آی دزد!
...
بالاخره تیم فوتبال رایش سوم ـ که با هزار مذاکره و حق حساب خود را به یک چهارم نهائی رسانده بود ـ توسط تیم موسولینی حذف شد، تا آنجلا مرکل بفهمد دنیا دست کیست! دارودستة مرکل پنداشته بودند، فوتبال حکومتی است؛ نمیدانستند که فوتبال متعلق به فیفا است، «فدراسیون مافیای جهانی»، و فیفا خودش دولت تعیین میکند. در همین راستا، به دلیل دخالت دولت در امور فدراسیون فوتبال یونان، «فیفا»، تیم فوتبال یونان را از حضور در مسابقات جهانی محروم کرده است! تا دولت یونان احترام به «فیفا» را فراموش نکرده، به مقدسات مافیا اهانت روا ندارد. این را جهت اطلاع کلاه مخملیها مینویسم که ناغافل فرمان «خصوصی سازی فدراسیون فوتبال» را به امضاء رهبر فرزانه نرسانند، چرا که «فیفا» شوخی ندارد، حکومت «قسط و سهام عدالت» ساقط خواهد شد و نوچههای سردار اکبر در تبعید، از دانشگاهها و دیگر مراکز پژوهشهای «نوچه پروری» اخراج شده، نان حقوق بشریهای داخلی نیز آجر می شود.
دیروز، فهمیدم که چندین و چند مقالهای که در باب «تعریف مفاهیم» نوشتم، موثر واقع شده! در «گردهمائی برای دفاع از حق تجمع»، خانم شیرین عبادی ـ که بین دموکراسی و اسلام تضادی نمیبیند ـ اعلام داشت، «دموکراسی تعریف دارد!» و تعریفی هرچند کشکی، از دموکراسی ارائه کردهاند. باز هم جای بسی سپاسگزاری است! ولی در همین گردهمائی، یکنفر دیگر به نام پروین اردلان، هرچه شیرین عبادی رشته بود پنبه کرد. خانم اردلان، که مانند بقیه «آزادیخواهان سبزهمیدان» در یک دست موبایل و در دست دیگر چرتکه دارند، «هزینه» حضور «آقارضا لوکزامبورگ» هزارة سوم را محاسبه کرده، صورت حساب را تحویل ملت ایران دادهاند. ایشان با اشاره به بازداشت عضو خانواده «شریف» خوئینیها فرمودهاند: «حالا همسر و خانوادة آقای موسوی باید هزینه حضور این مرد آزاداندیش را بپردازند ... » البته، خانم اردلان، به حسابگریهای پیش پا افتاده و بازاری متداول اکتفا نکردهاند. ایشان علاوه بر تأکید بر «آزاداندیشی» مستر پرزیدنت دفتر تحکیم وحدت، میزان «آزاد اندیشی» خود را نیز بر ملا کرده فرمودند: [...] شاید برای این است که آقایان دیگر در چنین تجمعاتی به حمایت ما زنان نیایند.» هیچکس به این خانم «آزاد اندیش» نگفته، کسی که هنوز خود را تحتالحمایة حاج آقا میبیند، با آزادی و آزاداندیشی چه ارتباطی میتواند داشته باشد؟ احتیاج به «حمایت آقایان» دارید؟ بنشینید در اندرونی حاج آقا مؤتلفه، چرا به خیابانها میآئید، که منظرة خیابان هم خراب شود؟ تجمع کردهاید که «آقایان» حمایتتان کنند؟ اینکه دیگر احتیاج به تجمع ندارد، طبق قوانین اسلام، سرکار و دیگر خانمها، به عنوان مهجور و صغیر، تحتالحمایه به شمار میروید، این «حق و حقوق» را موسی و عیسی و محمد به زنان اهدا کردهاند، مگر«حقوق زن در اسلام» را نمیشناسید؟ مگر با حدیث و روایت، «تاریخ» حق و حقوق زنان در ادیان ابراهیمی را خاتمی و شرکاء برایتان نقل نکردهاند؟ وقتی در مملکتی، سلیمی نمینها، با استناد به اسطوره، «مورخ» میشوند، پروین اردلانهای محبوس در سیاهچال اسارت، نیز «آزادیخواه» خواهند شد!
همة امور یک مملکت از انسجام برخوردار است، نه تنها، فعلة سرداراکبر در اروپا، «اوپوزیسیون» شدهاند، «شرق»، ارگان ملی ـ مذهبی های آمریکا در ایران هم مهر هخامنش به دلش افتاده و در صفحة اول عکس یک لوح گلی چاپ کرده و تیتر زده: «تهدید میراث کوروش از سوی اسرائیل!» و با این تیتر نه دو نشان، که چندین نشان میزند. نخست آنکه، با در نظر گرفتن شرایط ایران، هر کس چشمش به صفحه نخست، رسانة «تحجر ـ توحش» میافتد، چپاول میراث کوروش را به حساب یهودیان میگذارد، و از این رهگذر، یهودستیزی تقویت شده، منظور استعمار غرب تامین میشود. یعنی یک جهان «پیشرفتة اسلام» مانند پاکستان، عربستان، ایران، سودان و ... در برابر «جهان کفر» صف آرائی میکند، تا صاحبان صنایع نظامی غرب بتوانند تولیدات خود را به فروش رسانده، «سهام عدالت» توزیع کنند.
هدف دوم این تیتر، پایمال کردن حقوق زنان ایران است! ارگان فکل کراواتیهای بازار، فراموش کرده که نوادة کوروش حی و حاضر در فعالیتهای تعریف دموکراسی حضور دارد و اگر کوروش ارث و میراثی داشته باشد، به نوادهاش، سرکار خانم عبادی میرسد، که وکیل هستند، و احتیاجی به قیمومت اهالی «شرق» ندارند! ولی مهمترین هدف تیتر «شرق»، پنهان کردن غارت واقعی میراث کوروش، یعنی، چپاول ملت ایران است که، در سرمقاله، به آن پرداخته شده! شرق آن لاین امروز، مصداق همان دزدی است که انگشت اتهام به سوی دیگری ـ اسرائیل ـ گرفته و فریاد آی دزد سر داده. حال آنکه در سرمقاله، به مداحی چپاول ملت ایران پرداخته.
در این مقاله «عالمانه»، آقای لیلاز با تأئید و تکریم از «فرمان مقام معظم رهبری» در باب خصوصی سازی، «تولید ناخالص داخلی ایران» را با هلند مقایسه کرده و این نتیجه گیری را کردهاند که تولید ناخالص داخلی ایران «از کشور کوچکی چون هلند کمتر است!» نه تعجب نکنید، «اقتصاددان کلاه مخملیها» از داخل حجره با یک دست منسوجات زرع میکند و با دست دیگر مقاله مینویسد. برای همین است که گز نکرده بریده! جناب لیلاز پنداشته هر کشوری به اندازة مساحتاش تولید ناخالص داخلی دارد! چه اشکالی دارد، وقتی قلم در کف دشمن است، کسانی «صاحبنظرو صاحبقلم» میشوند که به وسعت نادانیاشان مینویسند، چرا که ما قدر دانششان را نمیدانیم! به همین دلیل است که غارت آشکار ملت ایران را «بزرگترین گامها در جهت اصلاح ساختار اقتصادی کشور می نامند!»
البته، آقای لیلاز، خصوصی سازی بدون پیش شرط را هم نمیپذیرند، خیر! ایشان خصوصی سازی را به این شرط میپذیرند که ملت ایران در دو مرحله «غارت» شود. نخست، صنایع و بانکها از ورشکستگی بیرون آیند ـ منظورشان از طریق پرداخت «سوبسید» از سوی دولت مهرورزی است ـ سپس، صنایع و بانکها به کلاه مخملیها واگذار شود تا پس از حیف و میل سوبسیدها اعلام ورشکستگی کنند! اگر اشتباه نکنم، این همان «اقتصاد توحیدی» پرزیدنت بنی صدر باید باشد! و البته شرکتهای نفتی در این بحث شیرین اقتصادی، بیشتر مد نظر است. همان نفتی که بعضی شوت و پرتها می پندارند مصدق ملی کرده! باید به فکل کراواتیهای بازار تهران یادآور شویم که غارتگر میراث کوروش، همان مصدق است نه اسرائیل!
دیروز، فهمیدم که چندین و چند مقالهای که در باب «تعریف مفاهیم» نوشتم، موثر واقع شده! در «گردهمائی برای دفاع از حق تجمع»، خانم شیرین عبادی ـ که بین دموکراسی و اسلام تضادی نمیبیند ـ اعلام داشت، «دموکراسی تعریف دارد!» و تعریفی هرچند کشکی، از دموکراسی ارائه کردهاند. باز هم جای بسی سپاسگزاری است! ولی در همین گردهمائی، یکنفر دیگر به نام پروین اردلان، هرچه شیرین عبادی رشته بود پنبه کرد. خانم اردلان، که مانند بقیه «آزادیخواهان سبزهمیدان» در یک دست موبایل و در دست دیگر چرتکه دارند، «هزینه» حضور «آقارضا لوکزامبورگ» هزارة سوم را محاسبه کرده، صورت حساب را تحویل ملت ایران دادهاند. ایشان با اشاره به بازداشت عضو خانواده «شریف» خوئینیها فرمودهاند: «حالا همسر و خانوادة آقای موسوی باید هزینه حضور این مرد آزاداندیش را بپردازند ... » البته، خانم اردلان، به حسابگریهای پیش پا افتاده و بازاری متداول اکتفا نکردهاند. ایشان علاوه بر تأکید بر «آزاداندیشی» مستر پرزیدنت دفتر تحکیم وحدت، میزان «آزاد اندیشی» خود را نیز بر ملا کرده فرمودند: [...] شاید برای این است که آقایان دیگر در چنین تجمعاتی به حمایت ما زنان نیایند.» هیچکس به این خانم «آزاد اندیش» نگفته، کسی که هنوز خود را تحتالحمایة حاج آقا میبیند، با آزادی و آزاداندیشی چه ارتباطی میتواند داشته باشد؟ احتیاج به «حمایت آقایان» دارید؟ بنشینید در اندرونی حاج آقا مؤتلفه، چرا به خیابانها میآئید، که منظرة خیابان هم خراب شود؟ تجمع کردهاید که «آقایان» حمایتتان کنند؟ اینکه دیگر احتیاج به تجمع ندارد، طبق قوانین اسلام، سرکار و دیگر خانمها، به عنوان مهجور و صغیر، تحتالحمایه به شمار میروید، این «حق و حقوق» را موسی و عیسی و محمد به زنان اهدا کردهاند، مگر«حقوق زن در اسلام» را نمیشناسید؟ مگر با حدیث و روایت، «تاریخ» حق و حقوق زنان در ادیان ابراهیمی را خاتمی و شرکاء برایتان نقل نکردهاند؟ وقتی در مملکتی، سلیمی نمینها، با استناد به اسطوره، «مورخ» میشوند، پروین اردلانهای محبوس در سیاهچال اسارت، نیز «آزادیخواه» خواهند شد!
همة امور یک مملکت از انسجام برخوردار است، نه تنها، فعلة سرداراکبر در اروپا، «اوپوزیسیون» شدهاند، «شرق»، ارگان ملی ـ مذهبی های آمریکا در ایران هم مهر هخامنش به دلش افتاده و در صفحة اول عکس یک لوح گلی چاپ کرده و تیتر زده: «تهدید میراث کوروش از سوی اسرائیل!» و با این تیتر نه دو نشان، که چندین نشان میزند. نخست آنکه، با در نظر گرفتن شرایط ایران، هر کس چشمش به صفحه نخست، رسانة «تحجر ـ توحش» میافتد، چپاول میراث کوروش را به حساب یهودیان میگذارد، و از این رهگذر، یهودستیزی تقویت شده، منظور استعمار غرب تامین میشود. یعنی یک جهان «پیشرفتة اسلام» مانند پاکستان، عربستان، ایران، سودان و ... در برابر «جهان کفر» صف آرائی میکند، تا صاحبان صنایع نظامی غرب بتوانند تولیدات خود را به فروش رسانده، «سهام عدالت» توزیع کنند.
هدف دوم این تیتر، پایمال کردن حقوق زنان ایران است! ارگان فکل کراواتیهای بازار، فراموش کرده که نوادة کوروش حی و حاضر در فعالیتهای تعریف دموکراسی حضور دارد و اگر کوروش ارث و میراثی داشته باشد، به نوادهاش، سرکار خانم عبادی میرسد، که وکیل هستند، و احتیاجی به قیمومت اهالی «شرق» ندارند! ولی مهمترین هدف تیتر «شرق»، پنهان کردن غارت واقعی میراث کوروش، یعنی، چپاول ملت ایران است که، در سرمقاله، به آن پرداخته شده! شرق آن لاین امروز، مصداق همان دزدی است که انگشت اتهام به سوی دیگری ـ اسرائیل ـ گرفته و فریاد آی دزد سر داده. حال آنکه در سرمقاله، به مداحی چپاول ملت ایران پرداخته.
در این مقاله «عالمانه»، آقای لیلاز با تأئید و تکریم از «فرمان مقام معظم رهبری» در باب خصوصی سازی، «تولید ناخالص داخلی ایران» را با هلند مقایسه کرده و این نتیجه گیری را کردهاند که تولید ناخالص داخلی ایران «از کشور کوچکی چون هلند کمتر است!» نه تعجب نکنید، «اقتصاددان کلاه مخملیها» از داخل حجره با یک دست منسوجات زرع میکند و با دست دیگر مقاله مینویسد. برای همین است که گز نکرده بریده! جناب لیلاز پنداشته هر کشوری به اندازة مساحتاش تولید ناخالص داخلی دارد! چه اشکالی دارد، وقتی قلم در کف دشمن است، کسانی «صاحبنظرو صاحبقلم» میشوند که به وسعت نادانیاشان مینویسند، چرا که ما قدر دانششان را نمیدانیم! به همین دلیل است که غارت آشکار ملت ایران را «بزرگترین گامها در جهت اصلاح ساختار اقتصادی کشور می نامند!»
البته، آقای لیلاز، خصوصی سازی بدون پیش شرط را هم نمیپذیرند، خیر! ایشان خصوصی سازی را به این شرط میپذیرند که ملت ایران در دو مرحله «غارت» شود. نخست، صنایع و بانکها از ورشکستگی بیرون آیند ـ منظورشان از طریق پرداخت «سوبسید» از سوی دولت مهرورزی است ـ سپس، صنایع و بانکها به کلاه مخملیها واگذار شود تا پس از حیف و میل سوبسیدها اعلام ورشکستگی کنند! اگر اشتباه نکنم، این همان «اقتصاد توحیدی» پرزیدنت بنی صدر باید باشد! و البته شرکتهای نفتی در این بحث شیرین اقتصادی، بیشتر مد نظر است. همان نفتی که بعضی شوت و پرتها می پندارند مصدق ملی کرده! باید به فکل کراواتیهای بازار تهران یادآور شویم که غارتگر میراث کوروش، همان مصدق است نه اسرائیل!
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت