یکشنبه، دی ۱۰، ۱۳۸۵


ژانوس 2007
...

ماه ژانویه نام خود را مدیون «ژانوس» است. اکثر تندیس‌های «ژانوس»، با دست راست عدد 300 و با دست چپ عدد 65 را می‌نمایند، که نشانة «میزان سال»، یعنی 365 روز است. پس از مسیحی شدن امپراطوری رم، رسم و رسوم رم باستان به مسیحیت منتقل شد. و تغییرات سالنامه‌ای اصحاب کلیسا، تولد «میترا» را که در 21 دسامبر جشن گرفته می‌شد، به 25 دسامبر منتقل کرد، و آنرا روز تولد عیسی مسیح نامیدند! امروز می‌دانیم که تاریخ تولد عیسی مسیح نامعلوم است. و 25 دسامبر و نخستین روز ژانویه ارتباطی با مسیحیت ندارد. سال نو مسیحی در واقع بر افسانه «ژانوس» استوار شده.

می‌گویند «ژانوس» از خدایان رم باستان بود. اسطوره شناسان در مورد خاستگاه وی اتفاق نظر ندارند. گروهی از آنان ژانوس را به اقوام «سیت» در آسیای مرکزی نسبت می‌دهند، و گروهی دیگر می‌گویند ژانوس از پیوند آپولون و «کره‌ئوس» دختر پادشاه آتن پای به جهان گذاشته. می‌گویند ژانوس با یک ناوگان رهسپار ایتالیا شد، و پس از پیروزی، شهر «ژانیکول» را نیز بنا نهاد. افسانه‌ها می‌گویند که قلمرو حکومت وی «لاتیوم» بود و در زمان‌های بسیار دور، «ساتورن» که از آسمان رانده شد، به این منطقه پناه آورد و ژانوس وی را در حکمرانی شریک کرد. و خداوند مطرود، به پاس مهربانی‌های ژانوس به وی قدرتی اعطا کرد که همواره گذشته و آینده را در برابر دیدگان خود داشته باشد. از اینرو تندیس‌های ژانوس همواره دو چهره دارند، که هریک به دو سوی متخالف می‌نگرند.

امروز که سال 2006 به پایان می‌رسد، هرچند که آینده را نمی‌دانیم، حداقل از گذشته بسیار فراگرفته‌ایم. مهم‌ترین واقعه سال 2006، اعدام صدام حسین بود، که برگزارکنندگان «جشن کشتار» اسلام و مسلمین را برای همیشه در پیوند با اشغالگران عراق قرار داد. سال 2006 ، سال رسوائی مخالفان دروغین حاکمیت جمکران، و بر ملا شدن سوابق مبارزات سیاسی برخی گروه‌ها بود که خود را «مارکسیست» می‌خوانند. در سال 2006، بعضی‌ها به یاد آوردند که طنزنویس تبعیدی جمکران، در واقع کارمند شریف ساواک در وزارت کشور و جام جم بوده! و بعضی‌ها به یاد آوردند که زندانیان اوین بر دو دسته‌اند، زندانیان سیاسی، و نفوذی‌های ساواک. دسته دوم همگی سر از اروپا و آمریکا در آورده مدعی مخالفت، نه با حاکمیت «توحش ـ تحجر» که با شخص خامنه‌ای می‌شوند! گویا موجود مفلوکی به نام علی خامنه‌ای ارزش مخالفت کردن هم دارد! در سال 2006، بعضی‌ها به یاد آوردند که در اروپای حامی حقوق بشر، عشق به اسلام بیداد می‌کند! از اهدای نوبل و نشان افتخار به شیرین عبادی، تا دعوت از کاشف دموکراسی و حقوق بشر در قرآن، از تحریک افکار عمومی توسط پاپ تا مخالفت جک استراو با حجاب، و... و در سال 2006، دست مخالفان با مجازات اعدام، حداقل در ایران رو شد! هیچیک از سازمان‌های به ظاهر غیردولتی در ایران، به اعدام جنایتکارانة صدام حسین، توسط اشغالگران غربی اعتراض نکرد! حال آنکه در غرب، همان ها که خود زمینه ساز این اعدام بودند، برای حفظ ظاهر، مخالفت خود را با اعدام ابراز داشتند! در اینکه حکومت جمکران هنوز در صدر اسلام و حکومت عدل علی منجمد شده تردیدی نیست؛ در اینکه هنوز بعضی‌ها با تکیه بر تورات و انجیل یا نسخ متعدد قرآن مرگ را مجازات می‌پندارند نیز شکی نیست. همانطور که می‌دانیم، در تاریخ وزنه حماقت، توحش و تعصب همیشه سنگین‌تر از تعمق و روشن‌بینی بوده. و شرایط اسفبار امروز نیز نتیجة غلبة «توحش» بر «تمدن» است. نمونه‌اش سخنان ابلهانه سخنگوی وزارت امور خارجه حکومت جمکران که پس از اعدام صدام حسین خواستار ادامة رسیدگی به جنایات وی شده! نمونة دیگر سخنان «احمدی نژاد» که اعدام صدام حسین را «نشانه آزادی» ملت عراق دانسته! ولی بهترین نمونه‌اش سخنان ابراهیم یزدی در «آفتاب نیوز» است که یک «دوست ناشناس» برایم ارسال کرد. «آفتاب نیوز» از ابراهیم یزدی، که سال‌هاست با غرغره کردن آیات قرآن، مزدوری استعمار می‌کند، پرسیده پس از دیدن صحنة اعدام صدام حسین چه جمله‌ای به ذهن شما رسید؟ و ابراهیم یزدی پاسخ داده:

«فاعتبرو [...] عبرت بگیرید صاحبان بصیرت»

می‌بینید که در «ذهن» یزدی به جز آیة قرآن، به دو زبان عربی و فارسی هیچ چیزی وجود ندارد! هیچ! نه تفکر، نه استدلال نه استنتاج! و از این «پوچی ذهن»، خبرنگار آفتاب نیوز نیز آگاه است و می‌داند هر چه در واقعیت امروز پیش‌آید، در «ذهن پوچ» امثال یزدی به جملات گذشتگان در صدر اسلام مرتبط می‌شود! به همین دلیل است که یزدی، پاسخ همة مسایل و دلیل همة رخدادها را در «قرآن» می‌یابد! چون به زعم وی، «در قرآن همه چیز هست!» مثلاً سقوط حاکمیت عراق توسط ارتش ایالات متحد و شرکایش، به زعم ابراهیم یزدی، امری بوده هم تاریخی هم الهی:

«صدام 30 سال با سیاست مشت آهنین بر مردم عراق حکومت کرد اما خود در نهایت به این سرنوشت دچار شد اینکه چه کسانی او را سرنگون کردند [...] درسی است از تاریخ [...] اگر خداوند دفع شر گروهی را به دست گروهی دیگر انجام ندهد دنیا را فساد می‌گیرد[...]»


تا اینجای مطلب فقط مضحک است. چرا که ابراهیم یزدی، توحش استعمار غرب و اعمال قانون جنگل را کار خداوند می‌داند ـ آفرین بر خداوند ایشان! و ما هم که، به عنوان جبهة لائیک، بارها گفته‌ایم ویژگی خداوند ابراهیم همان «توحش و تحجر» اوست، اینک سخنان «ابراهیم یزدی» را فقط تائیدی بر تاکیدات خود می‌بینیم! ولی ادامة سخنان یزدی، مضحکه را تشدید می‌کند. به این ترتیب که وزیر امور خارجه دولت موقت، آشکارا می‌گوید که استقرار حکومت اسلامی ایران شری بوده که خداوند برای رفع شر حکومت قبلی بر ملت ایران نازل کرده:

«قانون الهی این است که دفع شر را به دست شر دیگر انجام می‌دهد.»

بله، می‌بینید که یزدی هم معتقد است حکومت فعلی ایران «شر» است! نکته‌ای که اینجا اهمیت می‌یابد این است که چگونه اعمال «خداوند» مورد نظر «حاج ابراهیم یزدی»، در همسوئی کامل با سیاست‌های استعماری هم قرار می‌گیرد؟! پاسخ به این سئوال نیز در وبلاگ‌های قبلی داده شده: ادیان ابراهیمی، نظام‌های سلطه و توحش‌اند؛ تنها در این چارچوب است که می‌توان براندازی حاکمیت ایران، تهاجم نظامی به عراق و افغانستان را امری «الهی» توصیف کرد! ‌ هرچه مصاحبه ادامه می‌یابد حماقت و توحش ابراهیم یزدی نیز آشکارتر می‌شود. یزدی در توجیه خواست خداوند می‌گوید:

«محمدرضا پهلوی بعد از مرگ دو متر زمین را برای دفن نمی‌یافت[...] و اگر سادات او را نمی‌پذیرفت معلوم نبود که چه خواهد شد. ما شاهد سرنوشت پینوشه هم بودیم [...]»


البته محمد رضا پهلوی تنها کسی است که پس از مرگ در به در به دنبال زمین می‌گشته! چون در حالت عادی، مرده در پی یافتن هیچ چیز نمی‌تواند باشد، چه رسد برای یافتن زمینی برای دفن! ولی حتماً اینهم از فرموده‌های خداوند ابراهیم یزدی باید باشد! همین ابراهیم یزدی که شاهد سر نوشت پینوشه هم بوده! و چنان دچار وحشت شده که ناگهان در ذهنش قرآن تبدیل می‌شود به تدارکات‌چی خداوند! و نام هر که را که خداوند به عنوان مستکبر یاد داشت کند، قرآن ترتیب عذابش را می‌دهد!

«ما شاهد سرنوشت پینوشه هم بودیم[...]باز هم از قرآن بگویم که فرموده است برای کسانی که خداوند آن‌ها را در زمره مستکبرین قرار داده عذابی دردناک را تدارک دیده‌ایم»
منبع: «آفتاب نیوز»، کد مطلب 55583

بله، یزدی شاهد سرنوشت پینوشه هم بوده که پس از عمری جنایت، در مقام سناتور مادام‌العمر کشور شیلی، در ویلای مجلل خود، در نود سالگی چشم از جهان فرو بست! چه سر نوشت دردناکی! جنایتکاری چون پینوشه، نه تنها محاکمه نشود، تا آبروی «کیسینجر» حفظ شود،‌که به مرگ طبیعی هم بمیرد! به ویژه که در ایران، دارودستة یزدی و بازرگان، کودکان دوازده ساله را اعدام کردند، تا خدائی ناکرده به «سرنوشت» پینوشه دچار نشوند! چون «خداوند آن‌ها را در زمرة مستکبرین قرار داده بود!» البته، فعلاً ابراهیم یزدی به کمک داماد منفورش، که کلاس‌های «عقیدتی ـ سیاسی» در تهران به راه انداخته، و «سعید امامی‌های» آینده را آموزش می‌دهد، اطمینان دارد که خداوند نامش را در زمرة مستکبرین قرار نداده! چون سوابق خدمتش در ویتنام محفوظ است! ولی علت وحشت ایشان این است که خداوند فعلی ناچار است جای خود را به خداوند دیگری واگذار کند، که حدود سی سال است، نام ابراهیم یزدی و شرکایش را در ردة مستکبران از پیش یادداشت کرده! پس بهتر است یزدی و خداوندان خونخوارش را به حال خود رها کنیم، و بازگردیم به «ژانوس».

سال 2007 را با خداوندان باستانی هند، ایران، مصر، یونان، رم و بابل جشن می‌گیریم خداوندانی که معابد باشکوه‌شان به دست توحش ادیان ابراهیمی با خاک یکسان شد!

0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت