یکشنبه، شهریور ۱۲، ۱۳۸۵


مزدوری به نوبت!
...
وبلاگ امروز به بررسی یک ترفند تبلیغاتی اختصاص دارد که با توسل به آن رسانه‌ها شرایط سیاسی کشور را «ساکن» وانمود می‌کنند، تا به این ترتیب فضائی را که نیروی‌های مخالف برای ابراز وجود نیاز دارند اشغال کنند. اشغال این «فضا» باعث می‌شود که شرایط سیاسی، بجای حرکت آرام در مسیر تغییر و تحول،‌ به صورتی ایستا، همواره در مرز انفجار قرار گیرد. کاربرد این شیوه به طور خاص در اروپای غربی، و به طور کلی در دیگر کشور‌های دموکراتیک، به معنای مهار کردن نیروهای خارج از حاکمیت است. ولی در ایران، این شیوه جهت قراردادن مردم در مرز شورش مورد استفاده قرار می‌گیرد، تا به محض فرسایش حاکمیت، براندازی‌هائی، همچون براندازی 22 بهمن 57، در هر لحظه بتواند سازماندهی شود، و راه برای جایگزین کردن استبداد فرسوده با استبداد تازه نفس گشوده بماند.

شیوة اعمال این ترفند تبلیغاتی بر یک جمع ساده جبری استوار است که به موجب آن مجموع یک عدد جبری با بار مثبت و منفی همیشه برابر است با عدد صفر: (0 = 1+ 1ـ). بر اساس این اصل، به صورتی دورغین، کل یک نظام فاشیستی را در مقام یک عدد جبری به فرض می‌گیرند، عددی با بارهای «نیک» و «بد». سپس، گروهی که «نیک» معرفی می‌شود، با به کارگیری نیمی از مطالبات مردم، شروع به انتقاد از گروه «بد» می‌کند، در حالیکه این «نیک» خود قسمتی است از همان «بد». در مقابل، گروه «بد» نیز، که خود همتراز گروه نیک است، با سوءاستفاده از نیمة دیگر مطالبات مردم دست به انتقاد از گروه «نیک» می‌زند، و فضای رسانه‌ای کشور،‌ به این ترتیب با این جنگ زرگری کاملاً به اشغال حاکمیت در می‌آید. نتیجة عملی این شیادی، حفظ شرایط در سکونی مرگ‌بار است، و نابودی هر گونه امکانی جهت ابراز وجود برای گروه‌های غیرحکومتی!

به عنوان مثال باز می‌گردیم به شرایط نخستین دولت حاکمیت «تحجر ـ توحش»، یعنی نخست وزیری مهدی بازرگان. در آن زمان، دروغ رایج این بود که «نهضت آزادی» طرفدار آزادی است ولی دستاربندان و اطرافیان روح الله خمینی مانع از تحقق شرایط دموکراتیک می‌شوند! البته سخنگوی همین دولت آزادیخواه، یعنی آقای امیرانتظام، در رابطه با تظاهرات ضد حجاب زنان، در روز هشتم مارس 1979، از تلویزیون رسمی اعلام کردند، «اگر امام بفرمایند، خانم‌ها باید حجاب را رعایت کنند!» ولی این «سخنان» گهربار را اکثر جوانان امروز نشنیده‌اند، و به دلیل تاریخ ستیزی فاشیسم، این سخنان از ملت ایران پنهان نگاه داشته می‌شود.

پس از کودتای آرام 13 آبان (اشغال سفارت آمریکا)، که با حمایت دستگاه‌های امنیتی آمریکائی، یعنی دارودستة برژینسکی به انجام رسید، ایفای نقش آزادیخواهی به «نهضت آزادی» واگذار شده، نهضتی که تا به امروز همکار و هم‌صدای حاکمیت ایران بوده. به یاد داریم که از آغاز جنگ با عراق تا به امروز، «نهضت آزادی» هرگز در مورد تحریکات ایران جهت تشویق صدام حسین به تهاجم نظامی هیچگونه افشاگری نکرده، و به همچنین بنی‌صدر مزدور نیز از تحرکات «امنیتی ـ نظامی» ایران برای فراهم آوردن زمینة جنگ هیچ نگفته. حال آنکه قبل از تهاجم عراق، نیروهای زرهی ایران را از مرزهای عراق فراخوانده بودند! روزی که ارتش عراق به ایران حمله کرد فقط روستائیان، شهرنشینان و غیرنظامیان در خط مقدم جبهه قرار داشتند! این خیانتی است که گروه‌های به ظاهر مخالف حاکمیت ایران در برابرش سکوت اختیار کرده‌اند! دلیل این است که حاکمیت ایران و اوپوزیسیون آن هر دو در امتداد یک شاخة واحد از سیاست‌های استعماری قرار گرفته‌اند، شاخه‌ای از ارتش ناتو! به همین دلیل سازمان ملل، یعنی عصای دست آمریکا، عراق را آغازگر جنگ معرفی کرد بدون آنکه به تحریکات حاکمیت سرسپردة ایران کوچک‌ترین اشاره‌ای کند! در امتداد همین یکپارچگی غرب و حاکمیت ایران، ‌پس از پایان جنگ، مهدی بازرگان در زمان ریاست «جمهوری» اکبر هاشمی، در سفر به اروپا، از تبعیدیان دعوت می‌کرد به ایران باز گردند! ظاهراً «شرایط» را نهضت آزادی مناسب تشخیص داده بود!

نمونة دیگر این ترفند، «آزادیخواهی» گروه مجاهدین خلق در برابر استبداد حاکمیت ایران بود. شاید امروز که جنگ سرد به پایان رسیده، ماهیت گروه مجاهدین برای بسیاری از ایرانیان روشن شده باشد. این گروه، مانند حاکمیت ایران، از سوی اردوگاه ناتو مورد حمایت بود، و امروز نیز حمایت می‌شود. و عامل عمدة سرکوب و کشتار سال 60 همین گروه است. این گروه پا به پای حاکمیت دستاربندان، جاده صاف‌کن استعمار در ایران شده. اینهمه، بدون آنکه به فعالیت‌های افتخارآمیز آن‌ در عراق، ‌تحت نظارت صدام حسین، و امروز زیر نظر ارتش آمریکا، سخنی به میان آوریم!

از قبل آشوب‌هائی که بنی‌صدر با همکاری مجاهدین خلق در ایران سازماندهی کرد، سازمان امنیت ایران، ‌همزمان با سرکوب جوانان و بازداشت‌های وسیع، تصفیه‌های درون حکومتی را نیز سازمان داد. انفجار در مقر حزب جمهوری اسلامی، انفجار در نخست وزیری، انفجار در هواپیمای فرماندهان نیروهای مسلح و ... از آنزمان تاکنون، ‌نهضت آزادی و زنگوله‌های تزئینی آن: جامعة مسلمانان مبارز، و ... هم در حکومت شریک‌‌اند و هم نقش «مخالف» ایفا می‌کنند. و امروز که پرزیدنت مهرورزی را از صندوق خیمه‌شب‌بازی انتخابات ایران بیرون کشیده‌اند، خاتمی و رفسنجانی نیز به خیل همین «آزادیخواهان» فرضی پیوسته‌اند!

حال آنکه اینان همگی در چارچوب یک سیاست واحد، از سوی ارتش ناتو به حکومت منصوب شده‌اند و هیچیک خارج از این چارچوب نمی‌تواند موجودیت داشته باشد. مزدوری استعمار، شرط و شروطی دارد و «آزادی» پذیر نیست. به زبان ساده‌تر، مجموعة حاکمیت ایران از خمینی تا احمدی نژاد در استخدام استعماراند و تا زمانی که اربابان صلاح بدانند در پست خود ابقاء خواهند شد. به عبارت دیگر، نه ورود به ردة مزدوران اختیاری است، و نه خروج از آن! این مختصر جهت اطلاع «شوت و پرت‌هائی» عنوان شد که ناگهان کشف کرده‌اند، خاتمی «خوب» است، خامنه‌ای «بد»! و به زعم ایشان اگر خامنه‌ای برود، «دموکراسی» بر پا خواهد شد! حال باز گردیم به جمع جبری خودمان.

بهترین و تازه‌ترین نمونة جمع جبری، نامه‌نگاری‌های خنک طایفة الهام در ارتباط با خاتمی و رفسنجانی است. آقای الهام «سخنگوی دولت» را حتماً‌ به یاد دارید، برادر همسر و همسر ایشان، دو جبهة متفاوت گشوده‌اند، و بر له و علیه خاتمی و رفسنجانی «ترهات» می‌نویسند، رسانه‌ها نیز به طبع‌اولی، با آب و تاب آن‌ها را پخش می‌کنند. همسر الهام، که موجودیت خود و خانواده‌اش در گرو حاکمیت منفور و متحجر تهران است، ناگهان به پارس کردن به خاتمی پرداخته و همان حرف‌هائی را می‌زند که مخالفان حاکمیت ایران می‌گویند! با این تفاوت که «فاطمة رجبی» گویا در هنگام مطالعة توضیح المسائل خمینی کشف کرده که خاتمی و رفسنجانی خارج از مجموعة حاکمیت قرار گرفته و مزدوران آمریکا در ایران هستند! چون به پندار حاجیه ‌فاطمه، حاکمیت ایران خود مزدور آمریکا نیست؛ شخص اکبرهاشمی، که از جنایتکاران با تجربة بازار تهران است، و شخص خاتمی، که از آغاز برپائی حاکمیت متحجر تهران، همیشه نوک حملة استعمار بوده و هر جا سرکوب لازم آمده حضور داشته، ناگهان به دلیل دگردیسی تغییر ماهیت داده‌اند! و البته نه یک دگردیسی واقعی، بلکه کاملاً ساختگی! چرا که خانه‌زادی اکبرهاشمی و خاتمی واقعیتی است که شامل کل حاکمیت نیز می‌شود، نه صرفاً شامل دو یا سه نفر!

ولی در امتداد همین «تبلیغات»، برادر همسر الهام، در مسیر عکس،‌ به تأیید هاشمی و خاتمی پرداخته،‌ و نیمة دیگر «واقعیت» را نیز به اشغال حاکمیت در آورده؛ از نظر برادر همسر الهام، این دو نفر هر دو متعهدند و مکتبی و ... این نشان می‌دهد که بعضی‌ها هنوز بر این خیال خام پای می‌فشارند که با اینگونه جنگ‌های زرگری، باز هم عده‌ای باورشان خواهد شد که خاتمی و رفسنجانی «عین» دموکراسی هستند، چون دولت احمدی نژاد چنان منفور است که هر کسی در مقایسة با آن می‌تواند «مطلوب» بنماید! حتی اکبرهاشمی جنایتکار!

ولی دست‌اندرکاران هیاهوی سیاسی فراموش کرده‌اند که امروز ملت ایران به خوبی می‌داند که حاکمیت ایران یک نظام واحد و غیرقابل تجزیه است. وظیفة این نظام سرکوب، کشتار و چپاول در ایران جهت تأمین منافع غرب است. در این نظام، مانند همة نظام‌های جهان، «فردیت» محلی از اعراب ندارد. همة افراد در بطن نظام ایران موظف به رعایت قوانینی هستند که بر کل همین نظام حاکم است؛ کل نظام نیز موظف به بندگی استعمار است!

0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت