سه‌شنبه، مرداد ۳۱، ۱۳۸۵


بی‌بی‌سی و سیدحسین!
...
بی‌بی‌سی که 27 سال پیش از دستاربندی بی‌مایه برای ملت ایران یک «رهبر انقلاب» خلق کرد، همچنان از خم رنگرزی‌اش اسلام و اسلام‌پرستی تراوش می‌کند و با دست‌و‌دل‌بازی تقدیم ملت ایران می‌شود. بی‌بی‌سی، که مانند همة رسانه‌های مستقل و آزادیخواه غرب، پیوسته دلنگران آزادی و حقوق بشر است، جهت تبلیغ خطوط سیاسی‌اش، همواره دست به دامان کم‌سوادان و بی‌مایگان در جامعة ایران می‌شود، تا حق و حقوق استعمار را آنچنان که شایسته است تأمین کند. و در این راه، بهترین و مؤثرترین ابزار همان تبلیغ بر پایة زوج «اسلام ـ ابتذال» و محور «ابتذال اسلامی» است. جهت ترویج ابتذال، رسانه‌های مستقل غرب خوشبختانه موضوع کم نمی‌آورند. و دامنة ابتذال، از زندگی مادونا شروع شده تا «رپ فاطمه»، حسن و حسین ادامه می‌یابد. و در این خوان پرنعمت، ستاره‌های فوتبال اسلام، کارگردانان سابقاً تیغ‌کش، هنرمندان میدان بارفروشان، شاعران و طنزپردازان با شش کلاس سواد، نویسندگان و روشنفکران «سرپل تجریش» و متفکران ساواک، همه و همه فراوان یافت می‌شوند. از قضای روزگار، همین گستره را در «دامنة اسلام» نیز می‌توان یافت.

همة الگو‌های «زبالة دینی»، باب طبع تبلیغات استعماری در دسترس سایت بی‌بی‌سی قرار دارد. بالاخره هر چه باشد بریتانیای کبیر حدوداً از یک قرن پیش از حق غارت، چپاول و کودتا در این «مرز پرگهر» برخوردار بوده. مسلم است که دولت انگلیس باید بتواند از نتایج صد سال رنج و زحمت بی‌امان خود در ایران بهره‌برداری‌هائی نیز صورت دهد! اسلام و عدالت اسلامی هم، مسلماً همین را می‌گویند! علت ارادت بی‌بی‌سی به اسلام نیز از همینجا سرچشمه می‌گیرد. و تبلیغات سایت «مستقل» حکومت انگلستان، برای فعلة استعمار از قبیل نصر، سروش و کدیور نیز ریشه در همین اصل دارد.

در همین راستا، بی‌بی‌سی دوباره جهت ارائة «اسلام مدرن استعماری» دست به دامن آخوند بی‌عمامه‌ای به نام سیدحسین نصر شده، و شاهکار «تفکردینی» ایشان را ـ که عنوان مضحک «آرمان و واقعیت اسلام» را یدک می‌کشد ـ به همة خوانندگان «شوت و پرت» خود معرفی می‌کند! بی‌بی‌سی می‌گوید که در اهمیت این کتاب، «همين بس که تاکنون به زبان‌‌های ایتالیایی، عربی، فرانسوی، هندی، ترکی، لهستانی، آلمانی و به‌ تازگی به ‌زبان فارسی نيز ترجمه و منتشر شده است.» بر اساس این استدلال بسیار منطقی از جانب سایت حکومت انگلستان،‌ همة رمان‌های صد من یک قاز ـ که به همة زبان‌های زنده و مردة دنیا ترجمه شده و می‌شوند، چون مهمل و پرفروشند، از اهمیت فراوان نیز برخوردار خواهند شد! ولی بی‌بی‌سی، به این مختصر اکتفا نمی‌کند، یک الگوی تحقیق و بررسی را نیز همزمان «کشف و اختراع» می‌کند، که بر سنت‌های اسلامی تکیه دارد! به گفته بی‌بی‌سی:

«در حال حاضر به‌دشواری ‌می‌توان آثاری را به‌زبان‌‌های اروپایی یافت که از دیدگاه متفکران مسلمان معاصر و بر اساس سنت‌های اسلامی، به‌تحقیق و بررسی درباره‌ی اسلام و ابعاد گوناگون آن پرداخته و در عین حال در مقام پاسخگویی به‌مسایل دنیای مدرن نیز برآمده باشد.»

منظور سایت حاکمیت انگلستان این است که روش تحقیق ـ که جهت تحقیقی بودن، باید علمی باشد، سنتی نیز می‌تواند از آب در آید، یعنی با علم کاری نداشته باشد! به عبارت دیگر، بی‌بی‌سی، یک روش تحقیق صد در صد کشکی، ویژة جهان سوم، به خوانندگان ارائه می‌دهد که در واقع همان روش کشکی تخصص سیدحسین نصر و شرکاء نیز هست. قبلاً گفته بودم که سیدحسین نصر شدیداً به شرق‌شناسی و شرق‌شناسان ایراد گرفته بود که «چرا به جای باورها و سنت‌ها به شواهد و مستندات تکیه می‌کنند؟!» و امروز دریافتم که ریشة سخنان دور از عقل سیدحسین نصر را باید در ‌ «انتظارات» اربابان او در غرب جستجو کرد. علم و روش تحقیق علمی ویژة «تمدن‌های» اروپائی است، شرقی‌ها باید بر اساس «سنت» تحقیقات کنند، عملی که نتیجه‌اش مسلماً بیشتر باب طبع استعمار خواهد بود. البته بی‌بی‌سی، سعی فراوان جهت بازار گرمی برای اثر «گرانبهای» نصر به کار می‌برد، و تأکید دارد که اینگونه آثار واقعاً «کمیاب‌اند»! بی‌بی‌سی حق دارد! تعداد دانشمندان و متفکرانی که بر اساس سنت ـ آنهم «سنت اسلامی» که دامنه‌اش از باورهای عامیانه و شعارهای پوچ فراتر نمی‌رود ـ تحقیق می‌کنند، از شمار مزدوران استعمار فراتر نخواهد رفت! و به همین جهت، بی‌بی‌سی از «کمبود» اندیشمند در جهان اسلام ابراز نگرانی شدید می‌کند! و در به در به دنبال «اندیشمند و روشنفکر»‌ می‌گردد، تا با «حفظ هویت و اصالت ملی به مسائل اساسی و حیاتی عصر حاضر بپردازند، و راه‌حل‌‌های مناسبی ارائه دهند.» ‌شاید به این ترتیب بتواند حداقل سه دهة دیگر تنور استعمار غرب را در جهان اسلام و خصوصاً ایران گرم نگهدارند! البته نگرانی بی‌بی‌سی بیمورد است، چون همانطور که بارها گفتم مزدوری استعمار، پیشه‌ای موروثی است. و امثال سیدحسین نصر، در این راه از فرزند و افراد فامیل خود دریغ ندارند! ولی اصل مسئله با نصر، سروش و شرکاء حل نخواهد شد. باید مشتی هالو هم دست و پا کرد که مهملات اینان را بخوانند و بپذیرند! ولی این‌ها مسائلی است که آیندگان در باره‌ا‌شان قضاوت خواهند کرد. باز گردیم به بازارگرمی‌های بی‌بی‌سی برای نصر و کتابش. سایت «به وقت گرینویچ» جهت تحت تأثیر قراردادن خوانندگان، چند چشمه از دریای دانش نصر را هم برایمان عیان کرده، می‌گوید:

«تمام ادیان توحیدی و راست‌باور[...] بر این دو اصل بنیادی استوارند. هیچ دینی، چه اسلام و چه مسیحیت، چه کیش هندویی و یا آیین بودایی، بدون آموزش درباره‌ی اینکه مطلق چیست و نسبی چیست، نمی‌تواند توفیق بیابد و پایدار بماند».

هرکس مختصر شناختی از ادیان جهان داشته باشد می‌داند که ادیان شرق، بودائی، هندوئی و... ادیان توحیدی نیستند، و از طرف دیگر، این ادیان برای «پایدار» ماندن نیازمند کسب اجازه از سید آقا حسین نصر هم نخواهند بود. سید نصر بهتر است برای اسلام و مسلمین نسخه‌اش را بپیچد و به مکاتب شرق دخالت نکند. برای کسی که عمری در خدمت اهداف استعمار جانفشانی کرده این حرف‌ها زیادتر از دهان است. مقایسة مکاتب شرق با ادیان ابراهیمی صرفاً نشانه‌ای است از جهل و نادانی، ولی وقتی یک «اسلام ‌ناشناس» چون سیدنصر، در مورد این دین داد سخن می‌دهد و همزمان برای مکاتب شرق هم فتوی صادر می‌کند جوابش، به مصداق آن ضرب‌المثل معروف، فقط خاموشی است!

حال بپردازیم به عنوان کتاب اندیشمند برگزیدة بنگاه بی‌بی‌سی! این کتاب شامل یک پیشگفتار و شش فصل می‌شود، ولی جهت بهره‌گیری از دریای دانش استاد سیدحسین نصر، شاید بهتر باشد از عنوان کتاب ایشان، «واقعیت و آرمان اسلام» آغاز ‌کنیم. اسلام به عنوان دین و دستورات الهی، منبع آسمانی دارد و بر اساس تعریف نمی‌تواند با «واقعیت» ارتباطی داشته باشد، چرا که «واقعیت»، بنا بر تعریف، به امور تاریخ‌پذیر و زمینی می‌پردازد و بس. جناب دکتر نصر که استاد هم هستند، لازم است اول بدانند در چه موردی سخن می‌گویند، آنگاه «صفت» برایش تعیین کنند. اسلام واقعیت نیست، چرا که «تاریخی‌ات» را برنمی‌تابد. اسلام، ‌مانند یهودیت و مسیحیت، تاریخ‌ستیز و تاریخ‌گریز است و دوام خود را نیز مدیون همین تاریخ‌گریزی است. اسلام به عنوان دین، آرمان هم نمی‌تواند تلقی شود. اسلام همانطور که استادان اسلام می‌گویند، دستور و احکام الهی است و لازم‌الجراست، «چون و چرا» ندارد، نقدپذیر هم نیست. چرا که کلام خداوند ابراهیم،‌ فرمان است. و دستور برای به اصطلاح رستگاری بشر! یا بهتر بگوئیم رستگاری بندگان! ولی «آرمان»، دستورالعمل صادر شده از آسمان نیست. «آرمان» به عنوان هدف والا، انتخابی است بشری، و نوع بشر در داشتن یا نداشتن «آرمان» کاملاً آزاد است. و اگر کسی «آرمان» نداشته باشد، مجازات شلاق و زندان در این دنیا، و دوزخ در آن دنیا، شامل حالش نخواهد شد! این از عمق دانش استاد در انتخاب عنوان کتاب؛ کتاب یکی اندیشمند جهان اسلام، سیدحسین نصر! حال بپردازیم به عناوین فصل‌های کتاب!

فصل اول را استاد نصر، «اسلام، آخرین دین اصیل» نامیده‌اند! اولاً چه کسی گفته که اسلام آخرین دین است؟ مسلم است که پیامبران ادیان ابراهیمی اهل کسب و تجارت و بخیه بوده‌اند و راه‌های رونق دکان ادعای «دین بر حق»، «دین کامل» و غیره، از نظرشان دور نمی‌مانده. با این وجود، هیچ واقعیت تاریخی جهت اثبات «آخرین» بودن دین اسلام در دست نیست. و نمی‌توان از یک سو دو دستی به «واقعیت» و بررسی عملی ‌چسبید، و از سوی دیگر به اسطوره و قصه! جناب نصر به شیوة دیگر شرکای «متفکر» و فاشیست، سعی تمام در پیوند دادن اسطوره به تاریخ دارند، و این آکروباسی در زمینه کلام را نیز به همین دلیل صورت داده‌اند. یعنی از یک سو، پرچم اسلام را در عرصة «زمان» و «تاریخیت»‌ بر می‌افرازند،‌ و از سوی دیگر،‌ به قصه‌پردازی در مورد «اصالت» اسلام مشغول می‌شوند. باید خدمت ایشان عرض کنیم که،‌ نه جناب استاد سید حسین نصر! با این شامورتی بازی‌‌ها اسلام نمی‌تواند «تاریخیت» بیابد. امثال شما، خاتمی، سروش، جهانبگلو و اربابان فاشیست و اندیشمندتان در غرب، دیگر با تزویر در کلام نمی‌توانید اسلام را در قالبی «ترقی‌خواهانه» به ملت ایران حقنه کنید. و شما آقای‌نصر که یک «دین اصیل» هم یافته‌اید، شما گویا به پیروی از اربابان پنداشته‌اند دین هم، نژاد حیوانات است که «اصیل» باشد! یا پنداشته‌اید که چون اسب عربی اصیل در دکة ملکة‌ انگلستان خوابانده‌اند، هرچه «عربی» باشد حتماً «اصیل»‌ است! حال ببینیم عنوان فصل دوم به چه ترتیب خواننده را به بیراهه می‌برد.

فصل دوم کتاب را «قرآن، سرچشمة معرفت و سلوک» نام گذاشته‌اند! به روال اعمال گسست در زمان،‌ به شیوة فاشیست‌ها، جناب دکتر، هنگام نامگذاری فصل دوم کتاب، عمداً فراموش کرده‌اند که قبل از اسلام معرفت و سلوک در جهان بشری وجود داشته، و از اینرو قرآن نمی‌تواند مبداء معرفت پنداشته‌ شود! چین، هند، مصر و ایران باستان را جناب استاد فراموش کرده‌اند، و آفتاب معرفت‌شان یک مرتبه از صحرای حجاز سر برآورده! سیدحسین نصر پس از «اثبات علمی» این امر که معرفت از قرآن سرچشمه می‌گیرد، در فصل سوم کتاب، به هدف دوم «فاشیسم اسلامی» نیز نائل می‌شوند و محمد را «خاتم الانبیا و انسان کامل» می‌خوانند. این ادعا مورد قبول کسانی است که وصف غارت، جنایت و تحمیل دین اسلام به زور شمشیر را، نمی‌شناسند و نمی‌دانند بر یهودیان و بت‌پرستان چه‌ها گذشته. از فصل چهارم و ششم می‌گذرم و به فصل پنجم می‌پردازم که در آن، سیدحسین دوباره به مسائلی پرداخته‌اند که سواد کافی برای شناخت‌شان ندارند. قبلاً در وبلاگ «دراویش ایران» به ادعاهای ایشان جهت «اسلامی» جلوه دادن «عرفان ایران» اشاراتی کرده‌ام. سیدحسین نصر تفاوت میان عرفان، تصوف و درویشی را اصولاً نمی‌شناسند، آن‌ها را در ترادف با یکدیگر قرار داده، همه را به حساب اسلام می‌گذارند. آنچنان به این موضوع می‌پردازند که گویا از نظر ایشان تمدن بشری در جهان، با توحش و بربریت دین اسلام آغاز شده است!

اگر اوپوزیسیون ایران سر در آخور استعمار نمی‌داشت،‌ مسلماً بی‌بی‌سی نمی‌توانست به خود اجازه دهد که با چنین وقاحتی دست به عوامفریبی و تبلیغ جهل و خرافه زند؛ امروز عوامفریبی‌ بی‌بی‌سی،‌ پس از تحمیل 30 سال فاشیسم مذهبی بر ایران، هدف اصلی و اساسی‌اش، همان تطهیر تفکر سیاسی اسلامی و تحمیل دوبارة جامعه‌ای دینی بر ایرانیان است.

منبع : سایت به وقت گرينويچ - دوشنبه 21 اوت 2006 - 30 مرداد 1385


0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت