...
شیاد، کسی است که برای نیل به هدفش، دیگران را فریب میدهد. شیادی در همة زمینهها امکانپذیر است. ولی هدف نهائی شیاد، منفعت اقتصادی است. به عبارت دیگر شیاد در پی کسب امتیازات مالی است. و در این راستا، از هیچ کاری ابا ندارد. پیامدهای شیادیاش هرچه باشد، مهم نیست، آنچه اهمیت دارد، پرکردن کیسه است. حال بپرادزیم به چند نمونه از شیادی معاصر.
از رسانهها آغاز کنیم، و از «رهبر» براندازی سال 57: از سایت «به وقت گرینویچ»، که اخیراً به افتخار کشف «مناطق ترکنشین» در ایران نائل آمده! یعنی گویا هروآباد قزوین، اردبیل و تبریز ترکنشیناند، و قسمتی از خاک ترکیه به شمار میروند. اینکه چرا این مناطق ترک نشین معرفی میشوند، مسئلهای است که از «به وقت گرینویچ» باید سئوال کرد. ولی تا آنجا که ما میدانیم، در درجة نخست، کوچ اجباری اقوام ایرانی در طول تاریخ، از نظر علمی امکان نمیدهد، منطقهای را مشخص کنیم که از شروع تاریخ ایران، به ترکزبانان تعلق داشته باشد. ولی «به وقت گرینویچ»، با واقعیتها کاری ندارد، خط تبلیغات سیاسی حاکمیت انگلستان را دنبال میکند. همچنان که در سال براندازی، در کوته زمانی، از دستار بند بیمایهای، «رهبر انقلاب» آفرید.
در چارچوب همین تبلیغات، حاکمیت منفور ایران نیز «بحران سوسک!» به راه انداخت. و تجزیه طلبان «عشاق سینه چاک فدرالیسم» نیز، فعالیتهای خود را آغاز کردند. و صد البته چون فاقد زیرکی تبلیغاتی به شیوة «به وقت گرینویچ» هستند، موجبات خنده و تفریح مخاطبان شدند. یکنفر تجزیه یوگسلاوی را تبریک گفت و آرزو کرد به زودی کوسوو هم از صربی جدا شود. تا «مردم غیور کوسوو» بتوانند با پاسپورت کوسوو مسافرت کنند! البته از جنایات آمریکا در یوگسلاوی سابق و تصفیههای قومی هیچ سخنی به میان نیاورد! «تجزیه» مدروز شده، و باید از آن حمایت کرد! چون هدف استعمار تجزیه بر اساس «یک کشور ـ یک مذهب» است. و کارکنان روز مزد استعمار بیچون و چرا باید از تجزیه حمایت کنند. یکنفر هم در فواید تجزیه، سوئیس و کانادا را به عنوان نمونه ارائه داده، و گفته بود، چرا ما مثل اینها نباشیم! از «مصدق» هم نقل قولی آورده بود، که خواننده نتواند در «صداقتش» تردیدی داشته باشد.
از قدیم گفتهاند، «دکتر شدن چه آسان ...» اینکه کسی به خود جسارت مقایسه ایران با کانادا و سوئیس را بدهد، فقط از ناآگاهی و عدم شناخت است. در تاریخ، منظور تاریخ مدون است، نه قصههای خاله سوسکه و شنگول و منگول که در ایران تدریس میشود، و یا اخیرا روی سایتها به مناسبتهائی «اختراع» شدهاند. مقایسة ایران با سوئیس یا کانادا، همانقدر مضحک است، که ملت ایران را جزو امت اسلام به شمار آوردن. به قول آن سوسکها «ایرتباطین یوخدور!» کانادا و سوئیس، نه ادبیات دارند، نه اسطوره، نه دین و نه زبان ویژه خویش. در ضمن، محض اطلاع جناب دکتر، باید بگویم، حکومت کانادا مشروطة سلطنتی است و حاکم کانادا را ملکة انگلستان منصوب میکند. در سوئیس نیز، وزارتخانههای کلیدی: دفاع، امور خارجه و کشور، در انحصار «آلمانیزبان»ها است. تجزیه طلبان «شریف» اگر میخواهید «مقایسه» کنید، چون سیب و سوسک هر دو با حرف «سین» شروع میشوند، الزاماً قابل قیاس نیستند.
از رسانهها آغاز کنیم، و از «رهبر» براندازی سال 57: از سایت «به وقت گرینویچ»، که اخیراً به افتخار کشف «مناطق ترکنشین» در ایران نائل آمده! یعنی گویا هروآباد قزوین، اردبیل و تبریز ترکنشیناند، و قسمتی از خاک ترکیه به شمار میروند. اینکه چرا این مناطق ترک نشین معرفی میشوند، مسئلهای است که از «به وقت گرینویچ» باید سئوال کرد. ولی تا آنجا که ما میدانیم، در درجة نخست، کوچ اجباری اقوام ایرانی در طول تاریخ، از نظر علمی امکان نمیدهد، منطقهای را مشخص کنیم که از شروع تاریخ ایران، به ترکزبانان تعلق داشته باشد. ولی «به وقت گرینویچ»، با واقعیتها کاری ندارد، خط تبلیغات سیاسی حاکمیت انگلستان را دنبال میکند. همچنان که در سال براندازی، در کوته زمانی، از دستار بند بیمایهای، «رهبر انقلاب» آفرید.
در چارچوب همین تبلیغات، حاکمیت منفور ایران نیز «بحران سوسک!» به راه انداخت. و تجزیه طلبان «عشاق سینه چاک فدرالیسم» نیز، فعالیتهای خود را آغاز کردند. و صد البته چون فاقد زیرکی تبلیغاتی به شیوة «به وقت گرینویچ» هستند، موجبات خنده و تفریح مخاطبان شدند. یکنفر تجزیه یوگسلاوی را تبریک گفت و آرزو کرد به زودی کوسوو هم از صربی جدا شود. تا «مردم غیور کوسوو» بتوانند با پاسپورت کوسوو مسافرت کنند! البته از جنایات آمریکا در یوگسلاوی سابق و تصفیههای قومی هیچ سخنی به میان نیاورد! «تجزیه» مدروز شده، و باید از آن حمایت کرد! چون هدف استعمار تجزیه بر اساس «یک کشور ـ یک مذهب» است. و کارکنان روز مزد استعمار بیچون و چرا باید از تجزیه حمایت کنند. یکنفر هم در فواید تجزیه، سوئیس و کانادا را به عنوان نمونه ارائه داده، و گفته بود، چرا ما مثل اینها نباشیم! از «مصدق» هم نقل قولی آورده بود، که خواننده نتواند در «صداقتش» تردیدی داشته باشد.
از قدیم گفتهاند، «دکتر شدن چه آسان ...» اینکه کسی به خود جسارت مقایسه ایران با کانادا و سوئیس را بدهد، فقط از ناآگاهی و عدم شناخت است. در تاریخ، منظور تاریخ مدون است، نه قصههای خاله سوسکه و شنگول و منگول که در ایران تدریس میشود، و یا اخیرا روی سایتها به مناسبتهائی «اختراع» شدهاند. مقایسة ایران با سوئیس یا کانادا، همانقدر مضحک است، که ملت ایران را جزو امت اسلام به شمار آوردن. به قول آن سوسکها «ایرتباطین یوخدور!» کانادا و سوئیس، نه ادبیات دارند، نه اسطوره، نه دین و نه زبان ویژه خویش. در ضمن، محض اطلاع جناب دکتر، باید بگویم، حکومت کانادا مشروطة سلطنتی است و حاکم کانادا را ملکة انگلستان منصوب میکند. در سوئیس نیز، وزارتخانههای کلیدی: دفاع، امور خارجه و کشور، در انحصار «آلمانیزبان»ها است. تجزیه طلبان «شریف» اگر میخواهید «مقایسه» کنید، چون سیب و سوسک هر دو با حرف «سین» شروع میشوند، الزاماً قابل قیاس نیستند.
طبق مدارک و شواهد تاریخی، امپراطوریای به نام ایران وجود داشته که بنیانگذارش کوروش هخامنشی بوده. و امروز اینکشور، مرزهایش به مرزهای ایران کنونی محدود میشود. کشوری که امروز به نام ایران میشناسیم، ویژگی هویتش، زبان و ادبیات فارسی، آداب و رسوم ایرانیان قبل از حمله تازیان، تشیع ـ به عنوان تفوق دین زرتشت بر دین بیگانه ـ و اسطورههای اقوام ایرانی است. چرا که همة آنچه در بالا آمد، در تقابل با آداب و رسوم اشغالگران تقویت شده و شکل گرفته. و از سوی دیگر، تکیه بر زبان فارسی در ایران، در تقابل با زبان اشغالگران ترک نیز اهمیت پیدا کرده. حاکمیت خوارزمشاهیان، سلجوقی، غزنوی، مغول و قاجار، حاکمیت ترکزبانان و ترکها بر ایرانیان بوده، ولی زبان ترکی هیچگاه زبان رسمی ایران نبوده. چرا که زبان فارسی، تنها سپر دفاعی برای حفظ هویت در برابر بیگانه باقی ماند و هنوز نیز باقی است. شاهنامه به زبان فارسی سروده شده. شاهنامه حماسهای است که ریشه در اسطورههای ایرانی دارد. و شاهنامه شناسنامة ایرانیان است. آنان که در چارچوب سیاستهای استعمار، به تبلیغ فدرالیسم برخاستهاند، فراموش نکنند، ایران یوگسلاوی، کانادا و یا سوئیس نیست.
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت