یکشنبه، شهریور ۰۵، ۱۳۸۵

Posted by Picasa
لاف استقلال!
...
امروز چون گذشته‌های دور و نزدیک، مزدوران اجنبی با توسل به شعار «استقلال» در پی تأمین منافع استعمار‌اند. اگر دیروز با ملی کردن نفت و براندازی 22 بهمن، ملت ایران را به زنجیر اسارت چند ملیتی‌ها در آوردند، امروز در ادامة تأمین منافع اربابان غربی، باز هم متوسل به فریب همیشگی خود شده‌اند: سوء استفاده از شعار «استقلال»!

واژة «استقلال»،‌ یکی از کارسازترین ابزارهای استعمار است. تا زمانی که تعریف صریحی از این واژه ارائه نشده است، «استقلال» بهترین شعار برای فریب افکار عمومی است. به یاد داریم که توطئة ملی کردن نفت نیز با همین «شعار» عملی شد. به یاد داریم که در آن روزها سخن از این بود که نفت متعلق به ملت ایران است، از اینرو باید «ملی» شود. ولی تعلق نفت به ملت ایران، تنها یک قسمت از واقعیتی چند جانبه بود. جوانب متعدد واقعیاتی که از ملت ایران پنهان نگاه داشتند این بود که، بازار نفت در اختیار چند ملیتی‌هاست و هر چند نفت متعلق به ملت ایران است، استخراج و صدور آن به هیچ عنوان در اختیار ملت ایران نخواهد بود. از طرف دیگر، ارز حاصله از فروش آن نیز در اختیار بانک‌های غرب باقی خواهد ماند، و کالاهای مورد نیاز ملت ایران را نیز غرب «تعیین» خواهد کرد. واقعیت این بود که ملی شدن نفت نه تنها بحران تحریم اقتصادی و کودتا را برای ملت ایران به ارمغان آورد که، وابستگی ایران به نفت را نیز افزایش داد. و امروز اگر چند ملیتی‌ها نفت ایران را تحریم کنند، سرنوشت ملت ایران با سرنوشت ملت‌های قحطی‌زده در آفریقا تفاوتی نخواهد داشت. و به یاد داریم که توطئة فاشیسم اسلامی نیز با شعار «استقلال، آزادی»، بر ملت ایران تحمیل شد و امروز نیز توطئه «غنی سازی»، با تکیه بر همین شعار «استقلال» در شرف تکوین است. حال باز گردیم به «غنی سازی اورانیوم و تولید سوخت هسته‌ای»!

تولید «سوخت هسته‌ای»، لاجرم به تولید «زبالة هسته‌ای» خواهد انجامید، و «زبالة هسته‌ای» می‌باید به مراکز ویژه‌ای که در جهان برای «زباله‌های هسته‌ای» ایجاد کرده‌اند، ارسال شود. این مراکز محدود که قادرند «زبالة هسته‌ای» را انبار کنند، از جمله مراکز استراتژیک مهم جهانی به شمار می‌روند؛ انگشت‌شماراند و همگی در اختیار «چند ملیتی‌هائی» هستند که بر «معادن اورانیوم» جهانی‌ اعمال نظرمی‌کنند. به عنوان مثال کشور آلمان ناچار است «زبالة هسته‌ای» خود را با واگن‌های ویژه از طریق راه آهن به کشور فرانسه تحویل دهد، و اگر روزی کشور فرانسه از دریافت «زبالة هسته‌ای» آلمان سر باز زد، تولیدات برق «هسته‌ای» در کشور آلمان عملاً متوقف خواهد شد. چرا که لازمة تولید «سوخت هسته‌ای» این است که تولید کننده بتواند «زبالة هسته‌ای» را نیز دفع کند، و از همه مهمتر، تولید سوخت و دفع زبالة ناشی از آن با ضرر و زیان توام نباشد. حال باز گردیم به شعارهای ریزه‌خواران استعمار، از قبیل لاریجانی و خاتمی، که این روزها بر تولید «سوخت هسته‌ای» در ایران پای می‌فشارند و داعیة «استقلال» نیز دارند.

لاریجانی که خود از نسل دوم «زباله‌های بازیافتی» در نجف است، مسلماً پنداشته که «زباله هسته‌ای» را نیز می‌توان در نجف تبدیل به آخوند کرد و تحویل ملت ایران داد، تا استقلال کشور «تأمین» شود. به همین دلیل حب «استقلال» خورده و اصرار دارد که ملت ایران حتما «مستقل» شود! خاتمی نیز که ـ پس از کشتار و سرکوب موفقیت آمیز در دورة «اصلاحات» ـ یک جفت نعلین آهنین به پا کرده و جهت گدائی «استقلال» به در دکان شرکای غرب، در کشور ژاپن رفته می‌فرماید، اگر ما سوخت تولید نکنیم ممکن است به ما سوخت مورد نیاز را تحویل ندهند و ما «استقلال» نخواهیم داشت و وابسته به دیگران باقی می‌‌مانیم!

ولی شعار مزدوران استعمار نمی‌تواند چهرة واقعیت را پنهان نگاه دارد. واقعیت این است که اگر ما سوخت هم تولید کنیم، ولی زبالة اتمی ناشی از آن را نتوانیم به یکی از مراکز ویژة دریافت «زباله هسته‌ای» تحویل دهیم، عمل تولید «سوخت هسته‌ای» غیر‌ممکن خواهد شد. و به یاد داشته باشیم که حمل «زباله هسته‌ای» نیازمند فناوری‌هائی به مراتب پیشرفته‌تر از «تولید سوخت»‌ هسته‌ای است، فناوری‌هائی که کشور ایران به هیچ عنوان از آن بهره‌مند نیست. واقعیت این است که ایران در زمینه هسته‌ای، همچنان که در زمینه نفت، یک کشور صد در صد وابسته به غرب است. ساختن مکان مورد نیاز برای آزمایشگاه، نیروگاه و تمامی تولیدات هسته‌ای، همچنان که حمل و نقل آن‌ها، نیازمند فناوری‌هائی است که در اختیار حاکمیت «تحجر ـ توحش» ایران نیست. از این گذشته، دستگاه‌های لازم جهت غنی کردن اورانیوم و تولید سوخت هسته‌ای، همگی می‌باید از غرب، چین و یا روسیه وارد شوند، و ایران جهت «پیشرفت‌های شگفت» در زمینه هسته‌ای، صد در صد نیازمند بیگانگان باقی خواهد ماند.

به عبارت دیگر، اگر همسایگان یاری نکنند، «شوهرداری هسته‌ای» برای روضه‌خوانان امکانپذیر نخواهد بود. به عنوان نمونه، جهت تولید آب سنگین در اراک، متخصصان چینی، ‌پس از کسب اجازه از آمریکا، با یک تیر دو نشان زده‌اند. از یکسو به خاتمی ـ که در ژاپن به عشوه و کرشمه برای کویزومی مشغول است ـ امکان دادند که لافی در غربت زده و مدعی «استقلال» شود! و از سوی دیگر، به پرزیدنت مهر ورزی ـ که هنوز اجازة ورود به استان خوزستان را دریافت نکرده ـ امکان داده‌اند که گوزی در بازار مسگران بدهد! و به جهانیان اعلام کند که «ما به فناوری تولید آب سنگین دست یافته‌ایم!» مسلم است که اگر روزی آمریکا به هزار و یک دلیل سرمایه‌گذاری در چین را منوط به تعلیق تولید آب سنگین در ایران نماید، ملت ایران یک روز صبح که از خواب بر می‌خیزد، از رسانه‌های «ملی» می‌شنود، که فناوری تولید آب سنگین را ـ که دانشمندان «ایرانی ـ اسلامی» خودشان سال‌ها پیش به آن دست یافته بودند، آمریکای جهان‌خوار ممنوع کرده است! و آن روز است که روضه‌خوان‌ها باز هم آستین‌ها را بالا زده، به شعار «نبرد با آمریکا» متوسل ‌شوند، و چندین و چند رأس «طلاب از جان گذشته» هم از مراکز «بازیافت زباله» در نجف و قم در سراسر «میهن اسلامی» راهپیمائی خواهند کرد.
حکایت روضه‌خوانان و فناوری هسته‌ای برای ملت ایران، حکایت آن مرد بینوائی است که مادرش یک همسر «مناسب» برایش دست و پا کرده بود. عروس‌ خانم چنان زشت بود، که در ملاءعام، ناچار از پوشانیدن رویش بود، تا باعث ترس خلق الله نشود. ولی همین عروس زشت چندان زر و زیور بر لباس و روبنده می‌آویخت که هر گاه از خانه برون می‌شد، خلق الله، بیخبر از زشتی رویش، به تماشای و تحسین او گرد می‌آمدند، و در حسرت دیدار رویش آه می‌کشیدند. یک روز همسر بینوای عروس خانم این صحنه را دید، آهی کشیده گفت، «تومون خودمونو می‌کشه، بیرونمون مردمو»!

0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت