سه‌شنبه، خرداد ۱۶، ۱۳۸۵


در حسرت جنگ!
...
حال که اربابان دستاربندان ایران، از به راه انداختن جنگ عاجز مانده‌اند، حاکمیت سرسپرده ایران پس از ماه‌ها ابراز بندگی، و تأکید بر اینکه، «از نفت به عنوان سلاح استفاده نخواهد شد»، دوباره به تهدیدهای تو خالی متداول خود روی آورده. علی خامنه‌ای، که تاکنون در انتظار جنگ روزشماری می‌کرد، در یک چرخش 180 درجه، ناچار به ‌تغییر موضع شده، زبان به «تهدید» اربابانش گشوده. این شرایط، نتیجه عدم توانائی استعمار غرب برای جنگ افروزی و براندازی در ایران است. شیوه‌‌ای که بطور منظم، از 80 سال پیش در کشورمان اعمال می‌شد. از رضا میرپنج تا خمینی، نیروهای «نظامی ـ امنیتی»، حوزة علمیه، «ملی ـ مذهبی‌ها»، و بازار با کلاه مخملی‌هایش، بازوان استعمار در ایران بودند. امروز نه تنها استعمار، که مزدوران سنتی‌اش در داخل نیز، تضعیف شده‌‌اند. نمونه‌اش «انتخاب» احمدی نژاد، و سترون شدن سیاستی است که «منتخب» استعمار می‌بایست مجری آن باشد: جنگ!

روزی که احمدی نژاد را از صندوق خیمه شب بازی انتخابات ایران بیرون کشیدند، بجز جان‌نثاران سردار، که در داخل و خارج، برای «حفظ آزادی‌ها» از ایرانیان دعوت می‌کردند به جنایتکاری به نام هاشمی بهرمانی رأی دهند، کسی نمی‌دانست ‌در پس پرده «آزادی‌‌ها» چه می‌گذرد! مردم ایران در برابر «انتخاب» اجباری استعمار قرار داشتند. سردار اکبر، جنایتکار با تجربه یا نوچه‌اش، احمدی نژاد! برنامة حاکمیت «استقلال، آزادی»، بر حسب «انتخاب» لوطی یا عنترش متفاوت بود. اگر داش‌اکبر «انتخاب» می‌شد، اروپائی‌ها به وکالت از سوی آمریکا می‌توانستند، به چپاول ادامه داده و حاکمیت «استقلال و آزادی» هم می‌توانست به «نبرد بی‌امان» با آمریکا ادامه دهد. «ملی ـ مذهبی‌های» منفور هم نقش مخالف‌خوان را ادامه می‌دادند، تا زمان براندازی فرا رسد. سپس نهضت منفور «آزادی» وارد صحنه می‌شد، تا آشوب و هرج و مرج را «سامان» داده، زمینة استبداد و سرکوب نوین را فراهم آورد.
ولی سناریوی «انتخاب» احمدی نژاد در ابهام قرار داشت. ابتدا قرار بود، نوچة سردار اکبر، نقش «چه‌گوارای» میدان بارفروشان تهران را به ‌عهده گیرد، و همزمان در هیبت «رابین هود» کلاه مخملی‌ها هم ظهور‌کند؛ پول نفت سر سفره مردم بیاورد، یعنی «همان مهملات روح الله خمینی» و کار و بار همة «مستضعفان» روبراه شود. ولی واقعیت این بود که، نقش اصلی دلقک دربار سردار اکبر، به‌راه انداختن بحران، و احتمالاً جنگ تمام عیار با «آمریکا» بود. جنگی که بازنده‌اش فقط ملت‌های منطقه بودند.

دلقک‌بازی‌های «رئیس‌جمهور منتخب» در عربستان آغاز شد، یعنی همانجا که 15 قرن پیش سلمان پارسی هم به پریشانگوئی افتاده بود. آفتاب سوزان صحرای عربستان، حتماً در این میان نقش عمده‌ای بازی می‌کند. در همین عربستان بود که ناگهان، تمام «واقعیت‌های تاریخی» جنگ دوم جهانی ـ در قالب نسخة دست نویس «طلاب»، یا همان ساواک ـ‌ به احمدی نژاد «وحی» شد؛ رئیس جمهور منتخب، «که به مکتب نرفت و خط ننوشت، به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد»، و فرمود: صهیونیسم باید برود و هولوکوست بی هولوکوست!

همین کافی بود که خوراک تبلیغات صهیونیسم فراهم شود. رسانه‌های صهیونیست فرصت را مغتنم شمرده، غوغا و هیاهوی «آی هیتلر و هایل هیتلر» در سراسر جهان به راه انداختند. رسانه‌های «اوپوزیسیون شوت و پرت» خارج نشین، هم طوطی‌وار به تکرار مهملات رسانه‌های غرب مشغول شدند. و از اینکه احمدی نژاد ـ که مانند محسن رضائی و سردار اکبر، از نجبای ساسانی نیست ـ این حرف‌ها را زده، از غربیان و یهود و نصارا و دیگران عذرخواهی کرده، ابراز شرمساری کردند. وحتی یک نفر از اهالی همین اوپوزیسیون، که گویا اهل «کسب و مذاکره» هم بود، پای را فراتر گذاشت و نوشت «ابراز عقیدة شخصی آزاد است!» بعد که به سایت «کذا» تذکر داده شد، سخنرانی‌های مقامات رسمی ابراز عقیدة شخصی نیست، رضایت دادند که مقالة مذکور حذف شود، ولی این مهم مطرح نشود! همه باید می‌پنداشتند که رئیس «جمهور» ایران، ابراز «عقیده» فرموده‌اند! چون سرسپردگان استعمار، عقیدة شخصی داشته، و اجازة ابراز آن را هم دارند!

ولی پس از گذشت چند ماه، و تکرار «ابراز عقیده شخصی»، مشخص شد که «رابین هود»، وعدة بردن پول نفت به سر سفره مردم را به استعمار هم داده. و چون تقدیم پول نفت به استعمار «هزینه‌ای» ندارد ـ چون پول سفرة استعمار در بانک‌های غرب ذخیره شده ـ «رابین هود» بین مردم و ارباب، گزینه دوم را ترجیح داد، و ارباب هم از این حسن انتخاب استقبال کرد! ریانووستی به نقل از «نزاویسیما گازتا»، مورخ 21 آذر 1384، گزارش می‌دهد:

«از ماه ژوئن، زمانی که "محمود احمدی نژاد" چهره‌ای از محافظه‌کاران تندرو به سمت رییس جمهوری انتخاب شد، ابر بر آسمان ایران سایه افکنده است. تقریباً بلافاصله بعد از تنفیذ حکم ریاست جمهوری به وی، ایران مذاکرات برنامه هسته ای را ترک گفت و از تماس با "مثلث اروپا" (انگلستان، فرانسه و آلمان) خودداری نمود. حتی با توجه به اعلامیه اخیر طرف ایرانی مبنی بر آمادگی برای از سر گیری مذاکرات، گفتگو هنوز هم شروع نشده است. آمریکا، با برخورداری از حمایت اروپا و اسراییل، سعی دارد که پرونده هسته ای ایران را به شورای امنیت سازمان ملل متحد ارجاع دهد.»

ماه آذر سال 1384، شعبه پنتاگون در منطقه، اسرائیل، مامور بمباران تاسیسات اتمی ایران شده بود. البته تاسیساتی که روس‌ها در بوشهر می‌سازند و نه تاسیسات چینی‌ها در نطنز! رسانه‌های روس هشدار اسرائیل به روس‌ها را نیز به نقل از روزنامه جنگ پرستان صهیونیست، ساندی تایمز، باز تاب دادند:

«هزاران نفر از متخصصین و تجار روسی، اگر تا مارس سال آینده از ایران خارج نشوند، ممکن است که قربانی حملات نیروی هوایی اسراییل شوند. طبق گزارش چاپ شده در روزنامه انگلیسی "ساندی تایمز" به نفل از منابع نیروهای امنیتی اسراییل آمده است که، در ماه مارس اسراییل قصد دارد برخی از مراکز هسته ای جمهوری اسلامی را مورد حملات هوایی قرار دهد.»
تنها عاملی که باعث شد حاکمیت مزدور نتواند جنگ دیگری را بر ملت ایران تحمیل کند، سر به نیست شدن فعلة ناتو در ایران بود. سران سپاه مزدور پاسداران، در دو نوبت، سایه شوم‌اشان از سر ملت ایران برداشته شد. سقوط دو هواپیمای حامل فرماندهان سپاه، ‌ایران را از وجود پلید «پاسداران استعمار» پاک کرد و حاکمیت منفور ایران و اربابان جنگ طلبش را در حسرت جنگ باقی گذاشت.

0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت