...
امروز به برکت تهاجم وحشیانة اسرائیل به لبنان، عدهای به اختراعات و اکتشافات بزرگ نائل آمدهاند! مثلاً شیرین عبادی کشف کرده که چون یک میلیارد و 200 میلیون مسلمان در جهان وجود هست، اسلام با دموکراسی در تضاد نیست! چون به زعم بانو عبادی، این خیل عظیم میتواند، قرائتی از اسلام ارائه دهد که دموکراتیک هم باشد! این کشف خانم عبادی البته خیلی جدید نیست و باز میگردد به سخنرانی ایشان در هنگام دریافت نوبل و رعایت مصالح محافل نوبلی، یعنی فاشیستهای خودمان. از این کشف مهمتر، اختراع سرپرست کیهان، حسین شریعتمداری است که به جای خاتمی، افتخار تبلیغ برای حفظ منافع کوکلوکسکلانها فعلاً نصیبش شده، و روز 27 تیر ماه در عارف نیوز، از اینکه ایران در پی تهاجم نظامی اسرائیل به لبنان وارد جنگ نمیشود، ابراز تاسف کرده. شریعتمداری که مانند همة مسئولان کیهان، وظیفه اصلیاش نفسکش طلبیدن است، به شیوه استاد فردید فرهیخته، یک زمان جدید هم اختراع میکند. استاد فردید یک «زمان باقی» در فلسفة شخصی خود ساخته بود؛ هم ساکن بود و هم ابدی و هر وقت لازم میشد میتوانست، تاریخ را نفی کرده خود بجای تاریخ بنشیند! زمان اختراعی استاد فردید برای این مهم بود که استاد بتواند ادعا کند قرآن قبل از افلاطون و ارسطو بوده! به عبارت دیگر، فیلسوف والامقام ملایان به کمک اختراع خود، 1400 سال از تاریخ را در یک چشم به هم زدن حذف میکردند! ولی زمان اختراعی آقای شریعتمداری، برعکس عمل میکند و برای کش دادن به زمان به کار میرود! به کمک این اختراع که سرشار از نبوغ است، آقای شریعتمداری یک «روز» به ما ارائه میدهد که میتواند، روزها، هفتهها، ماهها و سالها به طول انجامد:
«بسياري از شواهد و قرائن حكايت از آن دارند كه «روز حادثه» نزديك است و شايد اين روز كه بلنداي آن مي تواند بيشتر از چند روز و چند هفته و چند ماه و يا سال باشد»
منظور شریعتمداری از «روز حادثه»، نابودی اسرائیل است. که به گفته وی «دولتی غصبی و بیریشه است.» خوشبختانه در ایران کسی با «تاریخ» کاری ندارد. در غیر اینصورت، شریعتمداری جرأت نمیکرد چنین مهملاتی به زبان آورد. چرا که در همسایگی ایران، دولت «من در آوردی» پاکستان را استعمار انگلیس خلق کرد، و باعث آوارگی 12 میلیون هندی از خانه و کاشانهاشان شد. ولی هیچوقت کسی از این «دولت» حرفی به میان نیاورد! دولت پاکستان چون حامی طالبان و عامل استعمار انگلیس در کشورهای مسلمان شده، قدمش روی چشم امثال آقای شریعتمداری است، چرا که بر اساس شعار استعماری «یک کشور، یک مذهب» خلق چنین دولتی، بجز ایجاد بحران و جنگ هیچ ارمغانی برای مردم منطقه نخواهد داشت. و بحران و جنگ هم، همان است که اربابان کیهان و شرق میجویند. دلیل انتشار عکس «دلربای» آقای برژینسکی در صفحة نخست شرق و انتشار چرندیاتاش نیز از همین روست. برژینسکی از شخصیتهای منفوری است که پایهریزی «اصولگرائی» اسلامی در افغانستان، و به طور کلی تروریسم اسلامی را در کارنامة پر افتخار دولتی خود دارد، و به ملی مذهبیهای ایران، یعنی گروه «تحجر توحش»، بسیار نزدیک است.
وجه تشابه برژینسکی و شریعتمداری این است که هردو بر «باورهای» دروغین تکیه دارند. برژینسکی میگوید، «آمریکا چون دموکراسی است، حامی دموکراسی هم هست.» بر اساس چنین ادعائی باید بپذیریم که کودتای آمریکا در ایران، شیلی و... حمایت از دموکراسی بوده! و هر چند پس از کودتا استبداد حاکم شده، به زعم برژینسکیها، استبداد همان دموکراسی است، چرا که آمریکا از آن حمایت کرد! اینجاست که به معجزات «باورها» پی میبریم و متوجه میشویم چرا فعلة استبداد «باور» را جایگزین «عقیده» کرده. «باور» نیازی به استدلال و شواهد و مستندات تاریخی ندارد. همه آزادند «باور» خود را داشته باشند، حتی اگر این «باورها» در تضاد با واقعیتهای تاریخی قرار گیرد! همچنان که به گفتة شریعتمداری، «ملتهاي مسلمان و بسياري از ملتهاي ديگر بر اين باورند كه در جغرافياي سياسي جهان، كشوري به نام اسرائيل وجود ندارد.» حال آنکه موجودیت اسرائیل یک واقعیت تاریخی است. با استفاده از همین «باورهای» بدون ابهام است که شریعتمداریها میتوانند برای ملتها تعیین تکلیف کرده، «وظیفه انسانی» نیز به آنان یادآوری کنند:
«با توجه به اين صورت مسئله كه كمترين ابهامي در آن نيست، محو رژيم صهيونيستي نه فقط يك تكليف ديني و ملي، بلكه يك وظيفه انساني و همگاني است كه هيچ مسلمان و انسان آزادهاي را از آن گريزي نيست.»
اینکه کشورهائی چون اسرائیل و پاکستان، دقیقاً در جوابگوئی به نوعی نیاز سیاسی ایجاد شدهاند، یک واقعیت تاریخی است، بنابراین وظیفة انسانی ملت هند هم باید «نابودی» پاکستان باشد! ولی شگرد اصلی فاشیستها همواره این بوده و هست که «جزء» را جایگزین «کل» کرده، نتیجة دلخواه را اینچنین به دست میآورند. فاشیسم با استدلال منطقی بیگانه است و همواره در مسیر حذف و نابودی آن قرار میگیرد، یعنی مسیر مرگ. به همین دلیل، شریعتمداری حل مشکلات منطقه را در نابودی مردم اسرائیل میبیند. و از آنجا که فاشیسم همواره مسیر مرگ و نابودی است، مستنداتش هم بر اساس اسطورههای مقدس است. شریعتمداریها با تکیه بر مهملات صهیونیسم، که خود ریشه در اسطورههای یهودیان دارد، از یک سو نابودی یهودیان اسرائیل را میطلبد و از سوی دیگر، با تکیه بر «اسلام» و «جهان اسلام» که تماماً تحت فرمان استعمار غرب است، داعیة جنگ «ضد استعماری» دارد:
«رژيم صهيونيستي بارها به صراحت اعلام كرده است كه داعيه «از نيل تا فرات» دارد [...]چشم طمع به بخش بزرگي از جهان اسلام دوخته و سوداي حاكميت بر بسياري از كشورهاي اسلامي ديگر- عجالتاً از نيل تا فرات- را در سر ميپروراند [...] با اين حساب كه هيچ جاي آن ناحساب نيست، حمايت همه جانبه سياسي، تداركاتي، تسليحاتي از حماس و حزب الله و اعزام نيروي رزمنده به اين جبهه، كمترين هزينهاي است كه كشورهاي اسلامي بايد براي حفظ امنيت و استقلال خود بپردازند [...]
ولی شریعتمداری در حین نفسکش طلبیدن، فراموش میکند بگوید، آنچه امروز در لبنان میگذرد، حزب الله و حماس را از قید سیاستهای ایران رهانیده، و به سوی محور جدیدی سوق میدهد! وی از آنجا که ضمیر ناخودآگاه، از طریق اشتباهات غیر ارادی، در «حرکات» و «زبان» تمایلات پنهان افراد را بروز میدهد، شریعتمداری نیز قربانی ضمیر ناخودآگاه خود شده، یادآور میشود که بهتر است کشورهای اسلامی به کمک حزب الله «نشتابند» و در انجام این مهم «کوتاهی» کنند. جمله زیر که عیناً از مصاحبة ایشان نقل میشود، نشاندهندة عمق صهیونیست ستیزی سرپرست کیهان است:
«بنابراين كوتاهي كشورهاي اسلامي در كمك مالي و تسليحاتي و اعزام نيروي رزمنده براي مقابله با صهيونيستهاي وحشي نه فقط تكليف اسلامي بلكه ابتدايي ترين وظيفه ملي و پيشپا افتادهترين اقدامي است كه دولتهاي حاكم بر اين كشورها بايستي براي حفظ استقلال كشور خود بپردازند»
اینهم از معجزات تهاجم اسرائیل به لبنان، که دست فعلة فاشیسم را در ایران اینچنین رو میکند!
«بسياري از شواهد و قرائن حكايت از آن دارند كه «روز حادثه» نزديك است و شايد اين روز كه بلنداي آن مي تواند بيشتر از چند روز و چند هفته و چند ماه و يا سال باشد»
منظور شریعتمداری از «روز حادثه»، نابودی اسرائیل است. که به گفته وی «دولتی غصبی و بیریشه است.» خوشبختانه در ایران کسی با «تاریخ» کاری ندارد. در غیر اینصورت، شریعتمداری جرأت نمیکرد چنین مهملاتی به زبان آورد. چرا که در همسایگی ایران، دولت «من در آوردی» پاکستان را استعمار انگلیس خلق کرد، و باعث آوارگی 12 میلیون هندی از خانه و کاشانهاشان شد. ولی هیچوقت کسی از این «دولت» حرفی به میان نیاورد! دولت پاکستان چون حامی طالبان و عامل استعمار انگلیس در کشورهای مسلمان شده، قدمش روی چشم امثال آقای شریعتمداری است، چرا که بر اساس شعار استعماری «یک کشور، یک مذهب» خلق چنین دولتی، بجز ایجاد بحران و جنگ هیچ ارمغانی برای مردم منطقه نخواهد داشت. و بحران و جنگ هم، همان است که اربابان کیهان و شرق میجویند. دلیل انتشار عکس «دلربای» آقای برژینسکی در صفحة نخست شرق و انتشار چرندیاتاش نیز از همین روست. برژینسکی از شخصیتهای منفوری است که پایهریزی «اصولگرائی» اسلامی در افغانستان، و به طور کلی تروریسم اسلامی را در کارنامة پر افتخار دولتی خود دارد، و به ملی مذهبیهای ایران، یعنی گروه «تحجر توحش»، بسیار نزدیک است.
وجه تشابه برژینسکی و شریعتمداری این است که هردو بر «باورهای» دروغین تکیه دارند. برژینسکی میگوید، «آمریکا چون دموکراسی است، حامی دموکراسی هم هست.» بر اساس چنین ادعائی باید بپذیریم که کودتای آمریکا در ایران، شیلی و... حمایت از دموکراسی بوده! و هر چند پس از کودتا استبداد حاکم شده، به زعم برژینسکیها، استبداد همان دموکراسی است، چرا که آمریکا از آن حمایت کرد! اینجاست که به معجزات «باورها» پی میبریم و متوجه میشویم چرا فعلة استبداد «باور» را جایگزین «عقیده» کرده. «باور» نیازی به استدلال و شواهد و مستندات تاریخی ندارد. همه آزادند «باور» خود را داشته باشند، حتی اگر این «باورها» در تضاد با واقعیتهای تاریخی قرار گیرد! همچنان که به گفتة شریعتمداری، «ملتهاي مسلمان و بسياري از ملتهاي ديگر بر اين باورند كه در جغرافياي سياسي جهان، كشوري به نام اسرائيل وجود ندارد.» حال آنکه موجودیت اسرائیل یک واقعیت تاریخی است. با استفاده از همین «باورهای» بدون ابهام است که شریعتمداریها میتوانند برای ملتها تعیین تکلیف کرده، «وظیفه انسانی» نیز به آنان یادآوری کنند:
«با توجه به اين صورت مسئله كه كمترين ابهامي در آن نيست، محو رژيم صهيونيستي نه فقط يك تكليف ديني و ملي، بلكه يك وظيفه انساني و همگاني است كه هيچ مسلمان و انسان آزادهاي را از آن گريزي نيست.»
اینکه کشورهائی چون اسرائیل و پاکستان، دقیقاً در جوابگوئی به نوعی نیاز سیاسی ایجاد شدهاند، یک واقعیت تاریخی است، بنابراین وظیفة انسانی ملت هند هم باید «نابودی» پاکستان باشد! ولی شگرد اصلی فاشیستها همواره این بوده و هست که «جزء» را جایگزین «کل» کرده، نتیجة دلخواه را اینچنین به دست میآورند. فاشیسم با استدلال منطقی بیگانه است و همواره در مسیر حذف و نابودی آن قرار میگیرد، یعنی مسیر مرگ. به همین دلیل، شریعتمداری حل مشکلات منطقه را در نابودی مردم اسرائیل میبیند. و از آنجا که فاشیسم همواره مسیر مرگ و نابودی است، مستنداتش هم بر اساس اسطورههای مقدس است. شریعتمداریها با تکیه بر مهملات صهیونیسم، که خود ریشه در اسطورههای یهودیان دارد، از یک سو نابودی یهودیان اسرائیل را میطلبد و از سوی دیگر، با تکیه بر «اسلام» و «جهان اسلام» که تماماً تحت فرمان استعمار غرب است، داعیة جنگ «ضد استعماری» دارد:
«رژيم صهيونيستي بارها به صراحت اعلام كرده است كه داعيه «از نيل تا فرات» دارد [...]چشم طمع به بخش بزرگي از جهان اسلام دوخته و سوداي حاكميت بر بسياري از كشورهاي اسلامي ديگر- عجالتاً از نيل تا فرات- را در سر ميپروراند [...] با اين حساب كه هيچ جاي آن ناحساب نيست، حمايت همه جانبه سياسي، تداركاتي، تسليحاتي از حماس و حزب الله و اعزام نيروي رزمنده به اين جبهه، كمترين هزينهاي است كه كشورهاي اسلامي بايد براي حفظ امنيت و استقلال خود بپردازند [...]
ولی شریعتمداری در حین نفسکش طلبیدن، فراموش میکند بگوید، آنچه امروز در لبنان میگذرد، حزب الله و حماس را از قید سیاستهای ایران رهانیده، و به سوی محور جدیدی سوق میدهد! وی از آنجا که ضمیر ناخودآگاه، از طریق اشتباهات غیر ارادی، در «حرکات» و «زبان» تمایلات پنهان افراد را بروز میدهد، شریعتمداری نیز قربانی ضمیر ناخودآگاه خود شده، یادآور میشود که بهتر است کشورهای اسلامی به کمک حزب الله «نشتابند» و در انجام این مهم «کوتاهی» کنند. جمله زیر که عیناً از مصاحبة ایشان نقل میشود، نشاندهندة عمق صهیونیست ستیزی سرپرست کیهان است:
«بنابراين كوتاهي كشورهاي اسلامي در كمك مالي و تسليحاتي و اعزام نيروي رزمنده براي مقابله با صهيونيستهاي وحشي نه فقط تكليف اسلامي بلكه ابتدايي ترين وظيفه ملي و پيشپا افتادهترين اقدامي است كه دولتهاي حاكم بر اين كشورها بايستي براي حفظ استقلال كشور خود بپردازند»
اینهم از معجزات تهاجم اسرائیل به لبنان، که دست فعلة فاشیسم را در ایران اینچنین رو میکند!
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت