گور و گارودی!
در بعد از ظهر
آخرین جمعة ژانویه، خبر رسید که «مخالفان بشار اسد» برای مذاکرات
صلح به ژنو میروند! اینان که در عربستان خیمه زده و همصدا با
آتلانتیستها شعار «اسد باید برود» سر داده بودند، ناگهان
برای حضور در مذاکرات ژنو ابراز آمادگی فرمودند و ... و اینچنین بود که زحمات
وزارت امورخارجه بریتانیا بر باد رفت! بوق
این وزارتخانه در وقوقیه جمعهاش برای لگدپرانی به لائیسیته، پاچة مائوئیسم را گرفته بود:
«رهبر یک فرقه
مائوئیست به جرم تجاوز به پیروان و اسیر کردن دخترش محکوم شد.»
منبع: بیبیسی،مورخ
29 ژانویه 2016
بوق
نژادپرستان بریتانیا، یک پرسوناژ موهوم
ساکن لندن را که «ادعای خدائی داشته؛ پیرواناش
را مورد تجاوز قرار داده؛ دخترش را محبوس
کرده و ...» را به عنوان «مائوئیست و طرفدار
استالین» به مخاطب حقنه میکند! بله، چرخش سیاست چین در عربستان و مصر، و خصوصاً عقبنشینی پکن در زمینة همکاری با
«اسلام سیاسی» رویای جنگفروشی کارفرمایان بیبیسی در سوریه را به کابوس تبدیل
کرد، و کارشان به جنون و هذیانگوئی
کشیده! طفلک نژادپرستان! اینان
پنجشنبه شب در ینگه دنیا برای بمباران «هر کشور» شکمشان را صابون زده و وقوقیه
جمعه را بر مبنای «اندیشه والای امام خمینی»،
یعنی «اقتصاد مال خر است»، تنظیم کرده بودند.
وقوقیة آخرین
جمعة ژانویه را آخوند صدیقی ایراد کرد. طبق معمول الگوی این وقوقیه، تناقضگوئی جهت ایجاد «دور باطل» و نفی مادیات و
مادیات بود. آخوند صدیقی پس از وراجی
مفصل در مورد مسائل اقتصادی، تحریمهای
اقتصادی را کم اهمیت شمرده، تأکید کرد که
معنویت و احکام توحش دین بر اقتصاد الویت دارد:
«[...] حکومت
دینی باید خوراک روح، جان و توشة آخرت را
مهمتر از مسائل دیگر تلقی کند[...]»
منبع: فارسنیوز، مورخ 29 ژانویه 2016، کدخبر: 13941109000280
بله ترهات
آخوند صدیقی بازتولید همان شعار «نه شرقی، نه غربی» دوران پهلوی اول است که از دستگاه
آلمان نازی به عاریت گرفته شده بود، و پس
از محمد مصدق، حکومت زالممد نیز طی 37
سال اخیر با اشتیاق فراوان آن را بازنشخوار کرده و میکند. اقتصاد
و مسائل مادی این دنیا برای آخوند مفتخور و مفتگو اهمیت ندارد؛ مهم
«مسائل آخرت» است که اهمیتاش را آنگلوساکسونها «کشف» کردهاند، تا بتوانند با فراغ بال از طریق تاراج و سرکوب
ایرانیان «مسائل مادی» خود را سروسامان دهند.
به همین منظور، پیشوقوقیة
آخرین جمعة ژانویه را باراک اوباما ایراد کرد.
ایشان در جلد ریگان راحل فرو رفته
و همه را تهدید به بمباران میفرمودند:
«[...]در بیانیه
هشتم بهمنماه کاخ سفید که پس از دیدار باراک اوباما با اعضای شورای امنیت ملی آمریکا
منتشر شده، آمده است: رئیسجمهوری آمریکا از تیم امنیت ملی خود خواسته
[...] به تلاشها برای حمایت از اقدامات ضدتروریستی علیه داعش در لیبی و هر کشور دیگری
که این گروه ممکن است در آن حضور پیدا کند، ادامه دهند[...]»
منبع: رادیوفردا،
مورخ 9 بهمنماه سالجاری
خلاصه اقدامات
ضدتروریستی یانکیها در لیبی، و «در هر
کشور دیگری که این گروه ممکن است در آن حضور پیدا کند» الزامی شده! و همین روزهاست که بوقهای چاهک
آتلانتیسم، فهرستی از «هر کشور دیگر» ارائه
دهد! مسلم بدانیم در این فهرست علاوه بر کشورهای
همجوار روسیه، نام «هرکشوری»
که ممکن است با روسیه ارتباط اقتصادی و تجاری برقرار کند نیز نوشته خواهد شد! فراموش
نکنیم که برخورد لات و تروریست با انسان و جامعة انسانی هرگز از تکرار دور باطل، و بازگشت به گذشته، یعنی تخریب و مرزشکنی فراتر نخواهد رفت. زندگی
«پربار» پیامبرانشان، و به ویژه قواد خلیلالله که خود را در جایگاه «برحق
و برتر» رویت کرده بودند، بهترین نمونة
این برخورد ضدانسانی است. و آنگلوساکسونها
و پادوهای جمکرانیشان، به ویژه طی سدة
اخیر، در همین مسیر «ابراهیمی» گام برداشتهاند
تا ضمن سرکوب ایرانیان، در برابر مسکو انسداد ایجاد کنند.
طی دوران جنگ
سرد، این سیاست «سنتی» تحت عنوان «نقض حقوق بشر توسط
حاکمیت ایدئولوژیک شوروی» توجیه میشد. اینک که آتلانتیستها ابزار «حاکمیت ایدئولوژیک»
را از دست دادهاند، تلاش میکنند از «مبارزه با تروریسم در هر کشور» ابزار ایجاد انسداد در
برابر مسکو بسازند! و البته نژادپرستان غرب در این «مسیر الهی» تنها
نیستند؛ حکومت جمکران همچون اسلافاش افتخار
خدمت در بارگاه ارباب را دارد. برای «خدمتگزاری»، یا بهتر بگوئیم سرکوب و تاراج ایرانیان، کافی است زوج ضداجتماعی «لات و آخوند» در «جایگاه
برتر» قرار گیرد. و به این ترتیب خشونت و
جنایت و هر نوع مرزشکنی «توجیه» خواهد شد. ابزار
اعمال این سیاست استعماری نیز «دولت مبهم» است!
«دولت مبهم»
مجموعهای است از اوباش که برای سرکوب و تاراج ایرانیان، گاه برای جهانیان شاخوشانه میکشد و رجز میخواند، و گاه در جایگاه مظلوم نشسته از خود تصویر
«قربانی خشونت» ارائه میدهد. اینهمه، تا به
ایرانیان تفهیم کند که قادر نیست نظم و امنیت را تأمین نماید. به یاد
داریم که پس از کودتای 22 بهمن 57، نشستن دولت در جایگاه «ناتوان» مدروز شد، این سناریوئی بود که بعدها توسط محمد خاتمی، پس از
سفر وی به ایتالیا و واتیکان و فرانسه نیز به روی صحنه آمد. و تحتتأثیر
این سناریوی استعماری، «هرج و مرج» بر جامعه حاکم شد، تا دولت ملاممد خاتمی از طریق آشوبسازی در
دانشگاه تهران، بتواند یک «کودتای مردمی» دیگر به اربابان آنگلوساکسوناش «هدیه»
کند. ولی از آنجا که، در
اجرای کودتا ناکام ماند، سکان «نظام» را
به دستهای پرمهر احمدینژاد، پاسدار بیترهبری
سپرد تا ایشان و باند همراهشان سیاست جنگسازی را عملی نمایند. و از
آنجا که «تکرار» مسیر پدر وظیفة الهی «لات» به شمار میرود، برنامة دولت حسن روحانی نیز تکرار مسیر «اصلاحطلبان»
است. از اینرو حضرات از نخستین روز سال جدید میلادی
رسماً پای در مسیر آشوبسازی به شیوة گوبلز
اردکان گذاردند.
این مسیر با تهاجم اوباش به سفارت عربستان و بساط «کی
بود، کی بود» و ابراز ناتوانی نیروی انتظامی در برابر «مردم» آغاز شد و در آستانه
سفر روحانی به اروپا عرصة هنر را هدف قرار داد تا دولت تف و تکفیر هم بتواند از
خود تصویر قربانی و ناتوان ارائه دهد:
«[...] در ادامه
واکنشها به حمله عدهای "خودسر" به فاطمه معتمدآریا
در شهرکاشان، وزیر ارشاد [...] روز جمعه، ۹ بهمنماه، ضمن اعلام حمایت از این هنرپیشه سینما اذعان کرد
که دولت "اختیار" و
قدرت برخورد با این افراد را ندارد [...]»
منبع:
رادیوفردا، مورخ 29 ژانویه سالجاری
جالب
است! اینجماعت همان اوباشی نبودند که در
خیابانها فریاد میزدند: «بختیار! نوکر
بیاختیار؟» حال چه شده که نه میرحسن
موسوی میدانست 7 هزار نفر را در زندانهایاش اعدام میکنند، و نه «تولهآخوندی» که وزیر ارشاد شده میتواند
در برابر «مردم» مقاومت کند؟ البته ادعای
اینکه دولت «اختیار و قدرت» برخورد با اوباش را ندارد، به این معناست که «روند حقوقی» در کشور حاکم
نیست، و «هر ایرانی، ممکن است در هر کجا و به هر بهانهای مورد تهاجم
اوباش قرار گیرد و دولت هم مسئولیت نخواهد پذیرفت.» با
این وجود عکس مسئله صادق نیست! یعنی اگر
فردی در برابر خشونت لاتهای جیرهخوار «سفارتخانه» واکنشی نشان دهد و از خود
دفاع کند، همانطور که در مورد آن لات راحل
ـ علی خلیلی ـ شاهد بودیم، «مجرم»
شناخته خواهد شد! روشنتر بگوئیم، تولة آخوند جنتی در واقع به «تهدید اجتماعی»
نشسته و پیام این تهدید را اوباش با استفاده از «دولت منتخب» بیترهبری به ملت
ایران میفرستند. در واقع دولت «تدبیر و
اعتدال» سخنگوی اراذل و اوباش شهربانی آیرونساید است. خلاصه
در طویلة اسلامی آتلانتیسم، «حق قانونی»
وجود ندارد؛ «خشونت و تجاوز» به عنوان
«حق الهی» حاکم شده. و پوشاندن مجسمههای موزه در ایتالیا توسط دولت
«رنزی»، جز احترام به تجاوز و خشونت ـ تروریسم ـ هیچ مفهوم دیگری نداشت. البته همچنانکه در وبلاگ «زالممد در رم» گفتیم،
طی سدة اخیر آمریکا و دولتهای اروپا برای
چپاول ایران، باد در بادبان حکومتهای پوشالی
دستنشاندهشان در کشورمان انداختهاند، و از مترسکشان تصویر قدرقدرت ارائه میدهند، باشد تا یکجانبهگرائی واشنگتن در منطقه را
به حساب مترسکهای کذا بگذارند. دیدیم که به محض قانونی شدن سلطنت پهلوی دوم، مصدق را به صحنه آوردند تا هم زمینة تحمیل
تحریم اقتصادی بر ملت ایران را فراهم آورد، و هم با برنامهریزی کودتا از پهلوی دوم سلب
مشروعیت کند. همچنین به محض پیوستن دولت ایران به کنوانسیون
وین، لندن قلادة خمینی را گشود تا اوباش را برای
اعتراض به «روند حقوقی» بسیج نماید. در
دوران شاپور بختیار نیز زمانیکه آغاز یک روند حقوقی و متمدنانه در مسائل سیاسی و
اجتماعی کشور امکانپذیر شده بود، خمینی و
اوباش همراهاش را با کودتا در برابر ملت ایران قرار دادند. خمینی را ابتدا به «زندانی سیاسی» تبدیل کرده
بودند تا بیبیسی بتواند ادعا کند، که این جانور وحشی تمام زندگیاش را به نبرد با
استبداد مشغول بوده!
باری خمینی و
اوباش طرفدارش با تکیه بر همین روند استعماری تمامی سیاستهای ضدایرانی آتلانتیستها
را یک به یک به مورد اجرا گذاردهاند. و اینک که جانشینان خمینی به ناچار تن به روند
حقوقی دادهاند، و دولت حسن روحانی دیگر امکان شاخوشانه کشیدن
برای ارباباناش را ندارد، آنگلوساکسونها، واتیکان، ایتالیا و فرانسه را برای جمعوجور کردن اوضاع به
میدان فرستادهاند!
ایتالیا به
عنوان یکی از مهمترین پایگاههای نظامی ارتش ناتو، و فرانسه به عنوان متحد دیرین بریتانیا، در این میانه نقشهای اصلی را بازی میکنند. اولی
توانست نقش «تسلیم» در برابر توحش آخوند شیعی را ایفا کند، و تمام پروتکلهای دیپلماتیک را زیر پا بگذارد، ولی دومی به ناچار در چارچوب پروتکل باقی ماند. از اینرو، سفر حسن روحانی به پاریس که از قضای روزگار با
دو میعاد تاریخی شکست محاصرة لنینگراد ـ 27 ژانویه 1944 و همچنین آزادی اردوگاه آشویتس
توسط ارتش سرخ ـ 27 ژانویه 1945 ـ تقارن زمانی یافت، در هیاهوی تظاهرات خیابانی رانندگان تاکسی و ...
و به ویژه جنجال رسانهای پیرامون استعفای وزیر دادگستری فرانسه گم شد!
به این ترتیب رئیسجمهور
فرانسه ناچار شد به جمکرانیان تفهیم کند که حتی اگر بخواهد نیز نمیتواند به دولت
ایتالیا تأسی کرده، ماتحت پاپ را صیقل دهد! و اینچنین بود که برنامه صرف «نهار دیپلماتیک»
فرانسوا اولاند با حسن روحانی، بدون «شراب
و غذای حرام» منتفی شد، و برای
جبران «کمکاری» فرانسه، اهالی هولیوود
برای دلجوئی از حضرت پاپ «لئوناردو دیکاپریو» را به واتیکان فرستادند!
به یاد داریم
که پس از ازدواج «جرج کلونی» با «علمالدین»،
واتیکان و هولیوود با یکدیگر روابط عاشقانه برقرار کردند، و تولید فیلمهای خیلی خوب که «تخریب و شکنجه»
را به ارزش میگذاشت، به صورت چشمگیری
افزایش یافت. و اینچنین بود که ترور شارلی ـ 7 ژانویه 2015 ـ به صورت ضمنی مورد تأئید چین و واتیکان و ... و خصوصاً
طویلههای اسلامی آتلانتیسم قرار گرفت و از قضای روزگار مقامات بلندپایة آمریکا هم
در تظاهرات 11 ژانویه در پاریس حضور نیافتند!
و باز هم از قضای روزگار، والری
ژیسکار، سیاستمدار فرانسوی شیفتة آمریکا و
آخوندیسم و «اسلام خوب»، و همچنین مارین
لوپن، رهبر نئوفاشیستهای فرانسه این
تظاهرات را تحریم کردند! بعد از ترورهای
ژانویه، رسیدیم به کشتار 13 نوامبر که با لاتبازیهای
جمکرانیان در مورد شراب تقارن یافت و لغو سفر روحانی به ایتالیا و فرانسه را در پی
آورد. ولی اینبار خوشبختانه کشتوکشتاری در فرانسه پیش
نیامد و حسن روحانی توانست پس از دیدار با رنزی و رهبر واتیکان، در
میعاد تاریخی 27 ژانویه به فرانسه بیاید.
سفر روحانی به
چند دلیل ممکن شد. لغو تحریمها در میعاد 16 ژانویه؛ چرخش
سیاست منطقهای چین، و به ویژه فاصله
گرفتن دولت بریتانیا از گروههای راست افراطی و طرفدار خروج از اروپا! از
اینرو، همزمان با ورود حسن روحانی به پاریس، علی خامنهای هم پروپاگاند «یهودستیز» ارباب را منعکس کرد، تا
«همه با هم» به طویلة آنگلوژرمن بازگردند و پوزی به علف یونجهزار قبیلة «ویندسور»
در اوائل قرن بیستم بزنند:
«[علی خامنهایدر روز
جهانی هولوکوست] ویدئویی را در بخش انگلیسی وبسایت خود منتشر کرد و در آن [...] اصل و وسعت این کشتار تاریخی را زیر سئوال برد[...]
این ویدئوی سه دقیقهای که دارای زیرنویس انگلیسی است " آیا قرون وسطا به
پایان رسیده؟"
نام دارد و در آن سخنرانی دو سال قبل علی خامنهای شنیده میشود که مدعی
شده بود "در
کشورهای اروپایی هیچکس جرأت حرف زدن دربارهی هولوکاست را ندارد که معلوم نیست
اصل این قضیه واقعیت دارد یا اگر واقعیت دارد به چه شکلی بوده"[...]»
منبع: گویانیوز، مورخ 28 ژانویه سالجاری
در حماقت
خامنهای همین بس که اظهاراتاش بر تحقیقات «اسلامپرستان» غرب از قماش روژه
گارودی و شرکاء تکیه دارد! گارودی نظریهپرداز
حزب کمونیست فرانسه، سناتور و رئیس گروه
سناتورهای کمونیست، یکی از مهرههای
شناخته شدة آتلانتیسم است و از آنجا که جبرئیل بر ایشان نازل شد، همچون محمد صاد به اسلام گروید، و دیباچهای به نام «گفتگوی تمدنها» منتشر کرد، تا
نظریهای باشد در کف محمد خاتمی و دیگر طرفداران تروریسم «اسلام سیاسی!» نظریهای
که برای خوشخیالها خیلی هم «جذاب» تلقی شد!
و اینچنین بود که «گفتگوی تمدنها» را به حساب ملاممد گوبلز گذاشتند و
«گارودی» هم خود را به مردن زد و سکوت کرد!
خلاصه، علاوه
بر «میشل فوکو» که از شیفتگان «شهادت» و قانونی شدن پدوفیلی بود، روژه گارودی هم به جهانی شدن سنگسار و قصاص و
بردهفروشی ارادت خاصی داشت. بله، «فلاسفة چاهک آتلانتیست» از محدودة چاهک کذا
هرگز فراتر نمیروند. ولی خوب از آنجا که
ایندو شیپور تبلیغات ضددمکراتیک سرزمین گُلها ـ فرانسه ـ دیگر در قید حیات نیستند، چه بهتر که برویم به سراغ زندهها! فلاسفة
رسانهای از قماش برنار هانری لوی، برنار
کوشنر، و ... شرکاء
را هم رها میکنیم چرا که پیشتر به تفصیل در موردشان نوشتهایم. ژاک
شیراک، رئیسجمهور پیشین نیز گفته میشود
به آلزایمر مبتلاست! ولی والری ژیسکار
هنوز «فعال» است و اگر در تظاهرات 11 ژانویه 2015
ـ حمایت از لائیسیته ـ حضور
نیافته، فرصت طلائی نشستن پای منبر حسن روحانی را از دست
نداده ـ فیگارو، مورخ 27 ژانویه سالجاری.
یکروز بعد از
وعظ و خطابه در انستیتو روابط بینالمللی فرانسه ـ ایفری ـ حسن روحانی در پاریس به پرسشهای خبرنگاران
«لوموند و فرانس 24» پاسخ داد. خبرنگاران با تمرکز بر دو موضوع «سوریه و سیاست
داخلی ایران» تلاش داشتند پاسخهای مطلوب را از روحانی دریافت کنند. از
پرسشهای حضرات در مورد سیاست داخلی ایران
چنین برمیآمد که «عدهای با اجرای برجام مخالفاند و میخواهند دولت را در بن بست
بیاندازند!» به عبارت دیگر،
خبرنگاران مطالبات محافل راست
افراطی فرانسه یعنی یکجانبهگرائی را در قالب «پرسش» مطرح کردند و از آنجا که این
مطالبات یکصدسال «سابقه» دارد، از بررسی و
تحلیل نیز بینیاز است. آنچه کمابیش تازگی
داشت، پرسشو پاسخ در مورد سوریه بود.
در این بخش، پاسخهای
حسن روحانی چندان به مذاق اربابان فرنگیاش خوش نیامد! روحانی با لبولوچه آویزان گفت، «در
مورد سرنوشت سوریه، ملت سوریه میباید
تصمیم بگیرد، نه دیگران!» اشتباه
نکنیم، موضعگیری «حقوقی» حسن روحانی از
روی ناچاری و فلاکت حکومت اسلامی است! این
حکومت که در سوریه طرفدار آراء ملت و روند دمکراتیک شده،
خودش حاضر نیست در روند دمکراتیک گام بردارد. حکومت ملایان و اسلافاش در دوران پهلوی، هرگز
موضع دمکراتیک و منطقی اتخاذ نکردهاند. طی سدة اخیر،
وظیفة حکومتهای دستنشانده و نفرتفروش
«شیخوشاه» پیروی بیچون و چرا از یکجانبهگرائی و سیاستهای ضداجتماعی
آنگلوساکسونها و متحدان اروپائیشان در ایران بوده و این سیاست استعماری هیچگاه
تغییر نکرده. آنچه تغییر یافته بازگشت
مسکو به صحنة بینالمللی است.
نتیجة این بازگشت
قدرتمندانه، نه تنها روسها را در دیگر
کشورها به «هدف» تروریستها تبدیل کرده، که پروپاگاند «روسستیز» را نیز به نحو چشمگیری
گسترش داده. این پروپاگاند همانطور که پیشتر
هم گفتیم، با شایعهپراکنی بیبیسی پیرامون اظهارات شکمی یک «قاضی» آغاز شد، و پس
از چند روز یک کارمند خزانهداری آمریکا به «ثروت پنهان پوتین» اشاراتی کرد، و
همزمان با سفر روحانی به پاریس، کاخسفید
به بازنشخوار پروپاگاند مضحک پاترنوس مشغول شد. و اما تمرکز برتریطلبان دو سوی آتلانتیک بر
رئیس فدراسیون روسیه و انتشار صحبتهای خالهزنکی پیرامون وی دلیل مشخصی دارد!
دولت بریتانیا
ناچار شده بساط «خروج از اتحادیه اروپا» را برچیند و از محافل راست افراطی فاصله بگیرد. و جهت
پوشش دادن به این عقبنشینی است که «قتل و فساد مالی» در رسانههای غرب به رئیس
فدراسیون روسیه منسوب میشود، و بوقهای جمکران هم طبق معمول شایعات ضدروس
ارباب را با آبوتاب بازتاب میدهند، و ...
و ضمن خفقان در مورد اهمیت مذاکرات صلح سوریه، موافقت اوپوزیسیون
اینکشور برای شرکت در مذاکرات ژنو را نیز با چندین ساعت تأخیر منتشر میکنند! با
توجه به اینکه امروز علی خامنهای سراسیمه به سنگ قبر خمینی دخیل بسته، باید
ببینیم دیدار پاپ با «دیکاپریو»، هنرپیشة
اصلی فیلم «برخاسته از گور» خواهد توانست، یکبار دیگر کاخسفید را به دستهای پرمهر
هولیوود سپرده، گارودی و حکومت «خفته در گور» زالممد را همچون دوران ریگان راحل
از نو زنده کند؟
<< بازگشت