دوشنبه، مرداد ۱۶، ۱۳۸۵


مشروطه، ‌ویراست فاشیسم!
...
بیگانگی با تاریخ،‌ تاریخ‌گریزی و تاریخ‌ستیزی را مهم‌ترین ویژگی‌های فاشیسم تعریف کرده‌اند. رسانة «شرق آن لاین» مورخ 16 امرداد ماه 85، گزارشی از همایش شبه اصلاح طلبان در ایران پیرامون جنبش مشروطه ارائه داده. در این همایش، شبه اصلاح طلبان سخنرانی‌هائی کرده‌اند، که به عنوان بهترین نمونة تاریخ ستیزی در جریان فکری فاشیسم می‌تواند مورد بررسی قرار گیرد. جهت این بررسی،‌ به سخنان جواد طباطبائی می‌پردازیم.

جواد طباطبائی، به گفتة شرق به دلیل آنکه «اخیراً از آمریکا به وطن بازگشته» و در «هیچیک از همایش‌های سدة مشروطه در اروپا و آمریکا» هم شرکت نداشته، از سوی «شرق» به مقام قبلة مقدس تبدیل می‌شود، و در مورد «تصور درست علمای مشروطه‌خواه از مشروطه» ‌سخنرانی غرائی تقدیم دلخستگان اصلاح طلب می‌کند! طباطبائی، به شیوة دیگر فعلة فاشیسم در ایران، به شعار دادن،‌ گریز زدن به صحرای کربلا، آسمان ریسمان به هم بافتن و پرش در زمان و مکان مشغول می‌‌شود و آنقدر جست و خیز می‌کند تا «مدرنیته» و مشروطه را چند صد سالی به عقب کشیده، ‌مشروطة را رسماً دینی اعلام نماید، و کشور ایران را در ترادف با دین اسلام قرار دهد. سپس نتیجه می‌گیرد که، سکولاریسم در اسلام و ایران امکان پذیر نیست! البته اینکار را بدون ارائة کوچکترین استناد علمی به شنوندگان صورت می‌دهد، ‌چون همانطور که می‌دانیم، برای روضه‌خوانی نیاز به برهان و دلیل نیست، هر چند که شنوندگان خود نیز از قماش سخنران باشند. جناب دکتر طباطبائی که به گفتة شرق «به همراه همسر»‌ در جمع اصلاح طلبان حضور یافته بودند ـ تا هیچکس ظن بد به ایشان نبرد ـ با پرروئی و با روش روکم‌کنی فرموده‌اند:

«اتفاقا اگر قرار باشد افرادی از مشروطه خبر داشته باشند همین علما هستند.»

حتماً کار بردن واژه «اتفاقاً» در بررسی‌های علمی، را ایشان‌ به این‌معنا گرفته‌اند که این امر یک اصل مسلم علمی ‌است و جای تردید و شک و شبهه هم باقی نمی‌ماند! چرا که علم آخوند جماعت، الهی است و چون هرچه از سوی الهیت آید جای بحث ندارد، مشروطه هم مانند دیگر امور این جهان دینی است، پس «اتفاقاً» شناخت علما از مشروطه «مسلم» است!‌

و پس از ارائة چنین نظریة فوق علمی‌ای، در پی اثبات آن از طریق توسل به آیات الهی، سخنان منتسکیو و توکویل بر‌می‌آیند! سخنران نخبه، ابتدا خطاب به همة خام اندیشان و گمراهان می‌فرمایند که مشروطه یک برنامه انگلیسی نبود! و برای اثبات این مهم، پرشی به سابقة 800 ساله مشروطه در انگلستان می‌کنند که به تأئید منتسکیو و توکویل هم رسیده!

«اندیشة مشروطه اولین بار در انگلستان تجربه شده است گرچه این تصور كه «مشروطه یك برنامه انگلیسی بود» غلط است اما انگلیسی ها ۸۰۰ سال سابقه دولت مشروطه دارند و منتسكیو و توكویل تقدم انگلیس را تایید كرده‌اند.»


پس از اثبات این امر که مشروطه یک برنامه انگلیسی نبوده، چون مشروطه در انگلیس سابقه دارد، جناب دکتر طباطبائی سر و روی «مدرنیته» را هم صفائی می‌دهد و به ما خوانندگان کم سواد ـ که در آمریکا هم نبوده‌ایم و اخیراً هم از آمریکا به وطن بازنگشته‌ایم، چون امثال طباطبائی‌ها وطن ما را به اشغال نادانی و پرمدعائی خود در آورده‌اند ـ یک «مدرنیتة» ساخته و پرداخته توهمات ایل و تبار طباطبائی «تازه از آمریکا به میهن بازگشته» تحویل می‌دهند! «مدرنیتة» مکشوفه توسط جناب دکتر، مربوط می‌شود به چند صد سال اخیر و ربطی به مدرنیته قرن نوزدهم هم ندارد! چون مدرنیتة قرن نوزدهم را از نیچه و فروید نمی‌توان جدا کرد و فروید، همچنان که نیچه، از دشمنان اسلام و مسلمین به شمار می‌روند، و چرا که اینان قاتل خداوند فلسفة کلاسیک و پدر،‌ نماد زمینی خداوند به شمار می‌روند و باید قصاص شوند! از اینرو دکتر طباطبائی یک «مدرنیتة» دیگر برایمان اختراع کرده‌اند که از مدرنیته واقعی قدیمی‌تر است و از شبق هم مشکی‌تر است! و از آن می‌توان به سادگی به اصل مطلب یعنی به مشروطة انگلیس نقب زد و ثابت کرد که اولاً مشروطه ریشه در «سنت» دارد، ‌ چرا که در انگلیس به گفته بعضی‌ها 800 سال سابقه دارد! به عبارت دیگر اگر مشروطة انگلیس ریشه در «سنت» دارد، جنبش مشروطة ما چرا نداشته باشد! از اینجا نتیجه می‌گیریم که در عمل، مشروطة ایران در «سنت» انگلیس ریشه دارد! دلیلش هم این است که مشروطه در انگلیس 800 سال سابقه دارد و ریشه در سنت دارد! این دور تسلسل را می‌توان تا بینهایت ادامه داد، و ریشة همة مشروطه‌های جهان را در همان «مشروطة انگلیس» یافت و اعلام کرد که ریشه در مدرنیته هم ندارند:

«جواد طباطبایی برای اثبات نظریه خود به چند نكته توجه كرد [...] دوم اندیشه مشروطه و نظریه دولت قانون تنها یك تئوری مدرن نیست تاریخ مدرنیته مربوط به چند صدسال اخیر است اما مشروطه در انگلیس ۸۰۰ سال سابقه دارد و این نشان می دهد كه مشروطه ریشه در سنت دارد و نه فقط مدرنیته.»


ایشان مهم‌ترین مرحلة «پرش فاشیستی» خود را انجام دادند، یعنی سکون دادن به جنبش مشروطة در ایران با به اسارت در آوردنش در سنت مشروطه در انگلیس! پس از ریختن آب پاکی بر روی ریشه‌های «مدرنیته» در جنبش مشروطه ایران، دیگر مشکلی بر سر راه فاشیسم باقی نمی‌ماند. چرا که همة امور ملی و مملکتی را می‌توان در «قالب دین» قرار داد و مدعی شد که همة امور اجتماعی در دین و فقه خلاصه می‌شود! و در اینراه، البته همه نوع پرت و پلاگوئی نیز مجاز است. جناب دکتر مدعی می‌شوند که اندیشة «دولت قانون» ـ ‌که باید از «اختراعات» ایشان در آمریکا، ‌پس از صرف مک دونالد باشد ـ از دل ادیان الهی به دست می آید: همان یهودیت، مسحیت و اسلام! به عبارت دیگر، به ادعای جواد طباطبائی،‌ کشورهای هند یا چین که «ادیان الهی» ‌نداشته و ندارند،‌ از مزایای «دولت قانون»‌ جناب دکتر بی‌بهره می‌مانند! و آرزوی مشروطه را هم باید به گور ببرند. و‌ چقدر هم از این امر متضرر شده‌اند! گویا هندی‌ها و چینی‌ها برای بی‌بهره نبودن از این موهبت جهنمی قرار شده همگی به «ادیان الهی»‌و به ویژه اسلام مشرف شوند!

«سوم بنیان اندیشه دولت قانون از دل ادیان الهی به دست می آید. اصولا ادیان الهی چون فقه دارند از نظریه دولت قانون به معنای قانون شرع دفاع می‌كنند.»


مرحلة بعدی سخنرانی جواد طباطبائی، در واقع تیر خلاصی است به جنبش مشروطیت. جناب دکتر یک مشروطیتی اختراع می‌کنند ویژة علمای دینی! مشروطیتی که هیچ ارتباطی با سکولاریسم و روشنگری ندارد! این مشروطه با روشنفکران هم بیگانه است. صد سال زودتر از جنبش مشروطه آغاز شده و در همان تبریز هم شروع شده، و از اینجا نتیجه می‌گیرند که علمای دین چون برداشت دقیقی از فقه داشتند، و چون فقه با حقوق نسبت دارد ـ همانطور که مشروطه ایران با مشروطه انگلیس نسبت دارد ـ و حقوق اجتماعی مدرن هم حتماً همان حقوق «تحجر و توحش» اسلام است، پس علما می‌دانستند که مشروطه چیست! البتة مشروطه آقای طباطبائی را! چون در واقع، جنبش مشروطه امتداد جنبش روشنگری در اروپا بود، و نه تنها ارتباطی به فقه نداشت که در تقابل با تحجر دینی نیز شکل گرفته بود.

«چهارم اندیشه مشروطه در ایران صدسال سابقه ندارد، از دویست سال قبل از تبریز شروع شده است و علمای دین چون برداشت دقیقی از فقه داشتند و چون فقه با حقوق نسبت دارد دقیقا می‌دانستند مشروطیت چیست. این درحالی است كه روشنفكرانی مانند آخوندزاده و ملكم خان هیچ تصور درستی نه درباره غرب داشتند و نه اسلام.»


در مرحله پایان سخنرانی است که متوجه می‌شویم دکتر سیدجواد طباطبائی، مانند دیگر نخبگان حکومت «تحجر ـ توحش»‌، صرفاً یک روضه خوان بی‌مایه، ‌کم‌سواد و پرمدعا است، فردی که نه می‌فهمد چه می‌گوید و نه می‌داند که از چه می‌گوید. ‌چرا که ناگهان مشروطه و میرزا ملکم خان را فراموش کرده به صحرای کربلا می‌زند و «رسماً» اعلام می‌کند که «بحث سکولاریسم در ایران کاملا پا در هواست!»

البته،‌ با توجه به پریشانگوئی‌های این «آخوند فرنگی»، ‌ باید گفت،‌ آنچه در ایران کاملاً پا در هواست، سخنان ریزه‌خواران سفرة استعمار در مورد جنبش مشروطه است. پس از یک سده جنایت و خیانت روحانیت در ایران،‌ آخوند جواد طباطبائی، ایران را در ترادف با اسلام قرار داده فتوی می‌دهد سکولاریسم در ایران و اسلام ممکن نیست! سپس به شیوة اسلافش، به «امر به معروف و نهی از منکر» مشغول شده نسخه صلاح و فلاح برای ملت ایران می‌نویسد که، چگونه به راه راست بروند تا «رستگار» شوند. راه رستگاری ملت ایران،‌ برای استعمار و فعله‌اش،‌ همواره از «سرپل اسلام» می‌گذرد به همین دلیل آخوند طباطبائی توصیه می‌کند که،‌ «ملت به فقه توجه کند»،‌ گویا همه بلاهائی که تا کنون به سر ملت ایران آمده از بی توجهی به فقه بوده!

«طباطبایی افزود: خواسته‌هایی مانند پروتستانتیسم و سكولاریسم و نظریه هایی مانند هرمنوتیك و كلام جدید درباره فهم اسلام كارگشا نیست. من رسما اعلام می كنم بحث سكولاریسم در ایران كاملا پا در هوا است. سكولاریسم در ایران و اسلام نه ممكن است، نه مفید است، نه امكان آن وجود دارد و نه می‌تواند به وجود آید. اگر قرار است به تجربه گذشته توجه كنیم و برای آینده عبرت بگیریم باید از اینكه پروژه علمایی مانند آخوندخراسانی، علامه نائینی، محلاتی و... را ادامه ندادیم و به تجربه‌های درخشانی مانند مجلس اول در تبدیل فقه به قانون توجه نكردیم از خود انتقاد كنیم. نه اینكه به حرف های روشنفكران توجه نكردیم و صاحب «مشروطه ایرانی» شدیم.»‌

اگر به زعم طباطبائی به فقه توجه می‌کردیم دارای «مشروطه ایرانی» نمی‌شدیم،‌ بلکه مشروطه انگلیسی به دست می‌آوردیم! اگر به فقه توجه کرده بودیم همان کودتای رضا میر پنج را، صد سال پیش از کودتای رضا میرپنج در تبریز تجربه می‌کردیم،‌ و صد سال در آرزوی کودتای انگلیس با 800 سال مشروطه سنتی،‌ باقی نمی‌ماندیم! ملت ایران از اینکه مشروطه‌ای داشته، که صد سال پیش از مشروطه موجودیت یافته، و کودتائی نیز با صد سال تاخیر نصیبش شده غمگین نباشد! مشتاقان بررسی علمی جنبش مشروطه می‌توانند این مهملات و پریشانگوئی‌ها را که سخت مورد پسند «آخوند کدیور»، دیگر فیلسوف جهان اسلام قرار دارد، به زودی در قالب «کتاب» مطالعه کنند و در مورد «مشروطه سنتی» بیشتر از این‌ها بیاموزند! چرا که، «طباطبایی وعده داد تفصیل این بحث را به زودی در كتاب جدیدش درباره «نظریة مشروطه و دولت قانون» منتشر كند!» بله ملت ایران،‌ گر صبر کنید، ‌آخوند از غوره،‌ حلوا ساخته تقدیم اربابان می‌کند، مخارجش را هم اگر به زور شده باشد، از شما خواهند گرفت!

0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت