...
شیوه فاشیسم، در همة زمینههای اجتماعی، تقویت دو قطب متضاد است. این شیوه از یک سو بحران میآفریند، و از سوی دیگر، راهگشای بحرانهای نوین میشود. همچنان که در وبلاگهای قبلی اشاره شد، فاشیسم با توسل به شیوه آگهیهای بازرگانی، به موثرترین و سادهترین راه برای ایجاد بحران دست یافته. آگهیهای بازرگانی، با تکیه بر تصویر و کلام ـ و گاه بدون توسل به کلام، مجموعهای میآفرینند، که تاثیری آنی بر جای میگذارد و بیننده را به خرید کالای مورد نظر تشویق میکند. در زمینة سیاسی، با هدف تشویق مصرف کننده به خرید کالائی به نام بحران، از کاریکاتور میتوان استفادهای مشابه آگهی بازرگانی نمود. در مورد کاریکاتور پیامبر اسلام در روزنامه دانمارکی، این شیوه تاثیری جهانی داشت. آن روز، مزدوران محافل فاشیسم، با سفسطه و مغلطه، «کاریکاتور» را «توهین» جلوه دادند، و هیاهوی ناشی از آن را موجه دانستند. و همزمان سران کشورهای اروپائی «توهین به مقدسات» را سرزنش کردند! ولی، در همین کشورها، با انتشار مکرر کاریکاتور، به بهانة «آزادی بیان»، بحران را دامن زدند. جرج بوش نیز در این راستا، خواستار منع توهین به «مقدسات» شد! چرا؟ چون «تقدس» و «تقدیس»، ابزار فاشیسم بوده و هست. در این راستا، امروز ترکزبانان ایران نیز به برکت کاریکاتور رسانة امنیتی «ایران»، تقدس یافتند! چرا که هر چه دامنة تقدس و تقدیس گسترش یابد، فاشیسم نیز تقویت میشود.
به همین دلیل، به محض انتشار کاریکاتور، که تنها در قاموس فاشیسم میتواند «توهین» تلقی شود، خبر تحصن و اعتراض «دانشجویان»، به سراسر جهان مخابره شد! «دانشجویانی» که نه بازداشت شدند و نه مورد ضرب و شتم قرار گرفتند! دانشجویانی که هم بازداشت شدند و هم مورد ضرب و شتم قرار گرفتند! و البته هیچکس به خود اجازه نداد از این «دانشجویان» معترض سوال کند، ترکزبانان ایران به چه مناسبت برای خویش «تقدس» قائل شدهاند؟! مگر پارسها و کردها و بلوچها تقدسی دارند؟ مگر ملت ایران، موجودیتش الهی است که ایرانیان ترکزبان ادعای مقدس بودن دارند؟ مگر زبان ترکی مقدس است؟ مگر زبان پارسی مقدس است؟ مگر زبان کردی مقدس است؟ کدام سفارتخانهای، سند تقدس زبان و قومیت صادر کرده، که حاکمیت مزدور ایران و «دانشجویان حکومتی» چنین هیاهوئی برای هیچ به راه انداختهاند؟ کدام سیاست از شکست سیاست جنگ پرستان ناتو متضرر شده که توفان در لیوان آب به راه افتاده؟! چه کسی نمیداند که این جنجالها ریشه در سیاست استعمار دارند؟! مگر خیمه شب بازی 15 خرداد فراموش شده؟ مگر هنگامه کاپیتولاسیون در ایران فراموش شده؟ همان کاپیتولاسیونی که از پایان جنگ جهانی دوم تا به امروز، در تمامی کشورهای عضو ناتو اعمال میشود؟
ولی در آن زمان، این واقعیت از دانشجویان ایران پنهان نگاه داشته شده بود. و گر نه، ساده لوحانه، دست در دست مشتی اراذل ساواک، بر علیه کاپیتولاسیون «بسیج» نمیشدند. این واقعیت باید از ایرانیان پنهان میماند که کاپیتولاسیون بدون رای مجلس فرمایشی، در ایران جاری است. همچنان که در دیگر کشورهای عضو ناتو، برای اعمال کاپیتولاسیون، نظر نمایندگان مجلس را خواستار نشده بودند.
ناآگاهیها همیشه کارساز استعمار در ایران بوده! و مزدوران استعمار با تمام قوا در حفظ این سنگر فاشیسم میکوشند. امروز نیز در ایران، بسیارند آنان که میپندارند، کاریکاتور، حتی اگر به قصد تحریک افکار عمومی نباشد، میتواند «توهین» تلقی شود. این همان «نکته پیش پا افتاده» ایست، که بسیاری از گروههای سیاسی میشناسند و به عمد، در بارة آن سکوت کردهاند. بحرانهای استعمار بر ناآگاهیها تکیه دارد، و ملتی که دههها در چنگ استعمار اسیر بوده، و در پی آزادی، از استبدادی به استبدادی مخوفتر فرو افتاده، ناآگاهی را عمق بیشتری بخشیده.
مدتهاست که، بر روی سایتها، دو گروه شناخته شدة حکومتی، زمینه بحران قومی را فراهم میآورند. یکی «تاریخستیز»، و دیگری «تاریخپرست» است. ولی هردو از مریدان «کانت» به شمار میآیند، یعنی «وجود ارباب را برای انسان ضروری میدانند»، و البته هیچ یک به تاریخ ایران نمیپردازد. هر دو تاریخ را در معنای کلی آن «نفی» و یا «پرستش» میکنند. تاریخ پرستان با تکیه بر روایات جعلی، تاریخ میسازند و قهرمانان ملی میپردازند، سپس، خواهان «احترام» به «قهرمانان» میشوند. به زعم اینان مصدق و بسیاری دیگر، نه با تکیه بر وقایع تاریخی که با استفاده از «حکایات»، قهرمان بودهاند!...
تاریخستیزان، مبلغ گسست تاریخاند. به عبارت دیگر، اینان مستقیماً فاشیسم را توجیه میکنند. با تکیه بر «جهانی شدن»، تاریخ را هم شامل این روند شمرده، میگویند، دیگر نمی توانیم از «اکنونمان، در پرتو تاریخ گذشته» شناختی داشته باشیم! چرا که به زعم این گروه، گذشتة ما میتواند، با روند جهانی شدن تغییر یابد! سخنگوی اینان، آقای نیکفر، در سایت گویا، چنین استدلال می کند:
«جهاني شدن يعني حل شدنِ تاريخِ منطقهاي در تاريخِ جهاني و پايانِ استقلالِ تاريخي چه در بُعدِ واقعي و چه در بُعدِ توهمي و افسانهاي آن»
به عبارت دیگر اینان تاریخ را به عنوان مجموعه «وقایع» در زمان مشخص نمیشناسند، بلکه «توهم و افسانه» را هم بعدی از تاریخ به شمار میآورند!!! بنا بر این استدلال نوین، اسطوره و حماسه نیز، که بنا بر تعریف «تاریخ گریزند» در تاریخ میگنجند! و بر اساس همین استدلال نوین است که تاریخ ستیزان، به شیوه دستار بندان، «باطل السحر» تجویز میکنند، چون به زعم اینان ما گرفتار «سحر و جادو» شدهایم:
«باطل السحرِ امروز ديدنِ امروز در استقلالِ خودش و مقاومت در برابر حل كردنِ آن در ديروزهاي مسحورِ ضرورت است و باطل السحرِ اين ديروزها باور به اين است كه هر چيزي ميتوانست به گونهاي ديگر پيش رود.»
تجویز تاریخ ستیزان برای رهائی از «جادو»، پناه گرفتن در سنگر فاشیسم است، یعنی باور به گسست زمان، همان شیوهای که حال را نه به عنوان تداوم گذشته، که مستقل از آن میخواهد. اگر به بیانیه آن «621» نفر نگاهی بیفکنیم، همین گسست را مشاهده خواهیم کرد: واقعیتی در زمان حال، که همزمان مستقل از واقعیت تاریخی، و در پیوند پنهان با آغاز گسست در تاریخ ایران است.
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت