دوشنبه، مرداد ۰۹، ۱۳۸۵


به یاد مصطفی‌رحیمی
...
امروز، نهم امرداد ماه 85، سالگرد درگذشت مصطفی رحیمی است. کسی که از او به عنوان وجدان بیدار روشنفکری در ایران یاد می‌شود؛ تنها روشنفکر ایران که هرگز پای به درون دایرة قدرت ننهاد و مداح هیچ حکومتی نشد. در بهار سال 1348، هنگامی که تانک‌های ارتش سرخ برای دفاع از استالینیسم خیابان‌های شهر پراگ را به اشغال خود در آوردند، مصطفی رحیمی مقالة «بهار پراگ» را در ماهنامه «جهان نو»‌منتشرکرد،‌ و در این راه از وراجی‌های کلیشه‌ای حزب توده، چپ پادگانی و چپ‌نمایان «راه‌حسین» نهراسید. اینگونه بود که در سال 57، هنگامی که مزدوران داخلی و برون‌مرزی استعمار، همراه با سوداگران بازار و دین فروشان حوزه، رهائی ملت ایران را در زنجیر اسلام خواستار شدند، هنگامی که بنی‌صدرها، قطب زاده‌ها و هاشمی‌ها، آمادة چپاول اموال ملی ایرانیان می‌شدند، مصطفی رحیمی تنها کسی بود که رسماً با شعار اسارت‌بار «جمهوری اسلامی» مخالفت کرد و در مقاله معروف «چرا با جمهوری اسلامی مخالفم؟»، که در 25 دی‌ماه در روزنامة آیندگان منتشر شد، به تضاد بنیادین دین و جمهور اشاره کرد.

از آنروز، تا روزی که محمولة استعمار در فرودگاه مهرآباد «تخلیه» شد، ملت فرصتی برای اندیشیدن نیافت. مزدوران شورای «انقلاب»، که امروز بازماندگان‌شان مدعی «آزادیخواهی» شده‌اند ـ «جبهة ملی» سوداگران استعمار، «نهضت مبارزه با آزادی»، چپ استالینیستی و پادگانی، و طمع‌کاران حرفه‌ای ـ دست در دست خام‌اندیشان به پیشواز محمولة مرگ شتافتند، تا قریب سه دهه ایران را در مرداب توحش ادیان ابراهیمی فرو افکنند.

امروز، بیش از هر روز فقدان رحیمی‌ها در فضای سیاسی ایران احساس می‌شود. امروز که صدای ملت ایران در هیاهوی رسانه‌های استعمار اینچنین به سکوت کشانده شده؛ امروز که محفل نوبل و کنگرة آمریکا، «آزادیخواه» و «روشنفکر» برای ملت ایران تعیین می‌کنند. امروز شعلة وجود رحیمی‌ها خاموش است، و به شور و شوق آزادیخواهی دیگر امیدی نیست. امروز، در ایران،‌ جای مصطفی رحیمی، بیش از همیشه خالیست.

مصطفی رحیمی متولد 1305 شمسی، تحصیلات ابتدائی و متوسطه را در نائین و اصفهان به پایان رساند. در سال 1324، پای به دانشکدة حقوق دانشگاه تهران گذارد و پس از گذراندن دورة لیسانس در رشته قضائی، دورة دکترای حقوق را در پاریس طی کرد. مصطفی رحیمی در بازگشت به میهن به کار قضاوت و مشاورت در ادارة حقوقی وزارت دادگستری پرداخت، ولی پس از آنکه به دلیل انتشار مقالة «روشنفکران ایران محکومند» ممنوع‌القلم شد، فعالیت‌هایش را به وکالت دعاوی محدود نمود.

مصطفی رحیمی از حامیان جریان معروف به «وکلای پیشرو» بود، و به ویژه زمانی که فعالان این جریان طی اعلامیه تیرماه 1356، مبارزه جهت اجرای قانون اساسی و متمم آنرا آشکارا اعلام کردند، از آنان حمایت کرد و در تشکیل «جمعیت حقوقدانان ایران»، در مهرماه همانسال، به عنوان عضو مؤسس شرکت کرد.

پس از غائلة 22 بهمن، مصطفی رحیمی در یورش ماموران ساواک به یک گرد همآئی «شب شعر» به زندان اوین برده شد. جرمش هرگز مشخص نشد! شاید جرم وی این بود که در نوشته‌هایش با جمهوری اسلامی مخالفت کرده بود! در شرافت سیاسی مصطفی رحیمی همین بس که در تمام مدتی که در زندان بود، هیچیک از کارگزاران استعمار، نه فلاسفة پسامدرن، نه کاخ‌سفید، نه انجمن قلم، و نه «آزادیخواهان» اوپوزیسیون ایران، نگران وضعیت جسمانی و روحی او در زندان اوین نشدند! در شرافت سیاسی مصطفی رحیمی همین بس که در تمامی مدتی که در زندان بود، نه مصاحبه کرد، نه اعتصاب غذا کرد و نه رسانه‌های مزدور استعمار، از بیماری علاج‌ناپذیر وی خبر دادند. چرا که، مصطفی رحیمی را استعمار به زندان فرستاده بود. و امروز نیز، در شرافت سیاسی مصطفی رحیمی همین بس، که هیچیک از «نخبگان و فرهیختگان» استعمار نتوانستند با پیام‌های مزورانة خود، روز نهم امرداد ماه 1381، سالروز مرگ رحیمی را بیالایند. یادش گرامی باد.

0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت