چهارشنبه، تیر ۲۱، ۱۳۸۵

«شکم آزاد!»
...
«شکم آزاد»، مانند شکم انسان، هیچ منطق و خرد انسانی نمی‌شناسد. ولی تفاوت «شکم آزاد» با شکم فرد این است که «شکم آزاد»، شکم همه افراد است و خواسته‌های همه را نیز بازتاب می‌دهد. به عبارت دیگر، «شکم آزاد»، یک «تصویرمطلق» است که همه نوع کلام در آن ذخیره شده، و هر گاه لازم باشد، کلام مطلوب از آن بیرون می‌پرد. گفتیم که متخصصان هدایت افکار عمومی، معتقدند در تبلیغات سیاسی، برتری تصویر بر کلام به این دلیل است که الزام رعایت هیچ نظم و قانونی در تصویر وجود ندارد. تصاویر می‌تواند به دلخواه، نگاه بیننده و در نتیجه ذهن او را هدایت کند. به همین دلیل بهترین شیوة تبلیغات بر استفاده از «تصویر مطلق» تکیه دارد. ولی «تصویر مطلق» چیست؟ «تصویر مطلق»، فردی است که در رسانه‌ها هیچ کلام ویژه‌ای از خود ندارد، و هر کلامی را می‌توان به او نسبت داد. به عبارت دیگر، «تصویر مطلق» فردی است که کلام تمامی گروه‌های اجتماعی را می‌توان در کلامش یافت.

«میکائیل باکتین»، نظریه‌پرداز پرآوازة روس، معتقد است که، گویش‌ها بازتاب تعلق طبقاتی، سیاسی، اجتماعی و عوامل درونی‌اند. و «گویش فردی» در هیچ چارچوبی، نمی‌تواند همزمان بازتاب کلام همة طبقات و گروه‌های سیاسی اجتماعی باشد. و اگر چنین ویژگی‌ای در گویش کسی باشد مسلماً یا «روان‌پریش» است، یا شارلاتان. ولی ایندو پدیده، همزمان در کلام اکبرگنجی مشاهده می‌شود. طی چند روزی که «کاروان استعمار» به راه افتاده، رسانه‌های غرب، و به ویژه بی‌بی‌سی، که 27 سال پیش رهبر انقلاب به ایران صادر کرد، در نقش لوطی ظاهر شده سعی بر آن دارند که تمامی مطالبات مخالفان حکومت ایران در داخل و خارج را از دهان اکبر گنجی به گوش جهانیان برسانند! به این ترتیب، مطالبات همة مخالفان در داخل و خارج ایران، در اختیار «پیشوای نوین» قرار گرفته و مخالفان حکومت، از نظر فرهنگی به اصطلاح خلع سلاح شد‌ه‌اند. چرا که مطالبات هر گروه سیاسی در واقع «سلاح فرهنگی» اوست. عواقب این «خلع سلاح» بیشرمانه این است که از این پس، هرکه از هر چه سخن بگوید، کلامش در امواج کلام اکبرگنجی غرق می‌شود.

این ترفند البته جدید نیست، و متخصصان هدایت افکار عمومی از این شیوه‌ها آگاهند، و رسانه‌ها را در اجرای این مهم یاری می‌رسانند. پس از آنکه رادیو فردا اکبرگنجی را یک «دموکرات مسلمان» جلوه داد که از بن‌لادن‌ها و ملاعمرها تبری جسته، و با حسینعلی منتظری، سروش و ... «پیام‌آور صلح» شده است، نوبت به بی‌بی‌سی رسید. در بنگاه «خبرپراکنی» بی‌بی‌سی، قرار شد کلام اکبر گنجی، بازتاب مطالبات «مسلمانان دموکرات» باشد! یعنی تکرار همان مهملات خمینی، که آزادی و استقلال و... همه چیز را، البته در چارچوب اسلام، می‌خواست. و به این ترتیب در هر رسانه اکبر گنجی تصویر دلخواه همان رسانه شده. البته در لندن، نسیم «دموکراسی اسلامی» استاد اکبر قبل از ورود وزیدن گرفته بود. خواهش تمنا‌های آشکار همراه با تهدید‌های ضمنی، گروهی را به مرخصی اجباری فرستاد و گروهی را ناچار به حضور در مراسم سخنرانی استاد اکبر نموده. بالاخره وقتی در لندن باشید، باید بدانید که بیرون از خانه، از نیش چاقوی گروه‌های حکومتی: «دانشجویان ممتاز و استادان فرهیخته» در امانید!

بله می‌گفتم که نسیم «دموکراسی اسلامی»، چند روز قبل از حضور «جلاد» در لندن شروع به وزیدن کرده بود. و در این راستا، از وبلاگ‌های تمجید و تحسین، تا وبلاگ‌های «لجن پراکنی، نسق‌کشی و انتقامی»، همه و همه در کار بودند تا جلاد استعمار را به ایرانیان حقنه کنند! البته میزان موفقیت اینبار به درک ایرانیان بستگی دارد، چرا که یکبار «آزادی و استقلال» را در «جمهوری اسلامی» تجربه کرده‌اند، و نیات استعمار غرب را به خوبی می‌شناسند و می‌دانند که «شعار»، هر چند فریبنده باشد، نتیجه ملموس در چار چوب اسلام، ‌جز فاجعه هیچ نخواهد بود. چرا که شعار هیچ ضمانت اجرائی ندارد وهیچ تعهدی را نیز برای شعار دهنده ایجاد نمی‌کند. در واقع دور چرخاندن اکبر گنجی از این شهر به آن شهر، و ثبت «مطالبات مخالفان» به نام وی، در رسانه‌های بیگانه و سایت‌های «مستقل»، ماهیت اکبر گنجی را، به عنوان عامل سیاست استعمار، تغییر نمی‌دهد. همانگونه که در دورة پهلوی دوم «سوابق درخشان» روح‌الله خمینی به عنوان عامل سیاست استعمار برای بسیاری از ایرانیان شناخته شده بود و دیدیم که پس از ارسال خمینی به ایران، دنیا به کام استعمار شد. اینبار نیز، هدف از علم کردن اکبر گنجی فراهم آوردن زمینه شورش در ایران است. چرا؟ به دلیل آنکه شورش هرگز به گروه‌های مخالف و ضد استبداد فرصت ابراز وجود نخواهد داد.

شورش و آشوب همواره با هم‌یاری سرویس‌های امنیتی به راه می‌افتد، و هدف آن، چون نمونة شورش سال 57، صرفاً ابتر کردن گروه‌های ضد استبداد است و نه گروه‌های مخالف. گروه‌های ضد استبداد، همان گروه‌هائی هستند که استعمار حضورشان را بر نمی‌تابد. در هر آشوب و شورشی، تنها گروهی که آسیب می‌بیند، همین گروه است. اینجاست که به «فواید شورش» پی می‌بریم! و متوجه می‌شویم چرا در ایران شرایط باید همواره در مرز شورش حفظ شود، تا مبادا گروه‌های ضد استبداد فرصت یافته و پای در صحنة سیاست کشور گذارند! هر شورش، همزمان به معنای تضعیف و تخریب گروه‌های ضد استبداد، و تقویت استبداد نوین و تازه نفس است. در این راستا است که می‌توان تحریک افکار عمومی در داخل و خارج ایران را تجزیه و تحلیل کرد. در درون مرزها، دولت عامداً به تحریک افکار عمومی پرداخته، و در خارج این «شیوة مقدس» را رسانه‌های غربی بر عهده گرفته‌اند. به این دلیل است که ملت ایران باید همزمان شاهد حضور سعید مرتضوی در سازمان رسوای ملل و خیمه زدن اکبر گنجی ـ و دیگر فعلة حاکمیت ـ بیرون در مسجد استعمار در نیویورک باشد. در این تئاتر، ابتکار عمل را اروپا و آمریکا به دست گرفته‌اند تا انتخاب ملت ایران را به دو گزینة استعماری در چارچوب اسلام محدود کنند. تنها با آگاهی از این توطئه بیشرمانه است که می‌توان از فرو افتادن در دام استبدادی نوین پرهیز کرد.

0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت