...
دائی جان ناپلئون شخصیت رمان ایرج پزشکزاد را همه به خاطر داریم. او در ذهن خود دشمنی ساخته بود و به بهانه خنثی کردن توطئههایش، مدام برای افراد خانواده ایجاد دردسر و مزاحمت میکرد. دائیجان از یکسو در مورد قدرت و مکر دشمن خیالی اغراق میکرد، و از سوی دیگر یادآور میشد که به دلیل ضربات سهمگینی که در جنگ کازرون و ممسنی بر او وارد آورده، این دشمن کینة وی را به دل گرفته و در پی انتقامجوئی است. دائیجان تا روزی که زنده بود، در خانه، با این دشمن در حال پیکار بود.
داستان مبارزات آخوندها با امپریالیسم هم بیشباهت به جنگ کازرون و ممسنی نیست. البته طرفهای در گیر در این نبردهای سهمگین «متکثرند» ولی، بیست و هشت سال میشود که با آمریکا در حال پیکاری سهمگیناند! بیست و هشت سال است که میگویند، آمریکا از اسلام سیلی خورده، بیست و هشت سال است که از سیاستهای آمریکا در منطقه حمایت صمیمانه میکنند، و از 22 بهمن قرار بود که اسلام «قدس شریف» را آزاد کند!
این داستان مضحک همچنان ادامه دارد. با این تفاوت که شرایط منطقه تفاوت کرده و لولوئی به نام پرزیدنت احمدی نژاد، اینبار میخواهد اسرائیل را درسته بخورد، و مترسکی به نام «اهود اولمرت» نیز، از ترس لولو به دامان مامانش پناه برده، و در مصاحبه با روزنامه آلمانی «بیلد» که همه افتخار آشنائی با مواضع «مستقل و آزادیخواهانهاش» را داریم، اظهار میدارد که پرزیدنت احمدی نژاد با هیتلر قابل مقایسه است! و از خدا خواسته که دست این «لولو» به بمب اتم نرسد!
از ظواهر امر چنین بر میآید که اگر، نخست وزیر منتصب پنتاگون در اسرائیل این چنین هیاهوئی به راه انداخته، قرار است که «لولو» را به بمب اتم هم مجهز کنند. ولی، به نظر نمیآید که مجهز شدن «لولو» به بمب اتم، به شیوه تجهیز پاکستان به سلاح اتمی باشد، چون در اینصورت منافعش به جیب غرب میرفت، و دلیلی نداشت که رسانههای غربی داد و فریاد به راه بیاندازند. اشکال از اینجاست که اگر جبهه دیگری اتمی شدن ایران را تضمین کند، کشور ایران به ناچار همپیمان نظامی این جبهه خواهد شد و دست استعمار غرب از کشور ایران کوتاه شده، جبهه «اسلام و مسلمین» و جنگ زرگری با آمریکا نیز به خاک سپرده میشود. به عبارت دیگر، مرگ «دائیجان» مبارز به دنبال خواهد آمد!
ولی از آنجا که یکبار در 22 بهمن از مبارزات بیامان «دائیجان» با امپریالیسم استفاده شد، دیگر کمدی «مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسراییل» را نمیتوان از نو تکرار کرد. در نتیجه هرچه غربیها بیشتر بر تقابل دروغین خود با حاکمیت سرسپرده ایران پا فشاری کنند، نتیجه مضحکتر می شود. شاهدش همین مصاحبه روزنامه منفور «بیلد» با اولمرت است. از هیاهوی اتمی شدن «احمدی نژاد» شروع کرده ـ گویا اگر سلاح اتمی هم در کار باشد، اختیارش به دست ایران است! ـ سپس از آنجلا مرکل عاجزانه تقاضا میکند که، این «احمدی نژاد خطرناک» را به مسابقات جام جهانی فوتبال راه ندهد! یا وسیلهای شود که احمدی نژاد مجبور به فرار از استادیوم شود!
میدانستم اوضاع ولایات متحد پنتاگون خراب است، ولی فکر نمیکردم تا این حد خراب باشد که به جنگ در استادیوم ورزشی هم رضایت بدهد! حتما «هولیگانهای» جنتلمن انگلیسی و ژرمن، که روزی سه بار، به صلیب شکسته سجده میکنند، قرار است به احمدی نژاد درس «مهرورزی» با اسرائیل بیاموزند! و به او بگویند که، در سوپرمارکت «یهودستیزی» غرب، نمیتواند حجره بازکند، چون غربیها از این معرکه، شصت سال است نان میخورند!
یک ایرانی مقیم اسرائیل در وبلاگش نوشته بود: «میگویند برای جشن پوریم آنقدر باید شراب خورد که احمدی نژاد را از اولمرت بازنشناسی ... » من فکر می کنم برای متفاوت دیدن دونکیشوتهای عرصه سیاست منطقه، انسان عاقل باید خیلی شراب خورده باشد!
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت