دوشنبه، مرداد ۲۳، ۱۳۸۵

مخمل یا ابریشم؟!
...

روزآن‌لاین،‌ ارگان برون‌مرزی سردار سازندگی، با انتشار مقاله‌ای تحت عنوان «روزنامه جمهوري اسلامي و لشکر انقلاب مخملين: هنرمندان سرشناس در مظان اتهام کودتا»، ‌ فریاد و فغان به راه انداخته که سر «فرهیختگان» ایران به خطر است! خارج از بازداشت غیرقانونی جهانبگلو، که به روال رایج حکومت استعماری در ایران انجام شده، ‌ هیاهو پیرامون «انقلاب مخملی»، از سوی ساواک ایران به راه افتاده، تا فرصت براندازی نوینی برای خاتمی فراهم آورند. همان آقای خاتمی که تاکنون دو مرتبه در اجرای طرح براندازی ناکام مانده!

رسانه‌های حکومت اسلامی، به شیوة ازلی، در راستای اعمال سیاست‌های استعماری به دو قطب «ظاهراً» متخالف تقسیم شده‌اند و فریاد «آی‌دزد!» سر داده‌ا‌ند! علت هوچی‌گری اخیر رسانه‌های حکومتی درداخل و خارج، لو رفتن کودتای جدید محمدخاتمی است. بله همان محمد خاتمی، مامور بلند پایه ساواک ایران ـ که دو هفته پس از پیروزی حزب کارگر انگلیس در انتخابات، از صندوق‌های خیمه‌شب بازی حکومت اسلامی با 70 در صد رأی «مردم» بیرون کشیده شد. و اینبار نیز، مانند 18 تیر، عده‌ای از خرده‌پا‌ها، پیشمرگ مأموریت ناکام‌اش شده‌اند.

در وبلاگ «حجت‌السلام استعمار»‌نوشتم که خاتمی ـ طی 27 سال موجودیت استعماری حکومت اسلامی، همواره نوک حملة جبهة استعمار در ایران بوده. هر جا سرکوب لازم آمده، محمد خاتمی در همانجا قرار گرفته. مأموریت‌های او را در «کیهان»، «وزارت ارشاد»،‌ جنبش «اصلاح‌طلبی» شاهد بودیم، اخیراً، در اوپوزیسیون فراگیر (داخلی و برون‌مرزی) ـ از راست سنتی تا چپ افراطی ـ به نقش آفرینی پرداخته. جبهة فاشیست‌ها در داخل، از دو شاخة متمایز تشکیل شده: شاخه غیررسمی و به ظاهر غیرحکومتی، شامل منتظری و کروبی منفور، ‌دفتر تحکیم وحدت، دکة نوبل و رسانه‌های «اصلاح‌طلب» می‌شود، و جبهة رسمی نیز شامل تشکیلات حکومتی مشارکت، کارگزار، مؤتلفه و رسانه‌های اصولگرا و ... است. خارج از مرزها نیز، جبهة فاشیسم دو شاخه دارد: مشتی «استاد» پوسیده و کم‌مایه مقیم ایالات متحد، امثال نصر و عباس میلانی، چند سر «استاد» بورسیه در آبدارخانه دانشگاه‌های غرب، ‌ چند سر پاسدار «اصلاح طلب» و «زندانی» سابق! و کلیة سایت‌های «احترام به ادیان»، که حقوق و مزایای خود را از سفارت ایران دریافت کرده به تبلیغ آشکار برای دارو دسته خاتمی مشغول‌اند و سعی دارند مسئولیت فاجعه‌ای به نام «جمهوری اسلامی» را به گردن موجود مفلوکی به نام «علی خامنه‌ای» بیاندازند و خیمه‌شب‌بازی «شاه باید برود» را تکرار کنند، تا شاید ارباب باز هم موفق به سازماندهی یک براندازی نوین شود!

نگاهی به رسانه‌های داخلی و سایت‌های مستقل نشان می‌دهد که استعمار قصد «بزک» خاتمی را دارد: سخنان خاتمی در مورد «سیاست‌های» اقتصادی دولتش، آزادی، دموکراسی و... که در رسانه‌ها بازتاب وسیعی می‌یابد، نشانگر حمایت بیگانگان، و در نتیجه ساواک ایران از خاتمی است. در خارج از ایران نیز، همین حمایت استعماری شامل چند سر پاسدار، چند سر اعضای «دفتر تحکیم وحدت» و چند فقره «منتقد دست ‌به ‌سینه» شده که سایت‌های «مستقل» را با مهملات، داستان‌های بی سر و ته و پریشان‌گوئی‌های خود پوشش می‌دهند. و صد البته چارچوب همگی ریزه‌خواران استعمار همان «احترام به ادیان»، شعار مطلوب استعمار است، که با کاریکاتور فرمایشی به «جهان اسلام» تحمیل شد.

دمیدن در تنور استعمار همواره با کیهان آغاز می‌شود. سپس جمهوری اسلامی و دیگر رسانه‌های «اصولگرا» به پامنبری خواندن برای کیهان می‌پردازند. مرحلة بعدی، هیاهوی رسانه‌های «اصلاح طلب» در داخل و سایت‌های «مستقل» در خارج است. در مرحلة آخر، دمیدن در این تنور بر عهدة خیل «منتقدان» است. اما اینهمه برای گرم نگهداشتن تنور کفایت نمی‌کند. سیاهی لشکر مورد نظر برای ایجاد آشوب و درگیری‌های خیابانی نیز باید تأمین شود. اینجاست که،‌ آیت‌الله‌های دست‌ساز استعمار، فتوی صادرمی‌کنند، طلاب راهپیمائی می‌کنند، و اعضای دفتر تحکیم وحدت، «سیاهی لشکر» بیخبراز همه‌جا را به راه انداخته، و درگیری‌های خونین با چوب‌دارهای بسیجی به راه می‌افتد. حسن این «حرکات» انقلابی در این است که با هر آشوب خیابانی، دفتر تحکیم وحدت تصفیه خونینی در ردة دانشجویان سازمان می‌دهد و عده‌ای را که نامناسب تشخیص می‌دهد، روانة زندان اوین می‌کند. زندانیانی که نام‌شان را هیچکس نمی‌شنود، خبر مرگ و ناپدید شدن‌شان را هیچ رسانه‌ای منعکس نمی‌کند و هیچیک از فاشیست‌های «دموکراسی پرست» در سایت‌های «مستقل» به سوگ‌شان نمی‌نشیند.

این شیوة دمیدن در تنور، از زمان ریاست جمهوری خاتمی بسیار مقبول افتاده. هر بار هم که این شیوة مرضیه بی‌نتیجه می‌ماند،‌ مانند کودتای ناکام 18 تیر، رسانه‌های اصلاح طلب، حزب توده و شرکاء به فریاد و فغان می‌افتند که «می‌خواستند کودتا کنند و نشد!» واقعیت این است که در 18 تیر، واقعاً می‌خواستند کودتا کنند؛ خاتمی و علی خامنه‌ای هر دو در رأس کودتاچیان بودند. غرب هم حامی کودتا بود. اگر کودتا شکست خورد تنها به این دلیل بود که «جنگ سرد» به پایان رسیده و شیوه‌های 28 مرداد دیگر کارساز نیست. ولی این نکتة ساده را اربابان حکومت اسلامی درک نمی‌کنند. امروز اگر بجای شکست کودتا، سخن از شکست «انقلاب مخملین» به میان می‌آورند، به این دلیل است که «انقلاب» دست ساز آمریکا ناکام ماند. این ناکامی را با مطالعة مقالة «جمهوری اسلامی» که در یکی از رسانه‌های «اصلاح طلب» منعکس شده می‌توان مشاهده کرد!

«جمهوری اسلامی» در کلام سرا پا ابتذال خود از کسانی نام برده که برای بسیاری از ایرانیان، سوابق ناشناخته‌ای دارند. بجز رامین جهانبگلو که در رکاب خاتمی، و هم‌صدا با سروش مزدور،‌ تبلیغ «حقیقت» می‌کرد، ‌سید حسین نصر نیز مطرح شده است. سید حسین نصر یکی از «فرهیختگان» استعمار است که مراتب بی‌مایگی را طی کرده و به مقام «استادی» نائل شده. در وبلاگی تحت عنوان «دراویش ایران» اشاره مختصری به «فضل و دانش» ایشان کرده‌ام! سید حسین نصر یکی از «علم ستیزان» عرصة علوم جهان سوم است. وی پریشانگوئی را به حدی رسانده که به شرق شناسان هم ایراد می‌گیرد که، چرا بر «شواهد و مستندات تاریخی» تکیه می‌کنند و «باورها» را نادیده می‌گیرند! سید حسین نصر،‌ بدون اشاره به تهاجم نظامی تازیان، از توسعة سریع اسلام فراوان داد سخن می‌دهد! یعنی از اسلام همان را می‌گوید که روضه خوان ها می‌گویند: اسلام دین برحق و الهی بود و همه به آن گرویدند!

از سید حسین نصر که بگذریم، به نام پر افتخار آیدین آغداشلو می‌رسیم. آغداشلو از خرده‌پا‌های امنیتی است،‌ مانند بهنود، نراقی و ملکزاده ... آغداشلو، یک پا در تلویزیون حاکمیت دارد، یک دست در نقاشی تابلوهای تبلیغاتی سینمای اسلام! و همانطور که سید حسین نصر در زمینة علوم و فلسفه «استاد» است، آیدین آغداشلو نیز در هنر «نقاشی» سرآمد نقاشان جهان است. ولی فقط زمانی می‌توان به «اهمیت» آغداشلو پی برد که ارتباط وی با «کمیته» حکومت «تحجر ـ توحش» در تهران را بشناسیم. چرا که زیر نظر کمیته، این نقاش برجسته، با همکاری ماشاالله قصاب‌های مؤنث عرصه «هنر» ایران، و چند به اصطلاح نقاش و هنرمند دیگر، به شغل شریف «عشرتکده‌داری» و باج‌گیری‌های «اسلامی» پس از «عمل» اشتغال دارند، و در اینراه جیب هم‌میهنان «غیراسلامی» را حسابی می‌زنند، کسی هم جرأت شکایت ندارد.

با توجه به سوابق خاتمی و همراهان «فرهیخته‌اش»، کاملاً طبیعی می‌نماید که استعمار جهت پیشبرد منافع‌اش چنین مجموعه‌ای را برای «انقلاب» برگزیند. مگر 27 سال پیش همین «انقلاب» را با روح الله خمینی و مشتی دجال دیگر به راه نیانداختند؟


0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت