سه‌شنبه، خرداد ۲۳، ۱۳۸۵


جورج بوش، فوتبال و آفتابه!
...
بالاخره دلایل علمی شکست تیم فوتبال ایران در برابر مکزیک کشف شد! دلائل مالی، بهداشتی و شکمی! دلیل اول این بود که طرفداران تیم را مجانی به آلمان نبرده بودند! خبرگزاری مهر،‌ در ساعت دوازده و شش دقیقه 23 خرداد، می‌نویسد: «در حالیکه همه فدراسیون‌ها به صورت رایگان طرفداران را به محل مسابقه می‌آورند، فدراسیون ایران از انجام این کار سر باز زده، و آن را به مزایده آژانس‌های معتبر گذارده!» و گویا در «مذاکرات» برای این مزایده، ‌اکبر غمخوار، مدیر عامل سابق تیم پرسپولیس، برنده می‌شود. چون اولاً ایشان به مصداق «به عکس نهند نام زنگی کافور» غمخوار که نیست هیچ، از غم دیگران، خور و خواب یک گله کلاه مخملی و دستاربند را نیز تأمین می‌کند. ثانیاً طبق «قواعد مزایده»، فرد مذکور، بهترین شرایط را با کمترین بها ارائه داده! یعنی آنطور که مهرنیوز می‌نویسد، به جای چهار میلیون و هفتصد و پنجاه هزار تومان، از هریک از مشتاقان فوتبال، چهار میلیون و صد هزار تومان دریافت کرده، که حدود سی در صد آن به حساب فدراسیون فوتبال ایران واریز شده است.

قبل از اینکه به دنبالة ماجرا بپردازیم، چند کلمه از پدیده‌ای به نام فدراسیون فوتبال، و فدراسیون فوتبال ایران بشنویم. فدراسیون جهانی، تشکیلاتی «صنعتی» است، کالای تولیدیش هم ایجاد شور و هیجان برای «مشتاقان» است. در رأس این تشکیلات «صنعتی»، گروه‌های «متکثر» حقیقی قرار دارند که «جامعه چند صدائی» مافیا را اداره می‌کنند. پهنة این حاکمیت بین‌الملی از تولید لباس و کفش و جوراب، تولید مواد مخدر جهت دوپینگ، تا حق و حساب گرفتن از شهرداری‌ها و دولت‌ها، جهت «انتخاب» شهر یا کشور آنان برای محل مسابقه، را در بر می‌گیرد. پر واضح است که در این مسابقات، انتخاب داور هم بر اساس «نظارت استصوابی» و «تشخیص مصلحت» صورت می‌پذیرد، و نتیجة مسابقه، با توجه به این مسائل، مانند نتیجة «انتخابات» بعضی کشورهاست!

البته ورزش حرفه‌ای، نان‌دانی مشتی اوباش و کلاه مخملی است. ولی فوتبال به طور خاص، بیش از دیگر ورزش‌ها سود دهی دارد و کلاه مخملی‌های بیشتری را بسیج می‌کند. در نتیجه فدراسیون جهانی فوتبال برای «جهانی‌کردن» آن با تمام قوا می‌کوشد. و فدراسیون‌های ملی، به عنوان زیر مجموعه فدراسیون جهانی، سعی بر توسعه و گسترش هر چه بیشتر فوتبال در محدودة خود را دارند.

در فدراسیون فوتبال،‌ تصمیمات جهت انتخاب بازیکن، مربی و سرمربی، بر اساس کفایت و تخصص و این مهملات نیست. این تصمیمات، بر اساس سوددهی است. سودی که به جیب گروه خاصی سرازیر می‌شود که «حق امام» فدراسیون جهانی را می‌پردازند. این مختصر را نوشتم که بگویم از شکست تیم ایران در برابر مکزیک بینهایت شاد شدم و امروز هم که خبر مهر نیوز را خواندم، از اینکه دزد به دزد زده، بیشتر شاد شدم، و دمی هم به خمرة ودکا ابسولوتی زدم که جلوی پوستر چه گوارا گذاشته‌ام!

و حالا بشنوید دنبالة قضایا را! حدود 800 نفر برای شرکت در این مسابقات داوطلب می‌شوند. نمی‌نویسم 800 رأس، چون قصد توهین به احشام در میان نیست. 800 نفر، هر کدام معادل حقوق دو سال یک کارگر را می‌پردازند که روانة آلمان شده و مسابقة خنک تیم ایران را هم تماشا کنند! این 800 نفر چه کسانی هستند که توانائی پرداخت چنین مبلغی را دارند؟ به جز شرکای حوزه و بازار،‌ چه کسی می‌تواند، ‌در راه فوتبال،‌ چنین فداکاری‌‌هائی کند؟ البته‌، در مسابقات ورزشی مانند فوتبال، به جز مشتی لات و اوباش، کسی حاضر به حضور در استادیوم نیست، ولی نباید فراموش کرد که صنایع تولید لات و اوباش در ایران از هشت دهة پیش توسعة فراوانی یافته.

ولی لات و اوباش‌هائی که از ایران راهی آلمان شده‌اند، با انواع غربی خود تفاوت فراوان دارند، چرا که اینان از کشوری می‌آیند که اکثریت مردمش در فقر سیاه زندگی می‌کنند. هیچیک از «آیات عظام» بخصوص صافی‌گلپایگانی، منتظری، مکارم شیرازی و دیگر متخصصان فضولی در همة امور مردم، در مورد پرداخت چنین مبالغی برای یک مسابقة فوتبال «نظری» نمی‌دهند. چرا که نباید فراموش کنیم که فوتبال خمس و زکات فراوان هم دارد. ولی نوروز، چهارشنبه سوری و هر آنچه برای مردم شادی آور باشد و حق و حسابی برای دستاربندان نداشته باشد، «خرافه، از مصادیق لهو و اسراف، حرام و مکروه» به شمار می‌رود. مسلماً اراذلی که راهی آلمان شده‌اند از این آقایان استفتاء هم کرده‌اند! و پس از پرداخت خمس و زکات، فتوای تماشای حلال مسابقات را هم گرفته‌اند، بخصوص‌که ناچارند «مشوقین» نیمه عریان و «فاسد» تیم برزیل را هم با چشمان صاحب مرده‌شان ببلعند! مسلماً هیچیک از این «مشوقین» و هیچ مرجع تقلیدی حاضر نیست از این حق و حساب‌ها مبلغی هم به کارتون خواب‌های مملکتش کمک کند. چون عدالت اسلامی «خدشه‌دار» می‌شود. پولی که با این مشقت از جیب ملت ایران زده‌ شده، به کارتون خواب‌ها نمی‌رسد، به فدراسیون فوتبال می‌رسد که «غمخوار» ورزش است!

از اصل مطلب دور شدیم، به گزارش مهر نیوز، کلاه مخملی‌ها از تور«سردار اکبر غمخوار» سخت ناراضی‌اند، چون اولا: یکی از لاتی‌ها که جرات نکرده حتی نامش را هم بگوید، از ترس اینکه در بازگشت با چاقو و پنجه بوکس‌های لات‌تر از خودش مواجه شود (البته نمی‌دانسته می‌تواند از نام هیرسی استفاده کند، که جهانی شده)، اظهار داشته: «قبلا گفته بودند در هتل پنج ستاره اقامت خواهید داشت ولی ما را به هتلی آورده‌اند که فکر می‌کنم درجه سه باشد!» شعور نگاه کردن به تابلوی هتل را هم نداشته که ببیند ستاره‌ای هم دارد یا نه! فقط «فکر» کرده! معلوم نیست کسی که برای دیدن ستاره‌های تابلوی هتل،‌ «فکر» می‌کند، برای دیدن «ستاره‌های درخشان» تیم ایران چه باید بکند؟! یکی از هیرسی‌های میانسال می‌گوید:

«اتاق‌های ما یک تخته است و ما سه نفری باید در اتاق یک نفره بخوابیم ... این امر مشکلاتی را به وجود آورده ...»


فکرش را بکنید چه «مشکلاتی» می‌تواند پیش آید؟ اگر مطابق توضیح المسائل گیلانی، امیرعباس هویدای حاکمیت فعلی، کسی خرما را با هسته خورده باشد و در خواب بادی از او صادر شود و هستة خرما به چشم دیگری اصابت کند، چه بحران هسته‌ای‌ به راه خواهد افتاد! بخصوص که هیرسی دیگری، با انتقاد از سرویس بهداشتی، گفته:

«مسافران برای طهارت با مشکل مواجهند!»

با اینهمه «مشکلات» انتظار داشتید تیم ایران برنده شود؟ از قدیم می‌گفتند «آفتابه لگن هفت دست، شام و نهار هیچی». این اراذل را آورده‌اند آلمان، نه شام و نهاری هست، نه آفتابه‌ای! این تور هم شبیه تور 22 بهمن است، قرار بود ملت ایران به هتل پنج ستاره برود، صبحانه و شام و نهارش را هم مجانی بدهند، پول نفتش را هم هر ماه به حسابش واریز کنند. ولی دستار بندان، ملت را بدون شام و ناهار و خصوصاً بدون آفتابه رها کرده‌اند! دلائل قیام دولتی 22 خرداد، یعنی دیروز، هم همین بود. باید تور جدیدی به راه انداخت، و هتل پنج ستاره دیگری برای ملت ایران در نظر گرفت. به همین دلیل بود که آن عضو «خانواده شریف موسوی خوئینی‌ها» در تظاهرات زنان شرکت کردند! حتی جرج بوش که قرار بود از طریق تله کنفرانس با نخست وزیر عراق گفتگوئی داشته باشد، به دلیل بی‌نتیجه ماندن قیام خونین و دولتی 22 خرداد، سراسیمه عازم بغداد شد تا ببیند، فدائیان الزرقاوی آفتابة کافی برای طهارت در اختیار دارند یا خیر؟

1 نظردهید:

At ۳:۲۷ بعدازظهر, Blogger saye said...

Kheyli tond raftid. haghayegh dar neweshtetan moj mizanad, wali natije?

 

ارسال یک نظر

<< بازگشت