دوشنبه، شهریور ۰۶، ۱۳۸۵


شبیخون بر تاریخ
...

مثلی در فارسی می‌گوید، سنگ اول چون نهد معمار کج، تا ثریا می‌رود دیوار کج. آنچه امروز در جامعة ایران در مورد «اسلام» به خورد مردم می‌دهند، از «باورهائی» سرچشمه می‌گیرد که با علمیت تاریخ به کلی بیگانه‌اند؛ و در تضاد! سیاست استعمار در ایران همواره با توسل به «باورها» اعمال شده. ویژگی «باورها» این است که هیچ پایه‌ای در «رخدادهای» تاریخی ندارند، و از این نظر به اسطوره‌ها می‌مانند. ویژگی اسطوره، همانطور که میکائیل باکتین می‌گوید، در «تاریخ‌ستیزی» و «تاریخ‌گریزی» آن است. اسطوره، همچنین سرچشمة حماسه است، و حماسه نیز مانند اسطوره «تاریخ‌گریز». دلیل تبلیغات گستردة استعمار جهت «باور پروری» در ایران نیز به دلیل ویژگی «تاریخ‌گریزی» همین «باورها» است. «تاریخ گریزی» ابزاری است که جهت تبلیغ سلطه و قهرمان‌سازی کاربردهائی فراوان می‌یابد. بر پایة همین «تاریخ‌گریزی»، حاکمیت‌های سرسپرده در ایران تبلیغات به راه می‌اندازند که به طور مثال، «ایرانیان دین اسلام را با آغوش باز پذیرفتند»، حال آنکه به شهادت تاریخ، ایرانیان در برابر سلطة تازیان مهاجم سالیان دراز جنگید‌ه‌‌اند، و مازیارها و بابک‌ها، تأییدی است بر این مبارزات‌. بررسی مبارزات ایرانیان بر علیة تازیان تا بدانجا می‌رسد که موریس لومبارد، مورخ فرانسوی می‌گوید، «مبارزات مسلحانة ایرانیان علیه اشغالگران عرب، بیش از سه قرن به طول انجامید.»

اینکه ملتی سلطة بیگانه را بپذیرد، زبان و دین خود را رها کرده، به دین بیگانه بگرود،‌ پدیده‌ایست که در تضاد با عقل و علم قرار می‌گیرد. تهاجم بیگانه به ملت‌ها مانند تهاجم بیماری بر پیکر یک انسان است. هیچ موجود زنده‌ای، تهاجم ویروس و باکتری را با آغوش باز پذیرا نمی‌شود. عکس‌العمل ملت‌ها در برابر تهاجم نظامی، مانند عکس‌العمل پیکر انسان در مقابل بیماری است. همة محافظان، گلوبول‌های سفید، در برابر مهاجم دست به مقاومت می‌زنند. همة افراد یک جامعه، ‌ در این مبارزه، سربازی می‌شوند برای دفاع از پیکر.

ولی «تاریخ‌گریزی» در ایران به داستانسرائی درباب اسلام محدود نمی‌شود. و در کمال تأسف نوع «تاریخ‌گریزی» در سدة اخیر از موارد اسلامی آن بسیار خطرناک‌تر‌است. این «تاریخ‌گریزی»، تاکنون زمینه‌ساز چندین براندازی شده‌، چرا که با توسل به این پدیده‌ شوم، ناگهان قهرمانانی اسطوره‌ای و گروه‌هائی افسانه‌ای در مسیر رخدادهای طبیعی تاریخ «ظهوری پیامبرگونه» می‌یابند و به تاریخ «شبیخون» می‌زنند. تمام این قهرمانان و گروه‌های افسانه‌ای در یک ویژگی مشترک‌اند، و آن این است که همگی می‌خواهند، «فلک را سقف شکافته و طرحی نو در اندازند!» به زعم اینان، لازمة «طرحی نو در انداختن»، این است که یک گسست در مسیر حرکت طبیعی جامعه صورت پذیرد؛ و به اینصورت «سقف فلک» شکافته شود. در اینجا یک نکته را باید توضیح داد، و آن اینکه بر خلاف کسانی که اشعار حافظ و مولوی را با ایدئولوژی‌های سیاسی اشتباه گرفته‌اند، اشاره به شعر حافظ در اینجا به این دلیل نیست که حافظ جهت کودتا فتوی داده، دلیل اشاره به شعر حافظ تکیه کردن بر کلامی است که در میان ایرانیان از اقبال فراوان برخوردار است. در واقع، توسل به شعر حافظ، توسل به زبانی است شیوا جهت ارائة دقیق‌تر یک مقصود. حال باز گردیم به ظهور پیامبرگونة افراد و گروه‌‌ها در بستر تاریخ و عواقب ناگوار آن.

از کودتای رضامیرپنج تاکنون، استعمار با خلق شخصیت‌ها و گروه‌ها، به صورت مداوم به تاریخ ایران شبیخون زده است. بارزترین نمونة این شبیخون ظهور ناگهانی مصدق و قهرمان شدن او در فردای کودتای 28 مرداد است. در مورد مصدق و سابقة سیاسی وی قبلاً بارها نوشته‌ام. در اینجا به «باورهای» ملت ایران از مصدق می‌پردازم. چرا که مصدق هرگز در مسیر تداوم سیاست‌های استعمار در ایران بررسی نشده است. نام مصدق در «باور» ایرانیان با «ملی شدن نفت» عجین شد. و ملی شدن نفت نیز به نوبة خود با استقلال. در وبلاگ قبلی نوشتم که ملی شدن نفت ایران به هیچ ترتیب نمی‌تواند در ترادف با استقلال قرار گیرد. واقعیت‌های موجود را با قصه و داستانسرائی نمی‌توان پنهان داشت. چندی پیش کاندی رایس، وزیر امورخارجة آمریکا، در جواب یکی از خبرنگاران که سئوال کرده بود، «فکر نمی‌کنید حمله به یک کشور عربی، در صدور نفت کشور‌های عرب ایجاد اشکال کند»، پاسخ داد، «اگر نفت‌شان را صادر نکنند، باید نفت بخورند!» و در کمال تأسف، این یک واقعیت است که کشورهای تولید کنندة نفت در جهان سوم موجودیت خود را مدیون همین چند ملیتی‌های نفتی هستند.

امروز، کشور ایران، نفت صادر می‌کند، مواد غذائی و ‌سوخت مصرفی داخلی وارد می‌کند؛ یعنی نفت سفید و بنزین کشور نفتخیز و«مستقل» ایران نیز در چارچوب سیاست‌های جاری باید از خارج تأمین شود! طبق گزارش ایسنا، ‌ سالانه 6 میلیارد دلار، معادل پنجاه درصد بودجة عمرانی کشور به واردات بنزین اختصاص دارد! و با وجود آنکه کشور ایران از هرگونه فناوری جهت استخراج و صدور نفت بی‌بهره بوده و هست، آنروز که عربده‌جویان حرفه‌ای در خیابان‌های تهران فریاد «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» سر می‌دادند، در «باور» اکثریت مردم کشور «استقلال و آزادی» ‌در چارچوب اسارت اسلامی ممکن می‌نمود. و همین «باور»، ‌دلیلی بر حضور مردم در تظاهرات خیابانی شد. چرا که صرف مخالفت با محمدرضا پهلوی، در «باور» مردم، مترادف با آزادیخواهی شده بود. و دیدیم که بر اساس همین «باور»‌ روز 14 اسفندماه سال براندازی، بسیاری از مردم راهی «احمد آباد» هم شدند، چرا که مصدق را هیچکس با محک تاریخ به چالش نکشید.

پس از براندازی 57 نیز، سیاست استعمار بر اساس «باورهای» مردم اعمال شد. نخستین نمونة آن «تسخیر» ساختمان سفارتخانة آمریکا در تهران بود. اشغال سفارت آمریکا تنها به این دلیل صورت پذیرفت که حکومت سرسپردة دستاربندان بتواند از جریان‌های چپ گوی سبقت برباید، و زمینة سقوط کارتر و شکل‌گیری حاکمیت ریگان را در آمریکا فراهم آورد، ولی حماقت در بطن حرکت‌های سیاسی جامعه تا آنجا ریشه دوانده بود که اشغال سفارت آمریکا، پیش‌تر از آن از سوی همان گروه‌های چپگرا نیز صورت پذیرفته بود! گروه‌هائی که به این ترتیب خود اولین قربانیان همین سیاست می‌شدند. حتی این گروه‌ها نیز در این «باور» غوطه می‌خوردند که، در بطن یک حرکت فاشیستی و سرسپرده به ارتش ناتو، آنهم در شرایطی که ارتش سرخ در افغانستان حضور رسمی دارد، می‌توان با اشغال سفارت آمریکا، حرکتی انقلابی صورت داد. حال آنکه در عمل، این حرکت دقیقاً کارساز امپریالیسمی شد که چپ‌ها ادعای مبارزه با آنرا هم ‌داشتند. و صد البته هیچگونه توجیه عقلانی برای چنین حرکتی نمی‌توان یافت. جز اینکه عده‌ای با سوءاستفاده از احساسات ضدآمریکائی توده‌ها، قصد خودنمائی و بازارگرمی داشتند، و عده‌ای دیگر، که از قضای روزگار از حمایت ارتش ناتو نیز برخوردار بودند، با الهام از همین حرکت «انقلابی» توانستند صحنة سیاسی کشور را به انحصار خود در آورده، سرکوب همه جانبه‌ای را سازمان دهند.

بررسی وقایع تاسف‌باری را که بر اساس «باورها» در ایران رخداده رها کرده، به کودتای 28 مرداد می‌پردازیم. امروز، بیش از نیم قرن از کودتای 28 مرداد می‌گذرد و هنوز ایرانیان اشک حسرت بر مصدق می‌افشانند. بیش از نیم قرن از کودتای 28 مرداد می‌گذرد و هنوز نخبگان «شوت و پرت» دولت را در مورد مصرف پول نفت «ارشاد» می‌کنند، چون به «باور» اینان، دولت ایران در توزیع پول نفت «استقلال» هم دارد! چون به «باور» اینان ملی شدن نفت، به این معناست که نفت و ارز حاصل از فروش آن نیز متعلق به ملت ایران است! چرا که مصدق نفت را ملی کرد و «سیلی سختی» هم به استعمار زد، و به همین دلیل بود که آمریکا در ایران کودتا کرد! به «باور» ایرانیان، عامل کودتا نیز همین شعبان جعفری خودمان بوده! به همین دلیل امسال که شعبان جعفری در روز کودتا در گذشت، از مشاور فرهنگی خاتمی منفور در تهران تا چپ‌نما‌های مزدور آمریکا، همه و همه سعی‌کردند شعبان جعفری را عامل کودتا معرفی کنند! نتیجة تکیه بر «باورها» این است که ملت ایران، هر چه بیشتر از «تاریخ» فاصله ‌گیرد، و به همین نسبت اسارتش در زنجیر باور‌ها هر چه بیشتر استحکام یابد.

0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت