چهارشنبه، خرداد ۰۳، ۱۳۸۵


کارتر و رویاهای جوانی!
...
از روزی که جیمی کارتر با آن ظاهر در هم ریخته، مانند شبح مضحک «کلمبو»، در فرودگاه مهرآباد ظاهر شد، تا از «حقوق بشر» دفاع کرده و با لهجه ابراهیم یزدی، شعر سعدی را نیز به فاشیسم بیالاید، 28 سال می‌گذرد. نمایندة «ملی ـ مذهبی‌های» آمریکا، آمده بود تا بحران اقتصادی پس از جنگ ویتنام را به خاورمیانه صادر کند. به همین دلیل سفرش را از کشور ایران آغاز کرد. کشوری که هزینة جنگ سرد را به عهده گرفته بود. جنگی که جنگ ملت ایران نبود، جنگی که تنها قرار بود ملت ایران بهای آن را بپردازد. سرکوب و اعدام آزادیخواهان ایران به بهانة مبارزه با کمونیسم و چپاول ثروت‌های ایران در برابر حمایت از حاکمیت. این بهای جنگ سرد بود که ملت ایران می‌پرداخت. ولی دیگر حفظ حاکمیت ایران به این بها سودی برای جنگ پرستان غرب نداشت. حاکمیت ایران فرسوده شده بود، چون امروز. و یک جرقه کافی بود، تا با حمایت نیروهای «امنیتی ـ نظامی» ایران که تحت فرماندهی مستقیم ناتو بودند، نارضایتی مردم به شورشی سازمان یافته تبدیل شده، زمینة کودتای پنهان فراهم آید.

انتشار یک مقاله «موهن» در اطلاعات، ارگان حافظ منافع آنگلوساکسون‌ها در ایران، چراغ سبزی بود به مزدوران استعمار که «راهپیمائی» آغاز کنند. ابتدا «طلاب» و «مردم غیور» وارد صحنه شدند تا «ملت شریف ایران» تشویق به حضور در صحنه شود. و سپس ناراضیان از همه جا بیخبر به معرکة استعمار وارد شدند. تا آن دستاربند بی‌مایه، که آشکارا ابزار دست استعمار بود، وسیلة تداوم منافع استعمار شود. و چه نیکو این وظیفه را انجام داد!

آن روز، جنگ سرد پایان نیافته بود. هنوز وابستگی‌های «نهضت آزادی» به استعمار آشکار نشده بود، هنوز کسی در «قهرمانی مصدق» تردید نکرده بود. ولی امروز، از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی 15 سال گذشته، و جیمی کارتر که هنوز، به تدریس انجیل در شهر نفرت زده آتلانتا ادامه می‌دهد، از مبارزات ضدکمونیستی، به مبارزات ضد کلیسای ارتودکس روی آورده. چه اهمیتی دارد، مبارزه، مبارزه است! و «مبارزه»، تا زمانی که منافع صاحبان صنایع نظامی را حفظ کند، «مقدس» است.

امروز جیمی کارتر، که پاداش جنایاتش را در خاورمیانه و آمریکای لاتین از محفل نوبل نیز دریافت کرد، پیر شده، ولی اربابان «ملی ـ مذهبی» جیمی کارتر پیر نشده‌اند. سودجوئی آنان نه تنها کاهش نیافته که رو به افزایش نیز دارد. از اینروست که محفل نوبل، همان گروهی که همکاری صمیمانه‌اش با نازی‌ها، بر افتخاراتش افزوده، جایزه صلح را به یک زن ایرانی اهدا می‌کند ـ که البته روی کاغذ،‌ و در رسانه‌ها به عنوان مخالف حاکمیت فعلی معرفی می‌شود ـ تا اظهاراتش در رسانه‌های سراسر جهان، تاکیدی بر فاشیسم شود. در ازاء دریافت نوبل صلح، یک زن ایرانی می‌باید، بگوید، و باز هم بگوید که «اسلام با دموکراسی هیچ تضادی ندارد!» و گروهی از مزدوران درون و برون مرزی استعمار نیز، در مقام پامنبری‌های ایشان، مبلغ فاشیسم نوین، یعنی همان فاشیسم قدیم شوند، که نژاد برتر را با « گزینش هویت بخردانه» تاخت زده‌اند!


به همین دلیل است که عبدالکریم لاهیجی، حقوقدان ایرانی، با سفسطه، کاریکاتور روزنامه دانمارکی را «موهن» قلمداد می‌کند و سایت‌های روزمزد استعمار نیز، یکصدا، مانند کر تراژدی‌های یونان، «توهین به مقدسات» را محکوم می‌کنند! چرا؟ چون وقتی کاریکاتور «موهن» شناخته شود، در همه مسائل می‌تواند موهن شناخته شود، از جمله در مورد «اقوام ایرانی»، که اخیراً سند تقدس‌اشان را از سفارت استعمار و استحمار، در تهران دریافت کرده‌اند. یعنی تقریبا همزمان با فرخنده سال روز بنیانگذاری «نهضت آزادی»، همان «جنبش مترقی» ملی ـ مذهبی‌ها که سر در آخور محافل تحجر و توحش آمریکا دارند.

اهدای نوبل صلح به یک زن ایرانی، عدم تضاد اسلام با دموکراسی، محکوم کردن «کاریکاتور موهن»، جنجال تبلیغاتی با دستگیری اکبر گنجی، بازجوی ساواک و مبلغ کم سواد فاشیسم نوین، بحران ساختگی هسته‌ای و تهدید ملت ایران به تهاجم نظامی، دستگیری رامین جهانبگلو، و بالاخره بحران خود ساخته «کاریکاتور» در رسانة حکومتی ایران، هنوز برای براندازی کفایت نکرده. ولی جیمی کارتر پیر، همچنان به مبارزه ادامه می‌دهد.

نخستین بار این عضو شریف «ملی ـ مذهبی‌های» آمریکا، عازم تهران شد، پای به کاخ‌های سلطنتی ایران گذارد، و آشوب و بحران بر جای گذارد. امروز که امکانات گذشته وجود ندارد، کارتر دست به دامان بازجوی ساواک شده. گنجی که داستان «مبارزاتش» در اوین مدت‌ها نفس ایرانیان را در سینه حبس کرده بود، و قرار بود حتی بمیرد که بحران عظیمی به راه اندازد، «آزاد» شد و مسئله زندانیان سیاسی در اوین نیز با آزادی وی گوئی فیصله یافت! آخر، گنجی، تنها زندانی سیاسی ایران بود، که حق و حقوقش را از دست استعمار می‌گرفت! به همین دلیل استعدادهای وی همزمان با وسعت مبارزاتش، جدیدا در غرب کشف شده، و جایزه پشت جایزه است که به گنجی تعلق می‌گیرد، از قلم طلائی تا قلم طلا و ... و همین جوایز باعث شده تا بازجوی ساواک تشویق شده، بر معلوماتش افزوده شود! اخیراً از روی نوشته‌های سروش و نیکفر برایش متن سخنرانی کپی می‌زنند، تا در سایت‌های «مستقل» خارج از کشور نیز منتشر شود!

و به همین دلیل است که جیمی کارتر پیر، پنداشته داستان 28 سال پیش را می توان اینبار با گنجی تکرار کرد. هرچه باشد، گنجی، هم مانند هویدا، پیشقراول صف «بین‌الملل لمپن‌ها»‌ است. نوبل صلح، شاعره مبارز، و معاون وزارت امورخارجه آمریکا او را «قهرمان ملت ایران» خواسته‌اند. یزدی، بسته نگار و ... در زندان به ملاقاتش رفته‌اند، حال نوبت ارباب «ملی ـ مذهبی‌ها» فرا رسیده که دست تفقدی بر سر «قهرمان ملت ایران» کشد. کارتر پیر که با لوئیز آربور، پادوی کانادائی استعمار، ریاست کنفرانس مدافعان حقوق بشر در آتلانتا را به عهده دارند، به پاس «شجاعت اکبر گنجی در ابراز عقیده برای اصلاحات دموکراتیک و محکوم کردن جنایت‌های دولتی»، جایزه مدافعان حقوق بشر «مارتین آنالز» را به وی اهدا خواهند کرد!


شاید، کبرسن جیمی کارتر باعث شده وی فراموش کند که خیمه‌شب‌بازی اکبر گنجی در اوین بی‌نتیجه مانده، و اینکه فرمانده نیروی انتظامی ایران،‌ ناچار شده اعلام کند که، نشر آن کاریکاتور یک «توطئه» بوده، و اینکه رئیس گازپروم روسیه امروز در ایران است، و دیگر مصدقی نیست، که طرح ننگین دوم دسامبر 1944 را به مجلس ارائه کند، و کمدی «ملی شدن نفت» به راه اندازد. شاید جیمی کارتر نمی‌داند که اتحاد جماهیر شوروی دیگر وجود ندارد و تاریخ تکرار نخواهد شد! شاید جیمی کارتر هنوز نمی‌داند که ملت ایران، دیگر فریب شعار«آزادی، دموکراسی وحقوق بشر» کارترها را نخواهد خورد. ایرانیان امروز آگاهند که تنها با رهائی از زنجیرهای شعار گنگ استعمار است، که ملت ایران آزادی واقعی را تجربه خواهد کرد.


0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت