...
چندی است در رسانههای فارسی، واژة «باور» به جای واژة «عقیده» به کار میرود. دلیل این جایگزینی این است که، «باور» نیازی به استدلال، منطق و شواهد ندارد. هر کس میتواند به «باورهای» خود اتکاء داشته باشد. به عنوان مثال، باور اهل تشیع این است که، «فاطمه» دختر محمد و همسر علی بوده، چهار فرزند نیز داشته، که یکی از آنان، یعنی حسین، به زعم شیعیان، در صحرای کربلا به شهادت رسیده. شیعیان همچنین «باور» دارند که دوازده امام از نسل فاطمه و علی بودهاند. ولی اینها فقط «باورهای» شیعیان است. طبق روایات شیعیان، فاطمه حدود 2 ماه پس از مرگ پدرش از جهان رفته و هنگام مرگ 16 یا 18 سال داشته. و طبق همین روایات، محمد هنگام مرگ 63 ساله بوده. ولی در تاریخ این روایات یک غیر ممکن وجود دارد و آن موجودیت فاطمه است!
با در نظر گرفتن این امر که خدیجه، مادر فاطمه، حدود 15 سال از محمد بزرگتر بوده، با یک جمع و تفریق ساده به این نتیجه عجیب میرسیم، که خدیجه هنگام تولد فاطمه، 57 یا 59 سال داشته! ولی این امر محال، مانع از «باور» شیعیان نمیشود. چرا که به زایمان خدیجه درسن 57 سالگی هیچ اشارهای نشده! به عبارت دیگر «تاریخیت» از زندگی محمد و خدیجه حذف میشود، تا شیعیان بتوانند دوازده امام از نسل محمد و علی داشته باشند! به همین دلیل است که اسلام و مسلمین از «تاریخ» دل خونی دارند. تمام قصههای محمد، علی و فرزندانش را «تاریخ»به عنوان یک علمیت و پیوستگی، نابود میکند و «باورها» را نیز میتواند به زیر سوال برد.
«باورهائی« که دهههاست، استعمار بر آنها پای میفشارد، تا ملت ایران را در سکونی که پیامد حاکمیت اسطورهها بر روزمرة اوست نگاه دارد، و هر زمان که لازم شود، با تکیه بر همین «باورها» از مشتی شارلاتان و جنایتکار برای ملت ایران قهرمان تولید کند. دیروز، 24 ژوئیه، روزنامة شرق، ارگان «تحجر ـ توحش» ایالات متحد در ایران، در صفحة اول خود چنین تیتر زده: «گروهی از روشنفکران» تهاجم نظامی به لبنان را محکوم کردند. ولی از قضای روزگار، روشنفکران شرق همگی از عوامل سرکوب و کشتار حکومت ملایاناند! جلایی پور، جلاد مهاباد، محسن آرمین و ابراهیم یزدی، مزدوران سرویسهای اطلاعاتی آمریکا در ایران نیز جزو همین «روشنفکران» هستند! که تنها در «باور» شرقنویسان میتوانند روشنفکر تلقی شوند. چرا که سوابق درخشان آنان و اینکه در واقع چهها میکنند، از نظرها پنهان مانده! در نتیجه «شرق» آنان را روشنفکر میخواند! چرا که برای تائید «باورها» تنها باید «تاریخ» حذف شود، تا بتوان به دلخواه از جلاد، روشنفکر آفرید!
و با تکیه بر همین «باورها» است که، فردید، مغز متفکر فاشیستها در ایران اسلامی، ادعا میکند که دو نوع زمان وجود دارد: زمان ابدی، و زمان فانی! و در ادامة این مهملات میگوید، قرآن بر افلاطون و ارسطو تقدم داشته. به عبارت دیگر «استاد فردید»، شخصاً یک زمان غیر ممکن اختراع کردهاند، که آن را زمان «باقی» یا ابدی مینامند، و طبق این «زمان ابدی»، افلاطون که 25 سده پیش می زیسته، بعد از موجودیت قرآن ـ که میگویند 1400 سال قبل نازل شده ـ قرار میگیرد! زمان فانی در تفکر استاد فردید، تداوم تاریخی است، یعنی دیروز، امروز و فردا. ولی «زمان باقی» با پریروز و پس فردا مشخص میشود، به عبارت دیگر همان گسست فاشیسم است، چرا که تداوم تاریخ را نفی میکند:
بنده كتب آسماني را مقدم ميگيرم از كتب افلاطون و ارسطو حتي زماناً. كلامالله مجيد تقدم دارد نسبت به افلاطون و ارسطو حتي زماناً. اين نكته باريك است. اگر شما به زمان فاني برويد تقدم با آنهاست اما در زمان باقي اول كلام الله است. بعدش كتب يوناني [...] كلام الله پريروزي و پس فردايي است. و با كلام الله مجيد نبوت ختام ميپذيرد. پيغمبر اسلام خاتمالانبياء، است. خاتم كدام انبياء؟ انبياء پريروز و در خود قرآن و اخبار هم بارها و بارها گفته شده كه هر چه فرهنگ و تمدن اسلامي جلوتر ميرود و باصطلاح تكامل (!) پيدا مي كند. از الله دور ميشود تا جايي كه امام زمان ظهور ميكند.
این سخنان مضحک را کسی به زبان رانده که در تمام عمرش حتی یک کتاب فلسفه به رشته تحریر در نیاورده، ولی بنیاد حکمت و فلسفه حکومت ملایان به نام وی ثبت شده!
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت