یکشنبه، اردیبهشت ۲۴، ۱۳۸۵


ساواک و سرکوب یاغیان در دهکدة جهانی!
...
امروز یکشنبه است، و من هم قصد داشتم به شیوة خداوند مسیحیان، پس از آفرینش جهان، بیاسایم. البته چون هنوز زنده هستم، نمی‌توانم مانند خداوند بیاسایم. ولی می‌توانستم حداقل حکایتی از ملانصرالدین ترجمه کنم و سپس «بیاسایم». اما نشد که نشد. ابتدای امر، روایات استراق سمع «شهروندان آمریکائی» در رسانه‌های استحمار به راه افتاد، و همه «شهروندان» ایرانی تبار آمریکا وحشتزده شدند. حضرات مثل اینکه نمی‌دانستند، استراق سمع شامل حال همه «شهروندان» دهکدة جهانی می‌شود، و این کار جدید نیست، فناوری نوین آن را از گذشته هم ساده‌تر کرده. به عبارت بهتر، وقتی تلفن می‌کنیم، بدون اینکه پلیس به ما مظنون باشد، مکالمات ثبت می‌شود. نه اینکه کسی گوش به زنگ نشسته باشد، تعدادی «واژه‌های کلیدی» وجود دارند که جاسوس‌های الکترونیکی، به محض دریافت آنان، تمام مکالمه را ثبت می‌کنند. این شیوه برای کسانی است که سابقة «سوئی» ندارند، ولی به زعم نیروهای امنیتی ممکن است از طریق مکالمات آنان سر نخی در مورد دیگران به دست آورد. و این «دیگران»، یعنی همه افراد دیگر!

ولی مگر این امر پیش پا افتاده را هم‌میهنان «دموکراسی‌پرست» ما در داخل و خارج مرزها می‌توانند درک کنند؟ نه، نمی‌توانند، چون درک این عزیزان از دموکراسی به توهم بیشتر نزدیک است تا به واقعیات. وقتی می‌‌گویند دموکراسی، می‌پندارند، دموکراسی «دلبخواه» است، و غربی‌ها چون «دلشان خواسته» دموکراسی دارند. توهم هم‌میهنان به اینجا ختم نمی‌شود، وقتی در کشورهای دموکراتیک زندگی می‌کنند، چون شیوه‌های سرکوب را نمی‌بینند، دچار توهم «آزادی» می‌شوند، و می‌انگارند که در سیستم دموکراتیک همه «آزادند!»

میهنان بسیار عزیز «آریائی نژاد» ما، که شامل «همة اقوام آریائی می‌شوند، و آذری ها را هم شامل می‌شوند!» در این امر شریک‌اند. چندی پیش یکنفر اعتراض کرده بود چرا در ایران «ملیت آذری!» سرکوب می‌شود؟ اینجا بود که برای اولین بار، متوجه شدم در ایران «اقوام» وجود ندارند، «ملیت‌ها» وجود دارند! بزودی شاهد صدور پاسپورت پارس، ماد، کرد، لر و بلوچ خواهیم بود! تاکنون، گویا اشتباهاً می‌پنداشتم که ملت ایران، مجموعه‌ای است از اقوام!

برگردیم به موضوع اصلی. بله شهروندان استبدادزدة ایران، شیوه سرکوب رسانه‌ای را نمی‌بینند. اگر در اروپا، آمریکا و کانادا، اخبار و گزارش‌های «رادیو ـ تلویزیونی» عامه پسند را دنبال کنیم، همسوئی تبلیغات را خواهیم دید. شیوة ایجاد وحشت در این برنامه‌ها یکسان است. و بر پایه شایعه پراکنی استوار شده. شایعه، یعنی مسیر حرکت تبلیغات حاکمیت را، «اخبار» آغاز می‌کند. سپس برنامه‌های پربیننده و پرشنونده، به صورت غیر مستقیم، بر اساس همین مسیر، هدایت افکار عمومی را، به نوبة خود، به عهده می‌گیرند.

همین مسیر در در رسانه‌های دیگر نیز پیگیری می‌شود، مثلا با ارائه آمار فلان و بهمان، چرا که آمار بهترین وسیله ایجاد توهم است. به چند دلیل. نخست آنکه نگاه خواننده بر ارقام، نگاه اطمینان است. چرا که به هیچ عنوان امکان به زیر سوال بردن «ارقام» ارائه شده را ندارد. وقتی اعلام می‌شود بیکاری در آلمان 5 در صد است، تنها کسی می‌تواند در این مورد تردید داشته باشد، که بر شیوه‌های آمارگیری و نحوة تفسیر ارقام ارائه شده، مسلط باشد. ولی، حتی در صورت برخورداری از این شناخت، امکان دسترسی به آمار «خام» فقط برای گروه کوچکی فراهم می‌آید. به همین ترتیب است در مورد ارقام جنایت، مواد مخدر، فحشاء و ...

در کشورهای غیردموکراتیک مانند ایران، شیوه‌های سرکوب عریان پلیسی را شیوه‌های سرکوب متفاوت دیگری نیز همراهی می‌کنند. خارج از رسانه‌های حکومتی، که رسانه‌های مدعی مخالفت با حکومت را نیز شامل می‌شوند، «شایعات» اهرم اصلی سرکوب‌اند. چرا که در رسانه‌ها بازتاب نمی‌یابند و این خود، به زعم شنوندة شایعه‌ها، حکایت از «واقعیت» آنان دارد. شایعه ابتدا توسط «کارکنان شریف» سازمان امنیت پخش می‌شود. سپس، هر بازگو کننده‌ای، بی‌خبر از همه جا، خود تبدیل به ابزاری جهت «تشدید» شایعه می‌شود. و این همان مطلوب سازمان استعماری امنیت در ایران است: ایجاد وحشت غیررسمی. معمولا شایعه پراکنی با هدف ایجاد وحشت، در ابتدای هر براندازی آغاز می‌شود. رسانه‌ها نیز برای تقویت آن به تکذیب می‌پردازند. نگاهی به آغاز «براندازی باشکوه 57»، پس از خروج محمد رضا پهلوی از ایران، و شایعه «کودتا ـ کودتا» که هنگام اقامت هویزر در ایران صورت می‌گرفت ـ نشانگر برد گستردة شایعه است. آنزمان، گوش‌ها همه در برابر جمله ساده، «دروغ می‌گویند.» کر شده بود. ولی شایعات را همه باور داشتند، به ویژه که از بی‌بی‌سی هم پخش می‌شد!

امروز، با ظهور دارو دسته جدید فعلة استعمار، تنور شایعه پراکنی در ایران گرم تر شده. از یکسو همه، رسانه‌های حکومتی و وابستگان به حاکمیت، که دم از مخالفت نیز می‌زنند، از مشروطیت می‌گویند، و در لندن هم، حکومتی‌های مخالف حکومت، کنفرانس مشروطه‌چی‌ها را به راه انداخته‌اند. «متفکر معاصر»، برادر زن دکتر تساهل تبعیدی نیز، نتوانسته در این گردهمائی استعمار حضور به هم رساند و از «نقش سازنده روضه‌خوان‌ها» سخن گوید!

از سوی دیگر، شایعه سرکوب و ارعاب، همزمان در ایران و در آمریکا!!! بر سر زبان‌هاست. دار و دسته جرج بوش، از سوی رسانه‌های «آزاد» متهم به استراق سمع شده‌اند. گویا قبلا چنین پدیده‌ای در «ولایات متحد» وجود نداشته! ولی در ایران، استراق سمع به شیوة دیگری به اطلاع هم میهنان رسیده. یک نفر از شهروندان شریف ایرانی تبار آمریکا، دیروز از تهران وارد فرانسه شد و هنوز از فرودگاه خارج نشده، با چشم‌های از حدقه در آمده و صدای لرزان گفت: «خیلی مواظب باشید، به ایران تلفن می‌کنید، فحش ندهید. در ایران همه تلفن‌ها را کنترل می‌کنند!» گفتم: تازه فهمیدی؟ گفت نه الان اوضاع فرق کرده و یک داستان خاله سوسکه از استراق سمع در ایران تحویلم داد:

«چند روز پیش یکی تلفن کرد،‌گفت من از سازمان امنیت تلفن می‌کنم و پرسید شما به آمریکا تلفن کرده‌اید؟ من که به آمریکا تلفن نکرده بودم، گفتم نه. وقتی مادرم از خرید برگشت، پرسیدم شما به آمریکا تلفن کرده‌اید؟ گفت نه، چطور مگه؟ گفتم از سازمان امنیت تلفن کردند ... که یکمرتبه مادرم گفت آره من دو هفته پیش تلفن کردم نیو‌یورک به خانم شین... معلوم شد این پدر سوخته‌ها همه تلفن‌ها را کنترل می‌کنند!»

من‌که خنده‌ام گرفته بود و هنوز در داستان مغازلة حاکمیت ایران با آمریکا بودم، گفتم، حتما می‌خواستند ببینند شما هم برای جرج بوش نامه نوشته‌اید، یا فقط رهبری و مهرورزی نامه فرستاده‌اند! که شهروند ایرانی‌تبار بیشتر دچار وحشت شد و گفت: «یکوقت این حرف‌ها را پای تلفن به کسی نگوئید، این‌ها خیلی وحشی و پدرسوخته هستند!»

بله این شایعة جدید جهت ارعاب، به موازات «مشروطه پرستی» دوستان در لندن، و کنترل آی‌‌پی اینترنتی از سوی وزارت اطلاعات، همزمان با ظهور «اشرار و یاغیان» هم پیمان ساواک در شرق و غرب کشور، هدفشان کسب وجهه برای مهرورزی خودمان است. می‌خواهند، از این موجود مفلوک، در ذهن مردم رضا میرپنج دیگری ساخته و چپاول را، ‌به سبک همان دوره ادامه دهند. ولی تکرار تاریخ ممکن نیست!

0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت