...
در اروپای قرن هفدهم، یا همان «قرن عقلانیت»، در کشور فرانسه دادگاههای تفتیش عقاید بسیار فعال بودند. و پروفسور «ریموند ژان»، در مورد محاکمات در یکی از این دادگاهها، با مراجعه به اسناد و مدارک موجود، رمانی نوشته. این رمان به روند رسیدگی به پروندهای اشاره دارد که در سال 1611 میلادی به سوزاندن یک کشیش به نام «لوئی گفریدی»، در جنوب فرانسه انجامید. میدانیم که دادگاههای تفتیش عقاید، محل تصفیه حسابهای گروهی، شخصی و نیز سیاسی بودند، و بیشترین قربانیان این دادگاهها را «اومانیستها و زنان» تشکیل میدادند. دادگاههای تفتیش عقاید اروپا در قرن هفدهم، وجه تشابه فراوان با دادگاههای حکومت جمکران در هزارة سوم دارند. البته دادگاههای اسلامی متمدنترند و بجای آتش زدن افراد، سنگسارشان میکنند. ولی، بر عکس، تفتیش عقاید حکومت جمکران، شامل حال رفتگان نیز میشود! به عبارت دیگر، فرهیختگان و فرزانگان حکومتی، با نبش قبر، بررسی «علمی ـ فرهنگی» صورت میدهند، و به ما میگویند که مولوی «متعهد و مکتبی» بوده و «حافظ اسلام گرا!» در این مورد، پیش از این نیز، از ضد و نقیض گوئیهای سیدحسین نصر و بهاالدین خرمشاهی در مورد عرفان، حافظ و... نوشتهام ولی اخیراً، همزمان با پیشرفتهای علمی جمکرانیها در زمینة فناوری هستهای، نقد ادبیشان نیز پیشرفت فراوان داشته!
به گزارش ایسنا، همزمان با هشتصدمین سالگرد تولد «جلاالدین رومی»، که در چهارم دیماه سالجاری در تالار فردوسی دانشکدة ادبیات دانشگاه تهران برگزار شد، عدهای، به شیوة بنیصدر، که در قرآن دموکراسی و حقوق و بشر پیدا کرده بود، در اشعار مولوی، مکاتب نوین فلسفی غرب را کشف کردهاند! و عدة دیگری، بدون در نظر گرفتن فردیت عرفان، به «ایدئولوژیک» کردن آن، به معنای سیاسی کردن و جمعی کردن آن پرداختهاند.
بررسی این همایش فرهیختگان جمکرانی را با «عمید زنجانی» آغاز میکنیم، که فتوای تزریق عرفان در زندگی اجتماعی صادر کرده! بله، از این پس یک سرنگ محتوی عرفان در کیف خود داشته باشید، تا وقتی در خیابانهای تهران چشمتان به اسکورت اکبر بهرمانی یا علیخامنهای و دیگر فعلة استعمار میافتد، بجای آنکه زیر لب زمزمه کنید، «یارب مباد آنکه گدا معتبر شود»، یا «ناکس کس نمیگردد از این بالانشینیها»، سرنگ را برداشته، چند قطره عرفان به خود تزریق کنید، و این مصراع را زمزمه کنید: «سایه را تو شخص میبینی زجهل [...] یک فسانه راست آمد یا دروغ، تا دهد مر راستیها را فروغ» و به خود بگوئید هاشمی، سایهای بیش نیست، دروغی است که جهت فروغ بیشتر استعمار بر سر راه ملت ایران قرار گرفته! یا این بیت را زمزمه کنید: «کی در این عالم بت و بتگر بدی، چون کسی را زهرة تسخر بدی» (مثنوی دفتر دوم)، و به این ترتیب، همانطور که زنجانی گفته:
«همه انسانها نیاز به تلطیف معنوی و روحی و تزریق عرفان در کالبد زندگی اجتماعی خود دارند، بالاخص کشور، مردم و نظام ما که ادعای گستردهای در این زمینه دارند!»
طبق دستور «حاج زنجانی»، نیاز خود را رفع کنید! البته زنجانی، از آنجا که «عالم» و «دانشمند» نیز هست، امواج عظیم علوم را در تک تک ابیات عرفا یافته! اگر به یاد داشته باشید در اوایل استقرار حاکمیت جمکران گفته میشد، «همة علوم در قرآن است!» حال که پس از سه دهه، مشخص شده در اسلام چه نوع «علومی» میتوان یافت، موریانههای جمکران به جویدن پایههای عرفان پرداخته و همه علوم را در عرفان مییابند! و قرار شده از این پس، «علم» بجای اسلامی، «عرفانی» شود، چرا که زنجانی، رئیس «دانشگاه فقر فرهنگی» جمکران چنین خواسته. به زعم وی عرفان علمی و اسلامی است:
« تمام کسانی که به نثر یا به شعر از عرفان سخن گفتهاند، دانشمندان بزرگی هستند که به علم مجهز بودهاند، در تک تک ابیات مثنوی امواج عظیم علوم نهفته است، عرفان مجرد از علم مثل روح مجرد از بدن است که در جامعه وجود ندارد، اما در عالم خودش وجود دارد و از سوی دیگر در تمام شعر های[...] حافظ و مولانا قرآن و حدیث موج می زند، این جفاست که ما عرفان را شق سوم تلقی کنیم.»
بله! آخوند زنجانی کشف کرده که عرفان «علمی» است! و بنابراین میتوان آنرا آموخت و فرا گرفت! چون علم آموختنی است! و حتماً شخص زنجانی هم با زبان فارسی الکن خود، آنرا تدریس میکند! شاید هم تزریق میکند! پس از سخنان پرت و پلای زنجانی، یک نفر به نام «غلامحسین ابراهیمی دینانی» کشف کرده که، «مثنوی» فلسفه اسلامی است! و میگوید:
«باید فلسفة اسلامی بخوانیم، تا دنیا را از ناکامی به کامی برسانیم!»
البته پند استاد دینانی، ادامة همان مهملات زنجانی است، فقط زنجانی اهل تزریق و سرنگ است، دینانی اهل قرائت، خواندن و نفهمیدن! چرا که هر که مثنوی میخواند، الزاماً قادر به درک آن نخواهد بود! به همین دلیل است که استاد دینانی، «اگزیستانسیالیسم» واقعی را که ایشان با کلام جمکرانیشان «اگزیستانس» میخوانند، نه در مثنوی که در «شخص» مولانا یافتهاند:
«اگزیستانس واقعی در مولاناست که هر لحظه جلوهای تازه میبیند. هر دو جهان زیر سیطرة رقص مولاناست»
با رقص مولانا، ذهن استاد دینانی هم به رقص آمده کلامش در پیچ و تاب میافتد! به این ترتیب که مولانا را مدار جهان و زبان فارسی را زبان الهی میخواند:
«با گردش مولانا هردو جهان میچرخند، مدار جهان مولانا است بیان مولانا بیان ظرفیت و توانائی آدمی است. قفل از زبان او برداشته شده و سینهاش گشاده است [...] انسان تا همیشه تاریخ نیازمند مثنوی است و خوشا به حال ما که فارسی میدانیم و نیازمند ترجمه نیستیم. به باور من زبان فارسی یک زبان الهی است»
بله خوشا به حال آقای دینانی و همپالکیهایشان که میپندارند فارسی میدانند، و نیازمند ترجمه هم نیستند! وبدا به حال نویسندة این وبلاگ، که جهت درک فارسی این آقایان نیازمند مترجم است! در این «همایش»، نخبگان موفق به کشف «هرمنوتیک، زبانشناسی، اگزیستانسیالیسم» و خلاصة کلام انواع علوم جهان مدرن شدهاند! پیشتر نوشتم که در کلام شعرای ایران اگر چه واژگانی به کار رفته که میتواند زبانشناسی، یا دیگر علوم انسانی مدرن را تداعی کند، ولی هیچیک از اینان نظریهای در این زمینهها ارائه ندادهاند. و به همین دلیل نمیتوان با تکیه بر یک بیت شعر مولوی، وی را زبانشناس یا نظریهپرداز اگزیستانسیالیسم نامید. اگر در همایشهای جمکرانی چنین گزافهگوئی میشود صرفاً ناشی از فقر فرهنگیای است که این حاکمیت استعماری بر جامعه تحمیل کرده. توخالیکردن و تهی کردن فرهنگ از محتوای واقعی آن، نخست از طریق فروپاشانی در «زبان» امکانپذیر میشود، و تهاجم ابتذال حاکمیت به زبان فارسی صرفاً به همین دلیل تداوم یافته. به همین دلیل است که آخوند جوادی آملی، در دانشکدة مدیریت استراتژیک، به پریشانگویی پرداخته و میگوید:
«علوم دفاعی و نظامی باید دینی و اسلامی شوند[...] علم غیراسلامی و علم سکولار وجود ندارد، بلکه تمام علوم منشاء الهی و اسلامی دارند[...] »
و معلوم نیست اگر همة علوم منشاء الهی دارند، چرا علوم دفاعی و نظامی باید دینی و اسلامی شود؟ مگر اسلام الهی نیست؟! جوادی که به اصطلاح مفسر قرآن هم معرفی میشود، در ادامة سخنانش علم و دین را رها کرده، به اصل مطلب پرداخته و میگوید:
«اگر کسی در نظام اسلامی برای خود کیسه بدوزد [...] قبل از اینکه به هدف شومش برسد رسوا خواهد شد زیرا نظام اسلامی با خون بهترین جوانان این سرزمین سیراب شده است.»
میبینید که در اسلام، «برای خود کیسه دوختن» آخر و عاقبت ندارد! بجای دوختن کیسه، باید از علومی استفاده شود که منشاء الهی و اسلامی دارند. چرا که همانطور که جوادی گفته:
«خداوند هوش و استعداد برجستهای به ایرانیان عنایت کرده»
که از طریق آن میتوانند «علم اسلامی کیسه»، یا کیسة مجازی، یعنی حواله مستقیم ارز چپاول شده از طریق امواج اینترنی را انتخاب کنند، که علمی است، منشاء الهی دارد، با ظرفیت نامحدود و بینیاز است از سوزن و نخ! به عنوان مثال، اعتباراتی که برای زلزله زدگان بم در نظر گرفته شده نیازی به کیسه ندارند! و از آنجا که زلزله منشاء الهی دارد، اعتباراتش هم باید به دست مبلغین همان الهیت برسد! ظهور نوابغی چون جوادی آملی، به این دلیل است که راه برای ظهور «عمله و اکرة» استعمار باز است. و میتوانند دهانشان را به میزان حماقت و بلاهت خود باز کنند. دیروز احمدی نژاد چنین گفته:
«امروز راه برای ظهور افرادی چون ابوریحان و ابن سینا [...] بسته نیست» منبع: ایرنا 4 دیماه
امروز سه سال از زلزله بم میگذرد، و شرایط اسفبار مردم بم به هیچ عنوان در رسانههای حکومت مطرح نمیشود، ولی احمدی نژاد به «ابن سینا و ابوریحان» اجازه ظهور داده! «پرزیدنت» مهرورزی که مانند دیگر سران حکومت از ناکجاآباد جامعه «ظهور» کرده، میپندارد دانشمندان هم مانند پادوهای استعمار، «ظهور» میکنند! و اگر تا امروز «ظهور» نکردهاند، به این دلیل بوده که منتظر اجازه «صدر هیئت رئیسه اتحادجماهیر جمکران» بودهاند! بله، میبینید که تزریق عرفان در اجتماع برای همین مواقع توصیه میشود. سرنگ را آماده کنید و همصدا با مولوی بخوانید:
گرچه دیوار افکند سایه دراز
بازگردد سوی او آن سایه باز
دفتر اول ص. 11
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت