...
از هنگامی که مشخص شد آمریکا در عراق به بنبست رسیده، «بحران هستهای» دست ساز غرب در ایران هم شدت گرفت. ناگهان «دانشمندان ایرانی» به پیشرفتهای قابل توجهی در زمینه هستهای دست یافتند و اورانیوم هم «غنی» کردند. و از آنجا که در فاشیسم هیچ تداومی وجود ندارد، و روند حرکت پرشی و مقطعی است، ناگهان ایران، البته در سخنان آقای احمدی نژاد، «وارد باشگاه هستهای» شد!
ایران، کشوریکه دهههاست صادر کننده عمده نفت به شمار میرود، ولی هنوز وارد کننده نفت سفید و بنزین است، یکشبه ره صدساله رفت و موفق به ساخت سلاح هستهای شد! درست همانطور که پاکستان به این مهم دست یافت.
هنگامی که هند، در دورة ریاست جمهوری کلینتون، دست به آزمایشهای هستهای گسترده زد، نگرانی شدیدی در غرب و چین ـ که در حمایت از پاکستان، دنباله روی سیاست غرب به شمار میرود ـ ایجاد شد. اینچنین بود که، هیئتی از «تکنیسینهای» آمریکا روانه پاکستان شدند تا، آنطور که اعلام شد، از دستیابی این کشور به سلاح اتمی، «جلوگیری» کنند. چند هفته طول کشید تا «تکنیسینهای» مذکور موفق شدند برای پاکستان دو آزمایش اتمی به راه اندازند، تا توازن قوا در منطقه برقرار بماند.
پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، سیاستگزاران غرب از شیوههای گذشته دست برنداشتند. اینان ایران را هنوز «پل پیروزی» در مقابل روسها به شمار میآورند. برخلاف آنچه در تاریخ به خورد ایرانیان دادهاند، متفقین نه برای جلوگیری از دسترسی هیتلر به منابع نفتی باکو، که برای حفظ منابع نفتی منطقه از تسلط شوروی، وارد ایران شدند. چرا که حفظ ایران، به عنوان سنگر متحد نازیها، آن هم در همسایگی اتحاد جماهیر شوروی، با شکست روبرو شده بود. اگر استعمار غرب موفق شد، در پرتقال و اسپانیا، سنگر فاشیسم را حفظ کند، در مرزهای اتحاد جماهیر شوروی چنین امکانی نیافت. اینچنین بود که رضا میرپنج، ناچار به «استعفا» شد!
امروز، اگرچه در اسپانیا و پرتقال فاشیستها حکومت نمیکنند و حتی در ایتالیا نیز جبهه فاشیسم، ناچار به عقب نشینی شده، استعمار غرب شیوه گذشته را رها نکرده. تاریخ نشان داده که بدون توسل به زور، غربیها سر سوزنی از منافع خود عقب نخواهند نشست. عقب نشینی غرب در منطقه را میتوان در انفجارهای عظیم تلآویو، در کنار رفتن ابراهیم جعفری در عراق، در کشته شدن نظامیان ناتو در افغانستان، در انفجار های اخیر مصر، که پس از دیدار رئیس جمهور فرانسه از این کشور به وقوع پیوست، و در سفر غیر منتظره رامسفلد و رایس به بغداد مشاهده کرد. اینهمه، نشانگر تهاجم همه جانبه جبههای است که در سایه حرکت میکند: جبهه ناشناس.
در این شرایط، در ایران، گروهی به غرب اطمینان میدهند که در صورت حمله نظامی آمریکا به ایران، از سلاح نفت استفاده نخواهد شد. به زبان ساده، اینان از آمریکا تمنای حمله نظامی دارند. چرا که گروهی در غرب بر آورد میکنند، حملة نظامی آمریکا به ایران، مانند حملة عراق، هم کارساز سرمایهداری غرب و هم تداوم بخش حاکمیت ایران خواهد شد. به این صورت که «دولت» احمدی نژاد ساقط شده، «کودتای مخملینی»، استبداد در بسته بندی دموکراسی را تقدیم ملت ایران کند. به همین دلیل است که پادو های استعمار در ایران: ابراهیم یزدی، بهزاد نبوی، هیئت موتلفه و «آیتاللههای» مشترک المنافع و شرکاء، که 27 سال است در کشتار و چپاول ملت ایران در خدمت استعمارند، دست به کار تهیه «منشور دموکراسی» هم شدهاند! دموکراسیای که فتوای سه آیتالله را هم دارد! یعنی همان چهرة کریه اسلام استعمار، که محمد رضا خاتمی نامش را سوسیال دموکراسی گذارده!
ولی در ایران، صدای جبهه ناشناس را از زبان آنانی میشنویم که به غرب هشدار میدهند که در صورت حمله، منافعش در منطقه نابود خواهد شد. یعنی حمله به ایران مترادف با بستن تنگه هرمز خواهد شد. مسلماً بسته شدن شاهرگ حیات غرب در خلیج فارس به دست نظامیان ایران صورت نخواهد پذیرفت. همه میدانند که اگر تنگه هرمز بسته شود، استعمار برای «منشور دموکراسی» خود باید مورد استفاده نوینی بیابد! چرا که حاکمیت سرسپرده و «عضو جدید باشگاه هستهای» مانند رضا میرپنج از ایران اخراج خواهد شد، ولی اینبار نه به اراده استعمار غرب. تاریخ «تکرار» نخواهد شد.
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت