دوشنبه، شهریور ۱۳، ۱۳۸۵


فناوری تخلیة چاه!
...
در وبلاگ دیروز نوشتم که چگونه رسانه‌ها با تقسیم کاذب مجموعه حاکمیت به «نیک» و «بد» چنین وانمود می‌کنند که شرایط سیاسی «ساکن» باقی می‌ماند، و از این طریق جامعة ایران را همواره در مرز شورش نگاه می‌دارند. همچنین نوشتم که حاکمیت ایران و «شبه مخالفانش»‌، هر دو متعلق به یک مجموعة واحد‌اند و فعالیت‌شان را هنگامی می‌توان ارزیابی کرد که چارچوب منافع کارفرمای‌شان یعنی ارتش ناتو را بشناسیم. در این راستا لازم است بدانیم که پس از پایان جنگ جهانی دوم، مجموعه‌های تحت کنترل ارتش ناتو به شیوة زوج‌های متخالف تشکل یافتند.

تشکل زوج‌های متخالف تشکلی است که پس از جنگ سرد ایجاد شد، تا منافع غرب را در برابر اتحاد شوروی سابق حفظ نماید. به این تشکل ، تشکل ضرب‌دری هم اطلاق می‌شود. از این جهت که این تشکل‌ها با اضداد خود در اتحاد‌اند. به عنوان مثال، تشکل‌های چپ اروپا، به ویژه سوسیالیست‌ها، متحدان سنتی جمهوریخواهان آمریکا هستند، و ‌راست سنتی اروپا، به دموکرات‌های آمریکا نزدیک بوده. پس از پایان جنگ سرد، این اتحادها تغییرات نامحسوسی یافتند،‌ به این ترتیب که در آمریکا، دو حزب حاکم جمهوریخواه و دموکرات ـ که در واقع دو شاخه از یک حزب واحد بیش نیستند ـ و نوام چامسکی نیز این واقعیت را بارها تائید ‌کرده، ابتدا تفاهم بیشتری یافته، به یکدیگر نزدیک شدند، مانند تفاهم بر محور تهاجم نظامی به عراق و افغانستان، ولی پس از شکست سیاست آمریکا در منطقه، اختلافات میان اینان تشدید شده. به همین دلیل جیمی کارتر که نمایندة یک گروه بسیار با نفوذ در حزب دموکرات است به مخالفت آشکار با سیاست‌های جنگ طلبانه جمهوریخواهان برخاسته است. و در همین راستا سوسیالیست‌های فرانسه و اسپانیا هم همزمان بر طبل مخالفت با سیاست‌های جمهوریخواهان آمریکا می‌کوبند. ماهیت واقعی این مخالف‌نمایی‌ها را هنگامی می‌توان دریافت که بدانیم در پی حمایت برژینسکی و جیمی کارتر از حاکمیت «تحجر ـ توحش» تهران، دو شخصیت عمدة احزاب سوسیالیست اسپانیا و فرانسه ـ فلیپه گونزالس و جک لانگ، در هفتة اخیر راهی تهران شده‌اند و از فعالیت‌های هسته‌ای صلح‌آمیز حاکمیت «تحجر ـ توحش» حمایت هم به عمل آورده‌اند!

حال بهتر است، ایرانیان، با سوسیالیسم، ویراست «فلیپه گونزالس» و «جک لانگ» بیشتر آشنا شوند. «فلیپه گونزالس» نخست وزیر اسبق سوسیالیست اسپانیا است. وی همان کسی است که در دورة نخست وزیری، دستور تشکیل یگان‌های ویژة مرگ را صادر کرد. وظیفة این یگان‌ها ارعاب، ربودن، شکنجه، و کشتار جدائی طلبان باسک بود! فقط پس از فاش شدن فعالیت‌های یگان‌های ویژه بود که «فلیپه گونزالس» جای خود را به خوزه ماریا آسنار، یکی از فرانکیست‌های دو آتشه داد و اگر واقعة بمب‌گذاری در ترن‌های شهر مادرید مانع نشده بود، رأی «آزادیخواهان» اسپانیا باز هم به حساب آسنار نوشته می‌شد! حال ببینیم «جک لانگ» کیست؟

جک لانگ، از اعضای پر نفوذ حزب سوسیالیست فرانسه است که از زمان ریاست جمهوری فرانسوا میتران، شهردار بوده و همزمان در وزارتخانه‌های مختلفی انجام وظیفه کرده است! حزب سوسیالیست فرانسه مانند دیگر احزاب سوسیالیست اروپا از متحدان جمهوریخواهان آمریکا است. جک لانگ دیروز وارد تهران شد، و به همان شیوة جمع جبری، ناگهان از کل حاکمیت فرانسه جدا شده و نه تنها فرانسه را مستقل از حاکمیت آمریکا خواسته که برای اروپا هم اعلام استقلال کرده! در این شیوة جمع جبری «جک لانگ» می‌گوید:

«فرانسه و اتحاديه اروپا بايد خود را از كفالت و قيموميت آمريكا رها سازند، خود را بزرگ ببينند و به تحريم عليه فلسطين خاتمه دهند.»

برای اینکه میزان گزافه گوئی آقای لانگ را دریابیم کافیست بدانیم که کل حاکمیت فرانسه یعنی دولت و اوپوزیسیون، خارج از سیاست دست دوم آمریکا هیچ سیاستی را نمی‌تواند اعمال کند. پس از جنگ دوم جهانی،‌ فرانسه همواره نقش چرخ پنجم سیاست آمریکا را بازی کرده، یعنی هر گاه گزینة نخست سیاست آمریکا اعمال می‌شود، فرانسه همواره باید با آن مخالفت کند تا در صورت شکست گزینه نخست، بتواند مجری گزینة دوم همان حاکمیت شود. به عنوان مثال می‌توان به نقش فرانسه در جنگ ویتنام، جنگ عراق و جنگ اخیر در لبنان پرداخت. فرانسه همواره مجری گزینة دوم سیاست آمریکا است و خارج از این خط سیر، مسیر دیگری نمی‌تواند اتخاذ کند. حال چه شده که جک لانگ در ایران به نسخه نویسی برای فرانسه و اتحادیة اروپا پرداخته؟

مسلماً شکست سیاست جناح تندروی آمریکا در منطقه، نوید دهندة تغییرات وسیعی در سیاست‌های اعضای پیمان ناتو خواهد بود. و دلیل خیمه‌شب بازی سوسیالیست‌های فرانسه را می‌توان در نزدیک شدن زمان انتخابات ریاست جمهوری در آمریکا جستجو کرد. همانطور که قبلاً نوشته‌ام کارشناسان بر این عقیده‌اند که جمهوریخواهان به احتمال زیاد ناچارند قدرت را به دموکرات‌ها واگذار کنند و از آنجا که سوسیالیست‌های فرانسه به دلیل تغییرات ناشی از پایان جنگ سرد دیگر نمی‌توانند در اتحاد سنتی با جمهوریخواهان باقی بمانند، به ناچار به شیوة جمع جبری روی آورده‌اند!

فناوری این جمع جبری از جمله فناوری‌های نادری است که در زمینة آن ایرانیان خودکفایند و نیازی به کمک غربی‌ها ندارند! با در نظر گرفتن استادی رسانه چی‌های ایران در جمع جبری می‌توان دریافت چرا ناگهان فعلة سرداراکبر در داخل و خارج به تخلیة چاه مشغول شده، و از درون فاضلاب حاکمیت ایران چند سر صلحدوست، آزادیخواه و دموکرات استخراج کرده‌اند. لازم به یادآوری است که با توجه به وسعت و کثرت شرکت‌های تخلیة چاه، آزادیخواهان و دموکرات‌های استخراجی هم متکثر هستند، ولی با حفظ تکثر، زیر نعلین آیت‌الله دموکراسی، یعنی همان منتظری خودمان، ‌خیمه و خرگاه به پا کرده و به «تخلیه» ادامه می‌دهند! به عنوان مثال، یکی از شرکت‌هائی که در خارج هم شعبه زده‌، «نهضت آزادی» را از بقیة حاکمیت جدا دیده، اعلام نموده که اعضای شورای انقلاب،‌ بجز عزت‌الله سحابی، با اشغال سفارت آمریکا مخالف بوده‌اند! و گروگانگیری خیلی به ضرر مملکت تمام شده است! ولی بهزاد نبوی ـ که مذاکرات مفتضحانه در مورد آزادی گروگان‌ها را بر عهده داشت، با این امر مخالف نبوده! و همزمان با «تام تام» طبل برای نهضت آزادی و منتظری، ابراهیم یزدی هم فرصت را برای بازاریابی جهت اثر گرانبهایش مناسب دیده و به وزارت ارشاد حاکمیت «تحجر ـ توحش» اعتراض کرده که چرا به کتاب اینجانب مجوز نمی‌دهید! البته برای کسانی که نمی‌دانند ابراهیم یزدی، مانند نهضت «شریف» آزادی یک پا در بازار تهران، یک پا در حوزة علمیه و سر در آخور آمریکا دارد، این توهم ایجاد شده که باید به محض چاپ شاهکار ابراهیم خان، ‌چندین و چند نسخه از آن را خریده و در بازار سیاه به فروش رسانند!

و البته در این وانفسای کشاکش میان تفنگ فروشان غرب و روسیه، بعضی‌ها به این صرافت افتاده‌اند که ملت ایران نه می‌داند «نهضت آزادی» نانخور آمریکا است، و نه می‌داند که این تشکیلات اصولاً با آزادی بیگانه است. از نظر «بعضی‌ها»، این ملت گویا اصلاً نمی‌داند که خاتمی منفور هم مهره‌ای است از حاکمیت مزدور «تحجر ـ توحش» ایران. در نتیجه همین «بعضی‌ها» به صرافت افتاده‌اند که می‌توان در انتخابات آتی، چهرة کریه مزدوران را بزک کرد و مردم ایران را به پای صندوق‌های انتخابات کشکی حکومت اسلامی کشاند! و روز از نو، روزی از نو! اگر با نهضت آزادی شروع کردیم، دوباره روال 27 سال اخیر را هم می‌توانیم تکرار کنیم! به «بعضی‌ها» یادآور می‌شویم که تاریخ تکرار نمی‌شود! و اگر در شورای امنیت توافقی جهت تهاجم نظامی علیه ایران صورت نپذیرد، که امیدواریم چنین شود، به زودی شاهد خروج ایران از پیمان‌های نظامی استعمار غرب و در راس آنان از پیمان استعماری سنتو هم خواهیم بود!

0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت