دوشنبه، شهریور ۲۰، ۱۳۸۵


بوش و موش!
...

حکایت مبارزات دموکراسی‌های غرب با تروریسم، انسان را به یاد حکایت ملا و ضیافت قاضی شهر می‌اندازد. می‌گویند ملانصرالدین در خیابان محل قدم می‌زد که مشتی بچة قد و نیم‌قد به دنبالش افتادند. بچه‌ها ابتدا به مسخره کردن ملا پرداختند و پس از مدتی مسخرگی جای خود را به دشنام و پرتاب سنگ داد. ملا که توان دویدن به دنبال بچه‌ها را نداشت و در ضمن نمی‌خواست در برابر بچه‌ها قافیه را ببازد، ناچار تدبیری اندیشید و روی به بچه‌های مزاحم کرده گفت، «فرزندانم چرا در خیابان وقت تلف می‌کنید مگر نمی‌دانید در خانة قاضی برای همة بچه‌های شهر جشن به پا کرده‌اند؟» و چون بچه‌ها باورشان نیامد، ملا گفت، ریشم بیفتد اگر دروغ بگویم. بچه‌ها که دیدند نصرالدین ریشش را در گرو این سخن گذارده، باورشان شد و شادان به سوی خانه قاضی شتافتند. ملا با مشاهده بچه‌ها کمی درنگ کرد، سپس با خود گفت، «نکند واقعاً جشنی در کار باشد؟» و خود نیز به دنبال بچه‌ها شروع به دویدن نمود!

امروز که سری به رسانه‌های همگی «مستقل و آزاد» کشور فرانسه زدم، متوجه شدم که نصرالدین‌ها فراوان‌اند، که به دنبال کودکان در راه خانه قاضی می‌دوند! روزنامة فیگارو، که مانند لوموند متعلق به صنایع نظامی است، و ادعای دموکراسی‌اش هم گوش فلک را کر می‌کند، به مناسبت سالگرد 11 سپتامبر یک مقالة بسیار «علمی» ‌منتشر کرده و با استفاده از پژوهش‌های «فرهاد خسروخاور» ـ یکی از ایرانیانی که بر عکس بنی‌صدر و نراقی فرانسه را درست حرف می‌زند ـ نتیجه گرفته که دستگیری سردسته‌های تروریست‌ها کافی نیست و باید حساب مسلمانان فرانسه را هم رسید! استدلال منطقی روزنامة کلیسا این است، که جوانان مسلمان بزهکار، اگر چه اسلام را نمی‌شناسند ولی طرفدار جهاد‌اند! در ادامة این «استدلال علمی»، فیگارو به سراغ «گی‌لافری»، مسئول واحد مبارزه با تروریسم در آمریکا رفته تا دم او را به عنوان شاهد بیاورد. جناب «گی لافری» فرموده‌اند، اهمیتی ندارد که فعالیت رأس هرم تروریسم را محدود کنیم، مهم این است که بپردازیم به پایه هرم! به زبان ساده‌تر، روزنامه فیگارو، در پنجمین سالگرد 11 سپتامبر فتوای سرکوب جوانان مسلمان را صادر فرموده‌اند!

برای روشن شدن ابعاد وقاحت و دریدگی فیگارونشینان لازم است به شرایط اجتماعی جوانان مسلمان در فرانسه نگاهی بیفکنیم. اکثریت قریب به اتفاق مسلمانان فرانسه را مهاجران الجزایر، مراکش و تونس تشکیل می‌دهند، که در چارچوب توافق‌های بین دول، پزشکان فرانسه به شیوة سنتی خرید دام، در کشورهای شمال آفریقا به «جدا کردن» مهاجران «سالم و قوی‌بنیه» می‌پردازند؛ تا از نظر جسمی «با دوام» باشند و «کم خرج!» سپس مهاجران خوشبخت را مانند ساردین در کشتی‌های فرسوده می‌چپانند، و به بندر «مارسی» ارسال می‌کنند. این مهاجران حق ندارند همسر، فرزند، پدر و مادرشان را با خود همراه بیاورند. تنها پس از اسکان در فرانسه است که مهاجران می‌توانند تقاضای ملحق شدن همسر و فرزند خود را به دولت فرانسه تسلیم کنند. و مشکلات از همینجا آغاز می‌شود. کودکان مهاجری که زبان فرانسه نمی‌دانند و باید در مدارس فرانسه تحصیل هم بکنند! کودکانی که به محض ورود به مدرسه به دلیل جو شدیداً مسیحی و «خارجی ستیز» در کشور فرانسه، در محاصرة کودکان و معلمانی قرار می‌گیرند که رفتاری خصمانه دارند. این کودکان اگر شانس داشته باشند و بتوانند علیرغم جو خصمانه در محیط‌های آموزشی، از دانشگاه‌ها و مدارس عالی فارغ التحصیل شوند، عملاً شانس ورود به محیط کار نخواهند داشت! به عبارت دیگر، علیرغم استعداد و موفقیت در محیط آموزشی، توزیع ثروت شامل حال‌شان نخواهد شد. نسل‌های متوالی مهاجران مسلمان فرانسه در حومه‌های فقیر شهرها در سکون مرگ افتاده‌اند. به عبارت دیگر حاکمیت فرانسه اینان را در قرنطینه نگاه می‌دارد. و بچه‌های بد را هم روانه زندان می‌کند تا روزنامة فیگارو از صحبت‌های‌شان نتیجه بگیرد آنان که بیرون از زندان هستند نیز مثل همین‌ها «فکر» می‌کنند!

وضعیت اسفبار مسلمانان فرانسه، از زمان به قدرت رسیدن سوسیالیست‌ها در اوایل دهه 80 به مراتب بدتر شد. از برکت دولت سوسیالیست فرانسه، در حومه‌های مسلمان نشین، قوانین حاکمیت توحش ایران و عربستان سعودی جاری شده: ممنوعیت غذا خوردن در ملاء عام در ماه مبارک رمضان و آتش زدن زنان «نا نجیب» و اسید پاشیدن به زنانی که قوانین اسلام و حجاب را رعایت نمی‌کنند، سوغات دارودستة «فرانسوا میتران» است. به عبارت دیگر از اوایل دهة 80، سیاست دولت در فرانسه راندن جوانان مهاجر مسلمان به سوی افرطیون اسلامی بوده،‌ تا در فرصت مناسب بتواند اینان را به عنوان تهدید برای آزادی‌ها به سلاخ‌خانه بفرستد! در این باب یک خانم ایرانی، به نام «شهدخت جوان»، چند رساله جالب ارائه کرده. که اگر فرصتی شد اشاره‌ای به آن‌ها خواهم داشت. حال بازگردیم به اهمیت «پرداختن به پایه هرم»، که مورد نظر اهالی فیگارو است و روزنامة لوموند هم در لفافه با فیگارو هم عقیده است!

خوشبختانه در این دورخیز برای سرکوب، لوموند اهل کوفه نیست تا فیگارو تنها بماند. لوموند، ارگان صهیونیست‌های «میانه‌رو»، که پس از پایان جنگ جهانی دوم ناچار شد دست از مواضع فاشیستی برداشته نامش را تغییر دهد و نقاب «سوپرروشنفکری» بر چهره افکند، به جان هاوارد، نخست وزیر نژادپرست استرالیا اقتداء کرده و آیاتی از ایشان نقل می‌کند. جان هاوارد از مسلمانان «میانه‌رو» تقاضا کرده در مبارزه با تروریسم فعالانه شرکت کنند! و به جهانیان ثابت کنند که همه مسلمانان تروریست نیستند! پس از گذشت 3 دهه، که نقش سرویس‌های «امنیتی ـ نظامی» غرب در آموزش و تجهیز طالبان بین‌الملل روشن شده، امروز بجای آنکه مسئولان خلق فجایعی مانند طالبان و گروه بن‌لادن را به جرم جنایت علیه بشریت محاکمه کنند، مسلمانان «میانه‌رو» باید به جان هاوارد جنایتکار ثابت کنند که «تروریست» نیستند، و رسانة لوموند هم باید با وقاحت تمام مهملات نخست وزیر کانگوروها را برای جهانیان نقل کند! ولی از فیگارو و لوموند گستاخ‌تر، کیهان است: ارگان کوکلوکس‌کلان‌ها در ایران، که در مقاله‌ای به نام «توطئه‌ای سیاه در دل کاخ سفید»،‌ قصد القاء این امر را دارد که جرج بوش در وقایع 11 سپتامبر مستقیماً دست داشته! در وبلاگ دیروز ـ لولوی هزاره سوم ـ نوشتم که تشکیلات «امنیتی ـ نظامی» ایالات متحد، خارج از احزاب رسمی، جنگ‌ها را سازماندهی می‌کنند. همچنین نوشتم که از دورة ریگان، تشکیلات نظامی اصولاً خارج از کنترل نهاد‌های مردمسالارانه قرار گرفته و این روند تا به امروز ادامه دارد. به عنوان مثال در دورة ریاست جمهوری کلینتون، آنگونه که «گور ویدال» در «پایان آزادی‌ها» نوشته، انفجار بمب در دفتر فدرال در اوکلاهما، به این دلیل صورت گرفت که موافقت رئیس جمهور با افزایش بودجة نظامی حاصل شود. به عبارت دیگر، رئیس جمهور تابع تشکیلات نظامی است، و این تشکیلات برای انفجار بمب یا هر توطئه جنایتکارانة دیگر در داخل و خارج ایالات متحد با رئیس جمهور مشورت نمی‌کند. همانطور که بارها در وبلاگ‌های خود اشاره کرده‌ام سیاست‌مداران جهان آزاد پادو‌های صاحبان صنایع نظامی‌اند! ولی اینکه رسانة کیهان انگشت اتهام را به سوی شخص جرج بوش گرفته، به این دلیل است که به زعم کیهانی‌ها ارباب جدیدی پای به کاخ سفید خواهد گذارد، و به مصداق آن ضرب‌المثل فارسی که می‌گوید «شیر که پیر میشه، موش از کو.. بلغور می‌کشه»، کیهان هم در جستجوی بلغور سراغ جرج بوش رفته!


0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت