دوشنبه، مرداد ۰۲، ۱۳۸۵


مبارزان راه استعمار!
...
عارف نیوز مورخ 31 تیرماه 85، تحت عنوان «مدیر شو دکترا بگیر»، می‌نویسد:

يكي از مزاياي مديريت در شركت‌هاي خودروسازي اين است كه مي‌توانيد به راحتي و با استفاده از بودجة كشور، مدارج عالي تحصيلي را به سرعت طي نمائيد. [...] چندي پيش [...] مدير عامل معزول شركت سايپا با پوشش يكي از دانشكده‌هاي «علميـ كاربردي» استان سمنان، با يك دانشگاه استرالیایی قراردادي را منعقد كرده بود تا 30 تن از مديران اين شركت [...] موفق به دريافت دكترا شوند [...] بر اساس اين گزارش، 70 درصد از هزينة اين مدارك كه معادل 45 ميليون تومان برآورد می‌شود، به صورت نقدي پرداخت شده است. همچنين100 ميليون تومان نيز هزينه بليط، ويزا، اقامت و... شده است.

این خبر در عارف نیوز قسمتی از چپاول ملت ایران را به نمایش می‌گذارد. واقعیت این است که حکومت ایران، بر اساس برنهاده‌هائی که از زمان امیرکبیر بر سیاست کشور حاکم شده است، ناچار به اعزام گروه‌هائی به از کشور است؛ هزینة تحصیل، اقامت و مخارج دیگر را می‌پردازد، تا همین افراد در زمان بازگشت به ایران بهترین وسیله جهت چپاول ثروت‌های ملی از جانب استعمار باشند. به عنوان مثال، نجفی وزیر علوم و آموزش عالی حکومت ملایان، پس از این که با زحمت از صندلی وزارت جدایش کردند، از سوی همین حکومت، به عنوان بورسیه، به استرالیا اعزام شد، تا یک دکترای شکمی به او بفروشند، به ایران باز گردد و با عنوان «دکتر نجفی» به خدماتش در راه به ارزش گذاردن منافع استعمار ادامه دهد. در غرب، به ویژه آمریکا و کشورهای مشترک المنافع،‌ بودجه دانشگاه‌ها و مراکز تحقیق را جهان سوم تأمین می‌کند. شیوة تأمین این بودجه نیز همان اعزام دانشجو، اعزام استاد، اعزام کارمند به موسسات تحقیقات خلق‌الساعه است. به عنوان مثال، دانشجویان و «غیردانشجویان» اعزامی ایران به غرب را می‌توان به سه ردة متمایز تقسیم نمود. ردة نخست شامل دانشجویانی می‌شود که می‌توانند آنان را به بیگاری در تحقیقات بگمارند. این دسته، با حقوق کارگری، به خدمت دانشگاه‌ها در می‌آیند تا اقامتشان را سال به سال همین دانشگاه‌ها تمدید کنند. این گروه، تا زمانی که کارآئی داشته و مخارج بیمة کارفرما را افزایش ندهد، در ردة کارگری ادامه می‌دهد. افراد این گروه، حتی اگر کارآئی‌های یک استاد دانشگاه را هم داشته باشند، حقوق و مزایای‌شان همان حقوق بخور و نمیر بیگاری است. بسیارند ایرانیانی که در آمریکا هم در دانشگاه‌ها تدریس می‌کنند، و هم مشاغل دیگری نیز در کنار حرفة دانشگاهی دارند، تا بتوانند گذران زندگی کنند. جالب توجه اینجاست که، حقوق استادان دانشگاه در ایالات متحد از 1200 دلار در ماه تا 100هزار دلار در نوسان است، وحقوق انواع جهان سومی آن در همان 1200 دلار درجا می‌زند.

گروه دوم دانشجویانی هستند که پس از کسب مدرک بی‌مصرفی که جز در کشور ایران به هیچکاری نمی‌آید، ناچار به بازگشت می‌شوند. اینان به نسبت وابستگی‌ها و امکانات اجتماعی خود وارد طیف حاکمیت شده، و پست‌هائی از استادی دانشگاه تا تیترهای تشریفاتی در نهاد‌های من‌درآوردی، به این گروه اختصاص دارد. در این گروه «سعید امامی‌ها» را می‌بینیم، یعنی کسانی که مستقیماً به خدمت سرویس‌های اطلاعاتی غرب در می‌آیند تا در ساواک ایران خدماتشان را ادامه دهند.

گروه سوم شامل کارمندان اعزامی حکومت ایران به غرب می‌شود. گروهی از این «کارمندان» با هزینه‌های سرسام آور به مراکز علمی «معروف» اعزام می‌شوند، تا چند ماه، یا چند سال در این مراکز روی صندلی شکسته‌ای مخصوص استادان و محققان جهان سوم، دهن دره ‌کنند، و سپس با یک مدرک کیلوئی به ایران باز می‌گردند. به عنوان مثال امثال فاطمه حقیقت جو، با مخارج هنگفت می‌توانند به انستیوی تحقیقات آمریکا در ماساچوست، که در واقع یک مرکز وابسته به پنتاگون و ناسا است، وارد شوند. و «حق ورود» را حکومت ایران به ایالات متحد می‌پردازد تا فاطمه‌های «حقیقت‌جو» بتوانند در ایران وجهه‌ای بیابند. در این رده استادان و محققان دیگری هم قرار دارند. در رژیم گذشته، امثال امیرعباس هویدا و ارتشبد قره‌باغی را در این فهرست می‌بینیم، و در رژیم فعلی، امثال پیروز مجتهدزاده قرار دارند، که با یک لیسانس جغرافیا از دانشگاه رشت و صومعه‌صرا، توانست عاقبت در سن 50 سالگی در کشور انگلستان یک مدرک دکترا بگیرد، و در موسسه‌ای که بودجه‌اش را ملت ایران تأمین می‌کند، به ریاست برگزیده شده، و کارش نوشتن مقالات بی سرو ته و صد من یک قاز در مورد خلیج فارس و خزر باشد! از طرف دیگر، حرمسرادار جناح اصلاح طلبان، پس از فاش شدن افتضاحاتش، در انگلستان «مدرس» شده است! هر چند که زبان انگلیسی را حتماً در حد دیپلم دبیرستان هم نمی‌داند! چرا که آنچه اینان باید بدانند، همان نادانی است. و همین برای استعمار کافیست، که از علف هرزهای جامعة ایران چهره‌های «فرهیخته» بسازد، و آنان را به ملت حقنه کند. مثال دیگر این شیوة استعماری، سید حسین نصر، استاد دانشگاه جرج تاون واشنگتن است. همان محلی که با خرج و مخارج فراوان، حکومت ایران موفق شد برای «استادپونز‌ها» در آن جایزه‌ای هم دست‌وپا کند. آقای نصر به عنوان مبلغ فلسفة ارسطوئی، یکی از چهره‌های شناخته شده در ایران است. حسین نصر همان کسی است که با کمال خونسردی تاریخ را تحریف می‌کند، تا نتیجه بگیرد عرفان اسلامی است! در وبلاگ «دراویش ایران» در مورد سیدحسین نصر، عرفان و سهروردی توضیحاتی داده‌ام. سید حسین نصر همان کسی است که از شرق شناسان به دلیل اتکای شرق شناسی به شواهد تاریخی شدیداً گله‌مند است! و خواستار به رسمیت شناختن «سنت‌ها» توسط شرق شناسی شده. فواید سنت‌ها این است که بر اساس «باور» مردم شکل می‌گیرند و با وقایع تاریخی کاری ندارند. از این روست که در رسانه‌های ایران واژه «باور» مکرراً تکرار می‌شود، تا به جنگ «عقیده» به عنوان «نظر مستدل» و متکی به چارچوب علم و فلسفه بشتابد. «باورها» در جوامع جهان سوم از پایه‌های استعمارند و رسانه‌های جهان سوم وظیفه دارند واژه «باور» را به جای «عقاید» ‌بنشانند. چرا که این جایگزینی کارساز تبلیغات استعمار می‌شود.

از جمله «باورهای مفید»‌، باور مردم ایران به اهمیت جوایز نوبل و فستیوال‌های هنری و فرهنگی در مغرب زمین است. از اینرو شیرین عبادی جایزة نوبل می‌گیرد تا آن سخنرانی مضحک را در محفل نوبل ایراد کند و بعد هم بر توافق اسلام و دموکراسی تأکید نماید! از همین‌رو، با دلالی و پرداخت حق و حساب به روسای فستیوال کن در فرانسه و فستیوال‌های دیگر در اروپا، یک تیغ‌کش بازار تهران که در سن 17 سالگی به جرم چاقوکشی به زندان رفته‌، ناگهان مشمول لطف و عنایت فستیول کن قرار می‌شود و نه تنها خودش که همة اعضای خانواده‌اش از این سخاوتمندی‌ها بهره‌مند ‌شوند. فواید این جوایز در این است که محسن مخلمباف ادعا کند، نه تنها خود و خانواده‌اش 75 جایزه گرفته‌اند که شخص وی به خاطر «آزادی» در زندان بوده! و در ضمن جایزة پاراجانوف خود را نیز تقدیم «استادپونزها» نماید، ‌چرا که به زعم وی، استاد پونزها نیز در راه «آزادی» مبارزه‌ها کرده است! و این گزافه‌گوئی‌ها تنها با اتکا به «باورهای» مردم ممکن می‌شود! البته این بار توزیع جایزه از روسیه و اقمار سابقش آغاز شد،‌ تا روسیه هم از این نمد کلاهی برداشته و به قول معروف سرش بی‌کلاه نماند! هر چه باشد مخارج چشم بستن بر تهاجم نظامی به عراق را باید به روس‌ها پرداخت! شاید با این دست و دلبازی‌ها، جهت تهاجم نظامی به ایران نیز چشمانشان را ببندند! از دیگر انواع «باورهای مفید» باید به «باورضد آمریکائی بودن» اشاره کرد. این «باور نوین»، همان ناز وکرشمه آمدن «کلاه‌مخملی‌های شریک حکومت»، برای مذاکره با آمریکا است.

اخیراً، عده‌ای از ایرانیان به کاخ سفید دعوت شدند که در مورد ایران با آنان گفتگو شود! بمب‌گذار اهواز، جزو مدعوین است، فرزند عبدالرحمن برومند هم به همچنین! ایشان پس از ختم جلسه، به بی‌بی‌سی گفته‌اند: «ما از حقوق بشر می‌گفتیم ولی آن‌ها از مسئله هسته‌ای صحبت می‌کردند!» ظاهراً آمریکا از قهرمان‌سازی با زباله هنوز دست بر نداشته. و صد البته با در نظر گرفتن سوابق درخشان حاضران باید گفت کاملاً هم حق دارد! معلوم نیست فرزند عبدالرحمن برومند خود را سخنگوی کدام گروه از ایرانیان می‌داند که به کاخ سفید رفته و در مورد حقوق بشر هم صحبت کرده؟! و البته در مورد بنیاد برومند، ‌ به احترام شاپور بختیار، بهتر است حرفی به میان نیاید! از دیگر حاضران مجلس می‌توان از خانم رویا طلوعی نام برد، همان کسی که رسانه‌های حکومت ایران وی را به مقام قهرمان نائل کرده‌اند! ولی مهم‌تر از سوابق حاضرین در جلسه، سوابق درخشان غایبین همین جلسه است! اینان که به «جبهة فرصت‌طلبان حرفه‌ای» تعلق دارند، در کارنامة سیاسی‌اشان، همگی از شرکای سرکوب حکومت در ایرانند، و اکنون نقاب مخالفت با حکومت به چهرة منفور خود زده‌اند: «استاد پونزها، ‌اعضای تحکیم وحدت ـ بخوانید تحکیم وحشت ـ حاجیه خانم حقیقت‌جو نمایندة مجلس ششم ملایان،‌ و محسن سازگارا، که به خرج حکومت، به خدمت در یکی از «مراکز علمی» مشغول است، در میان غابین‌اند! و البته با این حکومت هم همه مخالف هستند! یعنی نقش مخالفان آمریکا را هم قرار است یک پاسدارسابق، ‌ یک نمایندة مجلس روضه‌خوانی در ایران، به همراه امثال سازگارا، و اعضای تحکیم وحدت ـ که از عوامل سرکوب دانشجویان در ایران بوده‌اند، یعنی اکبر عطری و علی افشاری به عهده گیرند! «مخالفانی» که همانقدر با سیاست‌های آمریکا در منطقه مخالف‌اند،‌ که خمینی مخالف بود! شاید وقت آن فرا رسیده که استعمار‌گران بدانند، ملت ایران دیگر فریب چهره‌های ساخته و پرداختة آنان را نخواهد خورد!

1 نظردهید:

At ۱۲:۲۶ بعدازظهر, Blogger saye said...

ey wal, mesle hamishe be hama tupidi

khosham miyad ke tu in 2nyaye khosh-khiyalan-e waghe-yi wa alaki, ye nafar az man ham manfi-tar hast!!

good luck

 

ارسال یک نظر

<< بازگشت