یکشنبه، تیر ۰۴، ۱۳۸۵

Posted by Picasa
کلاه مخملی‌ها و «مبارزه سیاسی»
...
در مورد پریشانگوئی‌های کسانی که در شرق، و به ویژه در غرب، در مورد «استقبال ایرانیان از دین اسلام» قلم فرسائی می‌کنند، پیشتر این مسئله را مطرح کرده بودم که، کدام ملتی چنین استقبالی از تحقیر می‌کند؟ مویس لومبارد مورخ فرانسوی می‌گوید، «مبارزات مسلحانه ایرانیان علیه اشغالگران عرب، بیش از سه قرن به طول انجامید». و امروز نیز شاهدیم که مقاومت فرهنگی ملت ایران در برابر توحش اسلام همچنان ادامه دارد. ولی بازماندگان «اسلام و مسلمین» پای در حاکمیت دارند.

حضور فعال بردگان و بندگان زور و تحقیر، در عرصة سیاست ایران دهه‌ها است که ادامه دارد. صاحبنظران در علم روانکاوی معتقدند، زور پرستان، اگر قدرت یابند، دیگران را بندة خود می‌خواهند. و این انتخاب استعمار برای حاکمیت در ایران است. بردگانی که به برکت حمایت استعمار قدرت را به دست می‌گیرند و ملت را به بردگی می‌کشانند.

«آفتاب نیوز» مورخ 4 تیرماه، از بگومگوی دو گروه تیغ‌کش بازار، یعنی مؤتلفه و فدائیان اسلام، بر سر ترور حسنعلی منصور، نخست وزیر سابق ایران، خبر می‌دهد. کلاه مخملی‌ها هنوز بر این باورند که ترور حسنعلی منصور، عملی در خور تحسین بوده، و هریک سعی دارد این جنایت را به حساب گروه خود بگذارد: «به دنبال چاپ مطلبی در نشریه "شما" ارگان موتلفه که در آن ترور"حسنعلی منصور" در سال 43 را به این حزب نسبت داده بود و ادعای فدائیان اسلام در این باره را رد کرده بود»، محمدمهدی عبد خدائی، دبیرکل جمعیت فدائیان اسلام، ‌ افاضاتی هم کرده‌اند. این جمعیت ـ که همه می‌دانیم فدائی کدام سفارتخانه‌ است ـ اظهار داشته که روش این ترور، «روش» فدائیان اسلام بوده! این نخستین بار است که کسی از آدمکشی تحت عنوان «روش» نام می‌برد! و امروز در ایران،‌ عرصه سیاست و فرهنگ به دست جنایتکارانی افتاده که جنایت را «روش» به‌شمار می‌آورند. ولی تفاوت عمده این گروه با گروه‌های دیگر این است که اینان در ارتباط مستقیم با دستاربندان مزدور استعماراند. و برای حفظ منافع اربابان، فتوای جنایت می‌گیرند که جنایت‌های‌شان «حلال» باشد.

دبیرکل این جمعیت، خود به تنهائی یک اسلام است. چرا که، هم «محمد و مهدی» است، هم «عبد خدائی»! در هر حال این «مجموعه اسامی» به خبرنگار سیاسی آفتاب گفته: «درست است که فدائیان اسلام در سال 34 و به دنبال اعدام شهید نواب صفوی متلاشی شد اما ترور منصور ادامه روش مبارزاتی فدائیان بود.»


دبیرکل کلاه مخملی‌ها در این رابطه می‌افزاید:

«فدائیان اسلام از بدو تاسیس به دنبال براندازی رژیم پهلوی بودند و برای این منظور روش از بین بردن سران حکومت را پیشه کرده بود.
»

وقتی حسنعلی منصور توسط کلاه مخملی‌های استعمار ترور شد، جانشین وی کسی جز هویدای منفور نبود. و طی 13 سال نخست وزیری هویدا، فدائیان اسلام گویا فراموش کرده بودند که می‌باید در پی براندازی «سران حکومت» باشند. چرا؟

به دو دلیل. نخست آنکه هویدا، نماد حقارت و بندگی بود و به دلیل خصوصیات بندگی، غلامی و بردگی که ویژه امثال اوست، در محمدرضا پهلوی، ایجاد حقارت نمی‌کرد. حقارتی که «اعلیحضرت» در برابر اشراف و نجبا احساس می‌کرد و نمی‌توانست به هیچ ترتیبی آنرا جبران کند. محمدرضا پهلوی، فرزند رضا میرپنج بود و این واقعیت با نابود کردن فرمانفرما‌ها و بختیارها تغییری نمی‌کرد. هویدا از نوادری بود که برتری «اعلیحضرت» بر آنان مسلم شده بود.

دلیل دیگر، تعلق هویدا به مذهب بهائیت بود. نفرت ملت ایران از هویدا، با هیاهوی دستاربندان می‌توانست به نفرت از بهائیان تبدیل شود. و مزدوری جان نثاری چون هویدا را به بهائیان ایران نسبت دهند. و از این راه، به تبلیغات ضدبهائی دستار بندان شیعه نیز دامن ‌زنند. دوام 13 ساله هویدا در پست نخست وزیری، از همین رو امکان پذیر شد. موجودیت هویدا برای محمدرضا پهلوی مفید بود و هم به درد استعمار می‌خورد. به همین دلیل بود که «مؤتلفه و فدائیان اسلام» هیچ مشکلی با امیرعباس هویدا نداشتند. و دیگر از «روش» معروف خود دست کشیده بودند! ولی نه به این دلیل که «روش»، یعنی جنایت، بد بوده، بلکه به این دلیل که سفارتخانة استعمار، فرمان «مبارزة سیاسی» ایشان را صادر نکرده بود. «مبارزة سیاسی» در ایران معمولاً از طریق جنایت صورت می‌گیرد و مزدوران استعمار چنان عمل کرده‌اند که تنها مسیر ممکن برای «مبارزة سیاسی» جنایت باشد. به همین دلیل دبیرکل کلاه‌مخملی‌ها، با افتخار، ضمن تأئید جنایت توسط اعضای موتلفه، «روش مبارزه سیاسی» را هم تدریس می‌فرمایند:
«[... ] ترور منصور هم در ادامه روش‌های مبارزاتی فدائیان اسلام بود و در مبارزه سیاسی روش اهمیت دارد [...] زیرا اگر چه ترور منصور به دست اعضای مؤتلفه صورت گرفت اما انجام دهندگان این عمل، یاران نواب صفوی بودند که شیوة او را ادامه می‌دادند.»هیئت موتلفه،‌ گروه آدمکش‌هائی است که رسماً از سوی روح الله خمینی در سال 43 مورد تأئید قرار گرفت. برای اینکه بدانید در «اسلام»، جنایت وقتی در راه خدمت به زور باشد، از مصادیق لهو و اسراف نیست و جایز می‌شود. آنچه جایز نیست، فعالیت‌هائی است که به دستاربندان و اربابان درون و برون مرزی‌شان منفعتی نمی‌رساند. مثل چهارشنبه سوری و نوروز! اولی «خرافه» است، دومی هم اخیراً «محمدی» شده، چون علی‌خامنه‌ای چنین اراده کرده‌اند. و البته چه کسی می‌تواند اسلام و محمد را به زیر سوال برد؟ اسلام دین عدالت است. در وبلاگ دیروز قسمتی از این عدالت را تشریح کردم،‌ فردا می‌پردازیم به قسمت دیگری از همین عدالت!

0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت