سه‌شنبه، مرداد ۱۷، ۱۳۸۵

قتل شاپور بختیار
...
در فردای هر سالروز صدور فرمان مشروطیت، پانزده مرداد، قتل شاپور بختیار یادآور جنایت وحشیانه‌ای است که به حکومت سرسپردة ایران نسبت داده شده. جنایتی که بدون حمایت اربابان غربی حکومت تهران نمی‌توانسته رخ دهد. هر پانزده خرداد، یادآور دولت شاپور بختیار و فرصت از دست رفتة ملت ایران است. فرصتی که با خیانت «نهضت مبارزه با آزادی» و خیانت گروه‌های مزدور از دست رفت. آنان که پس از خروج شاه از ایران، دست در دست مزدوران ساواک در خیابان‌های تهران به عربده جوئی و تخریب پرداختند؛ آنان که اعلام داشتند به «جمهوری اسلامی» رأی می‌دهند و آنان که امروز در سوگ بختیار اشک تمساح می‌ریزند، بدانند که خیانت‌شان از تاریخ ایران زدوده نخواهد شد. قتل فجیع بختیار، در فردای سالروز صدور فرمان مشروطه، پیام استعمار غرب به همة آزادیخواهان ایران بود، به کسانی که ایران را آزاد از اسارت اسلام می‌خواهند. اسارتی که امروز تمامی شبه مخالفان حکومت دستار بندان، مستقیم و غیرمستقیم، پنهان و آشکار بر آن «تأکید» دارند.

بسیاری از گروه‌های شبه مخالف داخل یا مقیم خارج هنوز در پی کسب مجوز و تائید از آیات عظام و مراجع تقلید‌اند! چرا که تنها در پناه اسلام است که استعمار می‌تواند چپاول و سرکوب را در ایران در اوج خود نگاه داشته، و ملت را از یک براندازی به براندازی دیگر، و از یوغ استبدادی فرسوده به استبدادی تازه نفس گرفتار کند.

و دلیل اینکه هیچیک از گروه‌های شبه مخالف حاضر نیست در برابر دین و روحانیت به طور عام و اسلام به طور خاص، به روشنی موضع‌گیری کند، را می‌باید در همین وابستگی دید. همه سخن از لائیسته به میان می‌آورند، ولی هیچکس صریحاً نمی‌گوید که در برابر نقش سیاسی روحانی، در مقام «حافظ» دین رسمی جامعه، چه مخالف و چه موافق، موضع‌گیری سیاسی‌اش چگونه است. اگر عامل سرسپردگی بسیاری از شبه مخالفان را کنار بگذاریم و فرض کنیم که همگی مستقل‌اند، و این فرض محال را محال نیانگاریم، و اگر فرض را بر این بگذاریم که مخالفان حکومت ایران، آنان که خواستار لائیسته‌اند، همه مستقل‌اند و هیچ وابستگی به محافل استعماری ندارند، در این صورت اعلام ممنوعیت ورود روحانیت به عرصه سیاست، در مقام سخنگوی «دین رسمی»، می‌تواند مطرح شود.

چرا که در ایران، حضور روحانیت در مبارزات سیاسی، از فتوای خیانت‌بار میرزای شیرازی تا نامه‌های مزورانة منتظری،‌ همیشه توأم با خیانت بوده. دلیل آن نیز نفوذ استعمار انگلیس در حوزه‌های علمیة شیعیان است. به عنوان مثال،‌ پس از پایان جنگ جهانی اول و تجزیة امپراطوری عثمانی، شهرهای قم و نجف در عراق به مرکز تولید توطئه و مزدور علیة کشور ایران تبدیل شده‌اند. هر حرکتی در جامعه ایران شکل گیرد،‌ آیت‌الله‌های ساخت انگلیس دو سوی حرکت را در انحصار می‌گیرند. یکی مخالفت می‌کند، یکی موافقت می‌کند و چند دستار بند هم در صفوف «مردم» جای می‌گیرند و همین کافیست تا با استفاده سوء از اعتقادات مردم جنبش به بیراهه کشیده شود. واقعیت این است که مراجع تقلید اگر نقش استعماری ندارند، می‌توانند مریدان خود، همچنان که «طلاب محترم» را در جهت‌گیری‌های سیاسی راهنمائی کنند،‌ و نیازی به ورود مستقیم به عرصة سیاست نخواهند داشت. هر جنبش ملی، فراگیر است و دین را در بر می گیرد، ، این یک اصل مسلم است. حال آنکه دین فراگیر نیست و نمی‌تواند بازتاب مطالبات ملی باشد. بنا بر این حضور روحانیت در جنبش های اجتماعی، چنین تعبیر می‌شود که روحانیت خود را خارج از روحانیت قرار داده و فراگیر شده، امری که محال است،‌ چون همانطور که اشاره شد،‌دین،‌ نه کل جامعه که جزو جامعه است. پس «طلاب محترم» و دیگر دستاربندان باید بدانند که پس از یک سده توطئه جهت حفظ منافع استعمار و به خصوص حدود سه دهه حضور مستقیم در حکومت، دیگر جائی در جنبش‌های ملی ایران نمی‌توانند داشته باشند. چرا که حضور روحانی در حرکت اجتماعی، مترادف با محدود شدن افق همان جنبش خواهد بود. حضور روحانی، جنبه نوگرائی، ملی و فراگیر جنبش را نابود کرده آنرا به حصار تحجر شیعة اثنی‌عشری در دین اسلام محدود خواهد کرد. امروز ملت ایران خود را در آینة تنگ نظری‌های یک مذهب برخاسته از یک دین نمی‌تواند بیند، و هویت خود را نمی‌تواند به دین اسلام و یا هیچ دین دیگری محدود کند. علت عدم استقبال ملت از سیاسیون داخلی و خارج نشین نیز از همینجا سرچشمه می‌گیرد. این «حضرات» مانند اهالی حوزه، خود ریزه‌خوار استعمار شده‌اند و منافع شخصی و گروهی خود را به منافع استعماری گره زده‌اند.

دلیل حضور خرده‌پاهای ساواک در رأس حرکت‌های شبه ‌مخالف‌خوان داخلی، به رهبری منتظری؛ و حرکت شبه مخالفان مقیم خارج با شعار «مشروطه همین است و بس»، در واقع جهت ممانعت از شکل‌گیری یک جنبش دموکراتیک ملی است. در غیر اینصورت چه دلیلی دارد که چوبداران سابق ساواک «مشروطه خواهی» کنند، و یا خاتمی و کروبی، مزدوران سیاست‌های خارجی اصلاح طلب شوند؟

0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت