...
به مناسبت سالگرد 11 سپتامبر، نوام چامسکی در یکی از مقالات خود به این مطلب اشاره دارد که جنگ با تروریسم در واقع از دورة ریگان و در ابتدا از خاورمیانه آغاز شد، و سپس دامنة آن به دیگر نقاط جهان کشیده شد. متاسفانه چند و چون این مسئله آنقدرها به واقعیتهای خاورمیانه ارتباطی ندارد، و بیشتر مربوط به ایالات متحد میشود. چرا که اگر هیاهوی مبارزه با تروریسم در دورة ریگان، در ادامة فعالیت گروههای تروریستی ساخته و پرداخته غرب ـ آمریکا و انگلیس ـ در منطقه آغاز شد، فعالیت گروههای تروریستی دهههاست که با حمایت غرب در این منطقه موجودیت یافته. در واقع، آنچه پیش آمد، صرفاً «اعلام» رسمی جنگ با تروریسم از زمان ریگان بوده است. استعمار غرب، جهت حفظ جو سرکوب و ارعاب، از طریق ایجاد تشکیلات اسلامی، واحدهای تروریستیای به وجود آورد که وظیفة آنان امتداد دادن به جو ترور و حاکم کردن آن بر منطقه، جهت فراهم آوردن زمینة چپاول بود. «اخوان المسلمین»، نخستین گروه تروریستی، در سال 1928 پایه ریزی شد و تا به امروز با حمایت غرب فعال باقی مانده. طبق بیانیه سوسیالیستهای ایران، مورخ 9 سپتامبر 2006، آیتالله کاشانی و خمینی از مسئولان شاخة ایرانی اخوانالمسلمین بودهاند و ابراهیم یزدی از سوی همین سازمان، انجمن دانشجویان مسلمان را پایهگذاری کرده. و امروز همین ابراهیم یزدی دبیرکل نهضت آزادی، و از نزدیکان امیرانتظام به شمار میآید! همچنین پس از چندین دهه سکوت، ارتباط «آیتالله کاشانی و نواب صفوی» نیز با شعبان جعفری بر ایرانیان آشکار شده است. این مختصر را گفتم که به ارتباط تنگاتنگ میان روحانیت، لمپنها و گروههای در ظاهر متمدنتر، ولی به همان اندازه مسلمان و برانداز، اشاره کرده باشم.
این ارتباطی است که با حمایت «سیاسی ـ نظامی» غرب تبدیل به «تشکیلاتی» شده که سیاست آن بر مبنای مذهب است. ارتباط استعمار با گروههای مذهبی در ایران امروز بر همگان روشن شده. و گروههای فعال مذهبی و مخالف حاکمیت ایران نیز با پافشاری بر «اسلامیت»، در واقع در همین خط سیاسی قرار گرفتهاند. چرا که شرط لازم و کافی برای کسب حمایت استعمارگران همان توسل به دین اسلام و تبدیل آن به یک «ایدئولوژی» است.
امروز، پس از 27 سال حاکمیت مذهبی، گروههای مذهبی برون مرزی به افشاگری پرداخته و صریحاً ادعا میکنند که در زندان اوین، زندانیان کمونیست بیش از زندانیان مسلمان توبه کرده و همرزمان خود را لو دادهاند! و البته گروههای چپ نیز به رفتار موهن مجاهدین اشاراتی کردهاند که چگونه در «اوین» چپها را نجس میخواندهاند! واضح است که در جامعة ایران از هنگامی که دین با حمایت استعمار پا به عرصه سیاست گذارد، نزد عامة مردم منفور شده. ولی اعتقادات مذهبی را نمیتوان در یک جامعه ریشهکن کرد. و در این شرایط، نتیجة حضور دین در عرصة سیاست منجر به فرسایش بنیادی شده که نهایتاً یکی از نقطههای اتکای افراد در جامعه به شمار میرود. و هر چه حضور دین در عرصه سیاست افزایش یابد، کل جامعه بیشتر تضعیف شده و زمینه برای حضور استعمار مناسبتر خواهد شد. علیرغم این امر هنوز گروههائی با تکیه بر آیات قرآن دم از اسلام مترقی و مبارز میزنند، و جهت توجیه کلام سلطه و تحجر، به پریشانگوئیهای امثال شریعتی متوسل میشوند. امروز حضور استعمار در ایران به حدی رسیده که دیگر استعمار خارج از «دین سیاسی»، هیچ گزینه دیگری را برنمیتابد و قصد دارد همان روحانیت حکومتی را، که 27 سال است در جنایت و چپاول حضور فعال داشته، به عنوان «آلترناتیو» دولت پرزیدنت مهرورزی به مردم ایران حقنه کند. ساواک و وزارت تابعة سرکوب فرهنگی، یعنی ارشاد، زمینة مناسب این راهکار را با انتشار پریشانگوئیهای افرادی نظیر «فاطمه رجبی» فراهم میآورند. و با انتشار کتاب «جامعالمهملات» همسر الهام، و نامههای سراپا مضحکة او، ساواک و وزارت ارشاد به «جامعه روحانیون مبارز» امکان دادهاند، تا بتواند خود را در مقام «مخالف تحجر» در اذهان مردم معرفی کند! اخیراً جامعة روحانیون مبارز، که کروبی نیز «افتخار» عضویت آنرا دارد، در رابطه با پریشانگوئیهای فاطمه رجبی،ا به «تحجر» اعتراض هم کرده است. و البته باید دید کسانی که خود نماد تحجر و توحشاند، چگونه میتوانند به تحجر معترض باشند! واقعیت تلخ این است که با موج گستردة تبلیغات رسانهای در راستای انتشار «واقعیت عقلانی» امام زمان، هالة نور پرزیدنت مهرورزی و مهملاتی از این دست، گروه خاتمی به مرحلهای رسیده که میتواند «معقول» جلوه کند! به ویژه که محمد خاتمی هم اکنون به پیشگاه ارباب اصلی نیز شرف حضور یافته و علاوه بر مهملات سروش، جهانبگلو و سیدحسین نصر در باب «امر قدسی، عقلانیت دینی و دین عقلانی» به مبارزه با خشونت و تروریسم نیز مشغول است، و حتی تروریست های 11 سپتامبر را هم تهدید کرده که به بهشت نخواهند رفت! حال بازگردیم به حکایت مبارزه با تروریسم آقای رونالد ریگان!
قبل از اینکه پای ریگان به کاخ سفید باز شود، تشکیلات «امنیتی ـ نظامی» زمینة تروریسم مورد نظر را آماده کرده بودند. موجودی به نام بنلادن، که رسانهها او را بعدها به لولوی هزاره سوم تبدیل کردند، یک شبه از آسمان به زمین نیامده است. بنلادن از 20 سالگی، توسط سازمان سیا آموزش داده شد تا در زمان و مکان مناسب، زمینة ارعاب، کشتار و چپاول را برای اربابان خود فراهم آورد. به عنوان مثال در عربستان سعودی گروه بنلادن با فرسایش مخالفان واقعی استبداد وهابی، خود را تبدیل به اوپوزیسیون رسمی حاکمیت متحجر عربستان کرده. و نخستین عملیات موفقیت آمیز بنلادن فریفتن مخالفانی بود که در خانة کعبه بست نشستند، و همگی نابود شدند! همکاری گروه بنلادن با طالبان در افغانستان امروز بر کسی پنهان نیست. ولی بسیارند کسانی که نمیدانند پس از عملیات 11 سپتامبر، زمانی که به ادعای رسانهها تمامی سرویسهای امنیتی ایالات متحد برای دستگیری بنلادن بسیج شده بودند، خبرگزاری فرانسه دیدار معاون سازمان سیا از بنلادن را که در بیمارستانی در قطر بستری بود گزارش کرده است! و روزنامة فیگارو در صفحة نخست خود، عکسی از همین دیدار نیز به چاپ رسانده. بنلادن تا به امروز نه تنها دستگیر نشده، که خانوادهاش هنوز بر حجم سرمایهگذاریهای خود در ایالت متحد میافزایند، و پدر جرج بوش، هنوز از خانوادة بنلادن حق مشاوره دریافت میکند!
حکایت مبارزه با تروریسم در ایالات متحد، ریشه در سیاستهای کلانی دارد که در پی تمایل جایگزینی اتحاد جماهیر شوروی با اتحاد جماهیراسلامی پیش آمده است. هنگامی که جیمی کارتر به ریاست جمهوری آمریکا رسید، تبلیغات ضدکمونیستی در اوج خود بود و به همین دلیل، آمریکا المپیک مسکو را نیز، به بهانة حضور نظامی ارتش سرخ در افغانستان تحریم کرد. ولی در عمل، حضور نظامی اتحاد جماهیر شوروی در افغانستان، زمینهساز گسترش تروریسم اسلامی در منطقه بود. و در چارچوب حمایت از همین تروریسم اسلامی بود که حاکمیت سه کشور عضو پیمان استعماری سنتو ـ ایران، پاکستان و ترکیه ـ به سرعت تغییر یافت، و ارسال کمکهای نظامی به مبارزان اسلامی افغان و عرب از مرزهای ایران و پاکستان به افغانستان آغاز شد.
زمینة هیاهوی مبارزه با تروریسم در دوره ریگان ـ که نوام چامسکی به آن اشاره کرده ـ در واقع به برکت همکاری حاکمیت ایران با سرویسهای امنیتی آمریکا میسر شد. اگر به خندة نفرتانگیز مهدی بازرگان و برژینسکی در نشست الجزایر نگاهی بیفکنیم، متوجه خواهیم شد که دلیل واقعی خنده اینان چیست. گروگانگیری در سفارت آمریکا هدیة اینان به ملت ایران بود، تا زمینة مبارزات بیامان رونالد ریگان فراهم آید. جانکنت گالبرایت، در اثر معروف خود «فرهنگ رضایت طلبی» میگوید، در دورة ریگان افزایش بودجة نظامی عملاً تشکیلات نظامی را خارج از هر گونه کنترل مردمسالارانه قرار داده. به گفته وی، در دهة 80 هزینههای دفاعی آمریکا از 143 میلیارد دلار به 314 میلیارد دلار بالغ شد. این امر نشانگر تداوم سیاستی است که خارج از گرایش دموکرات و جمهوریخواه در جریان است. به همین دلیل شاهد حضور امثال برژینسکی و رامسفلد، مهرههای اصلی پیشبرد این سیاستها در تشکیلات «امنیتی ـ نظامی» هستیم که، با تغییر روسای جمهور مشاغلشان تغییری نمیکند.
اگر مسیر برژینسکی را بشناسیم خواهیم دید که مانند مسیر دونالد رامسفلد خارج از مرز بندیهای دموکرات جمهوریخواه قرار گرفته. برژینسکی در سال 1976 مشاور امنیت ملی جیمی کارتر، و در دورة ریگان عضو شورای امنیت ملی آمریکا بود، و همچنین بعدها مشاور امنیت ملی جرج بوش شد! حال نگاهی بیندازیم به سابقة درخشان دونالد رامسفلد، که از آغاز مبارزات ریگان با تروریسم نمایندة ویژه ریگان در خاورمیانه بوده! چامسکی میگوید در سال 1982 ریگان عراق را از فهرست کشورهای تروریست خارج کرد و در همین سال وظیفة اصلی رامسفلد برقراری روابط دوستانه با صدام حسین بود تا بازار فروش تجهیزات نظامی به عراق را رونق دهد. فروش سلاحهای شیمیائی به حکومت عراق توسط رامسفلد انجام شد، و در آن هنگام برژینسکی نیز عضویت کمیسیون تجهیزات شیمیائی را داشت!
اینها گوشهای است از واقعیت تداوم سیاستهای «نظامی ـ امنیتی» ایالات متحد. کافی است امروز نگاهی به شرایط منطقه بیندازیم تا متوجه شویم که پروژة آفرینش اتحادجماهیراسلامی همچنان اعتبار خود را حفظ کرده. حضور نظامی ارتش متجاوز ایالات متحد، در افغانستان و عراق امکان «طالبانیزه» کردن منطقه را بخوبی فراهم آورده. هم در افغانستان، و هم در عراق، قانون اساسیای همسنگ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، بر پایة توحش اسلامی به تصویب رساندهاند. و اخیراً دولت پاکستان با «رزمندگان» طالبان معاهدة صلح نیز به امضا رسانده، و در ایران، پس از 27 سال حاکمیت مداوم طالبان شیعیمسلک، که به هزار شاخة دروغین نیز تقسیم شدهاند، استعمار با مضحکه کردن احمدینژاد قصد بزک کردن چهرة کریه «شبه اصلاحطلبان» به رهبری خاتمی را دارد. بیجهت نیست که به موازات تداوم سیاست استعمار در داخل، مبارزان برون مرزی همین حاکمیت نیز به دو قطب «مسلمان» و «کافر» تقسیم شدهاند، و از زندانیان مسلمان و زندانیان نجس در اوین برایمان داستانها میگویند! و در تداوم همین سیاست است که حتی پس از روشن شدن نقش سرویسهای امنیتی غرب در ترور احمد شاه مسعود، خبر پراکنی ایسنا مدعی شده که آمریکا برای تنبیه طالبان، که به بنلادن پناه داد بودند، از گروه احمد شاه مسعود حمایت میکرده است! در همین راستا نیز بنگاه خبرپراکنی بیبیسی از خمره رنگرزی خود، خبری دست اول بیرون کشیده که بر طبق آن
«جورج بوش ديک چنی (معاون اول)، کاندوليزا رايس (مشاور امنيت ملی)، کالين پاول (وزير امور خارجه) و دونالد رامسفلد (وزير دفاع ) سرگرم تشريح ايدئولوژی مبارزه با تروريسم و تئوريزه کردن جنگهای پيشدستانه بودند که دو هواپيمای مسافری به برج های دو قلو در نيویورک برخورد کرد»
و کار مبارزه با تروریسم برای ارتش جنایتکار ایالات متحد به این ترتیب آسان شد! در همانسال که خاتمی عنوان کتاب روژه گارودی، «گفتگوی تمدنها» را سرقت کرد و به نام خودش به تصويب سازمان ملل رساند، یعنی همانسالی که لقب «سال گفتگوی تمدنها» را گرفت، همین تروریستهای پلید به رهبری بنلادن مبارز، باعث شدند که به قول بیبیسی، "جنگ پيشدستانه" با تروريسم به دستورکار اصلی سياست خارجی ايالات متحد تبدیل شود! و همان سیاست مطلوب تداوم یابد!
سرویس بین الملل ایسنا مورخ 19 شهریور ماه 1385
بیبیسی همان تاریخ
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت