...
عدم پذیرش رایس، وزیر امور خارجه ایالات متحد، در بیروت، تصویب قطعنامة شورای امنیت بر علیه ایران، حضور وزیر امور خارجة فرانسه در لبنان و اظهارات هانری کیسینجر در واشنگتن پست مورخ 31 ژوئیه، ثابت میکند که سیاست استعماری «جغرافیای سیاسی شیعه» در منطقه شکست خورده و آمریکا ناچار شده به سیاست دیگری روی آورد.
قرار بود طی نشست سنت پترزبورگ، تعلیق غنیسازی اورانیوم در ایران ـ که روسیه خواستار آن است و نه آمریکا ـ مطرح شود. ولی به دلیل عدم توافق با روسیه، غرب با هدف یک رویاروئی همه جانبه، لبنان را در خط مقدم قرار داد. تهاجم ارتش اسرائیل به لبنان، مفری بود برای آمریکا و همپیمانانش، تا مرکز بحران را از ایران به لبنان منتقل سازند. احضار لاریجانی به حضور سولانا، جلاد صربستان، نیز در همین راستا بود. قرار بود مزدوران ناتو در ایران شرایط یک جنگ مطلوب را در لبنان و سپس در منطقه فراهم آورده، و از منافع آن نیز بهرهمند شوند. اخبار حاکی از واکنشهای فرضی سوریه و ایران به حملات اسرائیل ـ که در رسانههای صهیونیسم بینالملل نیز منتشر شد ـ نیز از همینجا ریشه میگرفت. ظواهر امر حاکی از آن بود که با حملة نظامی به لبنان، پولاریزاسیون حول محور «مرگ بر اسرائیل» جان تازهای در کالبد مزدوران آمریکا در ایران خواهد دمید. کیهان، ارگان کوکلوکسکلانهای آمریکا، به تکرار مهملات خمینی در اوایل براندازی 57 مشغول شد، و اطلاعات، ارگان صهیونیستهای انگلیس به مدح و ثنای مبارزة مسلمانان نشست، شرق، ارگان «تحجر ـ توحش» آمریکا نیز، بلافاصله طرح استعماری «جغرافیای سیاسی شیعه» را مطرح کرد. ولی در این گیرودار یک نکتة اساسی پنهان ماند، و آن این بود که یک سکه همیشه دو رو دارد. و اگر آمریکا و شرکایش قصد بهرهبرداری از تهاجم نظامی به لبنان را دارند، تا حکومت مزدوران خود در ایران را تقویت کنند، چین و به ویژه روسیه و هند نیز تماشاگر صحنه نخواهند بود. گواه این امر، سخنان فرماندة نیروهای مسلح ایران دال بر عدم دخالت نظامی در لبنان، حضور ناوگانهای جنگی روسیه و هند در سواحل لبنان، و جنگی است که هر روز بیش از روز پیش از کنترل ناتو و مزدورانش در منطقه خارج میشود.
تنها به دنبال شکست آمریکا و هم پیمانانش در گسترش جنگ به ایران و سوریه بود که در 8 امرداد ماه سالجاری، شورای امنیت ناچار شد، قطعنامهای را تصویب کند که در واقع خواستهای روسیه را بازتاب میدهد. در این قطعنامه از ایران خواسته شده به غنیسازی پایان دهد، و همزمان با قطعی شدن همین قطعنامه بود که مزدوران آمریکا در ایران، با قتل یک زندانی سیاسی، فرصت دیگری جهت تجدید قوا برای شبه اصلاحطلبان مزدور در داخل و خارج فراهم آودند.
همزمان با هیاهو پیرامون قتل یک زندانی، شبه اصلاح طلبان مزدور غرب نیز در حسینیة ارشاد، کانون توطئه استعمار گرد آمدند. از ابراهیم یزدی جنایتکار، تا پاسدار باقی، از سحابی، شریک بازاری جنایات تا الهة کولائی ـ که دریای خزر را ارث پدرش شمرده و وظیفهاش مخالفت با هر نوع همکاری در این منطقه بوده ـ از جانیان مجاهدین انقلاب اسلامی تا قلم به مزدهای داخلی و خارجی همگی در این مکان «معروف» حضور یافتند تا از نمد جنایات اسرائیل در لبنان، کلاهی نیز برای حاکمیت اسلامی دست و پا کنند.
ولی از همه مهمتر حضور یوشکا فیشر در تهران بود. رئیس سابق سبزهای آلمان که از صهیونیستهای به نام و «نستوه» جهان است، و در دورة وزارت خود مستقیماً از آمریکا دستور میگرفت، امروز، البته به دعوت خادمانش در مجمع تشخیص مصلحت، سرآسیمه وارد تهران شده تا از حق و حقوق دستیابی ایران به انرژی هستهای «دفاع» کند! یوشکا فیشر همان کسی است که نشست رسوای برلن را به راه انداخت، تا اراذل و اوباش مادرزاد، و مشتی خردهپای کمسواد و «فرهیخته» را به عنوان «آزادیخواه» به ملت ایران حقنه کند. آنزمان، فریاد لعن و نفرین بر علیه فیشر از سوی مزدوران غرب در رسانة کیهان برخاسته بود. ولی امروز شریعتمداری خفقان گرفته و دکان نعل وارونه را تعطیل کرده. چرا که طرح استعماری «جغرافیای سیاسی شیعه» از سوی طراحان اصلی به زیر سئوال رفته.
دیروز، هانری کیسینجر، ناچار شد به طور رسمی طرح اربابانش را پس بگیرد! کیسینجر که مانند برژینسکی، عمری را در راه جنگ افروزی در خدمت برتری طلبان سفیدپوست سپری کرده، دیروز، 31 ژوئیه در واشنگتن پست، ارگان رسمی حاکمیت آمریکا، اعلام کرد، رویای حکومت امپراطوری مذهبی ایران نمیتواند تحقق یابد! وی افزود، «ایران از رهگذر دستیابی به سلاح اتمی میکوشد به حکومتی مدرن تبدیل شود ولی افراطگرائی مذهبی مانع از این مدرنیزاسیون است.» و سرانجام هانری کیسینجر مراسم دفن افراطگرائی مذهبی را برگزار کرده گفت: «افراطگرائی مذهبی قرنها مانع تجدد مسلمانان خاورمیانه شده.» هر چند نظریهپرداز جنگپرستان دست از دستار آلودة اسلام نکشیده و هنوز «اسلامی سازگار با نظم جهانی» میطلبد، ولی همین امر که آمریکا ناچار شد در شورای امنیت، در مقابل خواستهای روسیه سر تعظیم فرود آورد، نشانگر این است که شاخه سیاسی استعمار که همزمان حکومت تهران، حزب الله، حکومت اسرائیل و شیعیان عراق را تغذیه میکند، تضعیف شده! ملاقات متکی با وزیر امور خارجة فرانسه در بیروت را در این راستا میتوان ارزیابی کرد. فرانسه همیشه عامل اجرای شاخة دوم سیاست آمریکا است. هنگامی که سیاست مبتنی بر شاخه اول شکست میخورد، فرانسه، به عنوان حامی «صلح و آزادی»، وارد صحنة سیاست جهانی میشود.
قرار بود طی نشست سنت پترزبورگ، تعلیق غنیسازی اورانیوم در ایران ـ که روسیه خواستار آن است و نه آمریکا ـ مطرح شود. ولی به دلیل عدم توافق با روسیه، غرب با هدف یک رویاروئی همه جانبه، لبنان را در خط مقدم قرار داد. تهاجم ارتش اسرائیل به لبنان، مفری بود برای آمریکا و همپیمانانش، تا مرکز بحران را از ایران به لبنان منتقل سازند. احضار لاریجانی به حضور سولانا، جلاد صربستان، نیز در همین راستا بود. قرار بود مزدوران ناتو در ایران شرایط یک جنگ مطلوب را در لبنان و سپس در منطقه فراهم آورده، و از منافع آن نیز بهرهمند شوند. اخبار حاکی از واکنشهای فرضی سوریه و ایران به حملات اسرائیل ـ که در رسانههای صهیونیسم بینالملل نیز منتشر شد ـ نیز از همینجا ریشه میگرفت. ظواهر امر حاکی از آن بود که با حملة نظامی به لبنان، پولاریزاسیون حول محور «مرگ بر اسرائیل» جان تازهای در کالبد مزدوران آمریکا در ایران خواهد دمید. کیهان، ارگان کوکلوکسکلانهای آمریکا، به تکرار مهملات خمینی در اوایل براندازی 57 مشغول شد، و اطلاعات، ارگان صهیونیستهای انگلیس به مدح و ثنای مبارزة مسلمانان نشست، شرق، ارگان «تحجر ـ توحش» آمریکا نیز، بلافاصله طرح استعماری «جغرافیای سیاسی شیعه» را مطرح کرد. ولی در این گیرودار یک نکتة اساسی پنهان ماند، و آن این بود که یک سکه همیشه دو رو دارد. و اگر آمریکا و شرکایش قصد بهرهبرداری از تهاجم نظامی به لبنان را دارند، تا حکومت مزدوران خود در ایران را تقویت کنند، چین و به ویژه روسیه و هند نیز تماشاگر صحنه نخواهند بود. گواه این امر، سخنان فرماندة نیروهای مسلح ایران دال بر عدم دخالت نظامی در لبنان، حضور ناوگانهای جنگی روسیه و هند در سواحل لبنان، و جنگی است که هر روز بیش از روز پیش از کنترل ناتو و مزدورانش در منطقه خارج میشود.
تنها به دنبال شکست آمریکا و هم پیمانانش در گسترش جنگ به ایران و سوریه بود که در 8 امرداد ماه سالجاری، شورای امنیت ناچار شد، قطعنامهای را تصویب کند که در واقع خواستهای روسیه را بازتاب میدهد. در این قطعنامه از ایران خواسته شده به غنیسازی پایان دهد، و همزمان با قطعی شدن همین قطعنامه بود که مزدوران آمریکا در ایران، با قتل یک زندانی سیاسی، فرصت دیگری جهت تجدید قوا برای شبه اصلاحطلبان مزدور در داخل و خارج فراهم آودند.
همزمان با هیاهو پیرامون قتل یک زندانی، شبه اصلاح طلبان مزدور غرب نیز در حسینیة ارشاد، کانون توطئه استعمار گرد آمدند. از ابراهیم یزدی جنایتکار، تا پاسدار باقی، از سحابی، شریک بازاری جنایات تا الهة کولائی ـ که دریای خزر را ارث پدرش شمرده و وظیفهاش مخالفت با هر نوع همکاری در این منطقه بوده ـ از جانیان مجاهدین انقلاب اسلامی تا قلم به مزدهای داخلی و خارجی همگی در این مکان «معروف» حضور یافتند تا از نمد جنایات اسرائیل در لبنان، کلاهی نیز برای حاکمیت اسلامی دست و پا کنند.
ولی از همه مهمتر حضور یوشکا فیشر در تهران بود. رئیس سابق سبزهای آلمان که از صهیونیستهای به نام و «نستوه» جهان است، و در دورة وزارت خود مستقیماً از آمریکا دستور میگرفت، امروز، البته به دعوت خادمانش در مجمع تشخیص مصلحت، سرآسیمه وارد تهران شده تا از حق و حقوق دستیابی ایران به انرژی هستهای «دفاع» کند! یوشکا فیشر همان کسی است که نشست رسوای برلن را به راه انداخت، تا اراذل و اوباش مادرزاد، و مشتی خردهپای کمسواد و «فرهیخته» را به عنوان «آزادیخواه» به ملت ایران حقنه کند. آنزمان، فریاد لعن و نفرین بر علیه فیشر از سوی مزدوران غرب در رسانة کیهان برخاسته بود. ولی امروز شریعتمداری خفقان گرفته و دکان نعل وارونه را تعطیل کرده. چرا که طرح استعماری «جغرافیای سیاسی شیعه» از سوی طراحان اصلی به زیر سئوال رفته.
دیروز، هانری کیسینجر، ناچار شد به طور رسمی طرح اربابانش را پس بگیرد! کیسینجر که مانند برژینسکی، عمری را در راه جنگ افروزی در خدمت برتری طلبان سفیدپوست سپری کرده، دیروز، 31 ژوئیه در واشنگتن پست، ارگان رسمی حاکمیت آمریکا، اعلام کرد، رویای حکومت امپراطوری مذهبی ایران نمیتواند تحقق یابد! وی افزود، «ایران از رهگذر دستیابی به سلاح اتمی میکوشد به حکومتی مدرن تبدیل شود ولی افراطگرائی مذهبی مانع از این مدرنیزاسیون است.» و سرانجام هانری کیسینجر مراسم دفن افراطگرائی مذهبی را برگزار کرده گفت: «افراطگرائی مذهبی قرنها مانع تجدد مسلمانان خاورمیانه شده.» هر چند نظریهپرداز جنگپرستان دست از دستار آلودة اسلام نکشیده و هنوز «اسلامی سازگار با نظم جهانی» میطلبد، ولی همین امر که آمریکا ناچار شد در شورای امنیت، در مقابل خواستهای روسیه سر تعظیم فرود آورد، نشانگر این است که شاخه سیاسی استعمار که همزمان حکومت تهران، حزب الله، حکومت اسرائیل و شیعیان عراق را تغذیه میکند، تضعیف شده! ملاقات متکی با وزیر امور خارجة فرانسه در بیروت را در این راستا میتوان ارزیابی کرد. فرانسه همیشه عامل اجرای شاخة دوم سیاست آمریکا است. هنگامی که سیاست مبتنی بر شاخه اول شکست میخورد، فرانسه، به عنوان حامی «صلح و آزادی»، وارد صحنة سیاست جهانی میشود.
در این راستا، محفل نوبل، کرکسهای اصلاح طلب، جلادان دیروز و آزادیخواهان امروز، فدائیان راه استعمار در داخل و خارج، بر پا کنندگان «کاروان استعمار»، و به ویژه قاتلان اکبر محمدی بدانند که آب در هاون میکوبند. ملت ایران دیگر فریب نخواهد خورد. اگر اربابان حکومت ایران ناچار به نفی طرح «جغرافیای سیاسی شیعه» شدهاند، توطئه برای بر پا کردن آشوب و براندازی نوین بینتیجه خواهد ماند، جهت امتداد دادن به حاکمیت محافل استعمار، دیگر هیچکس به خیابانها نخواهد آمد.
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت