافاصله پاسخ می‌دهد،   چون آنحضرت به «سیاستمداری افراد» اهمیت می‌دادند:

«[...] حضرت امیرالمؤمنین (ع)[...] کارآمدی و سیاستمدار بودن افراد را نیز ملاک قرار می‌داد و حالا اگر آن فرد جائی اشتباه هم می‌کرد،  حضرت او را مورد عتاب قرار می‌دادند[...]»
همان منبع

چرا حسن فوتبال به «قنبر» چسبیده؟  چون مهدی خاوری هم «کارآمد» نبود؛‌  چند میلیارد دارائی ایرانیان را به بانک‌های غرب سرازیر کرد،   و «حضرت» هم او را مورد عتاب قرار داد.   به این ترتیب که قوة قضائیه غیاباً به اعدام محکومش کرد تا دولت کانادا بتواند تحت عنوان مخالفت با «اعدام»،   از استرداد وی خودداری کند.  این بود دلیل عدم انتصاب «قنبر» به فرمانداری!   خلاصه پرسوناژ «قنبر» را دستکم نگیریم که در آن همه چیز یافت می‌شود!   «قنبر» نزدیک‌ترین فرد به علی «عین»،  سیاستمدار و کارآمد نبود و از اینرو فرماندار نشد!   اسناد و مدارک و شواهد تاریخی مبتنی بر موجودیت علی «عین» و قنبر و غیره هم در تحقیقات پژوهشگران «غرب» موجود است!  پول نفت‌مان را خورده‌اند و برای‌مان «مدارک» درست کرده‌اند تا در مرکز پژوهش‌ «تاریخی» صدا و سیما منتشر شود.   به عنوان نمونه وقتی عده‌ای برای علی عین جایگاه الهی قائل شدند،  ایشان با همیاری غلام‌شان،   قنبر «اعتدال در عقیده» را به آنان آموختند:

«[...]‌ حضرت [...] دستور داد در گودالي بزرگ [...]  آتش و هيزم  بريزند[...] آنگاه فرمود: توبه كنيد! گفتند ما از عقيده‏مان برنمي‏گرديم.  مولي علي(ع) هم آن‌ها را در آتش افكنده سوزاند!  در حالي كه اين بيت را زمزمه مي‌كرد: اني اذا بصرت شييا منكرا... هر گاه امر ناروائي ببينم،  آتش مي افروزم و قنبر را براي اجراي حكم خدا فرا مي خوانم.  اين يعني آموزش اعتدال در عقيده[...]»
  
بله،‌  از علی آموز «آموزش اعتدال در عقیده!»  و اما اگر بخواهیم در قلعة حیوانات هزارة سوم مشابه «قنبر» را جستجو کنیم،   صدها هزار قنبر «فاقد جنسی‌ات» و ابتر خواهیم یافت.   قنبری که نوبل صلح دریافت کرده و به شیعه بودن‌اش افتخار می‌کند و می‌کوشد آزادی‌های فردی و اجتماعی را به «آزادی سیاسی» تقلیل دهد.   قنبر مطلوب نشست برلین که در ینگه دنیا «فتوی آخوند» می‌فروشد.   قنبر «خندان» که در آلمان فدرال رسم و رسوم پیشخدمتی در بارگاه سوروس را فرا گرفته و سرپرست کیهان و مسئول «تبلیغات جنگ» بوده؛   به افتخار مستخدمی برای کلیسای آنگلیکن نائل شده و مانند «پاپ» دشمن مدرنیته و لائیسیته است و ... و از همه مهم‌تر «قنبر پای منقل رهبر» که پس از پیروزی انقلاب «تصمیم» گرفت سیاست خارجی کشور ایران را تغییر دهد و به این منظور به شعار «نه شرقی،  ‌نه غربی» دستگاه آلمان نازی متوسل شد ـ   وبلاگ «شارلی و گوبلز!»               

باری «قنبر» را اشتون کارتر،   وزیر دفاع یانکی‌ها به سایمون‌گس سپرد،  و رویش نوشت «برسد به دست حسن فریدون!»   چرا که،   وزیر دفاع آمریکا صلاح ندید خودش به تهران بیاید و پرستیژ نوکران‌اش را بر باد دهد.   در عوض،   همزمان با ورود سایمون‌گس به تهران،  اشتون کارتر در پاریس وزرای دفاع بریتانیا و آلمان و فرانسه را به صف کرد و رهنمود‌های لازم را به آنان ارائه داد.   و اینچنین بود که روز اول بهمن‌ماه سالجاری وق‌وق‌ساهاب‌های ناتو به معلق زدن برای ارباب و پارس کردن به روسیه مشغول شدند:

«پوتین احتمالاً از سوءقصد به جاسوس سابق روس آگاه بود.»
منبع:‌  بی‌بی‌سی،  مورخ21 ژانویه 2016   
     
لوتی و عنترهای جمکرانی هم از طریق «تکرار» شایعات شیپورهای غرب، ‌ به سازمان سیا ادای احترام می‌کردند تا به این ترتیب ضربة مهلک 16 ژانویه را تا حدودی جبران کرده باشند!  بله،   فایدة مهم «تکرار» طوطی‌وار تبلیغات غرب را فراموش نکنیم!  این روند تداوم شیطان‌سازی،   و به ارزش گذاشتن تروریسم یا همان «اسلام سیاسی» است که بر «مخالفت سازمان یافته با هرگونه روند حقوقی» تکیه دارد.   اوباش به سفارت عربستان حمله می‌کنند؛  حسن روحانی 10 ساعت لال می‌شود؛  ‌رهبر حکومت اسلامی 18 روز خفقان می‌گیرد؛   سرانجام تهاجم به سفارت‌خانه عربستان و انگلستان را،   نه به عنوان نقض کنوانسیون وین،  که به عنوان «خلاف منافع ایران و اسلام» محکوم می‌کند!   به این ترتیب محکومیت «تهاجم به سفارت‌خانه» جهان‌شمولی‌ات‌اش را از دست می‌دهد،  و نسبی‌ ـ  بومی و دینی ـ  می‌شود.  نهایت امر محکومیت ‌تهاجم به سفارت عربستان توسط سازمان همکاری‌های اسلامی نیز،  «انتقاد و ابراز تأسف» معاون وزیر امورخارجه جمکران را به همراه می‌آورد:

«[...] به گزارش[...] ایرنا [...] عباس عراقچی [...] در اجلاس فوق‌العاده وزیران خارجه کشورهای عضو سازمان همکاری اسلامی از اینکه این اجلاس به جای موضعگیری علیه اسرائیل،   حادثه حمله به اماکن دیپلماتیک عربستان در ایران را محکوم کرده ابراز تأسف کرد [...]»
منبع:  بی‌بی‌سی،   مورخ 22 ژانویه 2016   

خیلی مسخره است؛  چرا پای اسرائیل به میان کشیده شده؟   اوباش حکومت به سفارت عربستان حمله می‌کنند،  ‌سازمان همکاری‌های اسلامی این عمل وحشیانه را محکوم می‌کند، معاون وزارت امور خارجه زال‌ممد،  سازمان مذکور را مورد انتقاد قرار می‌دهد که چرا علیه اسرائیل «موضع» نمی‌گیرد!   تو گوئی اسرائیل به سفارت عربستان در تهران حمله کرده.  صحنه را یک‌بار دیگر از ابتدا مرور می‌کنیم:   عربستان در واکنش به تخریب و غارت سفارت‌خانه‌اش روند حقوقی را انتخاب می‌کند و به شورای امنیت سازمان ملل شکایت می‌برد؛   مم‌جواد،  وزیرامور خارجه زال‌ممد،   دولت عربستان را به باد ناسزا می‌گیرد،   و نیویورک تایمز هم به این جانور وحشی تریبون می‌دهد تا از وحشی‌گری و تهاجم «تصویر دلپذیر» به مخاطب ارائه دهد!   آمریکا و اروپا تحریم‌های اقتصادی ایران را لغو می‌کنند؛ ‌ رضا پهلوی و علی خامنه‌ای سکوت می‌کنند؛   بوق رسمی حکومت جمکران هم ضمن ارائه تصویر واژگون از آتلانتیست‌ها،   به ترکیه و مصر می‌تازد و بر طبل «اسلام سیاسی» می‌کوبد:

«[...] آمريکا و کشور‌هاي غربي بي‌ميل نيستند مردم ترکيه در نتيجه عملکرد ناشيانه دولت به اصطلاح اسلام‌گراي اردوغان از "اسلام سياسي" و "اسلام گرائي" مأيوس شوند و جايگاه لائيک‌ها مجدداً تقويت شود [...]  اين سياست در مصر نيز دنبال شده[...]»
منبع:  ایرنا،  مورخ 16 ژانویه 2016، کدخبر:995713

به عبارت دیگر،   باید بپذیریم که آمریکا و رعایای اروپائی‌اش با اسلام‌گرائی و اسلام سیاسی سرستیز دارند!   ولی می‌دانیم که چنین مخالفتی واقعیت نداشته و ندارد،  در غیراینصورت ارتش ناتو بر علیه دولت شاپور بختیار و به نفع روح‌الله خمینی در ایران کودتا به راه نمی‌انداخت؛   و طی سال‌های اخیر آمریکا آشوب‌های بهارعرب ـ   همان «اسلام سیاسی» ـ  را در کشورهای مسلمان‌نشین مورد حمایت رسمی و حتی نظامی و امنیتی قرار نمی‌داد و ... و چرا راه دور برویم؟    دولت فرانسه که تابع فرامین ارتش ناتو و سیاست‌های آمریکاست،  به چه دلیل دودستی به «حکومت اسلامی» تونس چسبیده؟   این پرسش‌ها بی‌شمار است،  و ما به همین مختصر صرفاً جهت نشان دادن پیروی بی‌چون و چرای بوق رسمی محفل «شیخ‌وشاه» از تبلیغات سازمان سیا اکتفا می‌کنیم،   و بازمی‌گردیم به مخالفت حکومت جمکران با روند حقوقی.

طی روزهای اخیر به دلیل فشارهای فزایندة دیپلماتیک مخالفت با روند حقوقی،   که در قالب «سکوت و نشستن در سنگر ابهام» بروز کرده بود،  ‌ در بعضی مواقع به ناله و زاری و شکوه نیز تبدیل شد.   به عنوان مثال،   زمانی که رهبر جمکران را با توسری از «سنگر ابهام» خارج کردند،   زبان به گلایه ‌گشود که «ما خیلی هزینه داده‌ایم!»   اشتباه نکنیم،   مرتبط کردن لغو تحریم‌ها و اجرائی‌شدن برجام با «پرداخت هزینه»،   اهمیت «قنبر» را به اثبات می‌رساند!   اگر عبارت مبهم «پرداخت هزینه»،  پناهگاه علی خامنه‌ای برای ابراز نارضایتی از اجرای برجام شده،   پرسوناژ موهوم «قنبر» نیز سنگری است جهت نشان دادن ناخرسندی ـ‌  واقعی یا رسانه‌ای  ـ  حسن روحانی از بساط رد صلاحیت‌ها!   همانطور که گفتیم،   تروریست شهامت ندارد مطالبات «مادی» کارفرمایان‌اش را به صراحت بیان کند؛   در سنگر ابهام می‌نشیند و بر طبل «معنویت» یا «حضور مردم و حضور زنان و جوانان حزب‌اللهی» و مزخرفات و مبهمات مشابه می‌کوبد تا پایه و اساس تروریسم یعنی «اسلام سیاسی» را تثبیت کند!   چرا که،  «اسلام سیاسی» و گله‌پروری و مردم‌پرستی در تضاد آشکار با روند حقوقی معاصر و مقررات بین‌المللی قرار گرفته.   

استقبال نیویورک تایمز،   شیپور نژادپرستان نیویورک از لات‌بازی‌های محمدجواد ظریف،  و ادعای بیشرمانة «مخالفت غرب با اسلام سیاسی» که بوق رسمی ملایان آن را در میعاد 16 ژانویه منعکس کرده،  و از همه مهم‌تر فراخوان دارودستة رجوی برای به راه انداختن کاروان خردجال در پاریس ـ  دولت فرانسه شرایط ویژه را در کشور تمدید کرده ـ  به صراحت نشان می‌دهد که محفل «شیخ‌وشاه» و مخالف نمایان‌اش در داخل و خارج مرزها،  با حمایت غرب،  برای حفظ مرده‌ریگ کودتای کلنل آیرون‌ساید در کنار یکدیگر قرار گرفته‌اند.  خلاصه بگوئیم،   سفر حسن روحانی به واتیکان و فرانسه برای تحکیم همین پیوند استعماری صورت می‌گیرد.

سفر اشتون کارتر به پاریس همزمان با ورود «سایمون گس» به تهران و سپس بسیج بوق‌های ناتو و جمکران بر علیه روسیه به این گمانه دامن می‌زند که آمریکا و بریتانیا قصد دارند از طریق محور «ایران ـ  واتیکان ـ ایتالیا ـ فرانسه» به «روس‌ستیزی» سنتی و حمایت از یکجانبه‌گرائی و تروریسم اسلام سیاسی ادامه دهند.   ولی انتشار فهرست جنایات حکومت جمکران در پی سفر رئیس‌جمهور چین به عربستان،  به حکومت لات‌ها و اربابان آتلانتیست‌شان تفهیم کرد که رعایت پروتکل و کنوانسیون‌های بین‌المللی و عدم دخالت در امور داخلی دیگر کشورها الزامی است:

«[...] ایران از سال 1979[به]  فتنه‌انگیزی،  تنش‌زائی و آشوب‌سازی [‌مشغول] بوده و هدفش بی‌ثبات کردن منطقه و بی‌توجهی به همه قوانین و معاهدات بین‌المللی و اصول اخلاقی است [...] بر اساس [آنچه] در مقدمه قانون اساسی ایران و وصیت‌نامه امام خمینی آمده [...] سیاست خارجی ایران مبتنی بر [...] صدور انقلاب است که این امر نقض آشکار حاکمیت کشورها و دخالت در امور داخلی آنان تحت عنوان «یاری ملت‌های مستضعف» است[...]»
منبع: فارس،  مورخ، 21 ژانویه سالجاری،‌کدخبر:13941101000072

البته بیانیه وزارت امور خارجه عربستان،   از اشاره به اصل و اساس این «سیاست» خودداری کرده،   ولی کیست که نداند منبع الهام حکومت «شیخ‌وشاه» برتری‌طلبی آنگلوساکسون‌هاست که به ویژه طی سدة اخیر،   ملت ایران را به ابزار اعمال سیاست‌های «ضدلائیسیتة» خود تبدیل کرده.   نیازی نداریم به حمایت پهلوی اول از آلمان نازی بازگردیم؛‌  کافی است به دوران پهلوی دوم نیم نگاهی بیاندازیم و چند نمونه از هزاران نمونه را به یاد آوریم.

به یاد آوریم که در سخنرانی‌های پهلوی دوم پیوسته مخالفان آخوندپرستی به «شراب خوردن با پیشه‌وری متهم می‌شدند!» که ساواک آریامهر برای ترور تیمور بختیار،   به عراق آدمکش اعزام کرد.  یکی از همین آدمکش‌ها سرهنگ ارتش بود که پس از ارتکاب قتل عمد و تحمل چندماه زندان به عضویت ساواک درآمده بود!   که ارتش شاهنشاهی برای سرکوب مخالفان در ظفار به این منطقه نیروی نظامی فرستاد.  که برای پاسداری از بلندی‌های جولان،   تحت اشغال اسرائیل،  حکومت ایران به این منطقه نیرو اعزام کرد.  که پس از اعلام اصلاحات ارضی در افغانستان،  حکومت ایران به روستاهای افغانستان «خرابکار» اعزام می‌کرد تا به روستائیان تفهیم کند «این اعمال خلاف اسلام است و بزودی زنان‌تان هم اشتراکی خواهند شد» و ... و به یاد آوریم که اعلیحضرت در سخنرانی‌های‌شان رئیس‌جمهور مصر را «عبدالناصر قبطی» می‌خواندند،   چرا؟  چون ملی شدن کانال سوئز،   مورد تأئید بریتانیا و متحدان‌اش ـ  فرانسه و اسرائیل ـ  نبود!  خلاصه،  تهاجم،  به کار بردن زبان خشونت،‌ و دخالت در امور دولت‌های منطقه با آخوندهای جمکران آغاز نشده؛   این روند ضدحقوقی در واقع «سنت» تاریخی محفل «شیخ‌وشاه» است.   و اگر بیانیة وزارت امور خارجه عربستان به تجاوز و خشونت و آشوب‌سازی‌های دوران پهلوی اشاره نکرده،   و فارس نیوز هم در این مورد، سکوت را برگزیده،   دلیل دارد!  

بنیانگزاران آنگلوساکسون محفل «شیخ‌وشاه» چنین می‌پندارند که با حفظ استخوان‌بندی اولیه این محفل،  یعنی انسان‌ستیزی،  دین‌فروشی،  استبداد سیاه قرون‌وسطائی،  سانسور و سرکوب پیوسته، و نهایت امر «روس‌ستیزی» خواهند توانست اهداف اصلی‌شان را در ابعاد مختلف اجتماعی،  فرهنگی،  اقتصادی و استراتژیک دست‌نخورده نگاه دارند.   دلیل حمایت از عروتیزهای مم‌جواد ظریف در نیویورک‌تایمز به صراحت این توهمات را به نمایش گذارده.  ولی برای حضرات خبرهای بدی داریم،  جایگزینی مهره‌های فرسودة این محفل با مهره‌های «بازیافته» در سایة بحران‌سازی،   دیگر نه می‌تواند موجودیت این محفل پوسیده را در ایران تضمین کند و نه تبلیغات دینی و بومی آن را بر جامعة ایران تحمیل نماید.   ایران می‌رود تا از بساط قرون‌وسطائی تعدد زوجات،  پدوفیلی،  آخوندپرستی و «قنبرباوری» و «منقل‌محوری» خارج شده،   به عرصة روابط حقوقی معاصر پای بگذارد.