...
روزی که خبرگزاریها از ارسال نامة «رئیس جمهور» ایران به جرج بوش میگفتند، هیچکس از متن نامة ارسالی سخنی به میان نیاورد. مقامات ایران گفتند، نامه «سرگشاده» نیست و آمریکا، اگر مایل باشد، میتواند محتوای آنرا اعلام کند! از هنگامی که خبر تسلیم نامه احمدینژاد به سفیر سوئیس در تهران اعلام شد، بسیاری از سایتها در داخل و خارج، به صورت جدی و یا در قالب طنز، به گمانه زنی در باره محتوای نامه پرداختند. هیچیک از «آیات عظام» و مقامات رسمی ایران در مورد متن نامه اظهار نظر نکردند، هیچیک از «مخالفان حرفهای رابطه با آمریکا» ـ که در واقع، 27 سال است نان رابطه پنهان با آمریکا را میخورند ـ جرات ابراز مخالفت نیافتند، حتی سر دستهاشان، علی خامنهای، سکوت اختیار کرد! تنها کسی که لب به سخن گشود، لاریجانی بود که در آنکارا حضور داشت!
لاریجانی، با زبان ابتذال حکومت، تلویحا به محتوای نامه اشاره کرد: «موضوعی عقلانی، آینده جهان و ...». ولی پس از انتشار متن نامه، غایب اصلی، همان «موضوع عقلانی» بود. در اینجا قصد پرداختن به متن نامه احمدی نژاد در میان نیست. نامهای است به زبان ابتذال حاکمیت ایران و موضوعش، روضه خوانیهای 27 سال اخیر. به عبارت سادهتر، همان مهملات خمینی و امام جمعه ها که ساواک ـ پس از موافقت سرویسهای امنیتی غرب ـ مجوزش را در داخل صادر میکند.
اینکه محتوای نامه «رئیس جمهور» ایران، چنین مضحک و مبتذل باشد، تعجبی ندارد. فرومایگی «نخبگان» ایران، مطلوب استعمار است. از میرازی شیرازی و امیرکبیر شروع شده، به احمدی نژاد رسیده و اگر امکانش باشد، «فرهیختهتر» از این هم یافت خواهد شد. علف هرز فراوان است. فقر فرهنگی هم پدیده نوینی نیست. هر جا استبداد لگام گسیخته بتازد، قربانی نخست، علم و فرهنگ است. نتایج پربار فقر فرهنگی بر سایتهای «مستقل» ایرانی در اروپا و آمریکا، از چشم کسی پنهان نمانده.
آنچه تعجب آور است، پسروی سریع غرب در منطقه و بخصوص ایران است. چندی پیش در مورد تمایل غرب برای تبدیل ایران به «پاکستان دوم» نوشتم، که هدف آمریکا و هم پیمانانش، مسلح کردن ایران به سلاح هستهای است. در این راستا، «مواد و دانشمندان لازم» را هم فراهم آوردهاند. نصب موشکهای اتمی در خاک ایران جهت تهدید روسیه، و افزایش بحران در منطقه، به صاحبان صنایع نظامی غرب امکان میدهد تا بحران اقتصادی خود را به منطقه صادر کنند. به همین جهت آمریکا، با نقض قوانین بینالمللی و پافشاری بر مواضع غیر قانونی خود، سعی بر راندن حاکمیت سرسپردة ایران به موضع افراط داشت. «نفسکش» طلبیهای احمدی نژاد، لاریجانی و خامنهای نیز با اتکا بر حمایت غرب بود. تا قبل از انتشار «خبر خوش احمدینژاد» و خفقان جمعی حاکمیت ایران، پادوهای آمریکا در منطقه، تا همین هفته گذشته، تهدید به خروج از پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای میکردند! در چند روز اخیر چه گذشت، که ناگهان، «حاکمیت آشتی ناپذیر ایران» ناچار شد دلقک بازی 27 ساله را کنار گذاشته ارتباط با آمریکا را علنی کند؟ در این چند روز چه گذشت که، مادلن البرایت، پادوی تفنگ فروشهای آمریکا در حزب رسوای دمکرات، نیز دیپلماسی را بر جنگ ترجیح داده، خواستار پاسخ آمریکا به «نامه» احمدی نژاد شده؟! هنوز مقالات مقایسه حاکمیت مفلوک ایران با آلمان هیتلری، که یک قدرت صنعتی پیشرفته بود، بر سایتها خودنمائی میکند. هنوز اوپوزیسیون چشم امید به کرامات آمریکا و همپیمانانش دوخته، و هنوز «سایت به وقت گرینویچ» و دکههایش در ایران، بر طبل «بی نتیجه ماندن نشست اعضای دائم شورای امنیت» میکوبند.
لاریجانی، با زبان ابتذال حکومت، تلویحا به محتوای نامه اشاره کرد: «موضوعی عقلانی، آینده جهان و ...». ولی پس از انتشار متن نامه، غایب اصلی، همان «موضوع عقلانی» بود. در اینجا قصد پرداختن به متن نامه احمدی نژاد در میان نیست. نامهای است به زبان ابتذال حاکمیت ایران و موضوعش، روضه خوانیهای 27 سال اخیر. به عبارت سادهتر، همان مهملات خمینی و امام جمعه ها که ساواک ـ پس از موافقت سرویسهای امنیتی غرب ـ مجوزش را در داخل صادر میکند.
اینکه محتوای نامه «رئیس جمهور» ایران، چنین مضحک و مبتذل باشد، تعجبی ندارد. فرومایگی «نخبگان» ایران، مطلوب استعمار است. از میرازی شیرازی و امیرکبیر شروع شده، به احمدی نژاد رسیده و اگر امکانش باشد، «فرهیختهتر» از این هم یافت خواهد شد. علف هرز فراوان است. فقر فرهنگی هم پدیده نوینی نیست. هر جا استبداد لگام گسیخته بتازد، قربانی نخست، علم و فرهنگ است. نتایج پربار فقر فرهنگی بر سایتهای «مستقل» ایرانی در اروپا و آمریکا، از چشم کسی پنهان نمانده.
آنچه تعجب آور است، پسروی سریع غرب در منطقه و بخصوص ایران است. چندی پیش در مورد تمایل غرب برای تبدیل ایران به «پاکستان دوم» نوشتم، که هدف آمریکا و هم پیمانانش، مسلح کردن ایران به سلاح هستهای است. در این راستا، «مواد و دانشمندان لازم» را هم فراهم آوردهاند. نصب موشکهای اتمی در خاک ایران جهت تهدید روسیه، و افزایش بحران در منطقه، به صاحبان صنایع نظامی غرب امکان میدهد تا بحران اقتصادی خود را به منطقه صادر کنند. به همین جهت آمریکا، با نقض قوانین بینالمللی و پافشاری بر مواضع غیر قانونی خود، سعی بر راندن حاکمیت سرسپردة ایران به موضع افراط داشت. «نفسکش» طلبیهای احمدی نژاد، لاریجانی و خامنهای نیز با اتکا بر حمایت غرب بود. تا قبل از انتشار «خبر خوش احمدینژاد» و خفقان جمعی حاکمیت ایران، پادوهای آمریکا در منطقه، تا همین هفته گذشته، تهدید به خروج از پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای میکردند! در چند روز اخیر چه گذشت، که ناگهان، «حاکمیت آشتی ناپذیر ایران» ناچار شد دلقک بازی 27 ساله را کنار گذاشته ارتباط با آمریکا را علنی کند؟ در این چند روز چه گذشت که، مادلن البرایت، پادوی تفنگ فروشهای آمریکا در حزب رسوای دمکرات، نیز دیپلماسی را بر جنگ ترجیح داده، خواستار پاسخ آمریکا به «نامه» احمدی نژاد شده؟! هنوز مقالات مقایسه حاکمیت مفلوک ایران با آلمان هیتلری، که یک قدرت صنعتی پیشرفته بود، بر سایتها خودنمائی میکند. هنوز اوپوزیسیون چشم امید به کرامات آمریکا و همپیمانانش دوخته، و هنوز «سایت به وقت گرینویچ» و دکههایش در ایران، بر طبل «بی نتیجه ماندن نشست اعضای دائم شورای امنیت» میکوبند.
اگر این نشست بینتیجه بوده، پس نامه احمدی نژاد، و عقب نشینی وی از مواضع مدرنیزاسیون به سبک رضا میرپنج را چگونه میباید تعبیر کرد؟ مگر نه این است که سناریوی تکرار مشروطه ناکام ماند؟ مگر نه این است که پس از نامة کذا، استعمار دیگر نمیتواند از این مهره، به عنوان «رابین هود» در نقش رضا میرپنج، استفاده کرده، مشکل «حیاتی» زنان ایران، یعنی ورود به استادیوم، و دیگر مشکلات «اساسی» ملت را با «مدرنیزاسیون» بر طرف نماید؟ اگر سرمایهداری غرب، که کرکسوار از جنگ تغذیه میکند، ناگهان از جنگ رویگردان شده، و «دیپلماسی» را ترجیح میدهد، فقط یک دلیل دارد: تضعیف مواضع غرب در منطقه. و اگر استعمارغرب در ایران، ناچار به عقب نشینی از موضع سنتی خود شده، به طریق اولی، عقب نشینی مزدوران داخلیاش: آیات عظام، جبهه ملی، اصلاحطلبان، چپ آمریکائی و اوپوزیسیون «مستقل»، اجتناب ناپذیر خواهد بود.
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت