چهارشنبه، شهریور ۲۲، ۱۳۸۵


فلفل و سیاست!
...

همانطور که در وبلاگ «نعلین صورتی» نوشته بودم، همزمان با شرفیابی محمد خاتمی به درگاه ارباب، در ایران نیز یک جنگ زرگری تمام عیار از سوی عمله اکره حکومت به راه افتاده، تا از طریق زدن نعل وارونه، وجهه‌ای برای محمد خاتمی دست و پا شود! در این راستا،‌ عرصة مطبوعات کشور و سایت‌های اپوزیسیون خارج نشین، جولانگاه نفس‌کش‌طلبی‌های «فاطمه رجبی»، ماشالله قصاب مؤنث حاکمیت شد. ولی از آنجا که «سنت شریفه» یک زن را نصف مرد می‌داند، نفس‌کش طلبی‌های فاطمه قصاب کفایت نکرد، و به ناچار ماشالله قصاب‌اصلی، یعنی شریعتمداری، سرپرست کیهان، وارد صحنة انتقاد از خاتمی شد، تا بلکه امدادهای غیبی سروسامانی به اوضاع آشفته مزدوران استعمار بدهد! سپس رسانة سرداراکبر در تبعید هم شروع کرد به انتقاد از شریعتمداری! ورود فعلة استعمار به صحنة انتقادهای «کشکی» از خاتمی، مرا به یاد حکایت ملانصرالدین خودمان می‌اندازد که چندان هیزم بر پشت خر بینوایش گذاشته بود که خر را توان راه رفتن نبود، و ملا درماند که چه کند؟ یک دهاتی که ملا را چنین درمانده دید، چند فلفل قرمز به او داد و گفت، «یکی از این‌ها را باز کن و به کپل الاغت بمال». ملا چنین کرد و خر بیچاره از شدت سوزش شروع به دویدن کرد. چنان تند می‌دوید که ملا نمی‌توانست به او برسد. پس به فکر چاره افتاد. و عاقبت یکی از همان فلفل‌ها را هم به کپل خودش مالید، و در اثر سوزش شروع به دویدن کرد. چندان دوید تا به خانه رسید، با این وجود نمی‌توانست آرام گیرد. پس عیال را ندا داد که، «ای خدیجه بیا و مرا از دویدن باز دار»! خدیجه کمی به دنبال ملا دوید، ولی ملا چنان تند می‌دوید که امکان نداشت کسی به گرد او برسد. پس خدیجه نفس زنان ایستاد و ملا که خشمگین شده بود فریاد زد، «تو هم از همان فلفل‌ها بمال، تا بتوانی مرا بگیری!»

بله، حاکمیت «تحجر ـ توحش» به وضعیت نصرالدین افتاده، و هر کس یک فلفل قرمز به کپل مالیده، در عرصة «انتقاد» از محمد خاتمی شروع به دویدن کرده! به زودی علی‌خامنه‌ای هم در ماراتون جنگ زرگری شرکت خواهد کرد، و آنوقت حتماً برای سیا و اربابان هم باید فلفل قرمز ببریم! البته هنوز مسابقات داخلی است! و مسلماً وزنه حسین شریعتمداری که بجای خاتمی در رأس کیهان قرار گرفته، از وزنة فاطمه قصاب و اعوان و انصارش سنگین‌تر است، بنا براین تا روشن شدن نتیجة این مسابقه، امروز به تحلیل اهم فرمایشات گهربار سرپرست کیهان در باب سرزنش خاتمی می‌پردازیم.

حسین شریعتمداری، جهت به دست آوردن دل «شوت و پرت‌ها»، سعی کرده با تأکید بر یکسان بودن نظرات احمدی نژاد و خمینی، بر نفرت مردم از وی دامن زده و همزمان با ادعای اینکه نظرات خاتمی در تخالف با احمدی نژاد و روح الله خمینی است، به مردم مژده دهد که آنچه در آسمان‌ها می‌جویند در زمین حی و حاضر فراهم آمده! و آب، یعنی محمد خاتمی، در کوزه است و آنان تشنه لبان می‌گردند! شریعتمداری سخنان خود را با نام نامی پروردگار، جرج بوش، آغاز می‌کند:

«[...] آرزوي بوش تا اندازه‌ای [...] برآورده شده و از آقاي خاتمي سخنانی متفاوت و در مواردي متناقض با سخنان احمدي نژاد شنيده است و از آنجا كه [...] مواضع آقاي احمدي نژاد، ترجمان نظرات حضرت امام(ره) است [...] خشنودي بوش از برخي اظهارات آقاي خاتمي خيلي بيشتر از آن است كه هيئت حاكمه آمريكا انتظار داشتند.»

حسین شریعتمداری در گام دوم «روند» نعل وارونه، سخنان خاتمی را نفی سخنان خمینی می‌خواند، تا همة هالوهای ایران بدانند و آگاه باشند که خاتمی انقلاب کرده و به نبرد با خمینی برخاسته!

« جناب خاتمي اساسي ترين و بنيادي ترين مواضع تعريف شده امام راحل(ره) را نفي مي‌كند»

در اینکه خاتمی، مانند همه فاشیست‌ها، کارش سرقت شعار و مطالبات گروه‌های دیگر است، بحثی نیست. روش فعلة فاشیسم این است که با تهاجم به شعار‌های سیاسی دیگر گروه‌ها، سعی در خلع سلاح سیاسی آنان دارند. و از هنگامی که خمینی در «نوفل لو شاتو» تخلیه شد، همین شیوه مورد استفاده «رهبران سیاسی» بوده. در نتیجه هیچ جای تعجب نیست، خاتمی امروز در تقابل ساختگی با خمینی قرار می‌گیرد، و فردا دوباره مهملات خمینی را تکرار خواهد کرد. شیوه فاشیست‌های مسلمان دهه‌هاست که در ایران شناخته شده، و شریعتمداری کور خوانده اگر می‌پندارد با انتقاد دروغین از خاتمی، می تواند تنور فاشیسم را در ایران گرم نگاهدارد. ولی از آنجا که تحلیل سخنان شریعتمداری می‌تواند همزمان خود او و خاتمی را رسوا کند، بهتر است بپردازیم به ادامة فرمایشات سرپرست کیهان. شریعتمداری در مورد پاسخ خاتمی به خبرنگار واشنگتن پست خاتمی را فراوان سرزنش می‌کند. خبرنگار واشنگتن پست از خاتمي پرسیده:

« [...] نظرتان درباره كشوري كه شيطان بزرگ خوانده شده است چيست؟ و خاتمی فرموده [...] «حتي امام خميني(ره) كه اين عبارت از ايشان است به سياست هاي آمريكا اشاره داشتند نه مردم آمريكا يا خود آمريكا»


دلیل سرزنش سرپرست کیهان جواب مضحک خاتمی نیست، که سیاست‌های آمریکا را مستقل از مردم آمریکا دانسته! بلکه شریعتمداری از این امر پریشان خاطر است که محمد خاتمی در پاسخ خود سعی بر «تحریف» مهملات خمینی و بهره‌برداری از آن به نفع خود داشته! ظاهراً شریعتمداری همین امروز از غار اصحاب کهف خارج شده که شیوه‌های محمد خاتمی را، به عنوان یک فاشیست فرهیخته نمی‌شناسد! خاتمی، 27 سال است به سفسطه و مغلطه و تحریف مشغول است و نوچه‌اش شریعتمداری، به گونه‌ای حرف می‌زند که گویا هم امروز از «تکنیک فرهیختگی» ایشان آگاه شده!

«بايد از آقاي خاتمي پرسيد؛ يعني حضرت امام(ره) به اندازه جنابعالي [...] درك سياسي نداشتند؟! و يا به اندازه شما از توان لازم براي بيان مقصود خويش برخوردار نبودند؟»

البته در این امر که خمینی «درک سیاسی» و به طور کلی«درک» هم داشته، بین فقها اختلاف نظر فراوان است، ولی تا آنجا که ایرانیان به یاد دارند، خمینی هم به شیوة محمد خاتمی، عمری را به پرت و پلاگوئی گذراند! بگذریم! چون سخنان شریعتمداری به نقطه حساس رسیده، یعنی مخالفت صریح خاتمی با نظر خمینی در مورد به رسمیت شناختن حاکمیت اسرائیل:

«برخلاف نظر صريح حضرت امام [...] موجوديت اسرائيل را به رسميت شناخته‌اند».

این حساسیت بیش از حد به موجودیت اسرائیل را هنگامی می‌توان درک کرد، که بدانیم حاکمیت ایران خود مزدور صهیونیسم بین‌الملل است و موجودیت خود را مرهون جنگ دون‌کیشوت‌وار با حاکمیت اسرائیل! و پارس کردن فاشیست‌های مسلمان بر علیه اسرائیل ترفندی است که از یکسو منجر به تقویت مواضع افراطیون مذهبی در اسرائیل می‌شود و از سوی دیگر تنور بحران را در داخل مرز‌ها گرم نگاه می‌دارد. می‌دانیم که موجودیت فاشیست‌های مسلمان در منطقه به همین «جنگ دروغین» وابسته است. ولی موضع‌گیری فاشیست‌ها بر ضد اسرائیل هنگامی مضحک‌تر می‌شود که بدانیم مشروعیت اسرائیل، به مراتب از مشروعیت شبه کشور پاکستان بیشتر است! چرا که اگر اسرائیل موجودیت استعماری دارد، پاکستان موجودیتی به مراتب بیشتر استعماری دارد! یهودیان اروپا به دلیل فجایع هیتلر به طور خاص، و یهودستیزی اروپائی‌ها به طور کلی، این حق را دارند که سرزمینی از آن خود داشته باشند. اگر استعمار یهودیان را وسیلة پیشبرد منافع خود در منطقه کرده، اگر ارتش اسرائیل ناچار به پادوئی پنتاگون در منطقه شده، اسرائیل یک دموکراسی است که در بحبوحة جنگ در لبنان، شهروندانش حق تظاهرات بر ضد جنگ داشتند. و در گیرودار همین جنگ، رسانه‌های اسرائیل مصاحبة نوام چامسکی را در مخالفت با تهاجم به لبنان منتشر کردند. ولی انتشار همین مصاحبه در ایالات متحد ممنوع اعلام شد!

به نظر من حضور اسرائیل در منطقه به عنوان تنها دموکراسی موجود جای خوشوقتی هم دارد، هر چند که جنایات ارتش اسرائیل را محکوم می‌کنم. حال باز گردیم به مسئلة عدم مشروعیت اسرائیل و مشروعیت شبه کشوری به نام پاکستان! بد نیست بدانیم که جهت ایجاد کشور «پاک‌ها»! بیش از یک میلیون هندی کشته، و 12 میلیون هندی دیگر آواره شدند، تا محمدعلی جناح مزدور در مرز چین و هند، تنور استعمار انگلیس را گرم نگاهدارد. چرا «پاک‌ها» نمی‌خواستند در کشوری باشند که هیچکس متعرض آنان نبود؟ به این سئوال ساده کسی پاسخ نمی‌دهد، ولی از محمد علی جناح منفور در ایران تقدیر هم می‌شود! و خاتمی هم ادعا می‌کند که مخالفتش با اسرائیل «اخلاقی» است! تا سرپرست کیهان بتواند، به «اخلاقیات» خاتمی اعتراض کند! به عبارت دیگر، خوانندة مهملات شریعتمداری، باید بپذیرد که خاتمی «اخلاقیات» ضد خشونت هم دارد! که البته سوابق «ضد خشونت» ایشان از یادها هرگز زدوده نخواهد شد! به دلیل همین «اخلاقیات» است که خاتمی از جیمی کارتر جنایتکار به عنوان شخصیتی یاد کرده که «گذشته و جايگاهش در راه مبارزه با فقر و كاهش تنش صرف شده!» قضاوت به عهده خوانندگانی است که سوابق جیمی کارتر را در آمریکای لاتین و خاورمیانه می‌شناسند!

حال بازگردیم به فرمایشات شریعتمداری که ظاهراً بیش از یک فلفل قرمز مصرف کرده‌اند تا در کم سوادی و نادانی از خاتمی هم گوی سبقت بربایند! به گفتة سرپرست کیهان، خاتمی هولوکوست را «واقعیت مطلق تاریخی» نامیده! و البته هیچ فرهیخته‌ای به حجت‌الاسلام یاد آور نشده که «واقعیت یا رخداد تاریخی»، بنا بر تعریف «نسبی» است نه «مطلق»! آنچه «مطلق» است، در تاریخ جائی ندارد. «مطلق» جایش در فلسفه کلاسیک است، نه در «واقعیت تاریخی!» اینهمه، نتیجه نشست و برخاست با سروش، جهانبگلو و سیدحسین نصر است، که نه تنها حجت‌الاسلام، بلکه، شریعتمداری را هم چنان به پریشانگوئی انداخته‌اند! که به تحریف پژوهش‌های روژه گارودی برخاسته و ادعا می‌کند روژه گارودی، هو لوکوست را یک دروغ خوانده! کسانی که اثر روژه گارودی را خوانده باشند، می‌دانند که وی به این امر اساسی اشاره دارد، که اتاق‌های گاز برای سوزاندن اجساد بوده نه برای زنده سوزاندن یهودیان. در واقع نازی‌ها یهودیان را جهت کار اجباری به اردوگاه می‌فرستادند. ولی اینحرف‌ها برای چماقداران عرصة مطبوعات ایران اهمیتی ندارد! اینان از علم، فرود آوردن چماق به طرق علمی را می‌شناسند! و به همین دلیل سر پرست کیهان از اظهارات غیر علمی خاتمی بسیار ناخوشنود است:

«اظهارات غيرعلمي آقاي خاتمي در حالي است كه بسياري از محققان برجسته اروپايي و آمريكايي[...] ثابت كرده‌اند «هولوكاست» فقط يك افسانه است كه صهيونيست‌ها و آژانس بين‌المللي يهود با حمايت آمريكا و چند كشور اروپايي جعل كرده‌اند».

فکر می‌کنم بررسی مهملات سر پرست کیهان تا همینجا کفایت کند، دنبالة نعل وارونه، ارزانی سرپرست محترم و خوانندگان کیهان! از آنجا که محمد خاتمی مانند شریعتمداری از سازمان امنیت به سرپرستی کیهان رسیده، بهتر است هر دو را به حال خود رها کنیم، تا با اظهارات «علمی‌شان» مسائل جهان را حل کنند! هرچه باشد، شغال بیشة مازندران را نگیرد جز سگ مازندرانی!


منبع عارف نیوز مورخ 21 شهریور ماه 1385

0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت