...
از آنروز که دست توطئه از آستین روزنامة «مسعودیها» به در آمد، و مقالة معروف «رشیدی مطلق» را منتشر کرد، تا بهانهای جهت آشوب فراهم آورد، حدود سه دهه میگذرد. در آن روزها، فعلة ساواک به بهانة توهین به یک دستاربند بیمایه به خیابانها ریختند. ولی امروز دیگر با ابزار گذشته نمیتوان بحران آفرید، ابزار امروز استعمار نمادهای گذشتههای پر افتخار ایران هخامنشی است. به همین دلیل، از یکسو، اوباش بر ضد منافع استعمار انگلیس تظاهرات میکنند، و از سوی دیگر، رسانههای حکومتی تصویر آن نقش برجستة تخت جمشید را به نمایش گذاردهاند که به ضرب تیشه تخریب شده! همچنان که تازیان به تخریب صورت نقش برجستههای کاخ داریوش پرداختند!
خبرگزاری رویترز از «دبی»، به نقل از سایت اینترنتی «القاعده» گزارش میدهد که یک عضو این تشکیلات خواستار ادامة جهاد شده. سازمان «القاعده» را همه میشناسیم، سازمانی است تروریستی، ساخته و پرداخته غرب، که در مواقع لازم از حمایت چین کمونیست نیز میتواند برخوردار شود. یادآور شویم که از زمان ریاست جمهوری کارتر، یکی از پایگاههای تعلیم «جهادیها» در کشور چین بود. همچنین میدانیم که رهبر سازمان القاعده، همان «بن لادن» خودمان است، که آمریکا و شرکاء، در به در، در افغانستان و عراق و تمام جهان، به دنبالش هستند! و اگر در بیمارستانی در امارات بستری باشد، رئیس سازمان سیا از وی دیدار میکند، ولی به هیچکس خبر نمیدهد، تا ایالات متحد بتواند به مبارزات بیامان خود با تروریسم ادامه دهد!
بله، به همین دلیل است که «بنلادن»، به قول مشقاسم، «پنداری دود شده، رفته هوا!» ولی یکی از اعضای سازمان مبارز «القاعده» همچنان خواستار ادامة جهاد شده. چون به زعم ایشان، اینبار جریان امور بر ضد غرب تغییر جهت داده! میدانیم که «جهادیون» اصولاً اهل «جهادند»، چه اوضاع به نفع غرب باشد و چه اوضاع به ضرر غرب! اگر اوضاع مانند سه دهة اخیر به کام غرب باشد «القاعده» بر ضد ملتهای منطقه جهادش را انجام میدهد، تا غرب «شیرین کام» بماند! ولی اگر اوضاع برای اربابان القاعده رو به وخامت گذاشته باشد، جهادیون سعی میکنند از منافع اربابان نوین خود دفاع کنند. در بیانیة القاعده چنین آمده:
«مسلمانان باید همچنان بیدار و هوشیار بمانند و از قدرت و توان خود در مقابل انجام گفتگو دست نکشند [...] برای رسیدن به هدف مورد نظر راهی به جز جهاد در راه خدا نیست»
به گزارش رویترز از دبی، بیانیه از سوی فردی به نام «ابویحیی لیبی» افتخار صدور یافته که:
«گمان می رود[...] نام تشکیلاتی محمد حسن است که سال گذشته توانست به همراه سه تن دیگر از اعضای القاعده از پایگاه هوائی بگرام فرار کند»
با توجه به این واقعیت غیرقابل انکار، که از هنگام استقرار حکومت جمکران، اهالی رویترز و اربابان، «سیلی سختی» خوردهاند، باید خود آزار باشند، که اینچنین بر ادامة «جهاد» اصرار ورزند! ولی این بار جهاد را باید از زاویة دیگری بررسی کنیم! اینبار منافع غرب در منطقه از سوی هند، چین و روسیه تهدید میشود، به عبارت دیگر اربابان القاعده، ناچار به عقب نشینی از منطقه خواهند شد، و با در نظر گرفتن این اصل که در سیاست، هرگز فضای خالی نمیتواند وجود داشته باشد، قدرتهای نوین، قلادة سازمان «القاعده» را به دست خواهند گرفت. چرا که جهت اعمال سیاست سلطه، جنایتکاران حرفهای همواره مورد نیاز بوده، و خواهند بود. حال جهت روشنتر شدن صحنة سیاسی منطقه بهتر است نگاهی به صحنه سیاست ایران بیفکنیم.
پس از سه دهه مزدوری در راه استعمار غرب، امروز حاکمیت ایران، اراذل و اوباش را بر ضد شرکت نفتی «شل» در ایران بسیج کرده! به گزارش «ایسنا»، عصر دوشنبه، گروهی از «دانشجویان» در اعتراض به صدور قطعنامه شورای امنیت در مقابل دفتر شرکت نفتی «شل» در ایران تجمع کردند! لات و اوباش «ضدامپریالیست»، پس از سه دهه از خواب غفلت بیدار شده و متوجه شدهاند همدستان آمریکا و اسرائیل در ایراناند! «عبدیها و اصغر زادههای هزاره سوم»، «شل» را اینک نماد انگلیس میخوانند، و پس از چنین کشف بزرگی، میگویند:
«معتقدیم منافع اقتصادی دشمنان ما باید در کشورمان به خطر بیفتد[...]»
البته میدانیم که «فعلة اعزامی ساواک» به «معتقدات» خود سخت پایبند بوده و در این راه آماده جهادند! اشغال سفارت آمریکا را هنوز فراموش نکردهایم! و به یاد داریم که چه خطراتی برای منافع اقتصادی دشمنان به همراه داشت: کشتار و تصفیة دانشجویان ایران، جنگ ایران با عراق، تحریم اقتصادی علیه ایران و... بله، اینبار نیز گویا قرار شده، منافع اقتصادی «دشمنان»، یعنی ملت ایران، در مرزهای ایران به خطر افتد! این است علت حضور اراذل و اوباش در خیابانهای تهران! افرادی که بر روی پلاکاردهائی که حمل میکردند نوشته بودند:
«خاک عزیز ایران را از لوث وجود دشمنان انقلاب پاک میکنیم [...] همدستان آمریکا و اسرائیل در کشور پیروان خمینی چه میکنند؟[...] ملی شدن صنعت نفت را در فنآوری هستهای تکرار خواهیم کرد.»
منظور از «همدستان آمریکا در ایران»، در واقع همین حاکمیت مفلوک جمکران است که روی دست اربابانش مانده و جهت کودتا و جنگافروزی نیز دیگر کارآئی ندارد! به همین دلیل است که لات و چاقوکشهای سر گذر، به نیت تکرار تجربة درخشان «ملی شدن صنعت نفت» به خیابانها ریختهاند! نتیجه ملی شدن صنعت نفت را امروز همه میشناسیم: هدیه حوزه و بازار تهران به همین شرکتهای نفتی انگلیس! فراهم آوردن زمینة تحریم اقتصادی ملت ایران، و یک کودتای نظامی! وامروز، 53 سال پس از توطئهای به نام «ملی شدن صنعت نفت»، شاهد فجایعی هستیم که ملت ایران در راه «استقلال» متحمل شد! امروز حکومت مفلوک ایران «نفت سفید» و «بنزین» مصرفی داخلی را باید از خارج وارد کند! این است «استقلال» حاصل از «ملی شدن نفت!» عملی که نه تنها ملت ایرن را بیشتر به اسارت بیگانه در آورد، که به برکت بحرانی که محمدمصدق و شرکایش تحت عنوان ملی کردن صنایع نفت به پا کردند، سلطنت مشروع محمدرضا پهلوی نیز به حاکمیت کودتا تبدیل شد، و افکار عمومی بر ضد حاکمیت بسیج شد. و امروز پس از گذشت نیم قرن، ساواک، مشتی اراذل را به خیابانها ریخته تا زمینة آشوب فراهم کنند. گویا تا امروز، شرکت «شل»، مانند امام زمان از انظار پنهان بوده! و به محض صدور قطعنامه شورای امنیت، از ته چاه در آمده، و در خیابانهای تهران ظهور کرده! تا قوم و قبیلة «باهنر»، که تا دیروز بیابان نشین بودند، امروز با عربدهجوئی برای ملت ایران تصمیم بگیرند! به گفتة «ایسنا»، در این تجمع، یکی از اعضای قوم و قبیله باهنر نیز که عضو مجمع حزبالله دانشگاه علم و صنعت است اظهار داشته:
«دشمنان ایران زمانی که دیدند با تحریمهای سیاسی و اقتصادی نمیتوانند کاری از پیش ببرند[...] از نظر علمی ما را تحریم کردند[...] ما نیز [...] اعلام می کنیم در صحنه ایستادهایم و انرژی هستهای را همچون ملی شدن صنعت نفت پیگیری میکنیم.[...] ارادة ما متکی به خداست نه ابزار غرب[...] این تحریمها خللی به اراده ما وارد نمیکند[...]»
بله مسلم است که تحریم اقتصادی و سیاسی، اگر مردم ایران را به فروش اعضای خانواده و فروش کلیه وادار کرده، برای امثال «باهنر» امتیاز چپاول و غارت به ارمغان آورده! مسلم است که جهت حفظ چنین موهبت الهی ایشان «ایستادگیها» خواهند کرد! اگر در ایران براندازی نشده بود، طایفة باهنر همچنان در بیابانهای کرمان سرگردان بودند. بله بیجهت نیست که ارادة اینان متکی به خداست! همان خدائی که براندازی سال 57 را هم سامان داد! ولی از سخنان «ملی ـ مذهبی» باهنر جالبتر، سخنان «عسگری»، عضو شورای مرکزی جنبش عدالتخواه دانشجوئی است که گفته:
«در حال حاضر تمام توان ما این استکه [...] جلوی کشورهائی که مخالف فعالیت اقتصادی ایران هستند حرکتهای مخالف آمیز و اعتراضی انجام دهیم [...] هر شخص عدالتخواهی جلوی حرکتهای استکباری و ضد منطقی میایستد[...]»
معنای «حرکتهای مخالفآمیز» را مسلما باید از «فرزانگان» حکومت جمکران پرسید، چرا که نویسندة این وبلاگ از درک آن عاجز است. ولی ساواک به اعزام «دانشجو» جهت سازمان دادن به «حرکتهای مخالف آمیز» دیگری نیز ادامه خواهد داد. از آنجمله است «حرکت مخالف آمیز» بر ضد تخریب نقش برجستة تخت جمشید! این یک، از فناوری هستهای هم مهمتر است! به ویژه که مشخص نیست نقش برجسته مذکور واقعی است یا از همان نقش برجستههائی است که طی سه دهه بازسازی شدهاند، تا جایگزین نقش برجستة واقعی شوند، همانها که در چمدانهای دیپلماتیک در چارچوب «قوانین بینالملل» از کشور خارج شدند، و امروز در غرب در کلکسیونهای شخصی و موزهها جا خوش کردهاند! مگر کسی میتواند تصویر نقش برجسته دروغین را از نقش برجسته واقعی باز شناسد؟ چشمان هیچکس به «کربن 14» مجهز نیست، و کاربرد «کربن 14»، بر هیچ تصویری میسر نیست! اگر دیروز، رسانة «سناتور مسعودی»، با نشر نامة «رشیدی مطلق»، چراغ سبز، جهت برپائی آشوب به «طلاب» داد، امروز، استعمار دست نیاز به سوی نقش برجستة تخت جمشید دراز کرده! در این راستا، اگر بخواهیم سیر تحول سیاستهای استعماری جهت تحریک افکار عمومی در ایران را بررسی کنیم، میبینیم که استعمار از توسل به دستاربندان بیمایه و حقیر، نماد ذلت و مزدوری در سدة اخیر، دست کشیده و اینک، به نماد شکوه وجلال امپراطوری هخامنشی متوسل شده!
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت