شنبه، اردیبهشت ۲۳، ۱۳۸۵



از مبارزه تا مغازله با آمریکا!
...
هنگامی که نیکولاس برنز،‌ برای مذاکرات «بحران هسته‌ای ایران» در مسکو بسر می‌برد، رسانه‌ها از حضور نهاوندیان، «معاون اقتصادی» لاریجانی، دبیر شورایعالی امنیت ایران، در آمریکا خبر دادند. بلافاصله سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا اعلام کرد که «فرستاده» حاکمیت ایران از سوی آمریکا دعوت نشده، و در ضمن، بدون ویزا هم وارد آمریکا شده‌اند. ایشان، سپس برای تکذیب شایعة تابعیت آمریکائی «فرستاده»‌ اضافه کردند که،‌ ممکن است وی گرین کارد آمریکا یا تابعیت انگلیس و فرانسه داشته باشد! ولی در مورد ماموریت نهاوندیان هیچ سخنی به میان نیامد. چرا که نهاوندیان حامل نامه محرمانه‌ای از سوی خیمة رهبری برای جرج بوش بود. نامه‌ای که اکنون نگارش و ارسال آن را به روحانی نسبت می‌دهند، و متن آن را تایم، پس از انتشار محتوای «عقلانی ـ منطقی» نامة پرزیدنت مهرورزی منتشر کرده است!

آنچه اهمیت دارد، پیامدهای تسلیم نامه حاکمیت «سازش ناپذیر» ایران به جرج بوش، توسط نهاوندیان است. به دنبال افشای خبر «مسافرت» نهاوندیان، مذاکرات آمریکا با ایران بر سر مسئله عراق منتفی شد. مسافرت لاریجانی به ترکیه جهت پابوس رایس نیز به همچنین. در همین کشاکش‌های سیاسی، خبر دستگیری رامین جهانبگلو به جرم «ارتباط با بیگانه» از سوی مقامات ایران تائید می‌شود. ولی ارتباط با بیگانه، در مملکتی که حاکمیتش دست نشانده بیگانه است،‌ نمی‌تواند جرم باشد،‌ پس جرم رامین جهانبگلو ارتباط با بیگانه نیست، جرم رامین جهانبگلو ارتباط با «فرهیختگان» حکومتی، یعنی دست نشاندگانی است که پس از 27 سال نعل وارونه زدن در مبارزه با آمریکا، در حال خروج از صحنه سیاست‌‌اند.

پیشتردر وبلاگم، تحت عنوان «غرب در نقش آقای هالو» نوشته‌ام که آمریکا و متحدانش می‌پندارند، مانند دوران جنگ سرد می‌توانند همچنان در ایران تاخت و تاز کنند، حال آنکه تشکل نیروهای نوینی را در منطقه شاهدیم. هند، روسیه و چین، تماشاگران منفعل سیاست‌های آمریکا و شرکا باقی نخواهند ماند،‌ و استعمار غرب دیگر نمی‌تواند مواضع سنتی خود را در منطقه حفظ کند. افتضاحی که نامه «فرضی» احمدی نژاد به بار آورد، باعث شد، «مبارزه با آمریکا» جایش را به «مغازله با آمریکا» دهد و «خطوط قرمز» روابط پنهان شکسته شوند. خفقان رهبری و شرکا، سکوت آیات عظام حرفه‌ای، که گویا اصولاً جهت «مبارزه با آمریکا» متولد شده بودند، خفقان تیغ‌کش‌های آیات عظام، یعنی طلاب، البته آنهائی که هنوز هنرمند، فیلمساز و کارگردان نشده‌اند، و بالاخره، تعریف و تمجید کیهان، ارگان «کوکلوکس‌کلان‌های» آمریکا در ایران ـ که لحظه‌ای از مبارزه با آمریکا غافل نشده ـ از نامه نانوشته احمدی نژاد، باعث شد، «آمریکا ستیزی» حاکمیت «ضد امپریالیسم» ایران در تمام ابعادش برملا شود. حاکمیت ایران امروز، از «مبارزه با آمریکا»، به مرحلة «مغازله با آمریکا» رسیده!


دوشنبه هشتم ماه مه، یک روز پس از آن «نشست بی نتیجه»، ایرنا، به دفعات، ناچار به پخش مکرر خبر ارسال نامه احمدی نژاد به جرج بوش شد! و وزیر امور خارجه ایران، که تا قبل از منتفی شدن احتمال حمله نظامی آمریکا، وظیفه‌اش در تکرار جمله «از نفت به عنوان سلاح استفاده نمی‌شود» خلاصه می‌شد، به روایت تصاویر، نامه را به سفیر سوئیس تقدیم کرد! و لاریجانی در آنکارا، از «عقلانی ـ منطقی» بودن نامه‌ای سخن گفت که می‌پنداشت، محتوایش همان است که قبلاً به جرج بوش تسلیم شده! بی‌جهت نبود که سخنگوی کاخ سفید، درمانده و عاجز، تکرار می‌کرد، نامه‌ای نرسیده! و بی‌جهت نبود که، حاکمیت مفلوک ایران، پخش محتوای نامه را بر عهدة دولت آمریکا گذاشته بود! بعضی‌ها هنوز امید داشتند که دولت آمریکا محتوای نامه اصلی را در اختیار رسانه‌ها بگذارد، ولی چنین نشد! مشتی جملات بی‌سروته، در شان حاکمیت مبتذل ایران، در رسانه‌ها بازتاب یافت. و آمریکا ناچار شد تلویحاً نامه را «بی‌ربط» بخواند. بی‌ربط هم بود! چون نامه‌ای که در واقع به جرج بوش تسلیم شده بود، عملاً محتوای دیگری داشت!


ولی پس از آن «نشست بی نتیجه» کسی نمی‌توانست از نامة اصلی سخن بگوید. اما، حاکمیت مفلوک ایران هنوز هم امیدوار بود. برژینسکی، مادلن البرایت، دیگر خادمان «دموکرات» صاحبان صنایع نظامی و شعب اروپائی‌اشان، خواستار پاسخ جرج بوش به نامه‌ای شدند که محتوایش هنوز ناشناخته بود. به این ترتیب بود که «تایم»، نامه را به نام روحانی منتشر کرد! امروز احمدی نژاد، جناح رهبر و سردار اکبر، جهت ابراز تمایل به مذاکره و دوستی با آمریکا، رقابت سختی را آغاز کرده‌اند. ولی دولت آمریکا در شرایطی نیست که بتواند جواب مثبتی به تمایلات عاجزانه دست‌نشاندگانش بدهد. با در نظر گرفتن لحن تند رئیس جمهور روسیه در مورد آمریکا، در پیامش به پارلمان روسیه، به نظر می‌رسد نسخه جدیدی از فیلم آقای هالو را باید مورد بررسی قرا دهیم: «آقای هالو پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی!» در این نسخه، آقای هالو از ریختن آب توبه بر سر روسپی زیبا منصرف شده، قصد بازگشت به ولایت را دارد، روسپی زیبا نمی‌تواند از آقای هالو دل برگیرد، ولی طرف سوم ـ همان جاهل سرپل دربند ـ، گویا جداً قصد جان آقای هالو را کرده!

0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت