...
«نشانة آزادی» را دو روز پیش، یک زن عامی آمریکائی به نام «سارا بوکر»، برای جهانیان و به ویژه فارسی زبانان «تعریف» کرد. در وبلاگ «کبک و آزادی»، به تبلیغات مبتذل و عامیانة ایشان پرداختهام. ولی ظاهراً شیوة مقدس «نشانهیابی»مد روز شده، و مد هم، هرچه مبتذلتر، بیمرزتر! در این راستا، «محمد رضا باهنر» ـ که پیش از براندازی سال 57، در اطراف کرمان «نایب رئیس» بیابان بود و امروز، نایب رئیس مجلس جمکران شده، شخصاً «نشانه آزادی» را کشف کردهاند! «آفتاب نیوز»، مورخ 28 آذرماه سالجاری، ساعت شانزده و 29 دقیقه، اکتشافات ایشان را چنین بازگو میکند:
«باهنر[...] گفت برخی دانشجویان[...] میگفتند آزادی نیست[...] گفتم آزادی از این بیشتر که رئیس جمهوری در دانشگاه حضور مییابد و عکس او را به آتش میکشند.»
پیشتر نوشتم که آزادی «نشانه» ندارد، آزادی یا در چارچوب قوانین وجود دارد، یا وجود ندارد. ولی این مسائل برای نخبگان جمکران قابل درک نیست. نایب رئیس مجلس قانونگذاری جمکران، چنان با «قانون» بیگانه است، که خود، تخلف از قوانین را «آزادی» میپندارد! میدانیم که آلودن آتش در دین زرتشت بسیار ناپسند است، و آتش زدن عکس مقامات دولتی، نه تنها آلودن آتش است، که حتی اگر این دولت، دولت جمکران باشد، چنین کاری، طبق قوانین، توهین به مقام رسمی کشور تلقی شده، مستوجب مجازات خواهد بود. ولی در مملکتی که موریانة استعمار یک سده به نابودی بنیادهایاش نشسته، «سرکوب» را «نظم و امنیت» میخوانند، و لاتبازی و نفسکش طلبی را نیز «نشانه آزادی» به شمار میآورند! عجیب است که «نشانههای آزادی» در اینگونه ممالک هنگامی بروز میکند که زمان براندازی فرا میرسد! و معمولاً خورشید این «نشانهها» از دانشکدههای فنی و آریامهر سابق طلوع میکند!
در همین دانشگاه آریامهر، پیش از استقرار حکومت جمکران، آنهنگام که هنوز هویدای منفور نخست وزیر بود، روزی در کتابخانة دانشگاه کتک کاری مفصلی به راه افتاد، چرا که یک پسر دانشجو دست یک دختر دانشجو را در دست گرفته بود، و بعضیها از این کار خوششان نیامد! کسی که این «نشانة آزادی» را برایم تعریف کرد، خودش دانشجو بود، و وقتی به او گفتم این دانشگاه نیست «طویله» است، بسیار دلخور شد، و دیگر از «نشانههای آزادی» در دانشگاه هیچ نگفت! میبینید که دفاع از «نوامیس» اسلام و مسلمین، با تخلیة روح الله خمینی در فرودگاه مهرآباد آغاز نشد! «لاتبازی» ویژگی برخی دانشجویان ایران بود، و امروز نیز با سیاست دولت تشدید شده، چون هم ردای اسلام بر تن دارد، هم سایة حمایت براندازانة استعمار را بر سر! بله، دانشجویانی که با هزار دوز و کلک و تظاهر، از مرز دادگاه تفتیش عقاید آموزش علوم عالی جمکران میگذرند، دانشجویانی که همه نوع تحقیر را به جان میخرند تا یک «مدرکپاره» به دست گیرند، و تیتر آنرا یا جایگزین نامشان کنند، یا مقدم بر آن؛ همین دانشجویان، ناگهان «دلشیر» پیدا کرده، و در حضور جنایتکاری به نام احمدی نژاد، که امروز رئیس دولت جمکران نیز هست، و در حضور «حراستیها و حفاظتیها» اینچنین به نمایش «نشانههای آزادی» برخاستهاند! مرحلة بعدی این عملیات «شهادت طلبانه»، مسلماً اخراج «نمایشی» این سردمداران «شیردل» از دانشگاه و هیاهوی رسانهای در مورد ستارهدار شدن مشتی «بیستارگان اجتماعی» است! در این گیرودار نیز عدهای که صداقت «معترضین» باورشان شده، بدون دریافت ستاره، راهی اوین میشوند، بدون آنکه کسی نامی از آنان بشنود! حال بپردازیم به بازدید «پرزیدنت» احمدی نژاد از پلیتکنیک امیر کبیر؛ آنهم به گزارش «آفتاب نیوز»، مورخ 20 آذرماه سالجاری، در ساعت شانزده و 21 دقیقه!
بله! همه اخبار جنجالی را میتوانید از «آفتاب نیوز» دریافت کنید، به ویژه اگر مربوط به تهاجم نظامی به ایران باشد. شرکای «آفتاب نیوز»، جهت ارعاب ملت ایران، به رسانة برلوسکنی، یعنی «ایلجورناله»، متوسل میشوند، ولی «آفتاب نیوز»، به همة «آستانهای مقدس جنجال رسانهای» توسل کرده. مثلاً اگر یک نمایندة «کنست اسرائیل»، در مورد تهاجم نظامی به ایران در گوش بغل دستی زمزمه کند، بلافاصله «آفتاب نیوزیها» آنرا میشنوند، و با طبل و دهل برای مردم «بازگو» میکنند! که ای ملت ایران! چه نشستهاید، ماه مارس حمله آغاز خواهد شد! البته ساعت دقیق حمله را هیچیک معین نمیکنند، تا ملت ایران، در انتظار بماند؛ در انتظار ظهور امام غایب؛ در انتظار تولد قاتل امام غایب در رویاهای آیتالله بهجت؛ در انتظار طلوع خورشید «عقلانیت دکارتی» از مغرب زمین، و همچنین در انتظار حملة نظامی! بله بازگردیم به ماجراهای دیدار «مهرورزی» از پلیتکنیک جمکران!
طی این دیدار، که با هدف «پولاریزاسیون» دانشگاه، پیرامون دو قطب منفور «احمدینژاد ـ خاتمی» صورت گرفت، «دانشجویان» به دو دستة مخالف و موافق تقسیم شده، نفسکش طلبیدند. احمدی نژاد هم نقش «الله کرم» را بازی میکرد، و با همان بلاهت «اللهکرمی» شعار میداده. به عنوان مثال، در پاسخ به دانشجویانی که شعار «مرگ بر دیکتاتور» سر دادند، تا رد گم کرده و جای پای استعمار را «پنهان» نگاه دارند، احمدینژاد، «اللهکرموار» چنین گفته:
«ما سالها در مقابل دیکتاتوری ایستادهایم[...] ملت ما زخمی از عناصر وابسته به دیکتاتوری آمریکا و انگلیس در این کشور متحمل شده است که کسی جرأت بر پائی دیکتاتوری را نخواهد داشت!»
میبینید که از دانشگاههای ایران زمین چه نوابغی ظهور کردهاند! به زعم پرزیدنت احمدی نژاد، چون آمریکا و شرکایش خاک ایران را به توبره کشیدهاند، دیگر هیچکس جرأت نخواهد کرد در ایران دیکتاتوری بر پا کند! بله پرزیدنت حق دارد، حکومت جمکران، دیکتاتوری نیست، «فاشیسم استعماری» است. و به همین دلیل است که شبه مخالفان احمدی نژاد، در واقع حامیان خاتمی شیاداند! و این امر را در اظهارات «سعیدیپور»، نمایندة کانونهای دانشجوئی به سهولت میتوان مشاهده کرد:
«وزارت علوم [...] با ایجاد فضای بسته میخواهد اعلام کند که تمامی برنامههای دولت هشتم و اصلاحات اشتباه بوده»
اینگونه «سخنان» بیربط و مضحک، از یکسو، نشانگر پولاریزاسیونی است که حاکمیت بر فضای دانشگاه تحمیل کرده ـ گویا کودتای ناکام 18 تیر، فضای باز بوده و کسی نمیدانسته! و از سوی دیگر، چنین مهملاتی ثابت میکند که معترضین و مخالفان همه از «خودیهای» جمکرانیاند. سخنران دیگر «ملاقات» پرزیدنت با دانشجویان، ستاریان، نمایندة انجمن اسلامی دانشجویان امیرکبیر، بود که به صدراسلام بازگشته و از استقلال دانشگاهها در زمان روح الله خمینی داد سخن داده:
«جناب رئیس جمهور شعار شما عدالت بود [...] متاسفانه راهی که میرویم خارج از اهداف امام است استقلال دانشگاه ها پایمال شده[...] بازنشستگی اساتید شبهه ایجاد کرده[...]»
از سخنانان ستاریان نتیجه میگیریم، آن دوران خوش تصفیه و اعدام دانشجویان که در پی تعطیلی دانشگاهها آمد، دوران استقلال بوده! البته نوع ویژه آن، یعنی استقلال از تمدن و فرهنگ و انسانیت. بله در این تبادل «نشانههای» حماقت و وقاحت، هیچ گروهی از دیگری پیشی نگرفته، همه با رعایت «عدالت»، رتبه نخست حماقت را دریافت کردهاند. از جمله رئیس حکومت جمکران که گفته:
«در همین جلسه شاهدیم که چقدر آزادی وجود دارد،که عدهای معدود با حرکات خود اجازه نمیدهند که اکثریت حاضر در جلسه از حق خود استفاده کنند[...]»
میبینید که برداشت پرزیدنت مهرورزی از «آزادی» درست همان است که خود بر مملکت حاکم کرده، شرایطی که از برکت آن، عدهای معدود، مانع برخورداری «اکثریت» از حق خود شود!
بله سر دمداران «آزادیخواه» دانشگاه و مخالفانشان همگی از فعلة همین جمکرانیهایند، و نظیر اینان در دانشگاه ها فراوان. یک روز میشنوید که حسینعلی را اخراج کردهاند و یا به اوین بردهاند. و اگر تا آن تاریخ نمیدانستید، «حسینعلیاخراجی»، از مبارزان بزرگ راه آزادی است، پس از شنیدن خبر اخراج یا بازداشتاش، از این امر اطمینان حاصل میکنید، و شایعة مبارزات حسینعلی، و مخالفتش با حاکمیت «جهانگیر» میشود! بعضی اوقات، حسینعلی پس از چند روز سر از فرانسه یا ایتالیا در میآورد، و سالهای سال مقیم آستان ارباب میشود. و اگر دری به تخته خورد و «براندازی» پیش آمد، حسینعلی، که چندین سال در شهر رم یا پاریس به علافی مشغول بوده، و نه تنها زبان کشور میزبان را فرا نگرفته، که زبان فارسی را هم فراموش کرده، میشود رئیس همان دانشکده یا دانشگاهی که مبارزاتش را از آنجا آغاز کرده بود! این یکی از بهترین و مطمئنترین راههای ترقی و پیشرفت در ممالک استعمارزده است! حال ممکن است کسانی اعتراض کنند که در این وبلاگ، «مبارزان» را به توطئه متهم کردهام، بله! ولی این یک اتهام نیست، یک واقعیت است. این توطئههای کوچک، جزئی از یک مجموعه توطئه عظیم است، که ریشه در ایالات متحد دارد. حال اگر «چپ حسینی» منکر وجود توطئه میشود، چون «راست افراطی» به همین دلیل، بر طبل توطئه میکوبد، دلیل بر عدم وجود توطئه نیست! نه تنها توطئه وجود دارد، که «توطئه بدون مرز» وجود دارد! به عبارت دیگر، توطئة «حکومت جهانی»! و مبلغین این توطئه در غرب، چپ نمایانیاند که تا دیروز، شیفته «انقلاب ضدامپریالیستی» روحالله خمینی شده بودند. یعنی کسانی که از جنگ تغذیه میکنند. اینان در ایالات متحد و یا اروپا، برچسب «کمونیست، چپگرا، ضد اسرائیل و دوست اعراب» بر پیشانی دارند. و از آنجا که ضدآمریکائی بودن مدروز شده، مانند هوگو چاوز و شرکا، با سیاستهای آمریکا به شدت مخالفت میورزند! و تبلیغ حکومت جهانی را جهت «استقرار عدالت» میکنند، تا بتوانند دمار از روزگار سرمایهداران در آورند! از شرکای ایرانی اینان هیچ نمیگویم، چرا که «چپ حسینی» همانند فاشیستها، «زمان و مکان» را به رسمیت نمیشناسد. و هنگامی که از استقرار «حاکمیت جهانی» سخن میگوید میپندارد، در چنین حاکمیتی، کشور استعمارزدة ایران، با کشور انگلستان، در یک رده قرار خواهد گرفت! و «عدالت» جهانی خواهد شد! همانطور که بعضیها، همین حکومت را پس از ظهور امام غایب، چشم در راهاند!
بله، «چپ حسینی»، با «مغلطه» و نه با «سفسطه» ـ چرا که «سفسطه» بنا بر تعریف، به برهانی اطلاق میشود که گوینده، «آگاهانه» با توسل به آن، سعی بر متقاعد کردن مخاطب دارد ـ ولی متاسفانه «چپ حسینی»، از چنین آگاهیها اصولاً بی بهره است، و صرفاً به دلیل عدم شناخت به چنین برهانی روی آورده. به عنوان مثال، وقتی میگوید، «مدرنیته» در تقابل با «سنت» قرار دارد، به مغلطه مشغول است! چرا که «مدرنیته» با «سنت کلیسا» در تقابل قرار دارد، نه با «سنت» در معنای عام. در این مورد، یک وبلاگ دیگر خواهم نوشت تا «نشانههای» سفسطه و مغلطه را که بر قوانین کلام استواراند توضیح دهم. ولی حال که همه بجای تکیه بر قوانین، به «نشانه یابی» روی آوردهاند، بهتر است، «نشانه» واقعی را حضورشان تقدیم کرده، بگوئیم که، سخن گفتن از مفاهیم و مسائلی که از آنان شناختی نداریم، «نشانه نادانی» است، و سخن گفتن به غلط از آنان «نشانه شارلاتانیسم».
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت