...
فوتبال تیم ایران در جام جهانی امسال، چه شباهت عجیبی به شرایط ایران در عرصه سیاست جهانی داشت! البته روی اکران تلویزیونهای غرب. اولاً در نورنبرگ که محل مسابقات بود، چندین سر صهیونیست یهودی و محترم را با پرچم اسرائیل روانه صحنة تظاهرات کرده بودند. که حتما تقاضای برپائی دادگاه فرمایشی نورنبرگ را هم داشتند! اینان به دلیل سخنان پرزیدنت «مهرورزی»، به حضور تیم فوتبال ایران در آلمان اعتراض داشتند، ولی از حملة ارتش مزدور اسرائیل به غیرنظامیان فلسطین در ساحل غزه، که روز جمعه انجام شد، هیچ نارضایتی ابراز نمیکردند!
دوربینهای تلویزیون کانال معروف «آرته» که از اصحاب کلیسای کاتولیک است، در میان تظاهرکنندگان، به سراغ یک زن سالخورده رفته بودند که همسن مادر سلیمان بود، و از سخنان احمدی نژاد هم خیلی بدش آمده بود! وی به نقل از رسانههای غرب میگفت: «رئیس جمهور ایران میخواهد همه یهودیها را به دریا بریزد! [...] این حرفها خوب نیست و ...» البته مادر سلیمان فراموش کرده بود، که مادر موسی هم، موسی را به آب انداخت تا از مرگ حتمی نجات یابد. و از روی محبت به صهیونیستها است، که این سخنان را بر زبان پرزیدنت «مهرورزی» جاری کردهاند، تا مرگ صهیونیستهای جنگ طلب را به تأخیر اندازند! امری که در آن موفق هم شدهاند.
در کنار تظاهرات بسیجیهای اسرائیل، دو گروه بسیجیهای ایران هم بودند. گروه اول با ریش، تسبیح، روسری و پرچم سه رنگ، با آرم اسلام ـ که شباهت بسیاری به آرم یکی از هتلهای معروف انگلیس دارد ـ و گروه دوم، باتیشرت، موهای افشان و پرسینگ و پرچم سه رنگ با آرم شیر و خورشید. از گروه اول نمیگویم چون از بوی لاجورد و حنا خوشم نمیآید. ولی گروه دوم هم تعریفی نداشت. یکی از اهالی گروه دوم، در حالی که به شیر و خورشید ـ برگرفته از یک سمبل تاریخی ایران اشاره میکرد، فرمود: این پرچم شاه ماست و در راهش حاضریم جان خود را فدا کنیم! نمیدانستم که شیروخورشید، اینهمه فدائی دارد! و ما هنوز در تبعیدیم!
با توجه به شرایط جهانی در نورنبرگ، و با توجه به خودکشی سه زندانی گوانتانامو، به نظر میرسد که دوره خدمت بعضیها به پایان رسیده. با این وجود، هنوز الزرقاوی افسانهای هنوز تکلیفش روشن نشده. چون داستان جدیدی از حمله به محل اختفای وی نقل میکنند! میگویند به یک هواپیما در حال بازگشت به آشیانه دستور داده میشود، تغییر جهت داده بمبی نثار همان ساختمان محل اختفا کند! مثل این که راننده «تاکسی هم» ناگهان دنده عقب گرفته و به سوی محل اختفای الزرقاوی شتافته! تا دیروز میگفتند دو هواپیمای اف 16 به محل اختفای «الله کرم» اردنی حمله کردهاند و دو بمب هوشمند نثارش کردهاند! ولی با در نظر گرفتن سخنان «ژنرال کالدول» که قصد کالبد شکافی الزرقاوی را هم دارد، نتیجه میگیریم که معلوم نیست چه کسی به کجا حمله کرده.
بازگردیم به فوتبال جام جهانی. تیم ایران بدون دفاع، بدون دروازه بان و با نوک حمله فرسودهای بازی میکرد که به دست خود، عملاً تمام حملات را بر روی دروازه حریف خنثی میکرد. یعنی در شرایطی مشابه شرایط ملت ایران قرار داشت. با وضعیت فوتبال ایران آشنائی ندارم و از «مذاکرات» مربوط به آن نیز بیخبرم. ولی «مفسرین» فوتبال فرانسه ـ لابلای مزمزه کردن پیروزی جام جهانی سال 1998، و پیروزی متفقین در جنگ جهانی دوم، به رهبری ژنرال دوگل، لابلای مرثیه خوانی برای پدر دروازهبان مکزیک، که چند روز پیش در گذشته بود ـ بالاخره گفتند که «نوک حمله فرسوده ایران، از حمایت حکومتی ها برخوردار است و به همین جهت مربی، این «رونالدوی اردبیل!» را نمیتواند از زمین خارج کند! (امیدوارم این وبلاگ باعث شورش «ملیت های» اردبیل، بیله سوار و هروآباد بالا نشود!)
بله «مفسرین» فرانسه بالاخره گفتند که «در نیمه اول، تیم ایران بر تیم مکزیک برتری داشت و مربی مکزیک با تعویضهائی که در ابتدای نیمه دوم انجام داد، تیم ایران را عملاً فلج کرد. در مقابل، مربی ایران نتوانست تعویضهای لازم را انجام دهد.» چون حتما، سرو کارش به سردار اکبر و الله کرم و شرکا می افتاد. چون بعضی بازیکنان، متعهد و مکتبی هستند و مانند اسلام، زمان شمولاند!
در ضمن مربی تیم ایران، از اهالی کرواسی است، که در زمان هخامنشیان، ساتراپی ایران بوده و مزار رکسانا، همسر ایرانی اسکندر و پسرش نیز در آنجاست. شاید برانکوویچ، تلافی تاریخی کردهباشد! و البته در بین گزارش شرایط اسفبار مربی تیم ایران، «مفسرین» باز هم گریزی به مرگ پدر دروازهبان مکزیک زدند. نمیدانم پدر این دروازهبان مکزیک همان الزرقاوی است یا کس دیگری است؟ شاید اینهم مثل جریان حمله به محل اختفای الزرقاوی است که معلوم نیست کی به چی حمله کرده و چه کسی کشته شده؟ شاید اصلاً پدر دروازهبان تیم مکزیک زنده است، و پدر ملت ایران درآمده!
دوربینهای تلویزیون کانال معروف «آرته» که از اصحاب کلیسای کاتولیک است، در میان تظاهرکنندگان، به سراغ یک زن سالخورده رفته بودند که همسن مادر سلیمان بود، و از سخنان احمدی نژاد هم خیلی بدش آمده بود! وی به نقل از رسانههای غرب میگفت: «رئیس جمهور ایران میخواهد همه یهودیها را به دریا بریزد! [...] این حرفها خوب نیست و ...» البته مادر سلیمان فراموش کرده بود، که مادر موسی هم، موسی را به آب انداخت تا از مرگ حتمی نجات یابد. و از روی محبت به صهیونیستها است، که این سخنان را بر زبان پرزیدنت «مهرورزی» جاری کردهاند، تا مرگ صهیونیستهای جنگ طلب را به تأخیر اندازند! امری که در آن موفق هم شدهاند.
در کنار تظاهرات بسیجیهای اسرائیل، دو گروه بسیجیهای ایران هم بودند. گروه اول با ریش، تسبیح، روسری و پرچم سه رنگ، با آرم اسلام ـ که شباهت بسیاری به آرم یکی از هتلهای معروف انگلیس دارد ـ و گروه دوم، باتیشرت، موهای افشان و پرسینگ و پرچم سه رنگ با آرم شیر و خورشید. از گروه اول نمیگویم چون از بوی لاجورد و حنا خوشم نمیآید. ولی گروه دوم هم تعریفی نداشت. یکی از اهالی گروه دوم، در حالی که به شیر و خورشید ـ برگرفته از یک سمبل تاریخی ایران اشاره میکرد، فرمود: این پرچم شاه ماست و در راهش حاضریم جان خود را فدا کنیم! نمیدانستم که شیروخورشید، اینهمه فدائی دارد! و ما هنوز در تبعیدیم!
با توجه به شرایط جهانی در نورنبرگ، و با توجه به خودکشی سه زندانی گوانتانامو، به نظر میرسد که دوره خدمت بعضیها به پایان رسیده. با این وجود، هنوز الزرقاوی افسانهای هنوز تکلیفش روشن نشده. چون داستان جدیدی از حمله به محل اختفای وی نقل میکنند! میگویند به یک هواپیما در حال بازگشت به آشیانه دستور داده میشود، تغییر جهت داده بمبی نثار همان ساختمان محل اختفا کند! مثل این که راننده «تاکسی هم» ناگهان دنده عقب گرفته و به سوی محل اختفای الزرقاوی شتافته! تا دیروز میگفتند دو هواپیمای اف 16 به محل اختفای «الله کرم» اردنی حمله کردهاند و دو بمب هوشمند نثارش کردهاند! ولی با در نظر گرفتن سخنان «ژنرال کالدول» که قصد کالبد شکافی الزرقاوی را هم دارد، نتیجه میگیریم که معلوم نیست چه کسی به کجا حمله کرده.
بازگردیم به فوتبال جام جهانی. تیم ایران بدون دفاع، بدون دروازه بان و با نوک حمله فرسودهای بازی میکرد که به دست خود، عملاً تمام حملات را بر روی دروازه حریف خنثی میکرد. یعنی در شرایطی مشابه شرایط ملت ایران قرار داشت. با وضعیت فوتبال ایران آشنائی ندارم و از «مذاکرات» مربوط به آن نیز بیخبرم. ولی «مفسرین» فوتبال فرانسه ـ لابلای مزمزه کردن پیروزی جام جهانی سال 1998، و پیروزی متفقین در جنگ جهانی دوم، به رهبری ژنرال دوگل، لابلای مرثیه خوانی برای پدر دروازهبان مکزیک، که چند روز پیش در گذشته بود ـ بالاخره گفتند که «نوک حمله فرسوده ایران، از حمایت حکومتی ها برخوردار است و به همین جهت مربی، این «رونالدوی اردبیل!» را نمیتواند از زمین خارج کند! (امیدوارم این وبلاگ باعث شورش «ملیت های» اردبیل، بیله سوار و هروآباد بالا نشود!)
بله «مفسرین» فرانسه بالاخره گفتند که «در نیمه اول، تیم ایران بر تیم مکزیک برتری داشت و مربی مکزیک با تعویضهائی که در ابتدای نیمه دوم انجام داد، تیم ایران را عملاً فلج کرد. در مقابل، مربی ایران نتوانست تعویضهای لازم را انجام دهد.» چون حتما، سرو کارش به سردار اکبر و الله کرم و شرکا می افتاد. چون بعضی بازیکنان، متعهد و مکتبی هستند و مانند اسلام، زمان شمولاند!
در ضمن مربی تیم ایران، از اهالی کرواسی است، که در زمان هخامنشیان، ساتراپی ایران بوده و مزار رکسانا، همسر ایرانی اسکندر و پسرش نیز در آنجاست. شاید برانکوویچ، تلافی تاریخی کردهباشد! و البته در بین گزارش شرایط اسفبار مربی تیم ایران، «مفسرین» باز هم گریزی به مرگ پدر دروازهبان مکزیک زدند. نمیدانم پدر این دروازهبان مکزیک همان الزرقاوی است یا کس دیگری است؟ شاید اینهم مثل جریان حمله به محل اختفای الزرقاوی است که معلوم نیست کی به چی حمله کرده و چه کسی کشته شده؟ شاید اصلاً پدر دروازهبان تیم مکزیک زنده است، و پدر ملت ایران درآمده!
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت