جمعه، دی ۰۱، ۱۳۸۵


توطئه در توطئه!
...

بهترین راه برای پوشاندن یک دروغ، توسل به یک دروغ بزرگتر است. این شیوه حتماً از تئوری مجموعه‌ها در ریاضیات مدرن باید اقتباس شده باشد. به عنوان مثال، جهت پنهان داشتن یک قطره آب کافی است آنرا در یک لیوان آب پنهان کنیم! ولی راه دیگری نیز برای پنهان نگاه‌داشتن پدیده‌ها وجود دارد: «آمیختن آن‌ها با پدیده‌هائی متضاد»! به طور مثال در علم فیزیک می‌توان یک قطره «آب» را با «خاک» پنهان کرد، چرا که بلافاصله جذب خاک شده، ناپدید می‌شود. ولی در عالم سیاست امکانات وسیع‌تری وجود دارد، و شیوه‌های پنهان‌کاری تنوع بیشتری می‌یابند، چرا که همزمان می‌توان از «تئوری مجموعه‌ها» و «تئوری جذب اضداد» فیزیک یاری جسته، «شهر فرنگ» سیاست‌بازان را «واقعی» جلوه داد. این توضیح مختصر مقدمه‌ای است بر توطئة «راست افراطی»، که با حمایت «چپ افراطی» در واقع خود را از انظار «پنهان» می‌کند. نمونة زندة آن، مقالة «الکساندر کاوبرن» است در «لوموند دیپلوماتیک» ماه دسامبر 2006. در وبلاگ‌های پیشین نوشته بودم که، «چپ افراطی» در غرب به حمایت «راست افراطی» برخاسته و دلیل اسلام آوردن «چپ جمکران» نیز ریشه در همین امر دارد. در واقع «چپ افراطی» در غرب یک «صورتک» بیش نبود، و امروز این صورتک فریب فرو افتاده. جهت روشن شدن این مطلب، ابتدا به بررسی «الکساندر کاوبرن»، و سپس به بررسی مقاله‌اش می‌پردازیم.

نام نویسنده در زبان انگلیسی «کوک‌برن» نوشته شده و «کاوبرن» تلفظ می‌شود. «الکساندر کاوبرن» متولد اسکاتلند است، در ایرلند بزرگ شده و در آکسفورد تحصیل کرده. و از قرار معلوم، چپ‌گرائی و «روزنامه‌نگاری» در خانوادة ایشان امری موروثی است! چرا که،‌ پدر الکساندر، «کلود کاوبرن»، یک کمونیست «دوآتشه»، نویسنده و خبرنگار بوده! و دو برادر وی به نام‌های «آندرو» و «پاتریک»، هر دو روزنامه‌نگار از آب درآمده‌اند! «الکساندر»، پس از مدتی که در لندن به عنوان خبرنگار و مفسر کار کرد، به ایالات متحد می‌رود! و به خدمت «نیویورک ریویوز آوبوکز،‌ سکوایر و هارپرز» در می‌آید. سپس به نویسندگی در «ویلیج وویس» مشغول می‌شود. وی در سال 1983، به دلیل علنی شدن افتضاح مالی، و دریافت مبلغ 10 هزار دلار از یک مؤسسة عرب، از شغل خود «معلق» می‌شود. در ضمن «الکساندر» عزیز ما، در روزنامة بسیار «محافظه‌کار» «وال ستریت جورنال» نیز فعالیت دارد، ولی همزمان در سال‌های 2000 و 2004، از جمله هوادارن «رالف نادر» بوده! همان آقای «رالف نادر»، که هر وقت دست «راست‌افراطی» قصد تقسیم آراء دموکرات‌ها را دارد، از او به عنوان «مترسک» استفاده می‌کند، و ایشان با «موفقیت»، جهت حفظ «محیط‌زیست»، حقوق مرغ و خروس‌ و گرگ‌ و گنجشک‌، فضای سیاسی آمریکا را با دغلکاری می‌پوشانند. البته، در جناح راست، همین کار را، همانطور که شاهد بودیم، سال‌ها پیش با وارد کردن یک «شخصیت» افسانه‌ای به نام «راس‌پرو» ـ بنیانگذار «تکزاس اینسترومنت» ـ انجام دادند، رأی دست‌راستی‌ها را تقسیم کردند، تا حضرت کلینتون به کاخ سفید تشریف فرما شوند.

حال بازگردیم به الکساندر خودمان! ایشان جهت گرم نگهداشتن «تنور» خود، کتابی نیز تحت عنوان «من، یک ضد یهود» منتشر می‌کند! و «آلن درشویتز» نیز او را متهم نموده، که به همراه نوآم چامسکی و «نورمن فینکل اشتاین» سعی در بی‌اعتبار کردن وی دارند. لازم به تذکر است که اخیراً، «حکومتی‌‌های» آمریکا، با جنجال و هیاهوی فراوان، وسیله‌ساز فروش بیش از یک میلیون جلد از یکی از کتاب‌های چامسکی شدند، و می‌بینیم که چگونه «آغوش مشتاقان» به روی «نوآم چامسکی» در آمریکا، گشوده‌ شده! باید یادآور شد که «چامسکی»، هر چند منتقد بسیاری از سیاست‌های ایالات متحد است، در مرکز «تحقیقات نظامی ایالات متحد» ـ ام‌آی‌تی ـ به کار اشتغال دارد، و پیشتر نیز، قبل از کسب شهرت جهانی، قصد ترک ایالات متحد و اقامت در یک کیبوتس اسرائیلی را داشته. در نتیجه، عقل سلیم حکم می‌کند که، «چامسکی» را خارج از «مجموعة حاکمیت» ایالات متحد قرار ندهیم. گروه «چامسکی» مجموعه «سوپر روشنفکران ایالات متحد» را تشکیل می‌دهند، و به هیچ عنوان قصد براندازی این «حاکمیت» را ندارند. چرا که «زندگی»، شهرت و اعتبار خود را مدیون همین حاکمیت‌اند. حال بازگردیم به مقالة «لومونددیپلوماتیک»، تحت عنوان «توطئه 11 سپتامبر رخ نخواهد داد»!

در این مقاله، «الکساندر کاوبرن»، با ارجاع به توطئه‌های اختراعی سازمان‌های اطلاعاتی ایالات متحد، که مدعی هستند، در برج‌ها قبل از برخورد هواپیما، مواد منفجره «جا‌سازی» شده بود، و اینکه «جرج بوش» و «دیک چني» طراحان این حمله بوده‌اند، یادآوری می‌کند که ابداً توطئه‌ای در کار نبوده، و البته کاملا هم حق با ایشان است،‌ چرا که «توطئة مذکور» در کار نبوده! ولی توطئه‌ای در کار بوده، که ایشان از آن سخنی به میان نمی‌آورند. از سوی دیگر، «کاوبرن» می‌گوید، موشکی به پنتاگون اصابت نکرده، چرا که یک رانندة اتومبیل که شاهد برخورد هواپیما به ساختمان پنتاگون بوده، حتی وحشت را هم در چشم سرنشینان آن مشاهده کرده! حال در نظر داشته باشیم که، در یک اتومبیل نشسته‌ایم، و یک هواپیمای بوئینگ 757، با سرعت از کنار ما عبور می‌کند. نخست چگونه امکان دارد که چشم سرنشینان را ببینیم، و اگر هم چنین «معجزه‌ای» پیش آید، «احساس» وحشت سرنشینان را چگونه می‌توان تشخیص داد؟! ظاهراً «کاوبرن»، تاکنون در کنار یک بوئینگ 757 که در حال پرواز باشد قرار نگرفته، تا بداند که حتی پنجره‌های هواپیما را نمی‌توان تشخیص داد. ولی ایشان با توسل به چنین «ترهاتی»، در مقام یک روزنامه‌نگار «چپ رادیکال» یک توطئه دروغین را «خنثی» می‌کنند، و با توسل به «دروغ»، وبا فریب خواننده، قصد پنهان نگاه‌داشتن توطئة اصلی را دارند. حال که از توطئة اصلی سخن به میان آمد، ببینیم «توطئه اصلی» چیست؟

توطئه اصلی این است که سازمان‌های نظامی و امنیتی ایالات متحد، خود سازماندهندگان وقایع 11 سپتامبر بوده‌اند، به این دلیل که هر هواپیمائی، اگر در مسیر خود به سوی مرکز شهر نیویورک حرکت کند، سریعاً توسط رادارها شناسائی شده، هدف آتش بارهای ضدهوائی قرار می‌گیرد، و تنها کسی می تواند از چنگ این رادارها بگریزد، که نقاط کور آن‌ها را بشناسد و تنها مقامات «امنیتی‌ـ ‌نظامی» هستند که نقاط کور رادارها را می‌شناسند، نه یک مصری مجهول‌الهویه! نه حتی هیچ خلبان خطوط هوائی، چه نظامی و چه غیرنظامی.

«توطئه اصلی» این است که، به دلیل وجود رادارها، هیچ هواپیمائی نمی‌تواند به پنتاگون نزدیک شود، و اگر فرض کنیم که «برج‌های دو قلو»، سیستم‌های دفاعی ضدهوائی ندارند ـ فرضی که با در نظر گرفتن صدها میلیارد دلار منافع مالی نمی‌تواند درست باشد ـ پنتاگون مسلماً از چنین سیستمی برخوردار است، و قبل از اصابت هواپیما به بدنة ساختمان می‌تواند آن را هدف قرار دهد. در نتیجه، تنها یک «موشک» می‌توانسته از «سپر دفاعی پنتاگون» عبور کند. و خارج از همة حکایات «الکساندر کاوبرن»، توطئه اصلی این است که خواننده فراموش کند که وقایع 11 سپتامبر در به وجود آوردن شرایط ایده‌آل برای «صاحبان صنایع نظامی» طی 8 سال گذشته، نقشی کلیدی بازی کرده‌اند!

می‌دانیم که،‌ پس از وقایع 11 سپتامبر، بودجه نظامی ایالات متحد بیش از حد معمول افزایش یافت. و باز هم می‌دانیم که سیاستگزاران واقعی ایالات متحد، یعنی صاحبان صنایع به طور اعم، و صاحبان صنایع «نظامی، داروئی و غذائی» به طور اخص، از این افزایش بودجه همواره سود می‌برند. چرا که به این ترتیب «کار» ایجاد می‌شود، و در نظام سرمایه‌داری، وقتی «کار» زیاد ایجاد می‌شود، «بیگاری» را نیز می‌توان «افزایش» داد، و همزمان، سود صاحبان صنایع، سیر صعودی می‌پیماید. در این نظام، رأس هرم سرمایه‌داری، یعنی همان صاحبان صنایع نظامی‌اند که در افزایش بودجه از اولویت برخوردار می‌شوند، و گفتیم که به موازات افزایش بودجه‌های نظامی، بودجه‌های خدمات به شهروندان، آموزش و بهداشت نیز کاهش چشم‌گیر خواهد یافت. بله، این سیاست مورد نظر «افراطیون راست» در ایالات متحد است، که پادو‌های‌شان در سراسر جهان به آن اقتداء می‌کنند. و «رقبا» نیز ناچار به همراهی‌اند. همچنان که پس از وقایع 11 سپتامبر، نه تنها اجماع جهانی شامل تهاجم نظامی به افغانستان و عراق شد، که در سراسر جهان، بودجه‌های نظامی افزایش چشم‌گیر یافت، و «بن لادن» و مشتی از پادوهای سازمان «سیا»، تبدیل به «دشمنان دموکراسی و آزادی» در جهان شده، به جهان آزاد نیز «اعلان» جنگ دادند، و «جهان آزاد» در کمال میل، اسلحة مورد نیاز همین دشمنان را تأمین می‌کندا بله، توطئه همینجاست. توطئه این است که فراموش کنیم رئیس سازمان سیا در امارات، شخصاً از «بن لادن»، هنگامی که در بیمارستان بستری شده، عیادت به عمل آورده! توطئه اینجاست که فراموش کنیم، «بن لادن» از مزدوران سازمان جاسوسی ایالات متحد است، و همانطور که آقای کاوبرن، حرفه و گرایش سیاسی پدر خود را به ارث برده‌اند، مزدوری «بن لادن»، نیز پیشه‌ای‌ست موروثی.

ولی مهم‌ترین توطئه این است که جهت پنهان داشتن توطئه‌گران اصلی، یعنی سیاست‌گزاران واقعی ایالات متحد، رئیس جمهور ایالات متحد را سیاستگزار معرفی کنیم، و همان شعار استعمار را تکرار کنیم که پیشتر در دهان روح‌الله خمینی مفلوک گذارده بودند: «آمریکا ببرکاغذی است، فکر نکنید این‌ها هر کار بخواهند می‌توانند بکنند!» و جالب اینجاست که با به سخره گرفتن جرج بوش و چنی، که در واقع کارگزاراند و نه سیاستگذار، آقای «الکساندر کاوبرن»، همان هدفی را دنبال می‌کند که دارودسته خمینی را جهت نیل به آن در ایران «تخلیه» کرده بودند: «استقرار راست افراطی در حاکمیت امریکا، جهت خودمختاری تشکیلات نظامی»! می‌دانیم که در زمان رونالد ریگان، تشکیلات نظامی ایالات متحد، نه تنها از افزایش بودجة سرسام‌آوری برخوردار شد، که از هر گونه نظارت مجلس و دولت نیز آزاد شد، و این مسئله را «گالبرایت» نیز در اثر خود «فرهنگ رضایت طلبی» مطرح کرده است. و امروز «چپ افراطی»، با زبان بی زبانی، از طریق مقالة «الکساندر کاوبرن» به یانکی‌ها تفهیم می‌کند که «اینهمه تبلیغ توطئه نکنید تا خلق‌الله را دچار این توهم کنید که اگر دموکرات‌ها بیایند، سیاست انسانی‌تری اعمال خواهند کرد!» و این مقاله را نیز لوموند دیپلوماتیک در شماره دسامبر خود منعکس می‌کند، تا «غیریانکی‌ها» نیز به قول معروف گوشی دست‌شان بیاید. ولی چپ‌نمایان ایالات متحد و اهالی لومونددیپلوماتیک‌ در ترجمه‌های‌شان «به تمام زبان‌ها» کور خوانده‌اند! ملت‌های جهان، روزنامه‌نگار نیستند که برای یک «مشت دلار» به بوسیدن پای این ارباب و آن مدیر بپردازند، اگر «کاوبرن‌ها» را می‌توان با چند هزار دلار خرید، اگر حاکمیت ها را می‌توان خرید، ملت‌ها، خودفروش نیستند!

0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت