...
باز هم اعضای دائمی شورای امنیت، چون کفتار بر سر یک لاشة چند میلیارد دلاری اختلاف پیدا کردهاند. پس از فروپاشی اتحادجماهیرشوروی، فضای سیاست جهانی شفافیت پیدا کرده، و به قول تاواریش گورباچف، «پروسترئیکا» همه جا را فرا گرفته. شفافیتی که هیچکس را از آن گریزی نیست. به یاد داریم که کشور «مستقل» قطر، به قطعنامة شورای امنیت جهت تحریم ایران، رأی منفی داده است. و نیک میدانیم که این کشور پایگاه استعمار آگلوساکسونها در منطقة خلیج فارس است. و بازهم فراموش نکردهایم که روزنامة گاردین، ارگان تفنگ فروشهای انگلستان، تا چندی قبل مدافع سرسخت برنامة هستهای ایران شده بود و به آمریکا پرخاش میکرد که، «چرا با هند همکاری هستهای میکند ولی ایران را از فعالیت هستهای منع کرده؟» ولی همین گاردین، در تاریخ 30 مرداد ماه، تغییر موضع میدهد و نسخة براندازی بر اساس 22 بهمن برایمان تجویز میکند!
گاردین که طی 27 سال حاکمیت «تحجر ـ توحش» در ایران، خفقان گرفته بود، ناگهان روز دوشنبه «موافقت» کرده ایران «قدرتی هستهای» باشد ولی بدون احمدی نژاد! گاردین که سراسر ایران را با چند مصاحبه بی سر و ته در نوردیده، نتیجه گرفته که تهاجم نظامی خوب نیست، بهتر است مردم ایران خودشان به جای ارتش آمریکا وارد صحنه شوند. به گفتة این روزنامه، «احمدی نژادی که خود را در خيال، رهبر يک انقلاب طغيانگر و در انتظار ظهور امام غايب میداند، در توهم زندگی میکند[...] اين ايرانيان هستند ـ و نه نيروی هوايی آمريکا، که میتوانند آقای احمدی نژاد را از رويای خود بيرون بياورند.» چه خوب شد گاردین به ایرانیان یادآوری کرد که احمدی نژاد در توهم زندگی میکند، و البته به زعم گاردین خمینی، خاتمی و دیگر روحانیون که همگی محصول «فنآوری بازیافت زباله» هستند، در توهم زندگی نکرده و نمیکنند! چون این جماعت همواره جهت تحکیم پایههای استعمار غرب در ایران فداکاری کردهاند و امروز که افتضاحی به نام احمدی نژاد، مرگ حاکمیت دست نشاندة استعمار را نوید میدهد، یکباره گاردین فتوی براندازی صادر میکند!
البته استعمار بریتانیا، در این مورد، تنها طرف ذینفع نیست. امروز «نزاویسمایا گازتا»، با طرح مسئلة هستهای ایران، مینویسد، «میخواهند روسیه را از 8 میلیارد دلار محروم کنند!» ولی اگر بحران ایران، 8 میلیارد دلار خسارت مالی برای روسیه دارد، برای ایران جنگ، سرکوب و به احتمال فراوان یک دموکراسی مدل عراق و افغانستان به همراه خواهد داشت. البته این مسئله در ظاهر کم اهمیت تر از آن است که در رسانههای نانخور تفنگ فروشهای شرق و غرب مورد بررسی قرار گیرد.
ولی واقعیت این است که از تاریخ پیروزی انقلاب اکتبر در 1918 تا به امروز، شرایط ایران همیشه تابعی از شرایط همسایة شمالی بوده. حضور «پر افتخار» رضامیرپنج در وزارت جنگ و سپس در کاخ سلطنتی ایران، کودتای 28 مرداد، و بالاخره براندازی 22 بهمن 57، همگی ریشه در سیاستهای روسیه داشته و بدون توافق با حاکمیت روسیه امکان تحقق نمییافته. نزدیک شدن سیاست استعمار انگلیس و روسیه در ایران همواره برای ایرانیان فاجعه به بار آورده، و اگر تا دیروز ارتش ناتو به بهانة «حفظ آزادیها و حقوق بشر» در ظاهر بر ضد کمونیسم و اتحادجماهیرشوروی کودتا، سرکوب و کشتار سازماندهی میکرد، امروز دیگر این محظورات وجود خارجی ندارند. امروز کشتار و سرکوب از اینرو در منطقه سازماندهی میشود، که منافع سرمایهداری جهانی آنرا الزامی کرده. دیروز منافع سرمایهداری جهانی با طرح محمدمصدق، ملی کردن نفت، و کودتا تأمین میشد، امروز ابعاد توحش به نسبت حرص و طمع سرمایهداری افزایش هم یافته. امروز تهاجم نظامی در دستورکارها قرار گرفته. روسیه ناچار است به روال همیشگی، و همانطور که در عراق جا خالی داد، در مورد ایران نیز دست از مخالفت با ناتو بر دارد. ولی این بار باید حضور ارتش ناتو را در سواحل خزر متحمل شود. ذخایر نفتی دریای خزر به مراتب از ذخایر خلیج فارس غنیتر است. و صدور نفت به اروپا، چین و ژاپن از کشورهای ساحلی خزر به صرفه نزدیکتر.
این جنبة اقتصادی تهاجم نظامی به ایران بود، از نظر سیاسی این تهاجم برای روسیه به مراتب سنگینتر از اشغال عراق تمام خواهد شد. چرا؟ پاسخ به این پرسش را میباید در تاریخ رخدادهای روسیه بررسی کنیم. پس از انقلاب اکتبر، روسیه به مدت دو سال با ارتشهای ژاپن، اروپا و آمریکا میجنگید. هر چند این جنگ در سال 1920، به اخراج اشغالگران انجامید ولی به مرگ 5 میلیون روس، و از آن مهمتر به مرگ آرمانهای انقلاب اکتبر منجر شد. چرا که پیامد جنگ، پیامد اغراق آمیز کودتا است. به همان نسبت که کودتا به سرکوب نیروهای ضد استبداد، و نه نیروهای مخالف، منجر میشود، جنگ نیز شرایط سرکوب نیروهای ضداستبداد را فراهم میآورد. در واقع تهاجم نظامی استعمارگران غرب به روسیه به نوعی روند به قدرت رسیدن ژوزف استالین را تسریع کرد و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سیر منطقی تحول همان «استالینیسم» شد. پس از فروپاشی تا به امروز، روسیه سعی در دنباله روی از منافع غرب داشته، تا از این راه منافع خود را نیز تأمین کند. و به نظر میرسد که «گزینة» تاریخی روسیه باز هم بر همان مسیر قدیمی استوار شده، یعنی نزدیک شدن به سیاست انگلیس در ایران. و از آنجا که تاریخ تکرار نمیشود، مسلماً نتایج حاصل از همکاری روسیه و انگلیس در ایران، دیگر نمیتواند به حضور رضامیرپنجها منجر شود!
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت