شنبه، مرداد ۲۱، ۱۳۸۵

Posted by Picasa
دکة عدالت!
...
به مناسبت هشتادمین سالروز تولد فیدل کاسترو ـ که بسیاری را در آرزوی مرگ خود ناکام کرد، و به مناسبت تعطیلی «دکة محفل نوبل» در ایران، و «دکة دستار‌بندان تهران» در لبنان، امشب یک ودکا ابسولوت مفصل با چیپس فراوان، تهیه شده از روغن زیتون ـ بله وقتی در کشور فرانسوی‌های شکمباره زندگی کنید، از این نوع چیپس‌ها هم در دسترس خواهید داشت ـ خواهم خورد. و به همین مناسبت فکر کردم در وبلاگ امروز به دنیا «لبخند» بزنم! و طبیعی است که بهترین موضوع لبخند و قهقهه را می‌توان در فرمایشات امام مرحول یافت!

«رسالت آن‌لاین»،‌ که به لقب ارگان دانشگاهیان میدان‌بار فروشان ملقب شده،‌ در شمارة امروز خود، 21 امرداد ماه 85، به بررسی «عدالت در دیدگاه امام خمینی» پرداخته! البته عدالت «امام» را ایرانیان با پوست و استخوان خود چنان حس کرده‌اند،‌ که آثارش مانند یورش تازیان، تا سده‌ها باقی خواهد ماند. ولی این عدالت هنوز، ‌به طریق «علمی» تعریف و بررسی نشده! و این مهم را «نجمه اسدپور زاوه‌ای» در رسالت بر عهده گرفته‌اند!

در این راستا، نویسنده به نظرات مطهری (پدر زن لاریجانی)، امام اول شیعیان، موسی صدر و ... اشاراتی دارد. ولی اصل مطلب را به فرمایشات امام اختصاص داده،‌ که طبق معمول، هم طویل است و هم بی سرو ته، و در اینجا به بررسی گزیده‌ای از آن اکتفا می‌کنیم!

استاد «گرانقدر»، مطهری، عدالت و حق را خارج از اجتماع تعریف کرده‌اند، چون اسلام و مسلمین با «اجتماع بشری» کاری ندارند؛ سروکارشان با خداوند است. به همین دلیل،‌ استاد مطهری در نوشتارشان می‌فرمایند،‌

«قطع نظر از اجتماع، عدالت عبارت است از اعطا حق به ذى‌حق يا عدم تجاوز به حق ذى‌حق»

اینکه کسی به خود اجازه دهد،‌ با «قطع نظر از اجتماع»، ‌ «عدالت»‌و «حق» را ‌تعریف کند،‌ پدیدة شگفتی است که فقط در حوزه‌های علمیة‌ استعماری می‌توان نشانی از آن یافت. ولی با توجه به تعریف امام اول شیعیان از «عدالت»‌، به این نتیجه می‌رسیم که کار از توطئه استعمار بس فراتر می‌رود و سر چشمه گرفتاری در همان امام اول است که، عدالت را با «انصاف» و «میانه‌روی» و «اجتناب از افراط» و... یکسان شمرده‌اند. البته اینهمه، بدون اینکه خواننده از این واژگان دلفریب: «انصاف»، «عدالت»، و «حق» تعریف دقیقی در دست داشته باشد! به زبان ساده‌تر «علی»‌ هم مثل اینکه اهل شعار بوده! آقای مطهری در ادامه می‌فرمایند:

«همچنين گاهى عدالت را “رفتار مطابق قانون” تعريف کرده‌اند. البته در سخنان حضرت على (ع) عدالت در يک مورد به معناى “انصاف و ميانه‌روى و اجتناب از افراط و تفريط، در جاى ديگر به مفهوم قراردادن هر چيز در جاى خود و در موردى به معناى سياست عمومى آمده است.»


پس از تعریف «جامع و کامل» مطهری از عدالت، می‌رسیم به تعریف علامه طباطبائی که شعارهای امام اول شیعیان را تفسیر کرده و از آن‌ها شعارهای دیگری «استخراج» نموده‌اند که به مراتب از شعار‌های علی طویل‌تر و بی‌دروپیکرترند. علامة اسلام و مسلمین، به جای «عدالت» به «حقیقت عدل» پرداخته و البته این «حقیقت»‌ همان سرابی است که سروش و جهانبگلو هم به آن اشاره دارند،‌ یعنی کشک! چون در این «حقیقت عدل»‌ بر پا داشتن «مساوات» مطرح می‌شود که با در نظر گرفتن عملکرد تاریخی اسلام خود هنوز تعریف نشده. علامه طباطبائی می‌گوید:

“حقيقت عدل بر پا داشتن مساوات است و برقرارى موازنه بين امور، به طورى که هرچيزى سهم مورد استحقاق خويش را داشته باشد و در همة امور که در اين نکته در جايگاه مستحق خويش هستند مساوى گردند”


پس از علامه طباطبائی نوبت به موسی صدر می‌رسد که سال‌ها در لبنان به تقسیم عدالت «اشتغال» داشته‌اند. امام تروریست‌های شیعه، تیر خلاص را به مغز «عدالت» شلیک کرده، و ‌آنرا به شرع، اسلام و عدالت فردی منوط می‌کند: ‌

“عدالت عبارت است از استقامت بر شرع و طريقت اسلام [...]عدالت عبارت است از رعايت حد وسط و اعتدال در سلوک و رفتار [...] در ميان انديشمندان مسلمان گذشته به بحث عدالت اجتماعى زياد پرداخته نشده و بيشتر به عدالت فردى توجه شده است»


اگر امام موسی صدر نبود ما چگونه می‌توانستیم مفهوم عدالت را دریابیم، آنهم «عدالت فردی»‌ که رفتار «عادلانه» ‌محمد و علی را بر حسب روایات مد نظر قرار می‌دهد؟! ولی شاهکار تعریف «عدالت» را فقط نزد خمینی می‌توان یافت. روح الله خمینی، به شیوة «گریز به صحرای کربلا»، در تعریف عدالت هم به صحرای کربلا رفته، می‌گوید، «عدالت» حالت است،‌ نفسانی است و بازدارنده از ارتکاب گناه است!

«امام خمينى در تعريف عدالت فردى چنين مى‌نويسد: عدالت حالت نفسانى است که انسان را بر ملازمت تقوى بر مى‌انگيزد و از ارتکاب گناهان بزرگ و کوچک باز مى‌دارد»


البته حتما شهید مطهری، یا یکی دیگر از نوابغ حوزه قبلاً گفته بوده که، عدالت روحانی است و باعث گناه می‌شود، که خمینی تأکید بر نفسانی بودن عدالت دارد! در غیر اینصورت «امام» چنین مهملاتی را تحویل طلاب نمی‌داد! و به نظر می‌آید که خود شهید مطهری چنین حرفی زده، چرا که بلافاصله پس از توضیح خمینی، مطهری هم نتیجه می‌گیرد که:

«خلاصه سخن اين شد که معناى عدالت و مساوات اين است که ناهموارى‌ها و پست و بلنديها و بالا و پايين‌ها و تبعيض‌هايى که منشأش سنتها و عادات يا زور و ظلم است بايد محو شود و از بين برود»


لازم به تذکر است که در این مقطع «شهید» مطهری، موجودیت خودشان را جزو «ناهمواری‌ها،‌ تبعیض، ظلم و زور» به شمار نیاورده‌اند. به ویژه آن هنگام که ساواک اعلیحضرت، «تور حسینیه ارشاد» برای دانشجویان از همه جا بیخبر دانشگاه به راه انداخته بود، تا پریشانگوئی‌های مطهری و شریعتی را شنیده، «اسلام انسان‌ساز»،‌ «علی، اسطورة عدالت» و این حرف‌ها را باورکنند و از مرسدس بنز استاد مطهری نتیجه بگیرند که اسلام دین عدالت است و شاه مانع عدالت اسلامی می‌شود. اگر چنین نبود، دانشجویان «مؤمن و انقلابی» نیز هر کدام یک مرسدس بنز سوار می‌شدند. چنان که مطهری هم گفته:

«امکانات اجتماعى بايد براى همه فراهم شود.»

و این «امکانات» همان بود که با براندازی سال 57 و استقرار حکومت اسلامی میسر شد. حداقل روح‌الله خمینی بر این امر تأکید دارد:

«جمهورى اسلامى سعادت و خير و صلاح براى همه ملت است. اگر احکام اسلام پياده شود مستضعفين به حقوق خود مى‌رسند. تمام اقشار اسلام به حقوق حقه خودشان مى‌رسند، ظلم و جور ريشه‌کن مى‌شود. در جمهورى اسلامى آزادى است، ‌استقلال است، همه اقشار ملت در جمهورى اسلامى بايد در رفاه باشند، در جمهورى اسلامى براى فقرا فکر رفاه خواهد شد، مستمندان به حقوق خودشان مى‌رسند، عدالت الهى سايه مى‌افکند»


امروز،‌ با توجه به شرایط اسفبار ملت ایران، و با تعمق در باب افاضات امام، ‌دو نوع نتیجه‌گیری می‌تواند صورت گیرد: یا هنوز به «جمهوری اسلامی» نرسیده‌ایم، یا «عدالت» همین «لیبرالیسم افسارگسیخته» است که در صدر اسلام نیز، محمد و شرکاء، به نحو احسن آنرا به مورد اجرا گذاشته بودند!

0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت