یکشنبه، مرداد ۱۵، ۱۳۸۵


حقوق بشر، ویراست استعمار
...

در راستای اهداف محفل نوبل، که تضاد بین دموکراسی و اسلام را نمی‌پذیرد، ‌ اسلام و مسلمین، و در رأس آنان حکومت ایران،‌ جهت سپاسگزاری از بنده نوازی‌های محفل نوبل، ‌پرشی به قصه‌های صدر اسلام کرده، و یک رساله از قبر امام چهارم‌ شیعیان بیرون کشیده‌اند و تحت عنوان مضحک «رساله حقوق بشر امام سجاد»‌ تقدیم جهانیان کرده‌اند. این رسالة «حقوقی» ‌که در موجودیتش تردید هم نمی‌توان کرد، چون قتل تردیدکنندگان را هم جهت رعایت «حقوق حقه بشر اسلامی»‌ پیش بینی کرده، به همت رایزنی «فرهنگی» جمهوری اسلامی ایران به زبان یونانی هم منتشر شده است. این خبر بهجت اثر را، ‌ روز 14 امرداد ماه، خبرپراکنی «حنا و زرچوبه»، یعنی ایرنای خودمان گزارش کرده.
به گفتة «حنا و زرچوبه»، «در اين رساله به حقوق استاد، دانشجو، همسر، پدر، مادر، كارفرما، كارگر، شريك، همسايه، حاكم، شهروندان و حتي نسبت دست به دست و پا، چشم و ديگر مواهبت‌هائي كه خدا به ما اعطا كرده، اشاره شده است.»‌

هیچ جای تعجب نیست،‌ اگر یکی از امامان شیعیان ـ که موجودیتش در گرو تولد فاطمه و زایمان خدیجه در پنجاه و هفت سالگی است ـ یعنی اصلاً وجود خارجی نمی‌تواند داشته باشد، در مورد «حقوق شهروندی»‌ نیز اظهارنظرهائی کرده باشد! از شکم «حقیقت» همه چیز می‌توان بیرون کشید و همانطور که فاطمه از یک مادر 57 ساله متولد شده،‌ نوه نتیجه‌هایش هم برای حقوق «شهروندی» رساله نوشته‌اند! و پارسی زبانان، مثل معروف «بیله دیگ، بیله چغندر» را هم در تائید همین امر آفریده‌اند!

و در تأئید همین امر،‌ در‌بندی، رایزن «فرهنگی» حکومت «تحجر ـ توحش» در آتن، ایرادهائی را به اعلامیه جهانی حقوق بشر نیز وارد دانسته‌اند! ‌ رایزن «تحجر» در آتن،‌ در ادامة افاضات‌شان و در جهت تحکیم پایه‌های توحش، لگد محکمی نثار اعلامیة جهانی حقوق بشر کرده. ایشان، که مانند همة متخصصصان «فرهنگ و دانش» در حکومت‌های استعماری،‌ کم‌سواد،‌ بی‌مایه،‌ کودن و پر مدعا نیز هستند، نمی‌دانند که اعلامیة جهانی حقوق بشر،‌ به دلیل احترام به عقاید و مذاهب مختلف،‌ نمی‌تواند تکلیف دینی و اخلاقی برای فرد و اعضای بدنش تعیین کند، و قیم بشریت بشود. و ‌با تکیه بر همین نادانی است که رایزن «فرهنگی» روضه خوانان در آتن، از اعلامیة جهانی حقوق بشر ایراد می‌گیرند که چرا به «تکالیف» بی اعتنائی کرده!

«ايرادي كه به اعلامية حقوق بشر منشور سازمان ملل متحد وارد است، اينست كه فقط به حقوق انسان‌ها اشاره و به تكاليف بي‌توجهي كرده است.»

به زعم رایزن «فرهنگی» ملایان در آتن، اعلامیة جهانی حقوق بشر می‌بایست، مانند توضیح‌المسائل روضه‌خوان‌ها در مورد «تکالیف» بشر، مانند ورود با پای راست یا چپ به محل تخلی،‌ «جهاد»، و صور متفاوت «زنا» و کلیة مسائلی که،‌ طبق اعلامیة جهانی حقوق بشر، ‌کسی حق دخالت در آن را ندارد نیز دخالت‌های لازم را می‌کرده، تا از سوی مزدوران استعمار غرب مورد تائید قرار گیرد! رایزن «فرهنگی» ملایان که ناگهان کارشناس حقوقی نیز از آب در آمده، اعتراض می‌کند که، اعلامیه جهانی حقوق بشر «حق انتخاب»‌ می‌دهد ولی تعیین «وظیفه» نمی‌کند! جناب دربندی هنوز نفهمیده‌اند که «حق انتخاب» در تقابل با «وظیفه و تکلیف» قرار می‌گیرد به عبارت دیگر، دربندی، از اینکه کسی انسان را بالغ و صاحب حق انتخاب بداند سخت بر آشفته و انتظار دارد برای بشر تعیین «وظیفه» شود. به زبان ساده‌تر، پادوی فاشیسم اسلامی، «حق انتخاب»‌ را با تعیین «وظیفه»‌ به زیر سئوال می‌برد:

«آيا همانطوريكه انسان آزاد است كشور محل زندگي خود را انتخاب كند وظيفه ندارد، اگر مانع زندگي يك انسان در كشور آبا و اجدادي‌اش شدند، با تجاوزگران مقابله كرده و از حق مظلوم دفاع نمايد؟ اينگونه سئوال‌ها مواردي است كه در اعلاميه حقوق بشر مورد توجه قرار نگرفته است.»

در بندی،‌ در جایگاه رایزن «فرهنگی» تحجر، البته نمی‌فهمد چه می‌گوید، ‌ او فقط مهملات اربابانش را طوطی‌وار تکرار می‌کند. و البته «براهینش» ‌هیچ ارتباطی با حقوق بشر ندارد، ‌چرا که «دفاع از میهن» مورد بحث اعلامیة جهانی حقوق بشر نمی‌تواند باشد. اعلامیه جهانی حقوق بشر بر موجودیت فیزیکی افراد پای می‌فشارد. یعنی اولویت را به جسمیت می‌دهد،‌ نه به روح، ‌نه به معنویات و اخلاقیات. همة افراد بشر تنها در صورتی می‌توانند برابر شمرده شوند که به عنوان «پیکر»،‌ برون از تمامی تعلقات جغرافیائی، نژادی و مذهبی در نظر گرفته شوند. ولی این نکته به ظاهر بی اهمیت را استعمار نفی می‌کند، چرا که تنها با تکیه بر مذهب و اخلاقیات است که می‌توان بشر را به اسارت خداوندان در آورد. با تکیه بر معنویات و وظائف اخلاقی است که حکومت دجال ایران می‌تواند حریم خصوصی افراد را نادیده گیرد،‌ افراد را به دلیل گرایشات «غیر اخلاقی یا غیرمذهبی» به زندان افکند، پیکر آنان را با احکام توحش اسلامی سنگسار کند، اعضای بدنشان را قطع کند و حق زندگی کردن را از آنان بگیرد. استعمار حقوق ملت ایران را تنها در این چارچوب می‌خواهد،‌ که هرخواستة انسانی به دلیل تقابل آن با منافع استعمار، در تقابل با اسلام تعبیر شده و سرکوب شود. به همین دلیل رایزن «فرهنگی» توحش در آتن نیز اینچنین گستاخانه به اعلامیة جهانی حقوق بشر می‌تازد:

« گرچه مفاد اين اعلاميه، صحيح و با ارزش هستند، اما ضمانت اجرايي نداشته‌اند و اين اعلاميه نتوانسته است مانع تجاوز شود و علت عمده اين عدم موفقيت در برخورد مجريان آن است كه به چيزي جز نفس انساني خويش، پاسخگو نيستند و هنگامي كه خویشتن را نسبت به انجام كاري توجيه مي‌كنند، آن كار را "حق" تصور شده و به انجام آن مبادرت مي‌ورزند. »

حضرت دربندی، در ادامه با همان زبان ابتذال حکومت، خواستار آن شده که «همگان به یک نتیجه» برسند و البته آن یک نتیجه هم به جز نتیجة مطلوب استعمار هیچ نیست. یعنی تنظیم اعلامیة جهانی حقوق بشر، در راستای تأمین منافع محافل استعماری غرب،‌ که حکومت‌های «توحش ـ تحجر» از قبیل حکومت ایران را حمایت می‌کند. به همین دلیل رایزن تحجر در آتن ابراز امیدواری کرده که:

«با دقت در اين آموزه‌هاي رساله حقوق امام سجاد (ع)، همگان به اين نتيجه برسند كه اگر اعلاميه حقوق بشر همانند رساله حقوق امام سجاد (ع) با محوريت "تكاليف بشر" تنظيم شده بود، مي‌توانست مانع بسياري از ظلم‌ها و تجاوزات باشد.»

پس از آنکه استعمار یک نوبل خرج کرد تا اسلام تضادی با دموکراسی نداشته باشد، اکنون وقت آن رسیده که به برکت خوش‌رقصی‌های مزدورانش در منطقه، یک رسالة ویژة حقوق «توحش ـ تحجر» که بر آموزه‌های دینی منطبق است نیز در مجمع عمومی سازمان ملل تصویب کند! و از آنجا که استعمار، مانند عنکبوت، ‌سیاست‌هایش را می‌تند،‌ رسانه‌های مستقلی مانند بی‌بی‌سی،‌ جهت یافتن روشنفکر برای ایرانیان بسیج شده‌اند. و یک روز پیش از خبر «حنا و زرچوبه»، بی‌بی‌سی،‌ یکی از «روشنفکران برگزیده» را به ایرانیان معرفی می‌کند! روشنفکر منتخب استعمار کسی جز همان داریوش همایون خودمان نیست. کسی که سوابق درخشان «روشنفکری‌اش»‌ مانند سوابق «استادپونزها»‌ مورد پسند استعمار افتاده. داریوش همایون را استعمار اینچنین به ما معرفی می‌کند:

«داريوش همايون از معدود روزنامه نگاران، روشنفکران و سياستگران مقيم خارج است.»

«سیاستگر»‌بر وزن مسگر، حتماً به کسانی باید اطلاق ‌شود که مانند داریوش همایون، در پس آینه طوطی صفت‌شان داشته‌اند، و هرچه استاد ازل بگوید، می‌گویند. و به عبارت دیگر، موجود مفلوکی است مانند همة «برگزیدگان استعمار» در ایران. کسانی که داریوش همایون را می‌شناسند، می‌دانند که او قادر نیست سه جملة صحیح به زبان فارسی پشت سر هم ردیف کند و صحبت کردنش از بسیاری جهات به میرحسین موسوی می‌ماند. و همین فرد،‌ همین «روزنامه نگار»، روشنفکر و «سیاستگر»، به گفتة بی‌بی‌سی، بی‌مایگی خود را طی مصاحبة اینترنتی با «به وقت گرینویچ» به خوبی می‌نمایاند. داریوش همایون آنچنان بی‌مایه و ناآگاه است که می‌پندارد زرتشت و تاریخ ایران، 25 سده پیش از میلاد مسیح موجودیت داشته‌اند! به همین دلیل در گفتگوی بسیار «روشنفکرانه‌اش»، ‌ می‌گوید:‌

«يک چشم ما در حزب مشروطه ايران همواره به بيست و پنج شش سده پيش از ميلاد می نگرد ــ هنگامی که ما و تنها ما، فرد انسانی را مسئول پيروزی کيهانی نيروهای نيکی بر بدی می دانستيم»

خوب است که «روشنفکر برگزیده» «یک چشمش به‌ حزب مشروطه» است و تنها با یک چشمش 1500 سال تاریخ را جابجا کرده! شرق شناسان، با تکیه بر شواهد و مستندات علمی، تاریخ ظهور زرتشت را حدود سده هشتم قبل از میلاد مسیح می‌دانند. و با استناد بر همین شواهد، شروع تاریخ ایران، بنیان‌گذاری امپراطوری پارس توسط کوروش کبیر، سده پنجم قبل از میلاد مسیح است. و در هر حال، 25 سده قبل از میلاد مسیح، نه دین زرتشت و نه کشوری به نام ایران وجود خارجی داشته! تأکید داریوش همایون بر 25 سده قبل از میلاد مسیح تنها ریشه در بیسوادی این «روشنفکر» بی‌بی‌سی دارد! مشاهده می‌کنید که استعمار همیشه «بهترین‌ها» را برمی‌گزیند! اگر موضوع خنده‌دارتری نیافتم، دیگر افاضات «روشنفکرانة» داریوش همایون را، ‌ شاید در یک وبلاگ جداگانه بررسی کنم.





0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت