...
از سالهائی که، پیمان آتلانتیک شمالی، به بهانه مبارزه با اتحاد جماهیر شوروی، پیمان سنتو را بر منطقه تحمیل کرد، دههها میگذرد. اتحاد جماهیر شوروی دیگر وجود ندارد و «خطر سرخ» «جهان آزاد» را دیگر تهدید نمیکند. از هنگام اتحاد دو آلمان، «جهان آزاد»، آزاد است که به ریشههای «توحش ـ تحجر» مذهبی خود بازگردد و هراسی هم از جبهه چپ داخلی نداشته باشد. چرا که جبهة چپ داخلی، همان «چپویترینی»، تماماً ساخته و پرداخته غرب بود.
در منطقه خاورمیانه هم، پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، «چپ ویترینی» در فعالیتهایش «تجدید نظر»کرد. به عنوان مثال، ولید جنبلاط از «بطن سوسیالیسم»، ناگهان متحد افراطیون مذهبی، از قبیل اخوانالمسلمین از کار درآمد، گروهی که همچون فدائیان اسلام، امل، حماس، طالبان و … جهت حفظ منافع استعمار، ایجاد شده بود. اتحاد این گروههایهای نامتجانس، فقط به دلیل تجانس اربابانشان، یعنی استعمار غرب، امکانپذیر میشود. به عبارت دیگر، گروههای چپ و راست منطقه، آبشخور واحدی دارند. از اینرو مانند همه خادمان استعمار، علاوه بر بلاهت و حقارت، از ویژگی «موم» نیز برخوردارند.
پس از براندازی «باشکوه» بهمن پنجاه و هفت، حاکمیت نوین ایران، که داعیة مبارزه با آمریکا و امپریالیسم جهانی را هم داشت، با تمامی قوا بر افزایش منافع غرب در منطقه «همت گماشت». کمک نظامی به گروههای مزدور آمریکا در افغانستان، گرو گذاردن مناطقی از غرب و جنوب کشور جهت تداوم جنگ با عراق، همکاری گسترده با حاکمیت منفور پاکستان، از ضیاءالحق تا بوتو، نوازشریف و مشارف… و همزمان، حفظ منافع مافیای غربی تجارت مواد مخدر. در این راستا، سیاست مبارزه با مواد مخدر، مبارزه با رقبای «تجار محترم غربی مواد مخدر» است. نیروی انسانی و بهای این «مبارزه» را هم ملت ایران میپردازد، و حاکمیت سرسپرده ایران، مزد خدماتش را از ارباب دریافت میکند.
به همین دلیل است که از هنگام حضور مستقیم نیروهای آمریکائی در افغانستان، تولید مواد مخدر افزایش چشمگیری یافته. و «مبارزه» حاکمیت ایران با مواد مخدر نیز، به همچنین! ولی به نظر میرسد، شرایط در حال تغییر باشد. چرا که بیست و هفتم اردیبهشتماه، دیروز، دادستان کل کشور بالاخره از خواب بیدار شد، و در مهر نیوز، در ساعت سیزده و پنجاه دقیقه، به طور مشروط، خطاب به غربیها، اظهاراتی بسیار منطقی ابراز داشت. وی تهدید کرده، اگر «مسئولیت گریزی» غربیها ادامه یابد، ایران به قاچاقچیان مواد مخدر تضمین عبور خواهد داد! این اظهارات بدان معناست که فشارهائی برحاکمیت «مستقل» ایران اعمال میشود، که بر سر راه تداوم سیاست استعماری «مبارزه با مواد مخدر»، اشکالاتی ایجاد کند. چرا که اعطای حق عبور به قاچاقچیان مواد مخدر، میتواند در دراز مدت، به آزاد شدن این مواد در داخل کشور نیز انجامیده، و بازار پر در آمد «قاچاقچیان محترم غربی» را حسابی کساد کند. اهمیت این موضوع را هنگامی میتوان دریافت که بدانیم، شبکه قاچاق مواد مخدر در ارتباط مستقیم با شبکه قاچاق زنان و کودکان، شبکه تجارت اسلحه و دیگر مافیاهای غرب قرار دارد. به عبارت دیگر، جهان آزاد، «آزادی» خود را مدیون همین شبکههاست. و حاکمیتهای سرسپرده و «مستقل» جهان آزاد، از جمله حاکمیت ایران، خادمان همین شبکههایاند. به همین دلیل است که برای حل «بحران هستهای» ایران، مزدوران استعمار اینچنین به تکاپو افتادهاند. سخنگوی «وزارت امور خارجه ایران»، مرکز تجمع و راس هرم مزدوری، ساعت دوازده و بیست و سه دقیقه دیروز، در مهر نیوز اعلام داشته: «ایران حاضر است به اروپائیها مشوق اقتصادی بدهد!» این سخنان زمانی اعلام میشود که سفر لاریجانی، مامور امنیتی ایران به اروپا، برای کسب حمایت ارباباب بینتیجه مانده.
لاریجانی که مانند همه «جاننثاران استعمار» به کلی شوت و پرت است، از ناتوانی اروپا در حمایت از حاکمیت سرسپرده ایران خشمگین شده، از اینکه اروپا «نمیخواهد ارتقاء مقام» یابد، به پریشانگوئی میافتد:
در منطقه خاورمیانه هم، پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، «چپ ویترینی» در فعالیتهایش «تجدید نظر»کرد. به عنوان مثال، ولید جنبلاط از «بطن سوسیالیسم»، ناگهان متحد افراطیون مذهبی، از قبیل اخوانالمسلمین از کار درآمد، گروهی که همچون فدائیان اسلام، امل، حماس، طالبان و … جهت حفظ منافع استعمار، ایجاد شده بود. اتحاد این گروههایهای نامتجانس، فقط به دلیل تجانس اربابانشان، یعنی استعمار غرب، امکانپذیر میشود. به عبارت دیگر، گروههای چپ و راست منطقه، آبشخور واحدی دارند. از اینرو مانند همه خادمان استعمار، علاوه بر بلاهت و حقارت، از ویژگی «موم» نیز برخوردارند.
پس از براندازی «باشکوه» بهمن پنجاه و هفت، حاکمیت نوین ایران، که داعیة مبارزه با آمریکا و امپریالیسم جهانی را هم داشت، با تمامی قوا بر افزایش منافع غرب در منطقه «همت گماشت». کمک نظامی به گروههای مزدور آمریکا در افغانستان، گرو گذاردن مناطقی از غرب و جنوب کشور جهت تداوم جنگ با عراق، همکاری گسترده با حاکمیت منفور پاکستان، از ضیاءالحق تا بوتو، نوازشریف و مشارف… و همزمان، حفظ منافع مافیای غربی تجارت مواد مخدر. در این راستا، سیاست مبارزه با مواد مخدر، مبارزه با رقبای «تجار محترم غربی مواد مخدر» است. نیروی انسانی و بهای این «مبارزه» را هم ملت ایران میپردازد، و حاکمیت سرسپرده ایران، مزد خدماتش را از ارباب دریافت میکند.
به همین دلیل است که از هنگام حضور مستقیم نیروهای آمریکائی در افغانستان، تولید مواد مخدر افزایش چشمگیری یافته. و «مبارزه» حاکمیت ایران با مواد مخدر نیز، به همچنین! ولی به نظر میرسد، شرایط در حال تغییر باشد. چرا که بیست و هفتم اردیبهشتماه، دیروز، دادستان کل کشور بالاخره از خواب بیدار شد، و در مهر نیوز، در ساعت سیزده و پنجاه دقیقه، به طور مشروط، خطاب به غربیها، اظهاراتی بسیار منطقی ابراز داشت. وی تهدید کرده، اگر «مسئولیت گریزی» غربیها ادامه یابد، ایران به قاچاقچیان مواد مخدر تضمین عبور خواهد داد! این اظهارات بدان معناست که فشارهائی برحاکمیت «مستقل» ایران اعمال میشود، که بر سر راه تداوم سیاست استعماری «مبارزه با مواد مخدر»، اشکالاتی ایجاد کند. چرا که اعطای حق عبور به قاچاقچیان مواد مخدر، میتواند در دراز مدت، به آزاد شدن این مواد در داخل کشور نیز انجامیده، و بازار پر در آمد «قاچاقچیان محترم غربی» را حسابی کساد کند. اهمیت این موضوع را هنگامی میتوان دریافت که بدانیم، شبکه قاچاق مواد مخدر در ارتباط مستقیم با شبکه قاچاق زنان و کودکان، شبکه تجارت اسلحه و دیگر مافیاهای غرب قرار دارد. به عبارت دیگر، جهان آزاد، «آزادی» خود را مدیون همین شبکههاست. و حاکمیتهای سرسپرده و «مستقل» جهان آزاد، از جمله حاکمیت ایران، خادمان همین شبکههایاند. به همین دلیل است که برای حل «بحران هستهای» ایران، مزدوران استعمار اینچنین به تکاپو افتادهاند. سخنگوی «وزارت امور خارجه ایران»، مرکز تجمع و راس هرم مزدوری، ساعت دوازده و بیست و سه دقیقه دیروز، در مهر نیوز اعلام داشته: «ایران حاضر است به اروپائیها مشوق اقتصادی بدهد!» این سخنان زمانی اعلام میشود که سفر لاریجانی، مامور امنیتی ایران به اروپا، برای کسب حمایت ارباباب بینتیجه مانده.
لاریجانی که مانند همه «جاننثاران استعمار» به کلی شوت و پرت است، از ناتوانی اروپا در حمایت از حاکمیت سرسپرده ایران خشمگین شده، از اینکه اروپا «نمیخواهد ارتقاء مقام» یابد، به پریشانگوئی میافتد:
"قابليت نداشتيد. استقلال رای نداريد. در اندازه ای نيستيد. ما می خواستيم اروپا ارتقای مقام يابد و در سطح جهانی مطرح باشد."
سران مزدور ایران، هرگاه از حمایت ارباب ناامید میشوند، زبان به دلسوزی میگشایند. محمد رضا پهلوی نیز، از اینکه آمریکا منافع خود را رعایت نمیکرده و در حفظ آن نمیکوشیده، بارها و بارها، در آخرین کتاب خود، شکوه و گلایه کرده بود. البته با لحنی متفاوت از لحن مبتذل حاکمیت فعلی! ولی متانت لحن آن یک، و ابتذال لحن اینیک، هر دو عمق دریوزگی و سرسپردگی را به خوبی نمایان میکند: موجود مفلوکی چون لاریجانی که پدرش در نجف، دعاگوی استعمار انگلیس بوده، حال برای ارتقاء قارة اروپای غربی دل میسوزاند! چرا؟ چون آمریکا، معاون «اقتصادی» وی، نهاوندیان را با نامهاش رد کرده و همانطور که در وبلاگهای قبلی نوشتم، آمریکا به این دلیل دست رد به سینه مزدورانش زده که دیگر نمیتواند یکه تاز عرصه سیاست جهانی باشد. کیهان و اطلاعات، رسانه های حافظ منافع استعمار نیز، به این تغییر سیاست اذعان کردهاند. حتی در خارج از ایران، از این چرخش سیاسی، آشکارا سخن رفت، و مسعود بهنود هم در وبلاگش نوشت:
مبنای اين رجز خوانی آن بود که اگر نماينده ای از سوی همين آقای لاريجانی فرستاده شود مانند دفعات گذشته آمريکائی ها برای گفتگو با وی از هم سبقت خواهند گرفت. اما رفتاری که با آقای محمد نهاونديان شد و واکنش به نامه رييس جمهور نشان می دهد که تغييری عمده در سياست آمريکا رخ داده است. کسانی که با اغراق و دروغ به ميدان آمده اند تا مانع از آشکار شدن شکست نامه نويسی و دعوت به گفتگو شوند، در عين حال مانع از بررسی درست اين موقعيت می شوند.
حال با در نظر گرفتن تضعیف سیاست غرب در منطقه، و این اصل مسلم، که هر ضربه بر این سیاست، ابتدا نقاط ضعیفتر را متلاشی میکند، باید در انتظار انزوا و فروپاشی «چشم اسفندیار» غرب، یعنی پاکستان، به عنوان متحد سیاسی ایران باشیم. لازم به یاد آوری است که ترکیه، عضو ناتو و حلقه رابط میان ناتو و سنتو، به مراتب از ایران و پاکستان موقعیت مستحکمتری دارد. ولی این استحکام نیز با تزلزل ایران و پاکستان، متزلزل خواهد شد. اخیرا ترکیه نیز ناچار شده، خود را به سیاست های روسیه نزدیک کند. ولی موقعیت ایران و پاکستان متفاوت است. تجاوز مکرر هواپیما های «آمریکا!» به پاکستان، و منتفی شدن پروژه خط لوله نفت ایران به هند از طریق پاکستان، انزوای پاکستان و تضعیف ایران را به دنبال خواهد داشت. ولی تداوم این روند، پاکستان را به فروپاشی خواهد کشاند. چرا که اگر موجودیت ملت ایران سابقه تاریخی دارد، ملتی به نام پاکستان هرگز وجود خارجی نداشته، و موجودیت کشور پاکستان، صرفا مرهون واکنش سیاست استعماری انگلیس به استقلال هند بوده. و ما ایرانیان، آنهنگام که پاکستان منزوی شود، مرگ پیمان استعماری سنتو را جشن خواهیم گرفت.
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت