سه‌شنبه، شهریور ۲۱، ۱۳۸۵


بلای «کمبود» بحران!
...
در پی آرامش نسبی در بحران ساختگی هسته‌ای، و ناکام ماندن تلاش‌های حاکمیت مزدور ایران در راه جنگ افروزی، «بحران» شرق وارد میدان شده! امروز همه می‌دانند که «بحران» در ایران باید پایدار نگاهداشته شود، تا از اینراه منافع استعمار لطمه‌ای نبیند. اگر بحران جنگ کاهش یافته، می‌باید بحران‌های دیگری ایجاد شود، تا تداوم فشار بر ملت ایران محفوظ بماند. بله، در سایة همین بحران‌هاست که منافع استعمار تأمین شده، می‌شود و در آینده نیز خواهد شد. امروز در سایت «روشنگری»، آقای «علی شمس» از فروکش کردن بحران هسته‌ای به عنوان یک فرصت برای ملت ایران یاد کرده بود. واقعیت این است که اگر ملت ایران در سایه درایت و هوشمندی، و نه در سایه خیانت گروه‌های مزدور و مخالف‌خوان، بتواند از فریب تحریک افکار عمومی، که با همیاری ساواک و استعمار سازماندهی می‌شود، بگریزد، فرسایش و مرگ این حاکمیت مزدور را در کوتاه مدت شاهد خواهیم بود. نه از طریق جنگ، نه از طریق براندازی، که از طریقی خردمندانه.

اگر حماقت باعث مرگ می‌شد، مسلماً بسیاری از مشکلات جهان و به ویژه مشکلات جامعه ایران حل ‌شده بود. و رسانه‌ها و سایت‌هائی که دیروز برای تقدس «محمد» و «احترام به ادیان» سینه می‌زدند، امروز مدافع آزادی بیان نمی‌شدند. و ساواک نیز برنامة تحریک افکار عمومی را تعطیل می‌کرد. روزی که به دنبال پیروزی حزب کارگر در انگلستان، محمد خاتمی را از صندوق نمایشات مضحک انتخاباتی ایران بیرون کشیدند، برنامة تحریک افکار عمومی و ایجاد بحران بر این محور دور می‌زد که گروهی اوباش به «نخبگان» حکومتی حمله کنند و رسانه‌ها هم برای «حفظ آزادی‌ها» به سینه‌زنی و روضه‌خوانی مشغول شوند. به یاد داریم که دختر سردار اکبر سازندگی، از نوچه‌های پدرش خواسته بود در رسانه‌ها از او انتقاد شود، به مراسم سخنرانی‌اش حمله شود، تا او هم مانند پدر محترم‌اش مظهر آزادیخواهی جلوه کند! به یاد داریم که گروه اوباش ساواک به امثال مهاجرانی و نوری حمله می‌کردند و چه هیاهوئی بر سر هیچ به راه می‌افتاد. به یاد داریم که نویسندگان و فعالان سیاسی ربوده شده و به قتل رسیدند، یک «مینی تصفیه» هم در ساواک به راه افتاد و سعید امامی «جام زهر» نوشید تا همین رسانه‌ها، عاملان اصلی سرکوب و کشتار، محمد خاتمی، را به عنوان قهرمان مبارزه با کشتار و سرکوب معرفی کنند! و به یاد داریم که در فردا روز انتشار کاریکاتور محمد، همة «آزادی‌چی‌ها» و «دموکراسی‌چی‌های» ایرانی، پرچم «احترام به ادیان» بر افراشتند. و مقاله‌ای که برای دفاع از آزادی بیان به سایت «آینده نگر» فرستادم به همین دلیل در ستون «آزاد» منتشر نشد!

و به دنبال همین جنجال بر سر کاریکاتور محمد، عبدالکریم لاهیجی، که مدعی حقوقدانی هم هست، با استناد به ممنوعیت یک تصویر تبلیغاتی، به این نتیجه رسید که بله، «کاریکاتور مقدسات را باید ممنوع کرد.» آقای لاهیجی همان کسی است که «بل بل کنان»، به دنبال شیرین عبادی راه افتاده بود تا نوبل صلح در تلویزیون‌های دولتی فرانسه وکیل مدافع اسلام شود! و همین آقای لاهیجی امروز مدافع دموکراسی هم شده!

پس از تظاهرات دجال استعمار در ایران و اروپا بر ضد کاریکاتور محمد، کاریکاتور یک سوسک باعث شد که آذربایجان صحنه درگیری شده و عده‌ای هم دستگیر یا سر به نیست شوند. آن روزها نوشتم که اگر تقدس را به عرصة مطبوعات راه دهیم دامنه‌اش به خدا و پیامبر محدود نخواهد ماند. و امروز که رسانه «شرق» به بهانه انتشار یک کاریکاتور تعطیل شده، لازم می‌دانم چند نکتة اساسی را یادآور شوم. نخست آنکه بازار گرمی ساواک از طریق تحریک افکار عمومی جهت تامین وجهه برای رسانه‌ای چون روزنامة «شرق» به هیچوجه کارساز نخواهد بود. این رسانه، ارگان «ملی ـ مذهبی‌های» آمریکاست که به مراتب از جمهوریخواهان تحجر و توحش بیشتری دارند. ولی این امر دلیلی برای توقیف هیچ رسانه‌ای نمی‌تواند باشد. هر رسانه به منزله یک «صدا» است و هر صدا، برخاسته از گروهی از افراد جامعه است، و به همین دلیل نیز محترم است. این یک اصل به شمار می‌رود، اصل آزادی مطبوعات، خارج از گرایشات سیاسی‌اشان.

حال باز گردیم به شیوة شناخته شدة «تأمین وجهه برای حکومتی‌ها از طریق تنبیه!» به یاد داریم که ساواک منفور ایران، که وظیفه‌اش سرکوب ملت جهت حفظ منافع استعمار است. از طریق شبیه سازی، گروهی از فعلة فاشیسم را به عنوان زندانی سیاسی روانه اوین کرد، تا بعد هم اینان را جهت تبلیغ برای حکومت روانه اروپا و آمریکا نماید. و حضور خاتمی در مراکز علمی آمریکا، دنبالة همین حرکت است. این حرکت در داخل از طریق یاوه‌گوئی‌های امثال «رجبی» و «یکی‌به‌دو‌های» مضحک میان مخالفان کاذب تقویت می‌شود. از سوی دیگر گلة فرهیختگان «سرقبرآقا»، مانند مهاجرانی و یکی از همسران هفتگانه‌اش، به همراه وبلاگ نویس «شهرما» و رسانة سرداراکبر در تبعید، باز هم برای دفاع از «دموکراسی» به نفس‌کش طلبیدن افتاده‌اند. و از آزادی‌های دوره خاتمی و حکمت بی‌انتهای روح‌الله، داستان‌ها برایمان می‌گویند! گویا ایرانیان فراموشی گرفته‌اند! ولی چنین نیست! خاتمی همان احمدی نژاد است، با دستار و نعلین. و بی‌بی‌سی، هاروارد و کلیسای جامع واشنگتن بی‌جهت روی حجت‌الاسلام «استعمار» سرمایه‌گذاری می‌کنند. هر قدر احمدی نژاد را مضحک‌تر از آنچه هست بنمایانند، خاتمی آراسته نخواهد شد. گذشتة خاتمی، به عنوان مامور سازمان امنیت، سرپرست کیهان، وزیر ارشاد و رئیس جمهور، از یاد‌ها زدوده نشده و نخواهد شد. حال باز گردیم به کاریکاتور شرق و تصمیم مضحک هیئت نظارت بر مطبوعات در حاکمیت «توحش ـ تحجر» ایران.

بنا بر یک اصل مسلم حقوقی، «منظور» هیچ کس را نمی‌توان به محاکمه کشاند. «منظور» افراد اگر مشهود نباشد نمی‌تواند به عنوان جرم معرفی شود. و اگر مشهود باشد باید در کلام و کردار آنان به صراحت دیده شود. بر اساس همین اصل مسلم، هیچ عقل سلیمی نمی‌تواند به کاریکاتور شرق بنگرد و این نتیجة ابلهانه را بگیرد که منظور کاریکاتوریست، احمدی نژاد بوده! ولی در حاکمیت روضه‌خوان‌ها، که بر «غیب»، «نامشهود» و «حقیقت آسمانی» تکیه دارد، «منظور» افراد بنا بر منافع استعمار «کشف» می‌شود! اگر کسی از بد روزگار، گذارش به ساواک دورة پهلوی یا به ساواک روضه‌خوان‌ها افتاده باشد، می‌داند که بازجو، بدون در دست داشتن سند و مدرک، با یک نگاه «عمیق و علمی» منظورش را «کشف» خواهد کرد، و بر اساس همان «منظور» به حسابش رسیدگی خواهد شد! بله، وظیفة سازمان‌های حافظ منافع استعمار در ایران، کشف «منظور» است. و دیروز هم به دنبال آرامش نسبی در جبهة بحران هسته‌ای، ساواک چندین و چند «منظور» در رسانة «شرق» و اشعار متوسط سیمین بهبهانی کشف کرد، تا میزان بحران را ثابت نگاهدارد.

حال روی سخن با رسانه‌چی‌های «متولی» آزادی است. آن روز که برای «محمد» سینه چاک می‌دادید، فراموش فرمودید که اگر محمد مقدس است، احمدی نژاد و هر موجود دیگری نیز می‌تواند تقدس یافته، وسیله جنجال و بحران شود. همانطور که بارها نوشته‌ام مفاهیم به صورت عام می‌باید تعریف شوند تا شامل موارد خاص نیز بشوند. اگر تقدس را به رسمیت بشناسیم، تقدس برای هر کس و هر چیز می‌تواند وجود داشته باشد. به عنوان مثال، اگر آزادی هست برای همگان خواهد بود. این ویژگی «عام» بودن،‌ فاشیست‌ها را خوش نمی‌آید. چرا که اگر در نظام‌های دموکراتیک، تقدس را از عرصة سیاست کنار گذارده‌اند، به این دلیل است که در یک دموکراسی همة تقدس‌ها،‌ بطور عام می‌توانند آزادانه حضور داشته باشند، ولی هیچ تقدسی نمی‌تواند بطور خاص، «رسمیت» یافته، و خود را به عنوان سیاست جاری بر «عام»، یعنی بر جامعه تحمیل کند. به عبارت دیگر، حاکمیت سیاسی، خارج از همه «تقدس‌ها» بر جامعه اعمال می‌شود. به همین دلیل «لائیسیته» شرط لازم و کافی در هر نوع دموکراسی به شمار می‌رود. و کسانی که مانند آن پاسدار بی سر و پا، چماق «دموکراسی دینی» به دست گرفته‌اند بهتر است بدانند، دموکراسی یا لائیک است، یا اصلاً دموکراسی نیست! و از آنجا که همة مسایل در ایران واژگونه جلوه داده می‌شود، تا کارساز اربابان شود، ‌دموکراسی هم واژگونه و دینی شده.

و به همچنین است در مورد هیاهوی اخیر بر سر کاریکاتور شرق. در مورد این امر که «منظور» کاریکاتوریست «شرق» از آن الاغ، شخص احمدی نژاد بوده، و این توهین به رئیس جمهور است باید گفت، به عکس، این کار بیشتر توهین به الاغ است، و اگر الاغ‌ها می‌دانستند، مسلماً به هیئت نظارت بر مطبوعات اعتراض می‌کردند. چرا که اولاً الاغ، مانند همة حیوانات موجود شریفی است و ثانیاً،‌ به گفته سعدی، از آدمیان مردم آزار، به مراتب بهتر و برتر است.

0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت