یکشنبه، مرداد ۲۹، ۱۳۸۵

کردار و گفتار!
...

هنگامی که فاشیست‌ها به مدح و ثنای «مقدسین» خود می‌پردازند، و در باب شرافت و عدالت آنان داد سخن می‌دهند، بهترین راه برای سنجش میزان شعار در گفتارشان این است که به مصداق «دوصد گفته چون نیم کردار نیست»،‌ به بررسی کردار فرد ستایش شده بپردازیم. به عنوان مثال به متن منتشر شده در «مهرنیوز» مورخ 19 مرداد ماه می‌پردازم که مدعی شده:

«حضرت زینب (س) عالی‌ترین نمونه از شهامت و دلیرى، دانش و بینش، کفایت و خردمندى است.»

هنگامی که جهت یافتن نشانه‌های شهامت،‌ دلیری، خردمندی و... به متن مراجعه شود، زندگی و کردار زینب را در چند جمله می‌توان خلاصه کرد: زینب به گفتة روحانیت شیعه، دختر علی و فاطمه است. فاطمه‌ای که وجودش از نظر علمی ثابت نشده، چرا که بنا بر روایات همین روحانیت شیعه، مادر فاطمه هنگام تولدش 57 تا 59 سال داشته، و محل دفن فاطمه نیز «مشخص» نیست، بنا براین موجودیت زینب و دوازده امام شیعه نیز از ریشه و بن در پردة ابهام است. ولی، همانطور که گفتم، در اینجا هدف بررسی شعارهای توخالی شیعیان در مورد مقدسین‌شان است. پس فاطمه را رها کرده، می‌پردازیم به زینب که به گفتة «مهرنیوز» در تاریخ بی‌نظیر است!

«تاریخ، خانواده‏اى مانند خانوادة کوچک على‏علیه السلام سراغ ندارد، که تمام افراد آن‏ شخصیت‏‌هایى باشند که در سیر تاریخ تأثیرى عمیق داشته و تحولى فوق‏‌العاده ایجاد کرده ‏باشند»!

بله هنگامی که از لابلای شعار و مدح و ثنای متداول به «موجودیت تاریخی» زینب، ‌یعنی کردارش می‌رسیم،‌ درمی‌یابیم که زینب، یک موجود صد در صد مکانیکی و بیروح، یا به عبارتی «مرده» بود. چرا که «مهرنیوز» می‌افزاید: «پیوسته با واقعیت و حقیقت رو به رو بود، هرگز با زندگى خیالى ارتباطى نداشت»‌! وقتی در نظر آوریم که هیچ انسانی بدون «تخیل» نمی‌تواند موجودیت داشته باشد، و «زیستن» در واقعیات صرف نا‌ممکن است، متوجه می‌شویم که زینب در واقع انسان نیست! ولی همین زینب، به ادعای «مهرنیوز»، که مسلماً‌ بازتاب دهندة اعتقادات مراجع «شیعه» است، در «تحولات زندگی بشر» بیشترین تأثیر را هم داشته!

«خردمند بانویى که از آغاز عمر در مرکز حوادث بزرگ و پیشآمدهایى [قرار داشته] که در تحولات زندگى بشر، داراى بزرگ ‏ترین تأثیر بوده»

و از این گذشته، زینب هوشمند بوده و برخوردار از دقت نظر، به طوری که به ادعای «مهرنیوز» قادر بوده، «شیطانیت و رحمانیت» اشخاص را نیز تشخیص دهد! یعنی به نوعی بر «روانشناسی اسلامی» نیز احاطه داشته! چرا که برای تقسیم بندی اشخاص به «شیطانی و رحمانی» فقط باید در علم «روانشناسی اسلامی»، آنهم در پانزده قرن پیش، تخصص ‌داشت! به عنوان مثال، بازجویان ساواک، در زمان «اعلیحضرت»، به محض نگریستن به چهرة فرد بازداشتی، قادر بودند میزان «شیطانیت» یعنی «خرابکار بودن» وی را تشخیص دهند. و پس از براندازی ناتو در سال 57، همین بازجوها یک‌شبه قادر شدند که در یک نظر،‌ «ضد‌انقلابیت» فرد بازداشتی را نیز تشخیص دهند! حال ببینیم زینب علاوه بر «روانشناسی اسلامی» چه کارهای مهم دیگری هم می‌توانسته انجام دهد؟

با در نظر گرفتن شواهد و قرائن، چنین باید نتیجه بگیریم که، زینب بجز کار اجباری در دوران کودکی، پرستاری از برادر، ازدواج، زایمان و زندگی‌اسارت‌بار، هیچ کار دیگری انجام نداده! وظایف گوناگونی که زینب، به گفتة مهرنیوز، بر عهده داشته عبارتند از: ادارة خانة پدری، و پرستاری از برادرانش! زینب، سپس ازدواج می‌کند، «همسر گرانبها» و «مادر بی‌نظیری» هم می‌شود! در کربلا، از برادرش پرستاری می‌کرده است، و گهگاه نیز سرش را از خیمه بیرون می‌‌آورده و سپاه پیروزمند کوفه را سرزنش می‌کرده که چرا برادرش را شکست داده‌اند! زینب، با بدگوئی‌هایش، حسابی آبروی کوفیان پیروز را هم برده است! ولی مهمترین اعمال زینب همان «خدمتگزاری» برادرش و پرستاری از فرزندان برادرش بوده! ظاهراً زینب خدمتکار، پرستار، مباشر و فدائی «آقا داداش» بوده. و تا ایشان زنده بودند، ‌ زینب فاقد زندگی شخصی بوده، ‌حتی فرزندش را هم فدای برادر می‌کند، ‌چرا که مادر بینظیری هم بوده است!

«زینب، تا برادر والامقامش در حیات بود، او را خدمتگزار و فرزندانش را پرستار بود، هنگامى‏ که به عرصه نبرد واردشد، زینب هر چه در قدرت داشت، براى حفظ جان‏ برادر نثار کرد. فرزند دلبندش را در راه برادر بزرگوارش فدا کرد. براى برادر در فکر جمع‏ آورى سپاه ‏بود. روحیه سربازان برادر را تقویت مى‏کرد[...] آن دم که وظیفه‏ ایجاب کرد، که از خیمه بیرون آید و سپاه پیروزمند کوفه را سرزنش کند ...»

بله، وظیفة زینب به جز خدمت به برادرش، این بوده که از خیمه بیرون آید و سپاه پیروزمند کوفه را سرزنش کند! مسلم است، پس از آنکه هست و نیستش را در راه جاه‌طلبی‌های برادر از دست داده، باید هم عصبانی شده،‌ به سرزنش مشغول ‌شود! زینب که حتماً خیلی ناراحت بوده، به جای برخورد با حماقت برادرش، که به گفتة شیعیان با 72 نفر به جنگ یک لشکر رفته، و چنین نبرد نابرابری نتیجه‌اش هم از قبل معلوم است، از برد طرف مقابل ناراحت هم شده است! به این می‌گویند زن استثنائی که، به گفتة «مهرنیوز»، سرنوشت بشریت را هم متحول کرده!

ولی فضائل اخلاقی زینب به این مختصر ختم نمی‌شود. زینب، مانند کودکان در برابر اعمال خود و برادرش مسئولیتی نمی‌شناسد. وقتی به همراه برادرش راهی نبرد نابرابر می‌شود، انتظار برد هم دارد! و هنگامی که مرگ برادرش را قریب الوقوع می‌بیند به خواهش و التماس می‌افتد، تا برادرش چند ساعتی بیشتر زنده بماند! و چند ساعت در شهادت با سعادتش تأخیر افتد!

«وقتى که برادر تنها ماند و یک تنه به نبرد ادامه ‏مى داد، زینب، جان خود را در کف دست‏ گرفت و به سوى عمر سعد و سپاه بى‏رحم کوفه‏ روان شد، شاید ساعتى، شهادت برادر را به‏ تأخیر اندازد»

دلیل این رفتار کودکانه را باید از «روحانیت شیعه» پرسید که این داستان‌های صد من یک قاز را سر هم کرده و به زنی کم‌خرد، با رفتاری کودکانه عنوان «بانوی بانوان جهان» هم داده و مدعی‌است که زن دلیری بوده که در «جهاد» شرکت می‌کرده است! ولی بعدها «معلوم» می‌شود که منظور از «جهاد زینب»، همان بدگوئی از یزید بوده که زینب آنرا با کمال «شهامت» هم انجام می‌داده!

«خواهر حسین (ع) در این جهاد مقدس، ترس و بیمى به‏ خود راه نداد و با نهایت دلیرى، ابن ‏زیاد شوم سرکش بى‏رحم، یزید پلید مقتدر را مفتضح ساخت»

ولی از همه مهمتر نابودی «بانوی بانوان» است که پس از مرگ افراد خانواده صورت می‌گیرد! زینب دیگر نه خواهر و مادر و عمه است، و نه مسکن و لباس و غذا دارد، حتی روشنائی هم ندارد! ولی آب برای آشامیدن دارد!

«در ساعتى چند [...] جدش و پدرش و مادرش و برادرانش و همه کسانش ازدستش رفتند، و همگى در خاک ‏و خون غلتیدند. زینب در شب دهم همه کس داشت، ولى در شام دهم هیچکس نداشت [...] در شب دهم، خواهر بود، مادر بود، عمه بود، سرور بود، ولى در شام دهم نبود! در شب دهم، خیمه و خرگاه داشت، جامه نو برتن داشت، چراغ داشت، بستر خواب‏ داشت، ولى در شام دهم نداشت! اما در شام دهم زینب چیزى داشت که ‏در شب ‏دهم‏ نداشت! زینب در شام دهم آب داشت، ولى درشب دهم نداشت! »

ولی همین زینب، که پس از مرگ برادرش دیگر هیچ ندارد و هیچ نیست، پس از دیدن آب، شناگر ماهری می‌شود،‌که به قول «مهرنیوز»،‌ چنان با «پلیدترین مرد روی زمین» سخن می‌گوید که این رسانة اینترنتی هم جرأت نمی‌کند آن را بازگو کند!

«زینب، با پلیدترین مرد روى زمین یعنى ابن‏زیاد طورى سخن گفت و نوعى رفتار کرد و با یزید که شومترین امپراطوران فاتح‏ بود، جور دگر سخن گفت ‏و رفتار دگر داشت».

در نتیجه معلوم نیست زینب که وصف اعمال شجاعانه‌اش را در بالا شنیدیم، به «پلید ترین مرد روی زمین» چه‌ها گفت؟! ولی اگر هم هیچ نگفته، روحانیون شیعه، که از این، نام او را هم به دست فراموشی می‌سپارند و از او تحت عنوان «خواهر حسین» نام می‌برند می‌گویند، چنان سخنانی بر زبان رانده که جان پسرش را هم از مرگ نجات داده! و البته این همه از معجزات آب بوده!

«وقتى که ابن‏زیاد تصمیم به‏ کشتن امام‏ سجاد (ع) گرفت، خواهر حسین‏ (ع) چنان فداکارى ‏و از خودگذشتگى نشان داد، که آن ناپاک را از آن تصمیم شوم منصرف ساخت.»

و البته نمی‌گویند چرا این «فداکاری و از خود گذشتگی» را برای نجات جان برادرش از خود نشان نداد! شاید شدیدا تشنه بوده! البته شاهکار شهامت و شجاعت زینب، در قصه‌های شیعی مسلکان، آنزمان اوج می‌گیرد که وی به سوی قبر برادرش می‌رود! زینب می‌خواهد بداند برادرش دفن شده یا نه، در نتیجه به سوی مزار برادر می‌رود!

«از بازگشت از شام، خواهر یکسره به سوى قبر برادر رفت تا مطمئن شود که آن‏ پیکر مقدس و یارانش دفن شده‏اند، آنگاه به مدینه بازگشت»

ولی نمی‌فهمیم که زینب از کجا فهمیده زیر خاک جسد برادرش را دفن کرده‌اند، این هم از مسائل نامشخص است! چون بنظر نمی‌آید که زینب نبش قبر کرده باشد! شاید، از همان نگاه‌های «بازجوی ساواک» به خاک انداخته و آناً فهمیده برادرش آن زیر است! و از اینجاست که بزرگی و عظمت روح زینب نمایان می شود!

«در میان این همه فشار و مصیبت، چیزى که نمایان شد، بزرگى و عظمت زینب بود و معلوم شد که نواده رسول خدا (ص) چقدر نیرو دارد؟ و خداوند به آن پیکر ستم‏ کشیده [...] چقدرتوانایى داده است!»

و باز هم از همینجا معلوم می‌شود که، به قول راوی، زینب «هرگز از هدف خود منحرف نشده»، چون گویا اصولاً هدفی در میان نبوده. زینب مانند میلیون‌ها زن مسلمان، موجودیتش به موجودیت پدر، برادر یا همسر بستگی داشته. و مسیر زندگی‌اش را نیز هم ‌اینا ن تعیین کرده‌ بودند. مسیری که هنوز در «تفکر اسلامی» از اسارت در خانة پدر به اسارت در خانة همسر منتهی می‌شود! و گاه مانند زینب، پس از اسارت در خانة همسر، ناچار به همراهی با جاه طلبی‌های برادر نیز خواهد شد؛ به گفته همین «شیعیان»، به اسارت دشمن در می‌آید چرا که «اسارت» زینب تبدیل به «مزة» داستان کربلا وآسمان ریسمان‌های آخوندها شده است:

«اگر اسارت بانوان کربلا نبود، دشمنان آل محمد [...] کسانى را که اطلاع داشتند، زبانشان‏را بوسیله پول و یا زور مى‏بستند و این جنایت هولناک و این فداکارى بزرگ را از صفحات تاریخ محو مى‌کردند».

در اینجا اسارت زینب، که اختیاری نبوده، چون هیچکس داوطلبانه به اسارت نمی‌رود، ‌ ناگهان در ترادف با فداکاری قرار می‌گیرد و باعث تجدید حیات پدر، پدربزرگ و اسلام عزیز هم می‌شود:

«اسارت زینب موجب زنده شدن پدرش علی (ع) و جدش‏ رسول خدا (ص) و تجدید حیات اسلام بود، زیرا بنى ‏امیه با زور و پول و حیله ‏گرى مى‏خواستند همه را محو و نابود کنند و اثرى از رسالت رسول خدا باقى نگذارند.»

و البته شایسته‌ترین صفت زینب این است که مانند همه «زنان نمونة مسلمان»، در جوانی می‌میرد! تا «حقیقت» از خود بر جای گذارد!
«زینب، عمر زیادی نکرد و در جوانى از دنیا رفت. ولى این حقیقت از وى به‏ یادگار بماند»

البته «مهرنیوز» نمی‌گوید که یکی از مهمترین علل جوانمرگ شدن زنان در «حکایات اسلام» این است که «مردان اسلام»، به شیوه محمد و علی «کودک‌باره» هم بوده‌اند، و دختر بچه‌های 7 یا 8 ساله چشمشان را می‌گرفته؛ مرگ زود هنگام «شیر زنان» در روایات اسلام، شاید ریشه در همین «تمایلات اسلامی» داشته باشد.

منبع: مهرنیوز مورخ 19 امردادماه 1385

0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت