مزدک
...
بسیار پیش آمده که آموزة «مرام اشتراکی» نزد مزدک را، با دیگر جنبشهای مخالف حاکمیت ساسانی به قیاس کشند؛ جنبشهای سرسخت مخالفان رژیم ساسانی، چون هواداران مانویت و رفرمهای اجتماعی مانویان. در واقع، دستورات پارسائی و امساک در میان مزدکیان، به ویژه گیاهخواری، سبب شد که حاکمیت ساسانی این جنبش را، همچون جنبش مانویان به چوب کژدینی از صحنة جامعه براند. ولی، خداشناسی، آزادی در روابط جنسی و فعالیتهای روزمرة مزدکیان، بیشتر نوعی واکنش «نوزرتشتی»، به آئین و رسوم خشک «نومزدائی» ساسانی بود. (مراجعه شود به کریستنسن، شاهنشاهی قباد اول و کمونیسم مزدک، کپنهاگ، 1925)
مزدک، نخست، گرایش به مرام «بوندوس» داشت، که در اواخر قرن سوم، مروج مانویتی نوین بود. ولی پس از آن ، پیرو زرتشت نامی شد که ـ هنگام اسارت قباد نزد هونهای هپتالی، در راه مرامی سوسیالیستی مبارزه میکرد. ایرانشناسی به نام «موله»، از مزدک، نه به عنوان بنیانگذار مرامی نوین، که به عنوان یک معتقد وفادار و اصیل «آئین نیک» زرتشت یاد میکند. چرا که مزدک تمایل داشت که عدالت اجتماعی مورد اشاره زرتشت پیامبر و دوگانگی گاتاها را همزمان ـ در تقابل با دوگانگی افراطی «زروانیـ مانوی» ـ استوار سازد. (مراجعه شود به موله صفحات 12 و 13).
مزدک در عمل، رده بندی هفت امشاسپنتای زرتشت را تغییر میدهد. گذشته از این، وی وجود تاریکیها (اهریمن)، را ناشی از آسیبی گذرا برشمرده، و معتقد بود که نهایتاً برتری آشکار روشنائی از این رخداد کهکشانی، پیروز برون خواهد آمد. به همچنین مزدک، از یک سو کردار نیک را به پارسائی و امساک مرتبط کرد، و از سوی دیگر، با تاکید بر حفظ تداوم نسل، بر «ارزش وجود» ـ به عنوان عاملی تحول در سرنوشت محتوم بشر ـ مهر تأئید گذارد. از اینرو، مزدک به بخش عمدة گاتاها گرویده و در عمل، «نومزادئی» را به همراه آئینها و مراسم ایستایاش، ممنوعیتها و جزمهایاش، که هیچ دستاوردی در زمینه عدالت اجتماعی ندارند، رها میکند.
در دورهای که زرتشتیان، عموماً به سنت کشاورزی وفادار باقیمانده بودند، مزدک خواهان «نظمی نوین» شد، امتیازات آریستوکراسی، نظامیان، روحانیون و کارمندان دفتری را به زیر سئوال برده، به دفاع از روستائیان برخاست. و مانند مانی، از تقسیم زمین میان روستائیان حمایت کرد. در کنار دارائیهای مادیای که مزدک خواهان تقسیماشان شده بود، «زن» نیز نمادی از دارائیهائی قابل تقسیم بود، چرا که گزینش همسر نیز از امتیازات ثروتمندان بود.
محور اصلی انقلاب مزدک و عامل شکست آن را نیز در همین «اشتراک زنان» باید جستجو کرد. مزدک خواهان آن بود که امتیازات ویژة موبدان شامل همگان شود. به همین دلیل، «نومزدائیان» ساسانی، مزدکیان را به ترویج «همخون آمیزی» متهم کردند. و در همین راستاست که بلعمی، وزیر دورة سامانی مینویسد، «مزدک آئین نوینی نیاورد، بلکه رسم و رسوم کهن مزدائی را که آمیزش با اقوام درجه یک را مجاز میشمرد، زنده کرد!» ولی این یک بهتان تاریخی است، که «بینشان افسانة» معروف اقوام ایرانی را یک واقعیت تاریخی به شمار میآورد. در اسطورههای ایرانی آمده است که میترا، از آمیزش اورمزد با دخترش «سپنتا آرمائیتی» زاده شده. و از اینجاست که بهتان «همخون آمیزی» بر ایرانیان باستان رایج شد. حال آنکه به گفته «ژئو ویدنگرن»، ایرانشناس معروف، بسیار قبل از زرتشت، روحانیون آریائی برای توجیه «همخونآمیزی» خود متوسل به پارساختی از مرام «زروانی» ـ پیروان «زروان»، خداوند زمان ـ شده بودند.
اتهام «همخون آمیزی» ایرانیان، از یونان باستان شروع شد. «آنیستن»، شاگرد سقراط، آغازگر این تهمت ناروا بود. حال آنکه ازدواج با اقوام درجه یک، هیچ ارتباطی با زرتشت و زرتشتیان ندارد. نه در گاتاها، سرودههای زرتشت، و نه در دیگر نوشتههای زرتشتی، ازدواج با مادر، خواهر و فرزند توصیه نشده. ازدواجهای رایج قبیلهای، فامیلی به شیوه اقوام سامی (یهودی، مسیحی و مسلمان) نیز در میان اعضای خانواده زرتشت دیده نشده است. آمیزش قباد اول با خواهرش نیز در ردة همین اتهامات قرار میگیرد. رسومی که موبدان زرتشتی رعایت میکردند، به ازدواج میان پسر عمو و دختر عمو محدود میشد.
اتهام «همخون آمیزی»، اتهام ایدهال روحانیت به ویژه روحانیت مسلمان و مسیحی است به پیروان دیگر ادیان. در کنار این اتهام، همجنسگرائی نیز مقام ویژهای دارد. در حالیکه مانی رابطه جنسی را نوعی انحطاط معنوی برمیشمرد، و صرفاً برخی ردههای مانویان از ازدواج منع شده بودند، روحانیون ساسانی، مسلمان و مسیحی، مانی و مانویان را به همجنسگرائی متهم میکردند. با این وجود، اشتراک در امتیازات ثروتمندان و رابطه آزاد جنسی، که از سوی مزدک ترویج میشد، مانعی در راه تولید مثل به شمار نمیآمد، در نتیجه کمتر از رهبانیت مسیحی و مانوی در اذهان ایجاد تشویش میکرد. به عقیدة یزدگرد، یکی از بنبستهای مسیحیت، «مرگ ستائی و زندگی ستیزی و ناچیز شمردن زایش و باروری و ستودن سترونی بود. به طوری که اگر مریدان به این راه میرفتند، بشریت نابود میشد.»
در سرزمین پارسها، ادیان مروج پارسائی و رهبانیت هرگز موفقیتی نیافتند. پیروان میترا که پارسائی و امساک در روابط جنسی را ترویج میکردند، ناچار به مهاجرت به مغرب زمین شدند. و در زمان پارتها، در قرن اول میلادی، پیروان مسیح که به ایران آمده و ترویج رهبانیت میکردند، حرکتشان در شرق متوقف ماند. در همین راستا مانویان نیز قلع و قمع شدند. ولی چرا در تاریخ سرکوب ادیان، نمونهای همسان کشتار جمعی مزدکیان و پیامبرشان نمیتوان یافت؟ چون ادیانی که می شناسیم، همه و همه، بنیادهائی پدرسالارانهاند. مرام هیچ پیامبری بر اساس نابودی نظام پدرسالارانه شکل نگرفته. مزدک با ترویج رابطه آزاد جنسی، ساختار خانواده را متزلزل کرد. خانواده، بنا بر تعریف، رکن اصلی جامعة پدرسالار است. حتی مارکس نیز، این کهنترین بنیاد پدرسالاری را به چالش نکشید.
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت