...
شیرین عبادی در لندن، راه حل بحران را به جنگطلبان ارائه کرد: فعلاً برای رفع خماری، تهاجمی به پاکستان بفرمائید، تا نوبت ایران فرا رسد!
این روزها زمانه به کام «به وقت گرینویچ» تلخ شده. از یکسو، طرح تجزیة عراق که با همکاری «جاننثاران: مقتدی صدر و حکیم» در جنوب عراق به خوبی پیش میرفت، دچار وقفه شد. به این معنا که نخست وزیر عراق، به بصره رفت و تلویحاً خواستار تعلیق بمبگذاری در مناطق سنی نشین جنوب شد. تا پیش از این سفر، نظامیان انگلیس وظیفة کوچاندن اقلیتها در جنوب عراق را بر عهده داشتند و اینکار را با جدیت تمام پیگیری میکردند. ولی از زمانی که روسیه اعلام کرد در ساحل مدیترانه در سوریه، به ساختن پایگاه دریائی مشغول است، «تجارتخانه» پر سود تجزیه عراق موقتاً تعطیل شد.
دومین ضربه بر پیکر استعمار انگلیس، اظهارات کاندی رایس وزیر امور خارجه آمریکا بود. پس از اینکه پته مبارزات حاکمیت ایران با آمریکا، و دموکراسی پروری آمریکا در خاورمیانه به روی آب افتاد، و خانم رایس آمادگی «تفنگ فروشهای حقوق بشری» را جهت مذاکره با حاکمیت نمکپرورده خود اعلام کرد، سایت «به وقت گرینویچ»، هیچ خوشش نیامد، و اعلام کرد ایران مذاکره با آمریکا را نمیپذیرد! البته هنوز مقامات ذیصلاح ایران دهانشان را باز نکرده بودند! ولی اهمیتی نداشت، چون حاکمیت ایران، با انگلیس «مشترکالمنافع» است. و «به وقت گرینویچ» هم با حفظ استقلال خط حاکمیت انگلیس را دنبال میکند! به همین دلیل برای جبران ضرر و زیان اظهارات رایس، ناگهان روز پنجشنبه اول ژوئن، سایت «به وقت گرینویچ» اعلام کرد:
« شواهد تازه ای یافته است دایر بر اینکه نیروهای آمریکا ممکن است مسئول قتل عمدی یازده غیر نظامی بیگناه عراقی در شهری واقع در شمال غربی اینکشور باشند.» و شواهدش هم یک کاست ویدئو بود. از همان کاستها که سیا خودش در مورد حمله به پنتاگون سر هم کرده بود و با منت فراوان در اختیار یک سازمان غیر دولتی گذاشت!
فردای همان روز، یعنی دوم ژوئن، نمایندة شاخه امنیتی جنگ پرستان آنگلو ساکسون در آمریکا، جان نگروپونته، در مصاحبهای با «به وقت گرینویچ» اعلام کرد: که به اعتقاد وی، بین چهار تا ده سال دیگر، ایران بمب اتمی تولید خواهد کرد! چرا که گویا «اعتقادات» امثال نگروپونته اهمیت فراوان دارد. سابقه «اعتقادات» سرنوشت ساز نگروپونته به سالها پیش از ریاست جمهوری بوش باز میگردد. آنزمان نگروپونته، مسئول ابراز «اعتقادات» در مورد آمریکای لاتین بود. و هر جا وی «اعتقاد» داشت، گویا بمبی در اماکن عمومی منفجر میشد، همانگونه که امروز در عراق شاهدیم که بمبها در محل «اعتقادات» نگروپونته منفجر میشوند.
ترجمه نام ایتالیائی نگروپونته به فارسی، «پلسیاه» است. در اروپا رسم بر این بود که اشراف اروپا، نام خود را به نام محل تحت فرمان خود میافزودند و مستضعفان نامی برای خود دست و پا میکردند، در رابطه با محل کار، یا حرفه پدر و ... با توجه به ردة اجتماعی مهاجران اروپائی به آمریکا، میتوان در مورد محل زندگی نیاکان نگروپونته گمانهزنیهائی هم کرد. مثلا پدرش زیر پل روزگار سیاهی می گذرانده و... ولی بدون این گمانهها هم میتوان تاکید کرد که نگروپونته، کیسینجر و همین هیرسی علی خودمان ـ که دوره کارآموزی را در هلند گذراند و به موسسه اینترپرایز مشرف شد ـ از پیشقراولان انترناسیونال لمپنیسماند، که اخیرا وجودشان برای «دموکراسی مطلوب آنگلوساکسونها» لازم آمده و کار به ایران هم کشیده!
یکی از «هیرسی علیهای ایران»، همین پیروز مجتهدزاده است. یکی اقوام نزدیک این «محققکبیر» سالها پیش در لبنان به اسارت در آمده و جهت دلجوئی، دولت ایران، ایشان را با اهل و عیال روانه لندن کرده که هم در پنجاه سالگی «دکترائی» بگیرد و هم از نام خلیج فارس در برابر خلیج عربی دفاع کند. گاه و بیگاه هم «تحقیقات» بی سر و ته ایشان صفحات رسانهها را به خود اختصاص میدهد. ولی اخیراً با منتفی شدن امکان تهاجم نظامی به ایران، «رشیدی مطلق» نوینی از رسانه حاکمیت به «هموطنان غیور آذری» توهین کرد، آنهم با کاریکاتور و طنز! و مجتهدزاده هم دست از خلیج فارس برداشت، و تحقیق در باب «فدرالیسم هخامنشی» را آغاز نمود! چون بنا بر «تحقیقات» مجتهدزاده امپراتوری هخامنشی را هم ناتو بنیانگذاری خواهد کرد! همزمان هم عدهای خواستار ایجاد سیستم فدرال سوئیس در ایران شدند و آشوب همچنان ادامه دارد.
در تداوم استیصال جنگ طلبان یادآور شویم، که تونی بلر، رهبر حزب کارگر انگلیس و نخست وزیر آنگلیکانها نیز، با «خانم بچهها» به دستبوس پاپ رفته! و مراتب ناخشنودی از منتفی شدن تهاجم نظامی به ایران نیز با قتل و گروگانگیری کارکنان سفارت روسیه در بغداد، همین امروز، به اطلاع مسکو رسید. حال بازگردیم به فعالیت هیرسی علیهای ایرانی برای حفظ منافع استعمار.
یکی از هیرسیها که مستند ساز هم هست ولی فقط با «اگر» مستند میسازد، گفته:
«اگر آمريکا با کمک به کودتای 28 مرداد 1332 به سقوط دولت محمد مصدق در ايران کمک نمیکرد، هيچگاه انقلابی در ايران رخ نمیداد که به روی کار آمدن حکومت جمهوری اسلامی بينجامد و اگر پس از انقلاب، آمريکا، حکومت صدام حسين در عراق را تشويق به حمله به ايران نمیکرد و وی را در جنگ با ايران ياری نمیداد، حکومت جمهوری اسلامی مسيری را که تاکنون طی کرده است، نمیپيمود.» ولی این هیرسی محترم گویا فراموش کرده، که از برکت اقدامات آمریکا، ایشان و بسیاری دیگر، از جمله خانم عبادی، به مقام «هیرسی» ارتقاء یافتهاند.
این روزها زمانه به کام «به وقت گرینویچ» تلخ شده. از یکسو، طرح تجزیة عراق که با همکاری «جاننثاران: مقتدی صدر و حکیم» در جنوب عراق به خوبی پیش میرفت، دچار وقفه شد. به این معنا که نخست وزیر عراق، به بصره رفت و تلویحاً خواستار تعلیق بمبگذاری در مناطق سنی نشین جنوب شد. تا پیش از این سفر، نظامیان انگلیس وظیفة کوچاندن اقلیتها در جنوب عراق را بر عهده داشتند و اینکار را با جدیت تمام پیگیری میکردند. ولی از زمانی که روسیه اعلام کرد در ساحل مدیترانه در سوریه، به ساختن پایگاه دریائی مشغول است، «تجارتخانه» پر سود تجزیه عراق موقتاً تعطیل شد.
دومین ضربه بر پیکر استعمار انگلیس، اظهارات کاندی رایس وزیر امور خارجه آمریکا بود. پس از اینکه پته مبارزات حاکمیت ایران با آمریکا، و دموکراسی پروری آمریکا در خاورمیانه به روی آب افتاد، و خانم رایس آمادگی «تفنگ فروشهای حقوق بشری» را جهت مذاکره با حاکمیت نمکپرورده خود اعلام کرد، سایت «به وقت گرینویچ»، هیچ خوشش نیامد، و اعلام کرد ایران مذاکره با آمریکا را نمیپذیرد! البته هنوز مقامات ذیصلاح ایران دهانشان را باز نکرده بودند! ولی اهمیتی نداشت، چون حاکمیت ایران، با انگلیس «مشترکالمنافع» است. و «به وقت گرینویچ» هم با حفظ استقلال خط حاکمیت انگلیس را دنبال میکند! به همین دلیل برای جبران ضرر و زیان اظهارات رایس، ناگهان روز پنجشنبه اول ژوئن، سایت «به وقت گرینویچ» اعلام کرد:
« شواهد تازه ای یافته است دایر بر اینکه نیروهای آمریکا ممکن است مسئول قتل عمدی یازده غیر نظامی بیگناه عراقی در شهری واقع در شمال غربی اینکشور باشند.» و شواهدش هم یک کاست ویدئو بود. از همان کاستها که سیا خودش در مورد حمله به پنتاگون سر هم کرده بود و با منت فراوان در اختیار یک سازمان غیر دولتی گذاشت!
فردای همان روز، یعنی دوم ژوئن، نمایندة شاخه امنیتی جنگ پرستان آنگلو ساکسون در آمریکا، جان نگروپونته، در مصاحبهای با «به وقت گرینویچ» اعلام کرد: که به اعتقاد وی، بین چهار تا ده سال دیگر، ایران بمب اتمی تولید خواهد کرد! چرا که گویا «اعتقادات» امثال نگروپونته اهمیت فراوان دارد. سابقه «اعتقادات» سرنوشت ساز نگروپونته به سالها پیش از ریاست جمهوری بوش باز میگردد. آنزمان نگروپونته، مسئول ابراز «اعتقادات» در مورد آمریکای لاتین بود. و هر جا وی «اعتقاد» داشت، گویا بمبی در اماکن عمومی منفجر میشد، همانگونه که امروز در عراق شاهدیم که بمبها در محل «اعتقادات» نگروپونته منفجر میشوند.
ترجمه نام ایتالیائی نگروپونته به فارسی، «پلسیاه» است. در اروپا رسم بر این بود که اشراف اروپا، نام خود را به نام محل تحت فرمان خود میافزودند و مستضعفان نامی برای خود دست و پا میکردند، در رابطه با محل کار، یا حرفه پدر و ... با توجه به ردة اجتماعی مهاجران اروپائی به آمریکا، میتوان در مورد محل زندگی نیاکان نگروپونته گمانهزنیهائی هم کرد. مثلا پدرش زیر پل روزگار سیاهی می گذرانده و... ولی بدون این گمانهها هم میتوان تاکید کرد که نگروپونته، کیسینجر و همین هیرسی علی خودمان ـ که دوره کارآموزی را در هلند گذراند و به موسسه اینترپرایز مشرف شد ـ از پیشقراولان انترناسیونال لمپنیسماند، که اخیرا وجودشان برای «دموکراسی مطلوب آنگلوساکسونها» لازم آمده و کار به ایران هم کشیده!
یکی از «هیرسی علیهای ایران»، همین پیروز مجتهدزاده است. یکی اقوام نزدیک این «محققکبیر» سالها پیش در لبنان به اسارت در آمده و جهت دلجوئی، دولت ایران، ایشان را با اهل و عیال روانه لندن کرده که هم در پنجاه سالگی «دکترائی» بگیرد و هم از نام خلیج فارس در برابر خلیج عربی دفاع کند. گاه و بیگاه هم «تحقیقات» بی سر و ته ایشان صفحات رسانهها را به خود اختصاص میدهد. ولی اخیراً با منتفی شدن امکان تهاجم نظامی به ایران، «رشیدی مطلق» نوینی از رسانه حاکمیت به «هموطنان غیور آذری» توهین کرد، آنهم با کاریکاتور و طنز! و مجتهدزاده هم دست از خلیج فارس برداشت، و تحقیق در باب «فدرالیسم هخامنشی» را آغاز نمود! چون بنا بر «تحقیقات» مجتهدزاده امپراتوری هخامنشی را هم ناتو بنیانگذاری خواهد کرد! همزمان هم عدهای خواستار ایجاد سیستم فدرال سوئیس در ایران شدند و آشوب همچنان ادامه دارد.
در تداوم استیصال جنگ طلبان یادآور شویم، که تونی بلر، رهبر حزب کارگر انگلیس و نخست وزیر آنگلیکانها نیز، با «خانم بچهها» به دستبوس پاپ رفته! و مراتب ناخشنودی از منتفی شدن تهاجم نظامی به ایران نیز با قتل و گروگانگیری کارکنان سفارت روسیه در بغداد، همین امروز، به اطلاع مسکو رسید. حال بازگردیم به فعالیت هیرسی علیهای ایرانی برای حفظ منافع استعمار.
یکی از هیرسیها که مستند ساز هم هست ولی فقط با «اگر» مستند میسازد، گفته:
«اگر آمريکا با کمک به کودتای 28 مرداد 1332 به سقوط دولت محمد مصدق در ايران کمک نمیکرد، هيچگاه انقلابی در ايران رخ نمیداد که به روی کار آمدن حکومت جمهوری اسلامی بينجامد و اگر پس از انقلاب، آمريکا، حکومت صدام حسين در عراق را تشويق به حمله به ايران نمیکرد و وی را در جنگ با ايران ياری نمیداد، حکومت جمهوری اسلامی مسيری را که تاکنون طی کرده است، نمیپيمود.» ولی این هیرسی محترم گویا فراموش کرده، که از برکت اقدامات آمریکا، ایشان و بسیاری دیگر، از جمله خانم عبادی، به مقام «هیرسی» ارتقاء یافتهاند.
خانم شیرین عبادی، نوبل صلح و محفل رسوای نوبل را نیز همه میشناسیم. ایشان، که به گفتة خودشان یکی از نوادگان کوروش هخامنشی هستند، هیچ تضادی بین اسلام و دموکراسی مشاهده نفرمودهاند! البته، همان هخامنشیانی که سیستم فدرال حکومتشان را اخیراً، مجتهد زاده هم کشف کرده. خانم عبادی روز دوم ژوئن در همایشی در لندن، که در مخالفت با تهاجم نظامی به راه افتاده ـ همان تهاجمی که منتفی شده! ـ سخنانی در راستای «اعتقادات» نگروپونته ایراد کرده، تلویحاً فرمودهاند، حال که به ایران نمیتوانید حمله کنید، به پاکستان تهاجمی بکنید، که هم مرز چین و هند است و بحران درست حسابی از آن ساخته خواهد شد، چون پاکستان به گفته شیرین عبادی: « مسلمانانش بنيادگراتر از مسلمانان ايرانند، رئيس جمهورش با کودتا و نه از راه «انتخابات!» روی کار آمده و در عين حال بمب اتمی هم دارد.»
به این ترتیب، تا چهار یا ده سال دیگر که ایران به اعتقاد «نگروپونته» بمب اتمی ساخت، بیکار نمیمانید و حال هند و چین را هم میگیرید. چون اینان هم مخالف تهاجم نظامی به ایران هستند. به زعم «هیرسی عبادی»، چون مسلمانان پاکستان از مسلمانان ایران بنیادگراترند و مشارف هم با کودتا سر کار آمده ـ چون دولت ایران برخاسته از رأی مردم است و جیمی کارتر جنایتکار هم این امر را تائید کرده ـ پس باید پاکستان مورد تهاجم نظامی قرار گیرد! به این می گویند «استدلال حقوقی!» حقوقش را استعمار می دهد، و استدلالش را هم یک وکیل ایرانی، از دیگ آش نذری بیرون میکشد! این خانم و شرکای دیگرش اعضای کانون رسوای وکلای ایران هم هستند! فراموش نکردهایم که اعضای همین کانون، از امضا نامه سرگشاده مصطفی رحیمی، تحت عنوان «چرا با جمهوری اسلامی مخالفم» طفره رفتند. و فراموش نکردهایم که شیرین عبادی، به صندلی قضاوت نیز تکیه زده! و همین شیرین عبادی است که میان حاکمیت ایران و پاکستان یک تفاوت عمده میبیند:
"فرق ايران و پاکستان اين است که پاکستان دوست و فرمانبردار آمريکاست اما ايران نمیخواهد از آمريکا فرمانبرداری کند".
«هیرسی عبادی» پس از اعطای مجوز حمله به پاکستان، صلح طلب شده، مانند نگروپونته از «اعتقادش» میگوید: «او اعتقاد دارد هيچ کشوری نيازمند بمب اتمی نيست.» و راه حل بحران هستهای ایران را نیز ارائه میدهد. به «اعتقاد» عبادی، حکومت ایران که «دموکراتیک» است ـ چون استعمار حاکمیت ایران را دموکراتیک خواسته ـ باید «دموکراتیک تر» شود تا «اعتماد دنیا به سوی آن جلب شود.» باید در این راستا بپذیریم که حکومت کلمبیا، زامبیا، عربستان و... خیلی «دموکراتیکتر» است. چون ظاهراً اعتماد دنیا را خیلی خوب جلب کردهاند!
با توجه به محل همایش، یکی از تالارهای اجتماعات ساختمان مرکزی فرقة مسيحی کوائکرها، و با توجه به سخنان حکیمانه نوبل صلح، باید به محافظهکاران انگلیس یادآور شد که توسل به مجتهدزادهها، گنجیها، عبادیها، و رسانه «مسعودیها» برای تبلیغات استعماری، نه تنها از نفرت ایرانیان نسبت به انگلیس نمیکاهد، که روباه پیر را بیش از پیش مضحکه خاص و عام خواهد کرد. جنگ سرد به پایان رسیده، استعمار نوین را ابزار نوین باید!
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت